eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.3هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
10.6هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. 📋 حضرت زهرا (س) (س) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ غسل تموم شد، بچه‌ها معلومه یه طرف دیگه‌ای بودند غسل مادر و ندیدند. صدا زد علی:« حسن! حسین! بیاین برای آخرین بار مادرتون و ببینید. فقط آروم، کسی بلند گریه نکنه». می‌خواد بند آخر کفن و ببنده حسن و حسین اومدند خودشون و انداختند رو بدن بی‌جان مادر. امیرالمومنین قسم می‌خوره میگه به خدا قسم دیدم بندای پایینی کفنم باز شد. دوتا دستاش و از توی کفن بیرون آورد. دستاش و بیرون آورد یکی گردن حسن، یکی گردن حسین. سه ماهه اینجوری حسین و بغل نگرفته، سه ماهه اینجوری حسن و بغل نگرفته... یکی گردن حسن، یکی گردن حسین. شاید چند ثانیه‌ای، چند دقیقه‌ای این صحنه طول کشیده باشه. سریع از آسمان ندا اومد یاعلی! بچه‌ها رو از بدن فاطمه جدا کن، ملائکه طاقت دیدن ندارن... قربونت برم حسینم بسه دیگه، حسنم بسه؛ دورتون بگردم بسه دیگه؛ ببینید زینبم داره نگاه می‌کنه، بلند شید. شما مردای این خونه‌اید بلند شید، زینب داره نگاه می‌کنه الان جون میده‌ها بلند شید... بچه‌ها رو با نوازش از رو بدن مادر جدا کرد، کار تموم شد. صدا زد:« حسن!». - جونم بابا - بدو برو سلمان و خبر کن. دیگه من طاقت ندارم، دیگه پاهام نمی‌کشه؛ بگو سلمان اقلاً بیاد کمک کنه. حسن بدو رفت در خونه‌ی سلمان زد، سلمان! بدو خودت و برسون. چه خبره؟! شبیه چی شده؟! - آخ سلمان مادرم و بابام شسته می‌خوایم ببریم. - شبیه؟! توو دل این شب، توو این تاریکی؟! - آره. - چرا به ما نگفتی؟! - مادرم سفارش کرده کسی نباشه، کسی نشنوه، کسی نبینه. سلمان بدو بدو اومد، اومد توو خونه‌ی مولا، وای چه خبره توو خونه! وسط حیاط خونه یه تابوت گذاشته، بدنم یه طرفه علیم یه طرف زانوهاش و بغل گرفته؛ حسینم یه طرف، زینبم یه طرف... همچین که سلمان اومد توو خونه، علی چشمش به سلمان خورد آه! سلمان... سلمان و بغل گرفت انقدر دوتایی گریه کردند. سلمان دیدی چی شد؟! سلمان دیدی مردم شهر با علی چی کار کردند ؟! - آقا به من بگو چی کار کنم؟! چه کاری از دست من برمیاد؟! - سلمان کمک علی باش، تو از مایی؛ کمک من کن؛ من دیگه دستام، بازوهام، پاهام طاقت نداره. امیرالمومنین فرمود:« سلمان! تو کمک من باش، من جلوی تابوت و می‌گیرم تو هم عقب‌تر؛ تابوت و بلند کردند. یهو دید بچه‌ها - بچه‌ها شما هم می‌خواید بیاید؟! - قول باید بدیدا، همین الان به بابا قول بدید توو کوچه حرفی نزنید؛ داد نزنید، گریه نکنید. - باشه بابا. فقط به ما اجازه بده بیایم تشییع جنازه. آروم آروم تابوت و بلند کردند، به عزت و شرف لا اله الا الله. توو کوچه امیرالمومنین جلوی تابوت داره میره، بچه‌ها هم عقب تابوت دارن میان. یهو یه نقطه از کوچه که رسیدن دیدن حسن رو زمین نشست. تابوت و زمین گذاشتن زیر بغلای حسن و گرفتند؛ چی شده؟! چرا اینجوری گریه می‌کنی؟! مگه قول ندادی داد نزنی؟! صدا زد: سلمان! دست به دل حسن مگذاز، این چیزی که من اینجا دیدم نه حسین دیده، نه بابا علی دیده. یه رازی بین من و مادر بوده توو این دلم مونده بزار الان بگم همه بفهمند چرا من اینجوری دارم گریه می‌کنم. سلمان! همینجا با مادر می‌رفتیم، دست توو دست مادر. مادر با من حرف می‌زد؛ مادر دست من و گرفته بود؛ من و می‌کشوند به سمت خونه. اما یه مرتبه دیدم روبه‌رومون چند نفر جلومون و گرفتند. کجا؟! من اومدم جلو فهمیدم اینا برای چی اومدند، سلمان! یه مرتبه دیدم دستش رو بالا برد، نه یه دست دو دستش و بالا برد... