اینهمه دور وُ بَرَت داری گدا من هم یکی
میدهی نانِ هزاران بینوا من هم یکی
دستِ خیلی را گرفتی بیصدا من هم یکی
اینهمه زائر میآید سامرا من هم یکی
زائران را میفرستی کربلا من هم یکی
هادیِ اُمّت نگاهِ تو هدایت میکند
آسمانی میشود هر کس صدایت میکند
هر مُنادی آرزویِ یک ندایت میکند
جان گرفته هر که جانش را فدایت میکند
در میانِ سینهچاکانِ شما من هم یکی
میچکد از هر سرِ انگشتِ آقایم کرم
جبرئیل از خادمانِ افتخاریِ حرم
من به خود میبالم آقاجان که اینجا نوکرم
بَرنداری سایهسارِ پرچمت را از سرم
راه دادی خوب و بد را رَهنما من هم یکی
شیر را آرامشِ چشمانتان آرام کرد
نوکرِ بدنام را این خادمی خوشنام کرد
روضهخوانِ سامرایت یادِ آن ایّام کرد ....
ذوالفقاری ذوالفقارش نذریِ اسلام کرد
از فداییهایِ بیچون و چرا من هم یکی
روضههایِ تو گریزِ کوچه و کربوبلا
تار شد چشمِ تَرَت میسوخت لبهایِ شما
گوشهیِ خانه اگر چه میزدی تو دست و پا
خنجرِ کُندی نَبُرّیده سرت را از قَفا
هر کسی زد ... پیر هم میزد عصا ... من هم یکی
چنگهایِ گرگها پیراهنی را کَند و بُرد
بر رویِ نیزه به پیشانیِ آقا سنگ خورد
دختری کُنجِ خرابه زخمهایش را شِمرد
اُستخوانهایِ تنِ او را لگدها کرده تُرد
منتظرهایت به صف آقا بیا من هم یکی
#حسین_ایمانی
#امام_هادی_النقی_ع_مدح
در پيروي از عشيرهات شيعه شدم
در پرتو حُسن سيرهات شيعه شدم
هادیِ قلوب حق طلب ادرکني
با جامعۀ کبيرهات شيعه شدم
✍️ #سیدمحمد_میرهاشمی
#شعر_آئینی_غزل
#امام_هادی_علیه_السلام
#جامعه_کبیره
■ مشعل جامعه
دلم امشب گدای سامراست
از تو غیر از تو را نخواهم خواست
یا علیَّ النقیِِ الهادی
حرم تو بهشت قرب خداست
آسمان خاکبوس گنبد تو
کهکشان پیش پای تو برخاست
(مهبط الوحی و معدن الرحمه)
دل دریایی و زلال شماست
ذره با یک اشاره ات خورشید
قطره با یک نگاه تو دریاست
( من عصاکم فقد عصی الله ) است
که مطیع شما مطیع خداست
قصه ی دوستی تان مولا
شرح و تفسیر وال من والاست
(قد نشرتم شرایع الاحکام)
راه غیر از شما فریب و خطاست
(قولکم صدق ، فعلکم حقُُ)
(اَمرُکُم مُتَّبِع) که حکم قضاست
بسته بر بال هر ملک آمین
نفس جاری تو عین دعاست
(من اتاکم نجی) ، برای همه
حرم و مرقد تو قبله نماست
مشعل جامعه کبیره ی تو
به یقین رهگشای اهل ولاست
هر فرازش کتاب معرفت است
سطر سطرش شعور و شور افزاست
و خدا در طلیعه ی خلقت
عرش خود را به نورتان آراست
برج و باروی اقتدار شما
تا قیامت بلند و پا بر جاست
بزم می ، برکه السباع ای وای
روضه هایت گریز عاشوراست
خاکبوس در تو سلطان است
هر که بیچاره ی تو شد آقاست
✍️ کمیل کاشانی
دوبیتی
در شهر غریب ، از نفس افتادی
در حجره ی تنهایی خود جان دادی
مظلوم ترین غریبِ سامرّایی
جانها به فدات ، یا امام هادی
#رضا_قاسمی
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_مناجات
شدهام بر آن که پری زنم به هوات یا علی النقی
سفری کنم و سری زنم به سرات یا علی النقی
به هوات تازه کنم نفس، به سرات آیم از این قفس
برسم به مأمن آسمان رهات یا علی النقی
هله ای قلم تو شروع کن، ز درون درآ و طلوع کن
بنویس سر در مشقهای سیات یا علی النقی
بنویس دست مِداحتم نرسد به عرش فضائلت
شود آبهای جهان اگر که دوات یا علی النقی
بنویس اوج کدام دم، برسد به وسعت آن قلم
