eitaa logo
آموزش مداحی/اشعار مناسبتی
8.1هزار دنبال‌کننده
220 عکس
520 ویدیو
159 فایل
آموزش تحریر و صدا سازی آموزش مناجات خوانی آموزش روضه خوانی آموزش نوحه خوانی آموزش مولودی خوانی آموزش فیش نویسی آموزش دستگاه ها صفر تا صد مداحی رو با ما باشید تبلیغات سفیــــر 313 @tablighat_safir313 خادم کانال: @takhribchi313
مشاهده در ایتا
دانلود
تشنگی امام حسین و طلب آب و اصابت تیر به دهان و لب های مبارکشان عَطِشَ الحُسَينُ عليه السلام فَاستَقى، ولَيسَ مَعَهُم ماءٌ فَجاءَهُ رَجُلٌ بِماءٍ، فَتَناوَلَهُ لِيَشرَبَ، فَرَماهُ حُصَينُ بنُ تَميمٍ بِسَهمٍ، فَوَقَعَ في‏ فيهِ، فَجَعَلَ يَتَلَقَّى الدَّمَ بِيَدِهِ ويَحمَدُ اللّه‏ ترجمه: حسين عليه السلام، تشنه شد و آب خواست. آبى با آنان نبود. مردى آب آورد و به حسين عليه السلام داد تا بنوشد كه حُصَين بن تَميم، تيرى به او زد و در دهانش نشست و حسين عليه السلام، خون را با دستش مى‏گرفت و خدا را مى‏ستود مناقب؛ ابن شهرآشوب: ج 4 ص 111 رَماهُ [أيِ الحُسَينَ عليه السلام‏] حُصَينُ بنُ تَميمٍ بِسَهمٍ فَوَقَعَ في شَفَتَيهِ، فَجَعَلَ الدَّمُ يَسيلُ مِن شَفَتَيهِ، وهُوَ يَبكي ويَقولُ: اللّهُمَّ إنّي أشكو إلَيكَ ما يُفعَلُ بي وبِإِخوَتي ووُلدي و أهلي، ثُمَّ اشتَدَّ بِهِ العَطَش‏ ترجمه: حُصَين بن تَميم، تيرى به سوى حسين عليه السلام انداخت كه به لب‏هايش خورد و خون از آنها، سرازير شد. حسين عليه السلام، در حالى كه مى‏گريست، مى‏گفت: «خدايا! من از آنچه با من، برادرانم، فرزندانم و خاندانم مى‏كنند، به تو شِكوه مى‏بَرَم». سپس، تشنگى‏اش شدّت گرفت. تذكرة الخواصّ؛ سبط ابن جوزی : ص 252 (ع) به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید 👇👇👇👇👇 @madahi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چرا از روضه لذت می‌بریم؟ چرا به مجلس روضه علاقه و شوق داریم؟ مگر داستان زخم‌ و شهادت و اسارت، لذت و شادی دارد؟! (ع) به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید 👇👇👇👇👇 @madahi313
خون شدن تربت سیدالشهداء که نزد ام سلمه بود الثاقب في المناقب عن الباقر عليه السلام : لَمّا أرادَ الحُسَينُ عليه السلام الخُروجَ إلَى العِراقِ بَعَثَت إلَيهِ اُمُّ سَلَمَةَ رَضِيَ اللّه ُ عَنها ـ وهِيَ الَّتي كانَت رَبَّتهُ ، وكانَ أحَبَّ النّاسِ إلَيها ، وكانَت أرَقَّ النّاسِ عَلَيهِ ، وكانَت تُربَةُ الحُسَينِ عليه السلام عِندَها في قارورَةٍ دَفَعَها إلَيها رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ـ فَقالَت : يا بُنَيَّ ، أتُريدُ أن تَخرُجَ ؟ فَقالَ لَها : يا اُمَّه ، اُريدُ أن أخرُجَ إلَى العِراقِ . فَقالَت : إنّي اُذَكِّرُكَ اللّه َ تَعالى أن تَخرُجَ إلَى العِراقِ . قالَ : ولِمَ ذلِكِ يا اُمَّه ؟ قالَت : سَمِعتُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : «يُقتَلُ ابنِيَ الحُسَينُ بِالعِراقِ» ، وعِندي يا بُنَيَّ تُربَتُكَ في قارورَةٍ مَختومَةٍ دَفَعَها إلَيَّ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله . فَقال : يا اُمّاه ، وَاللّه ِ ، إنّي لَمَقتولٌ ، وإنّي لا أفِرُّ مِنَ القَدَرِ وَالمَقدورِ ، وَالقَضاءِ المَحتومِ ، وَالأَمرِ الواجِبِ مِنَ اللّه ِ تَعالى . فَقالَت : وا عَجَباه ! فَأَينَ تَذهَبُ وأنتَ مَقتولٌ ؟ فَقالَ : يا اُمَّه ، إن لَم أذهَبِ اليَومَ ذَهَبتُ غَدا ، وإن لَم أذهَب غَدا لَذَهَبتُ بَعدَ غَدٍ ، وما مِنَ المَوتِ ـ وَاللّه ِ يا اُمَّه ـ بُدٌّ ، وإنّي لَأَعرِفُ اليَومَ وَالمَوضِعَ الَّذي اُقتَلُ فيهِ ، وَالسّاعَةَ الَّتي اُقتَلُ فيها ، وَالحُفرَةَ الَّتي اُدفَنُ فيها ، كَما أعرِفُكِ ، وأنظُرُ إلَيها كَما أنظُرُ إلَيكِ . قالَت : قَد رَأَيتَها ؟ قالَ : إن أحبَبتِ أن اُرِيَكِ مَضجَعي ومَكاني ومَكانَ أصحابي فَعَلتُ . فَقالَت : قَد شِئتُها . فَما زادَ أن تَكَلَّمَ بِسمِ اللّه ِ ، فَخَفِضَت لَهُ الأَرضُ حَتّى أراها مَضجَعَهُ ، ومَكانَهُ ومَكانَ أصحابِهِ ، وأعطاها مِن تِلكَ التُّربَةِ ، فَخَلَطَتها مَعَ التُّربَةِ الَّتي كانَت عِندَها ، ثُمَّ خَرَجَ الحُسَينُ عليه السلام ، وقَد قالَ لَها : إنّي مَقتولٌ يَومَ عاشوراءَ . فَلَمّا كانَت تِلكَ اللَّيلَةُ الَّتي صَبيحَتَها قُتِلَ الحُسَينُ بنُ عَلِيٍّ عليه السلام فيها ، أتاها رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله فِي المَنامِ أشعَثَ باكِيا مُغبَرّا . فَقالَت : يا رَسولَ اللّه ِ ، ما لي أراكَ باكِيا مُغبَرّا أشعَثَ ؟ فَقالَ : «دَفَنتُ ابنِيَ الحُسَينَ عليه السلام وأصحابَهُ السّاعَةَ» . فَانتَبَهَت اُمُّ سَلَمَةَ رَضِيَ اللّه ُ عَنها ، فَصَرَخَت بِأَعلى صَوتِها ، فَقالَت : وَا ابناه ! فَاجتَمَعَ أهلُ المَدينَةِ ، وقالوا لَها : مَا الَّذي دَهاكِ ؟ فَقالَت : قُتِلَ ابنِيَ الحُسَينُ بنُ عَلِيٍّ عليه السلام . فَقالوا لَها : وما عِلمُكِ بِذلِكِ ؟ قالَت : أتاني فِي المَنامِ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله باكِيا أشعَثَ أغبَرَ ، فَأَخبَرَني أنَّهُ دَفَنَ الحُسَينَ وأصحابَهُ السّاعَةَ فَقالوا : أضغاثُ أحلامٍ ، قالَت : مَكانَكُم ! فَإِنَّ عِندي تُربَةَ الحُسَينِ عليه السلام ، فَأَخرَجَت لَهُمُ القارورَةَ ، فَإِذا هِيَ دَمٌ عَبيطٌ... منبع: الثاقب في المناقب، ابن حمزه طوسی: ص ٣٣٠ ح ٢٧٢ (ع) به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید 👇👇👇👇👇 @madahi313