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
4_5775904403714215864.mp3
9.14M
📋 مونده روی زمین پیکر تو رها (ع) کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ مونده روی زمین ، پیکر تو رها السلامُ علیٰ مَن دَفَنَ اهلِ قُریٰ خواهرت اگه نیست ، رفته شام بلا ریگ و رمل بیابان برات گرفتن عزا همه منتظرن، مادرت برسه کاش صدای برادر به خواهرش برسه دست قاتل اگه، به سرش برسه آخ خدا به داد موی دخترش برسه ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ ‌
Fadaeian_Haftegi_14011015_5.mp3
16.31M
📋 بنا بوده توی عالم فقط عباس قمر باشه حاج ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بنا بوده / توی عالم / فقط عباس / قمر باشه بنا بوده / توو هر سختی / برا زینب / سپر باشه به جز عباس / کی میتونه / خاک پاشم / گوهر باشه میاد اسم / ابوفاضل / اگه حرف از / جگر باشه مثه حیدر، تو کرّاری تو مشکل گشاترین علمداری عجب رزمی چه سرداری مگه میشه ضربه‌هات نشن کاری « ابوفاضل... ابوفاضل ابوفاضل... ابوفاضل » چه تقدیری / از این بهتر / تویی مولا / منم نوکر اگه ساقی / تویی عباس / چه باکی از / مِی و ساغر توو هر میدون / توو هر جنگی / تویی اول /تویی آخر شده نقش / رو سربندت / مدد زهرا / مدد حیدر همه تشنه، تویی سقا بازم دست بکش روی سر دنیا توی چهره‌ت علی پیدا می‌جنگی تو معرکه مثه مولا « ابوفاضل... ابوفاضل ابوفاضل... ابوفاضل » از اون وقتی / که یادم هست / به سر شور و / شعف دارم دلم وقتی / که بی‌تابه / یعنی شوق /نجف دارم حلال زاده / یعنی اونکه / فقط مولاش / علی باشه اگه عبد / علی باشم/ یه دنیایی / شرف دارم نجف یعنی، تهِ دنیا نجف مِی خونه‌ی هر دل شیدا جنون یعنی، نم بارون یعنی جون بدم یه روز دم ایوون «علی مولا... علی مولا علی مولا مولا... علی مولا » ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🎤حاج سید رضا نریمانی
Fadaeian_Haftegi_14011015_6.mp3
23.81M
من که از نسل دلیر عربم امّ العبّاسم و امّ الادبم مادر چهار یل رعنایم من کنیز حرم زهرایم آسمان خاک نشین حرمم عرش در تحت لوای کرمم معرفت مسئله‌آموز من است عاشقی سائل هر روز من است دل من محو تولّای ولیست سِمتم خادمی بیت علیست من سفارش شده‌ی زهرایم آبرو یافته از مولایم وَه از آن روز که قابل گشتم با در بیت مقابل گشتم آمد آن لحظه چه خوش اقبالم دختر شاه به استقبالم قبله‌ی نور به کاشانه‌ی من حرم الله کجا خانه‌ی من دست بانوی حرم بوسیدم خاک پایش به بصر مالیدم گفتم این بیت حریم لاهوت من کنیزم به دیار ملکوت آمدم خادم این در باشم خادم دختر حیدر باشم لیک آن روز ز غم رنجیدم وای دل، صحنه‌ی سختی دیدم هر دو