که دمیده جامعهای بدان جلوات یا علی النقی
تو همان تجلّی ایزدی، که به شکل بنده درآمدی
و سرودهای غزل از زبان خدات یا علی النقی
و به استناد زیارتت، تو و اهل بیت نبوتت
شدهاید رب جلی ولی به صفات یا علی النقی
ز عدم وجود درست کن، ز نبود بود درست کن
و به شیر جان بده با مسیح نگات یا علی النقی
منم آشنای قدیم تو، ز دیار عبدالعظیم تو
که سلام میدهمت به شوق لقات یا علی النقی
نَبُود به بودن تو غمم، بهخدا که حر جهنمم
که گرفتهام به ولات برگ برات یا علی النقی
بگذار کعبهی سامرا، قدمی طواف کنم تو را
سر خویش را بزنم به کوی منات یا علی النقی
✍️ #محمدعلی_بیابانی
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_شهادت
آیهها جز دعا نیاوردند
غیر یا ربّنا نیاوردند
سجدهها بی ولای اهل البیت
رو به سوی خدا نیاوردند
خرج ما گردن کریمان است
خم به ابروی ما نیاوردند
خادمان، بی اجازهی هادی
پشت این در، گدا نیاوردند
یار ما را به پادگان بُردند
به سرش کم بلا نیاوردند
تا دم کاخِ قاتلش او را
بی غم و ناسزا نیاوردند
بین زندان پس از اذیت او
آب و نان و غذا نیاوردند
گرچه با زهر کشته شد آخر
تشت، چون مجتبا نیاوردند
بین این روضه ها فراتر از
روضهی کربلا نیاوردند
بدنش را شبیه جسم حسین
بارها زیر پا نیاوردند
بین گودال، پیش مادر او
خنجری در قفا نیاوردند
نوک چکمه به پهلویش نزدند
پیرمردان عصا نیاوردند
از تنش جای هدیه و سوغات
پیرهن یا عبا نیاوردند
زود تشییع شد، نه بعد سه روز
بهر او بوریا نیاوردند
بین خورجین شبانه کنج تنور
ماهِ سرنیزه را نیاوردند
نان و خرما به بچهها دادند
زینبش را بجا نیاوردند...
✍️ #رضا_دین_پرور
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_شهادت
بالاتر از اینهاست لوایی که تو داری
خورشید دمیده ز عبایی که تو داری
از بندهنوازی و عطایی که تو داری
آقای جهان است گدایی که تو داری
ما خاک بخیلیم و شما ابر سخایی
محبوب شده از کرمت شغل گدایی
چون جامه که بر قامت زیبا بنشیند
مهر تو به دلهای مصفا بنشیند
هرکس به دلش مهر تو آقا بنشیند
مهرش به دل حضرت زهرا بنشیند
لطف خود زهراست که ما اهل یقینیم
آن روز دعا کرده که امروز چنینیم
تو آینه داری و کلام تو گهر بار
در وصف تو ماندند... چه گفتار و چه اشعار
حقا که زلالی و نجیبی و نسبدار
بر شیر ندارد اثری زوزهی کفتار
در عالم از این نکته هزاران اثر افتاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد
بیراهه نرفتیم اگر هادی ما اوست
ذکر ولی الله همان جلوهی یا هوست
چون شیشهی عطری که به یک واسطه خوشبوست
در چنتهی ما نیست به جز مرحمت دوست
العبدُ وَ ما فی یَدِه کانَ لِمولاه
از برکت خورشید کند جلوهگری ماه
تو هادی مایی و جهان بی تو سراب است
اوصاف تو در آیهی تطهیر کتاب است
تو عشق مدامی و دمت مستی ناب است
جای ولی الله کجا بزم شراب است؟
یک آیه بخوان آتش کفرش به یم افتد
یک شعر بگو کاخ و سرایش به هم افتد
گفتند شراب و دلت ای ماه کجا رفت
از مجلس بغداد سوی شام بلا رفت
لب پاره شد و نالهی زینب به هوا رفت
خون از لب شه، روح زجان اُسرا رفت
شد مجلس اغیار همان بزم خرابه
وقتی که سر افتاد به دامان ربابه
✍️ #سیدعلی_رکن_الدین
#امام_هادی_النقی_ع_شهادت
سخن از ظلمت و مظلومیت آمد به میان
