✍
غزل حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام
بر سر بام گرفتار به صد شیون و آه
میفرستم چه سلامی به اباعبدلله
دست بر سینه شدم رو به بیابانم من
تو کجای سفری حیف نمیدانم من
این لب پاره فقط ذکر تو گفته ست زیاد
من گرفتار توام !کور شود ابن زیاد!
کوفه شهر پدرت بود ولی حالا نیست
غیر بغض علی از چهره شان پیدا نیست
کوفیان روی مسافر همه در میبندند
رسم دارند که خنجر به کمر میبندند
غم نبینی! دوسه روز است فقط غم دیدم
ظهر در دور و برم حرمله را هم دیدم
کاش که جای تو با مسلم تو بد بشوند
اسبها جای تو از روی تنم رد بشوند
کاش تا گودی گودال به زورم ببرند
سر من را ببرند و به تنورم ببرند
کاش پیراهن من غارت دشمن باشد
خیزران جای لبت روی لب من باشد
دور تا دور من زار غریبه مانده
از محبین تو یک ام حبیبه مانده
نیست جای گذر از کوچه و معبر اصلا
زن و بچه طرف کوفه نیاور اصلا
کاش در کوفه حمیده بشود قربانی
تا کند از حرمت زود بلاگردانی..
#سید_پوریا_هاشمی
#روز_عرفه
#عرفه
به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید 👇👇👇👇👇
@madahi313
✍
غزل حضرت رقیه (سلام الله علیها)
خدایا چنان کن سرانجام کار
که دیگر رهایم کند نیزه دار
شبیه اسیران جنگی شدم
رخم سوخته صورتم پرغبار
به یک سمت زجر و به یک سمت شمر
برایم نمانده ست راه فرار
روی صورتم چنگ محکم زدند
همین پیرزنهای گوشه کنار
دویدند روی تنت ده سوار
دویدند دنبال من صد سوار
گذر کردن از کوچه های شلوغ..
چه سخت است بر دختر با وقار!
سرم روی گردن نمی ایستد
تنم روی ناقه نشد استوار
اگرچه نخورده لب من به آب..
ولی خورده ام سیلی آبدار
فقط چوب خوردی به صبح و غروب
فقط فحش خوردیم لیل و نهار
عزیزم خداوند صبرت دهد!
که دیدی مرا با دوصد می گسار!
ملک بود خدمتگزارم ولی
به من گفت آن مست خدمتگزار
#سید_پوریا_هاشمی
#حضرت_رقیه (س)
#ماه_صفر
به کانال آموزش مداحی / اشعار اربعین بپیوندید
👇👇👇👇👇
@madahi313
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#ورودیه_شهر_قم
دارد مسیح ما میاید دیگر از راه
پس خیر میبیند گدا سرتاسر ار راه
ما قبله خود را گرفتیم آخر از راه
دست نیاز از ما و ناز دلبر از راه
از شوق لبریز است چشم جاده حتی
از خانه بیرون ریخت هر دلداده حتی
این دختر زهرا که نه! زهراست اصلا
در صبر عین زینب کبراست اصلا
بین کریمان شهره در دنیاست اصلا
جان علی موسی الرضای ماست اصلا
ساکن شده اینجا! که چون باران ببارد..
در شوره زار شهر قم گندم بکارد
در محملش امنیتی بسیار دارد
اندازه یک شهر خدمتکار دارد
هم ناقه ای آرام و بی آزار دارد
هم اینکه راهی راحت و هموار دارد
اهل محل نه بددهن نه لات هستند
تا چند خانه دور و بر سادات هستند
چشمی به ناموس خدا هرگز نخورده
بر چادر او جای پا هرگز نخورده
سیلی برویش بی هوا هرگز نخورده
آسیبی از شلاق ها هرگز نخورده
امن است راهش بی بروبرگرد اینجا
سررا به زیر انداخته هر مرد اینجا
دستی سوی معصومه طه نیامد
پیش نگاهش خیزران بالا نیامد
تا کاخ بالاجبار و با دعوا نیامد
پای پیاده یک قدم حتی نیامد
هرچند بی بی روزه بود اما غذا بود
در هرشرایط احترام او به جا بود
#سید_پوریا_هاشمی
به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید 👇👇👇👇👇
@madahi313
#حضرت_فاطمه_معصومه (سلام الله علیها)
#شهادت_حضرت_معصومه (سلام الله علیها)
از جگر سوختگان آه شرربار ببین
خیز از طوس و بیا حال مرا زار ببین
کاش میشد که دل سیر تماشات کنم
یار گمگشته! تو برگردی و پیدات کنم
چقدَر کوه و کمر را پی تو آمده ام
به تمنای رُخت ناله ی هجران زدم
چندماه است که آوارگی اقبال من است
چادر خاکی من شاهد احوال من است
منِ معصومه کجا رنج بیابان گردی؟!