ریحانه حق تب دارند بین خانه حَسنین بیمارند گفت زینب به دو چشمانی تَر نذر روزه بنما ای مادر عرق از صورتشان تا شد جمع سوختم در غمشان همچون شمع آنقدر خرج ولایت گشتم مورد لطف و عنایت گشتم تا خدا مزد ولایم را داد که به من گل پسری زیبا داد صاحب جنة الاحساس شدم مادر حضرت عباس شدم در وفا یار بلا فصل شدم مادر فضل و اباالفضل شدم شوری افتاد ز عشقش به دلم دید از فاطمه بودن خجلم حق نمود این شرفم نقش جبین حضرت فاطمه شد اُمِّ بنین گفتم عباس گل ریحانی به امیرت تو بلا گردانی نه برادر و نه من مادرشان من کنیز و تو غلام درشان روزی آید که به همراه حسین از مدینه بروی نور دو عین چون حسینم تو خدایی گردی عاقبت کرب و بلایی گردی یک وصیت کنم این لحظه تو را جان تو جان عزیز زهرا رفتی و همره تو شادی رفت از مدینه دگر آزادی رفت وای زان روز که غم‌ها برگشت کاروان گل زهرا برگشت
. 📋 گر چه همه رد می‌کنند از خود گدا را (ع) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گر چه همه رد می‌کنند از خود گدا را آقا محبت کن صدا کن اسم ما را من نوکر خوبی برای تو نبودم خیلی اذیت کرده‌ام آقا شما را کج می‌روم وقتی هوایم را نداری کج می‌گذارم روی هم سنگ بنا را بنشان هم اکنون مادرم را در عزایم آزار دادم من تو را صاحب عزا را پشت درم، درمانده‌ام، در را نبندید از خود مرانی این گدای خرده پا را بی‌آبرویی آمده، ای آبرودار بی‌وقت آمد، آمده وقت مدارا اول گرفتی دست‌های خالی‌ام را آخر پذیرفتی من یک لاقبا را چشمی که گریه می‌کند دار و ندارد درمان نکن این عاشق درد آشنا را یک بار شد چشم انتظارت را نبخشی وقتی به لب دارم نوای کربلا را محض گل روی ابوفاضل عوض کن حال و هوای نوکر سر به هوا را زهرا کنار علقمه پهلو (بازو) گرفته چون دیده بر روی زمین دست جدا را ای کاش می‌شد از تن او در بیارند آرام، تیر و آهن و سرنیزه‌ها را مشکی که پاره بود را بردند خیمه گفتند این هم مشک و این هم آب گوارا ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. (س) (س) (ع) (ع) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تو شاهکار عشق بازی در زمینی تو دست پنهان خدا در آستینی اُمُّ الادب، اُمُّ الوفا، اُمُّ البنینی دلگرمی نسل امیرالمونینی در پیشگاه تو ادب تعظیم کرده قرص قمر میر عرب تعظیم کرده مانند نور آمدی تابیدی و بعد با دست زهرا مورد تأییدی و بعد خود را دم بیت ولایت دیدی و بعد آن چارچوب سوخته بوسیدی و بعد گفتی اگرچه در حرم تازه عروسم من آمدم دستان زینب را ببوسم دیدی چگونه گریه‌کن‌ها گریه کردند غم‌دیده‌ها با یاد زهرا گریه کردند با نغمه‌ی لبهای مولا گریه کردند یا فاطمه می‌گفت هرجا گریه کردند آن روز تنها خواهش قلبت همین شد یا فاطمه تبدیل بر ام‌ البنین شد شهر مدینه در هیاهو زین خبر شد شکر خدا ام البنین صاحب پسر شد اما کلامی باعث خون جگر شد زخم زبان‌ها بر دل تو نیشتر شد گفتند با تو بعد از این کم می‌گذارد بر این یتیمان دیگر او کاری ندارد اما دهان یاوه‌گویان را تو بستی پای قرار خویش با زهرا نشستی دیدن از جام رضای یار مستی چون رشته‌ی فرزند و مادر را گسستی گفتی اگرچه بین‌تان خیلی عزیزم در خانه عباسم غلام و