شهر بیداد رسیدهست به اوج خفقان
از خداوند نباید اثری باشد اگر
از دهان «متوکل» برسد صوت اذان
بر لب منبر و مسجد، زده شد مهر سکوت
مجرم است آنکه برد نام علی را به زبان
راویان سلسله در سلسله در بند شدند
شیعیانی متواری شده همپای زمان
بدعتی تازه بنا گشت از آن لحظۀ تلخ
که مزار پسر شاه نجف شد ویران
دلم از درد شکستهست خدا میداند
آه این قصۀ جانسوز ندارد پایان
باز بیوقفه به دریا زدهام باداباد
نیستم، نیستم از عاقبتش دلنگران
جان به کف باید از اولاد علی دم زد و بس
«ابن سکیت» چنین راه به ما داده نشان
عقل دیگر سر عقل آمد و بیواهمه گفت:
قلب بیدغدغۀ عشق ندارد ضربان
دهمین عشق بلافصل! سلام ای دریا!
پاکتر از نفس صبح! سلام ای باران!
خود به خود پرده ز چشمان تو میرفت کنار
که حقیقت نشد از چشم تو آنی پنهان
به حضورت به قدومت شده دلگرم زمین
به سحرهای سجود تو گواه است زمان
شرح و تفسیر نگاه تو کتابیست جدا
جذبۀ ماه، پر از مهر، وَ تیغی بُرّان
از در «جامعه» هرکس به حقیقت برسد
غفلت جامعه او را نکند سرگردان
همگی دست به شمشیر، چه میفرمایید؟
آسمان منتظر توست کران تا به کران
تو فراتر ز بیانی به خداوند قسم
سخن شعر نبودهست به جز «سَبقِ لِسان»
متن تاریخ فقط گفت که مسموم شدی
هیچکس هیچ نگفت اینکه چه بوده جریان؟
سامرا کشت تو را، نور تو خاموش نشد
سامری مانده و انگشت تحیر به دهان
غم دیدار حرم کنج دلم جا خوش کرد
به دعایی دل ما را به مرادش برسان
✍️ #عباس_همتی
#امام_هادی_النقی_ع_شهادت
حمله بر حصن حصین؟! بر متوکل لعنت
طعنه بر هادی دین؟! بر متوکل لعنت
خوردی آقا به زمین؟! بر متوکل لعنت
آه از کوچه، همین... بر متوکل لعنت
بهر آزار، تو را بین طناب آوردند
با چه رویی به سویت ظرف شراب آوردند؟!
✍️ #محمدجواد_شیرازی
#مرثیه_امام_هادی_ع
#دیماه ۱۴۰۱
دل من تنگ شده حال و هوایی دارم
غم مخور ای دل غم دیده خدایی دارم
شکرلله که دلم ساکن این وادی شد
پر زده سامره و مُعتکف هادی شد
دل من شیفته ی صحن امام هادی است
گوشه ای از حَرَمش مست کلام هادی است
در حریم تو صفا می کنم و می مانم
پای شش گوشه ی تو جامعه را میخوانم
تا که آمد به نظر گوشه ای از ماتم تو
با توسل به شما گریه کنم از غم تو
پابرهنه دل شب ، دست تو را هم بستند
موپریشان شدی و ، حُرمت تو بشکستند
صاحب جامعه و این همه تحقیر اِی وای
بُردن بزم شراب آیه تطهیر اِی وای
من بمیرم که تو را بزم شراب آوردند
با تعارف به شما قلب و دلت آزردند
با همین روضه دلم باز هوایی شده است
با غمت روضه ی ما کرببلایی شده است
یادم افتاد دوباره به همان بزم شراب
خیزران می زد و زینب دل او گشته کباب
بی حیا چوب مزن بر لب و دندان حسین
بِنِگر قلب من و گریه ی طفلان حسین
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_شهادت
گرفته جان نفسم در ثنای حضرت هادی
دُر سخن بفشانم به پای حضرت هادی
نداشت طوطی جانم، هنوز لانه به جسمم
که بود مرغ دلم آشنای حضرت هادی
صفا و مروه کجا و حریم یوسف زهرا
صفاست در حرم با صفای حضرت هادی
مقرّبان الهی فرشتگان بهشتی
کشند منّت لطف و عطای حضرت هادی
ز دست رفته شکیبم خدا کند که نصیبم
شود زیارت صحن و سرای حضرت هادی
درندگان زمین التجا برند به سویش
پرندگان هوا در هوای حضرت هادی...