خون شدن تربت سیدالشهداء که نزد ام سلمه بود ترجمه: الثاقب فى المناقب ـ به نقل از امام باقر عليه السلام ـ : هنگامى كه حسين عليه السلام خواست به سوى عراق برود ، اُمّ سلمه ـ كه خدا از او خشنود باد ـ به سوى او فرستاد . امّ سلمه ، كسى بود كه او را پرورش داده بود و حسين عليه السلام ، محبوب ترينِ افراد نزد او بود و امّ سلمه دلسوزترينِ اشخاص نسبت به حسين عليه السلام بود و در نزدش ، در شيشه اى ، تربت حسين عليه السلام ، بود كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آن را به وى سپرده بود . پرسيد : اى پسر عزيزم ! آيا مى خواهى [از مدينه] خارج شوى ؟ به او فرمود : «اى مادر ! مى خواهم به عراق بروم» . اُمّ سلمه گفت : من خداى متعال را به يادت مى آورم كه مبادا به سوى عراق بروى . فرمود : «چرا ، اى مادر؟» . اُمّ سلمه گفت : شنيدم كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايد : «فرزندم حسين ، در عراق كشته مى شود» . اى پسر عزيزم ! تربتت در شيشه اى دربسته ، نزد من است كه پيامبر خدا ، آن را به من سپرد . حسين عليه السلام فرمود : «اى مادر ! به خدا سوگند ، من كشته مى شوم و از قضا و قدر و حكم واجب و قطعىِ خداى متعال ، نمى گريزم» . اُمّ سلمه گفت : شگفتا! اگر [مى دانى كه] كشته خواهى شد ، كجا [و چرا ]مى روى؟ فرمود : «اى مادر ! اگر امروز نروم ، فردا مى روم و اگر فردا نروم ، پس فردا خواهم رفت . اى مادر ! به خدا سوگند كه از مرگ ، گريزى نيست . من ، جايى را كه در آن كشته مى شوم و روز آن را و حتّى لحظه شهادتم را و چاله اى را كه در آن دفن خواهم شد ، همان گونه مى شناسم كه تو را مى شناسم ، و همان گونه به آن مى نگرم كه به تو مى نگرم» . اُمّ سلمه گفت : تو آن را ديده اى؟ فرمود : «اگر دوست دارى كه جايگاه آرميدنم و مكان [شهادت] خود و يارانم را نشانت بدهم ، چنين كنم» . اُمّ سلمه گفت : [آرى ،] مى خواهم . ايشان تنها يك بسم اللّه گفت و زمين برايش فرو نشست [و هموار شد] تا آن كه جايگاه آرميدن و مكان [شهادت ]خود و يارانش را به امّ سلمه نشان داد و از همان تربت ، به او داد . امّ سلمه آن را با تربتى كه [از زمان پيامبر صلى الله عليه و آله ]نزدش بود ، مخلوط كرد . سپس حسين عليه السلام بيرون آمد و به او فرمود : «من ، روز عاشورا كشته مى شوم» . همان شبى كه صبحش حسين عليه السلام كشته شد ، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پريشان و گريان و غبارآلوده ، به خواب اُمّ سلمه آمد . اُمّ سلمه گفت : اى پيامبر خدا ! چرا تو را گريان و غبارآلوده و پريشان مى بينم؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «هم اكنون ، پسرم حسين و يارانش را به خاك سپردم» . امّ سلمه ـ كه خدا از او خشنود باد ـ بيدار شد و با بلندترين صدايش فرياد زد و گفت : واى پسرم! ساكنان مدينه ، گرد آمدند و به او گفتند : چه پيش آمده است ؟ اُمّ سلمه گفت : پسرم حسين بن على ، كشته شد . به او گفتند : از كجا مى دانى؟ اُمّ سلمه گفت : پيامبر خدا ، گريان و پريشان و غبارآلوده ، به خوابم آمد و به من خبر داد كه همان ساعت ، حسين و يارانش را به خاك سپرده است . آنان گفتند : اينها خواب هاى پريشان است . اُمّ سلمه گفت : بِايستيد! تربت حسين ، نزد من است . سپس شيشه اى براى آنان آورد كه خون تازه در آن بود. (ع) به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید 👇👇👇👇👇 @madahi313