من کنیزم زینب تو را با نور ایمان آشنا کرد با یک نظر دلداده‌ی آل عبا کرد بر آتش عشقش تو را هم مبتلا کرد آن قدر پیشت صحبت کرببلا کرد تا اینکه شاخ و برگ‌هایت پُر ثمر شد دار و ندارت چهار فرزند پسر شد کم‌کم پسرهای تو بال و پَر گرفتند دور و بَرَت را مثل یک لشگر گرفتند درس شجاعت از خود حیدر گرفتند بوی امیر فاتح خیبر گرفتند گویم ز اوصاف عظیم تو همین حد زینب پس از زهرا تو را مادر صدا زد ای وای از روزی که قلبت را شکستند حجاج زهرا بار بیت الله بستند دیدی همه سرها گرفته روی دستند با چه شکوهی بین محمل‌ها نشستند بر زانوی عباس زینب پاگذارد شُکر خدا که محمل او پرده دارد اما پس از شش ماه شام غم سحر گشت با دیدن یک صحنه‌ای چشم تو تَر گشت از این مصیبت عالمی خونین جگر گشت باور نمی‌کردی ولی دل با خبر گشت بالاترین روضه همین در عالمین است از راه آمد زینب اما بی حسین است فریاد زد اُمُّ البنین گیسو سپیدم مادرنبودی عصر عاشورا چه دیدم از خیمه تا گودال با زحمت دویدم با دست خود از پهلویش نیزه کشیدم اُمُّ البنین تاج سرم را سَر بریدند پیراهنش را از تَنَش بیرون کشیدند مادر نبودی گوش کن پس این خبرها از داغ عباس تو خم گشته کمرها واشد به روی من نگاه رهگذرها چادر به سر دارد دویدن دردسرها عباس رفت و آبروی خواهرش رفت دعوا شد و چادر ز روی خواهرت رفت اُمُّ البنین اول دو بازویش بهم ریخت تیری رسید و چشم و ابرویش بهم ریخت ضرب عمودی آمد و رویش بهم ریخت تا روی نیزه رفت گیسویش بهم ریخت عباس نامردی عمود آهنین خورد بی دست از بالای مرکب بر زمین خورد دروازه‌ی کوفه قیامت ساختم من بر مرکب طوفانِ خطبه تاختم من تا چشم روی نیزه‌ها انداختم من در یک نظر عباس را نشناختم من از درد غیرت صورتش چرخاند مادر بستند او را تا به نیزه ماند مادر *شاعر : ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
. 📋 بنا بوده توی عالم فقط عباس قمر باشه حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بنا بوده / توی عالم / فقط عباس / قمر باشه بنا بوده / توو هر سختی / برا زینب / سپر باشه به جز عباس / کی میتونه / خاک پاشم / گوهر باشه میاد اسم / ابوفاضل / اگه حرف از / جگر باشه مثه حیدر، تو کرّاری تو مشکل گشاترین علمداری عجب رزمی چه سرداری مگه میشه ضربه‌هات نشن کاری « ابوفاضل... ابوفاضل ابوفاضل... ابوفاضل » چه تقدیری / از این بهتر / تویی مولا / منم نوکر اگه ساقی / تویی عباس / چه باکی از / مِی و ساغر توو هر میدون / توو هر جنگی / تویی اول /تویی آخر شده نقش / رو سربندت / مدد زهرا / مدد حیدر همه تشنه، تویی سقا بازم دست بکش روی سر دنیا توی چهره‌ت علی پیدا می‌جنگی تو معرکه مثه مولا « ابوفاضل... ابوفاضل ابوفاضل... ابوفاضل » از اون وقتی / که یادم هست / به سر شور و / شعف دارم دلم وقتی / که بی‌تابه / یعنی شوق /نجف دارم حلال زاده / یعنی اونکه / فقط مولاش / علی باشه اگه عبد / علی باشم/ یه دنیایی / شرف دارم نجف یعنی، تهِ دنیا نجف مِی خونه‌ی هر دل شیدا جنون یعنی، نم بارون یعنی جون بدم یه روز دم ایوون «علی مولا... علی مولا علی مولا مولا... علی مولا » ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