دلم که درد گناهش به احتضار کشانده
پناه برده به دارالشّفای حضرت هادی
مرا چه قدر که گردم گدای خاک نشینش
که هست خازن جنّت گدای حضرت هادی
دهد به روح لطیف ملک، صفا و طراوات
ملاحت سخن دلربای حضرت هادی
به خاک، عطر بهشتی پراکند اگر آید
نسیمی از طرف سامرای حضرت هادی
به عمرِ دهر مرا گر دهند عمر، نیرزد
به لحظهای که کنم جان فدای حضرت هادی
به تیرگی نبری روی و راه خود نکنی گم
هدایت است به ظلّ لوای حضرت هادی
بخوان زیارت پر فیض جامعه که بری پی
به ارزش سخن دلربای حضرت هادی
مرا رضایت ابن الرّضا خوش است که دانم
بود رضای خدا در رضای حضرت هادی
* *
هزار بار به هر لحظه لعن بر متوکّل
که بود در پی جور و جفای حضرت هادی
به زور خواند به بزم شراب حجّت حق را
نکرد شرم و حیا از خدای حضرت هادی
گهی به بزم شراب و گهی به مجلس دشمن
چگونه اشک نریزم برای حضرت هادی
چو شمع، از شرر زهر، آب گشت وجودش
گرفت شعله زسر تا به پای حضرت هادی
نبود این همه بیداد و ظلم و جور پیاپی
جزای آن همه مهر و وفای حضرت هادی
چگونه اشک نریزند دوستان به عزایش
که گشته فاطمه صاحب عزای حضرت هادی
غریب و بی کس و تنها شهید گشت چو جدّش
زمین سامره شد کربلای حضرت هادی
سیاه پوش کن ای آسمان ملائک خود را
که شد خموش صدای دعای حضرت هادی
شراره سر کشد از بیت بیت تو (میثم)
توئی زبان غم و دردهای حضرت هادی
✍️ #غلامرضا_سازگار
.
#دودمه
#شهادت_امام_هادی
دودمه و دم پاره شهادت امام هادی علیه السلام
میرسد بانگ منادی از زمین سامرا
سامرا شد کربلا
کشته شد هادی دین و آمده وقت عزا
سامرا شد کربلا
سامرا در غربت هادی ببار اشک از بصر
فاطمه شد خونجگر
کرده زهر معتمد بر جسم پاک او اثر
فاطمه شد خونجگر
جان هر شیعه فدای غربتت سبط الرضا
ای غریب سامرا
تو کجا بزم شراب و تو کجا زهر جفا
ای غریب سامرا
ای که هم نام علی و غربتت چون فاطمه است
در غمت دلها شکست
مهر تو بر سینه ی ما آمد از روز الست
در غمت دلها شکست
.........
سامره شد کرببلا وای من
اهل جهان کُشته شد آقای من
حضرت هادی شده مسموم کین
حضرت زهرا زِ غمش شد حزین
ای نوه ی شاه خراسان مدد
حضرت هادی یَمِ احسان مدد
نام تو حک شد به روی سینه ام
یا نقی ای مِهر تو گنجینه ام
دست منو توشه ای از خوشه ات
چشم منو دیدن شش گوشه ات
ای حرمت قبله ی حاجات ما
جامعه ات ذکر مناجات ما
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍️
#دودمه_امام_هادی
#امام_هادی
.