عاشورا و گودال 1.pdf
428.3K
⚫️متن روضه گودال قتلگاه (علیه السلام) 📩pdf ✅ فیش روضه ⚫️ ⚫️ به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید 👇👇👇👇👇 @madahi313
Lohoof-[www.AmoozesheMadahi.ir].pdf
2.26M
pdf لهوف 📝 مولف : سَیِّد اِبنِ طاووس مترجم : محمّد محمّدی اشتهاردی - شرحِ پاداش عظیم سوگواری و گریه برای عزای حسینی - سفارش رهبر معظم در مورد خواندن ذکر مصیبت از این کتاب - وقایع قبل از واقعه‌ی عاشورا - وقایع هنگام عاشورا - وقایع بعد از عاشورا و... (ع) به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید 👇👇👇👇👇 @madahi313
Sabk-haye-1402-ver1.0.pdf
5.55M
📜 فایل پی دی اف نهایی محرم 1402 (ع) به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید 👇👇👇👇👇 @madahi313
🏴 شب یازدهم : شام غریبان چون جنگ به پايان رسيد و رأس مطهر حسین(علیه السلام) را از بدن جدا كردند؛ به لباس‌هاي پاره پاره آن حضرت نيز رحم نكردند و عمامه، پيراهن و كفش‌های امام(علیه السلام) را ربودند… اسب امام، با سر و مويي خون آلود به سوي خيمه‌ها رفت. زنان و دختران اهل بيت (علیهم السلام) با ديدن اسب خونين و بي‌سوار، فهميدند كه ديگر بي‌كس و يتيم شده‌اند و صدا به گريه و شيون بلند كردند. پس لشكر دشمن به سوي حرم پيامبر(صل الله علیه و آله) حمله كردند. از يك سو اين خيمه‌ها را آتش مي‌زدند و از سوي ديگر هر آنچه مي‌ديدند غارت مي‌كردند. آنان حتي به حجاب زنان نيز رحم نمي‌كردند و لباس‌هاي بانوان اهل بيت (علیهم السلام) را مي‌كشيدند و مي‌بردند. زنان و دختركان، سربرهنه و هراسان، از خيمه‌ها فرار مي‌كردند در حاليكه خار و خس بيابان، پایِ برهنه آنان را می درید… بانوان حرم، كه از خيمه‌ها به سوي بيابان دويده بودند، ناگاه با گودال قتلگاه و پيكر بي‌سر حسين(علیه السلام) روبرو شدند. راوي مي‌گويد: به خدا فراموش نمي‌كنم زينب دختر علي(علیه السلام) را كه زاري مي‌كرد و به آواز سوزناك مي‌گفت: "يا محمداه! صلی عليك مليك السماء، هذا حسين مُرمل بالدما مقطع الاعضاء، و بناتك سباتا، و إلی الله المشتكی ..." "يا محمد! فرشتگان آسمان بر تو درود فرستند! بنگر كه اين حسین توست، به خون آغشته، با اعضايي از هم جدا گشته. بنگر كه اين دختران تو هستند، اسير شده و در بيابان‌ها رها گشته..." لشكريان يزید كه به غارت خيمه‌ها مشغول شده بودند، به خيمه‌اي رسيدند كه علي بن الحسين السجاد(علیه السلام) در آن بيمار و تب آلود افتاده بود. «شمر بن ذي الجوشن» شمشير كشيد تا او را بكشد، اما عده‌اي از همراهانش به او نهيب زدند: "آيا شرم نمي‌كني و مي‌خواهي اين جوان بيمار را هم بكشی؟" شمر لعین گفت: "فرمان امير است كه همه فرزندان حسين را بكشم". همراهان با شدت مانع وي شدند تا سرانجام دست از اين كار برداشت… و خداوند در زرهي از بيماري، جان وليّ خويش را حفظ فرمود. سپس دشمن دنی، رذالت و پستي خويش به منتها رساند؛ «عمر سعد» در بين لشکريانش فرياد كشيد: "چه كسي حاضر است كه بر پيكر حسين، اسب بتازاند؟!" ده نفر ـ که راویان شهادت داده اند هر ده، حرامزاده بودند ــ حاضر شدند كه اين جنايت و وقاحت بزرگ را انجام دهند. پس اسب‌ها را آماده كردند و آنان را بر پيكر بي‌سر و قطعه قطعه امام(علیه السلام) تازاندند؛ آنگونه كه استخوان‌هاي سينه امام شكست و نرم شد... صحرای كربلا مي‌رفت كه تاريك و تاريك‌تر شود؛ و گرگان گرسنه، در جاي جاي آن به دنبال دختركان و طفلان مي‌دويدند تا شايد گوشواره‌اي از گوش آنان بكشند یا خلخالي از پاي آنان بربايند… ا▪️▪️🔲▪️▪️ا راوی نوشت روی تنت پا گذاشتند سر را جدا نموده و تن را گذاشتند آقا بگو که بی صفتان روی پیکرت جایی برای بوسه ی زهرا گذاشتند؟ نزدیک عصر بود که زینب اسیر شد نزدیک عصر بود تنت جا گذاشتند دادی به خاک جسم علی اصغر و ببین اکنون به روی نیزه سرش را گذاشتند خیز و ببین که راس علی اکبر تو را در همجواری سر سقا گذاشتند تا خون کنند جان و دل زینب تو را راس به خون خضاب تو بالا گذاشتند . . . الا لعنة الله على القوم الظالمين (ع) به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید 👇👇👇👇👇 @madahi313
مقتل خوانی میرزا محمدی.pdf
554.6K
فایل پی دی اف مقتل خوانی حجت الاسلام استاد میرزامحمدی (ع) به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید 👇👇👇👇👇 @madahi313
1401.05.17.1228.mp3
46.64M
🎧 مقتل خوانی 🎤 حجت الاسلام استادمیرزامحمدی (ع) به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید 👇👇👇👇👇 @madahi313
متن روضه عاشورا ▪️همه رو صدا زد ، با همه محارمش وداع کرد.. اما یه نفر روش نشد بیاد جلو .. میدونید اون یه نفر کی بود؟! تو مجلس نامحرما دیدن یکی دوید سر ابی‌عبدالله رو برداشت .. (فهمیدی بگم یا نه؟!..) بی بی زینب اومد نگاه کرد دید ای وای .. عروسِ مادرش ربابه .. گفت رباب جان چرا این کارُ کردی؟.. گفت خانم عاشورا یادته شما خواهرا و دختراش دورشُ گرفتید من روم نشد بیام جلو ببوسمش .. از کربلا دلم برا آقام تنگ شده بود .. دیگه طاقت نیاوردم ..😭 اربابِ ما یه وقت دید ذوالجناح حرکت نمیکنه یه نگاه کرد گفت بابا بیا پایین کارت دارم .. دید دخترش دستایِ اسبُ بغل کرده (دختر داری یا نه؟!) ابی ‌عبدالله پیاده شد این دخترُ بغلش کرد .. گفت بابا داری میری بابا یادته تو راه داشتیم میومدیم خبر شهادت مسلمُ دادن دختر مسلمُ بغل کردی یه دست رو سرش کشیدی .. بابا الان داری میری من چیکار کنم.. اینقدر ابی عبدالله گریه کرد ..😭 هر طوری بود دخترشُ گذاشت آروم بغل زینب دوباره سوار شد بر ذوالجناح .. نوشتن از مُخیم تا گودیِ قتلگاهُ میدان ، صد و پنجاه مترِ .. آروم آروم داره میره.. یه وقت دید یکی میگه مهلاً مهلاً یابن الزهرا .. تا دید داره با نام مادر صدا میزنه برگشت دید زینبه گفت داداش .. چیه خواهرم؟.. گفت داداش وصیتِ مادرم .. داداش پیاده شو .. دیدن زینب زیر گلوشُ داره میبوسه.. (چه بوسه ای زد حالا میگم برات..) نانجیب هر چی خنجرشو کشید نبرید … ▪️اینجا میگن ابی‌عبدالله پیراهنُ طلب کرد ، پیراهنُ آورد یه نگاه به پیراهن کرد دیدن حسین پیراهنُ بغل گرفت هی داره میبویه و میبوسه .. (یه سوال بپرسم؟..) مادرش کی پیراهنُ دوخت؟.. اون روزا که دیگه دستش بالا نمیومد.. ▪️نوشتن ابی عبدالله این پیراهنم لحظۀ آخر گذاشت رویِ زمین ، دیدن با خنجر داره پیراهنُ پاره پاره میکنه .. گفت داداش چرا پیراهنُ پاره میکنی؟.. گفت خواهرم اینا رحم و مروت ندارن .. میخوام بلکه ببینن این پیراهن پاره ست منو برهنه نکنن .. اما براش بمیرم ، کاش میبردن ، غارت کردن پیراهنُ .. ▪️بسم الله الرحمن الرحیم .. یا صاحب الزمان آقاجان منو ببخشید ، بذارید من روضۀ شبِ عاشورا رو شروع کنم .. ارباب ما رفت یه وقت دیدن حسین ذوالجناحُ نگه داشت .. داره نفس نفس میزنه پیرمرد کربلا .. یه نانجیبی چنان یه سنگ به پیشانیش زد .. ارباب ما پیراهن عربی شُ بالا زد .. صدرُ الحسین نمایان شد .. (عاشورایی باید گریه کنی..) عاشورا با یه تیر شروع شد با یه تیرم تمام شد .. اولین تیرُ فردا صبح عمر سعد انداخت آخرین تیر میدونی چی بود؟ دیدن حرمله نشست چنان به قلب حسین ..😭😭 (ع) به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید 👇👇👇👇👇 @madahi313
✍ پسر فاطمه تنهاست میان گودال            امان از گودال(3) خواهرش دید که شد پیکر پاکش پامال    امان از گودال (3) مادرش در پی آن راس به نی شد بی  حال   امان از گودال(3) وقت غارت شد و بردند ز طفلان خلخال            امان از گودال(3) آآآآه         قتیل العریان، قتیل العریان، قتیل العریان ------------*------------------------------------ دشمنان حلقه زدند دور عزیز حیدر    امان از خنجر(3) خواهرش بر روی تل خاک بریزد بر سر    امان از خنجر(3) شمر دون آمده تا تیغ کشد بر حنجر    امان از خنجر(3) مادرش دید خدا نیست سرش بر پیکر    امان از خنجر(3) آآآه  بگرید مادر   آآآه   گلش شد پرپر   آآآه   گلش شد پرپر آآآآه         قتیل العریان، قتیل العریان، قتیل العریان --------------*---------------------------- بدتر از کرب و بلا هست خدا روضه شام  امان از دشنام(3) می زنند سنگ به زینب همه جا از سر بام    امان از دشنام(3) نانجیبان به علی لعن بگویند مدام      امان از دشنام(3) بدترین روضه زینب شده آن بزم حرام   امان از دشنام(3) آآآه     حتیک الاحرام ،  حتیک الاحرام ،  حتیک الاحرام  آآآآه         قتیل العریان، قتیل العریان، قتیل العریان (ع) به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید 👇👇👇👇👇 @madahi313