کاش یکبار به این خسته نظر میکردی
خبری باد صبا از تو نیاورد آخر
دست تقدیر مرا راهی قم کرد آخر
پیِ تکریمِ منِ پرده نشینِ بدحال
سربه زیر آمده بودند همه استقبال
سر هر کوچه که رفتیم سلامم کردند
مثل پروانه همه دور و برم میگردند
دور بودم همه جا از نظر بیگانه
خانه ام خانه ی نور است نه یک ویرانه
گریه کردیم ولی حین مناجات فقط
کوچه رفتیم ولی کوچه سادات فقط
کاش بودی که ببینی چقدر تب کردم
من در این شهر فقط گریه به زینب کردم
کاش میشد بنویسند دروغ است دروغ
رفتن عمه ما بر سر بازار شلوغ
چه کسی داشت گمان از سر ایوان بلند..
عده ای بی سر و پا سنگ به زینب بزنند!
فکر کن دور نوامیس خدا معرکه بود
فکر کن چادر ناموس خدا دست که بود؟!
#سید_پوریا_هاشمی
به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید 👇👇👇👇👇
@madahi313
✍
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#مربع_ترکیب
نظر لطف کریمان به گدا بیشتر است
پس گدا دور و بر بیت شما بیشتر است
چون به این لقمه ی نان لطف خدا بیشتر است
سر این سفره یقین روزی ما بیشتر است
سر این سفره نشستیم که نوکر باشیم
تا ابد زیر پر چادر مادر باشیم
نمک نام تو در کام رطب میریزد
جان فدایت که ز نام تو ادب میریزد
هرچه در ساغر این سوخته، رب میریزد
از تمسک به تو بانوی عرب میریزد
آسمانی شده ام گرچه زمینی بودم
از همان روز ازل ام بنینی بودم
بسته ی چادر تو دست گداها بانو
در طواف قدمت وسعت دریا بانو
حضرت فاطمه ی دوم مولا بانو
محرم راز دل زینب کبری بانو
ذکر خیر پسرت حل همه مشکل ها
تا ابد وقف تو هستند همه سائل ها
مثل هر روز دوباره جگرش میسوزد
جگرش در غم هجر قمرش میسوزد
پسرش رفته زدستش سپرش میسوزد
زیر خورشید دوتا پلک ترش میسوزد
با عصا آمده خود را برساند امروز
باز با سوز جگر روضه بخواند امروز
روضۀ شرم ابالفضل ز چشمان رباب
وعدۀ آب ابالفضل به طفلان رباب
روضۀ حال خراب و دل گریان رباب
جای خالی علی برروی دامان رباب
پسرش را سر نیزه به طنابی بستند
بس که افتاد به هررنج و عذابی بستند
روضه میخواند که پروانه پرش زخمی شد
بین بازار تن محتضرش زخمی شد
سنگ بارید زهر سمت و سرش زخمی شد
در بر مردم شهر پدرش زخمی شد
به جراحات تن قافله میخندیدند
وسط ساز و دف و هلهله میخندیدند
بی علمدار شدیم و حرم از پا افتاد
گذر آل پیمبر به کجاها افتاد
چقدر پای سرش زینب کبری افتاد
رد شلاق به روی بدن ما افتاد
روضۀ ام بنین تاکه به این حرف رسید
زینب آمد به سخن از جگرش ناله کشید
لحظۀ پر زدنت هست به یادم ای وای
غارت پیرهنت هست به یادم ای وای
نیزه بود و دهنت هست به یادم ای وای
بوریا شد کفنت هست به یادم ای وای
بدنت غلت زنان تا ته گودال که رفت
بند آمد نفس مادرت از حال که رفت
دیدم از دور که سنگی به سبویت افتاد
دیدم از دور رد چکمه به رویت افتاد
پیش چشمان حرم پنجه به مویت افتاد
گذر خنجر کندی به گلویت افتاد
زیر و رو کرد کسی یوسف بی جان مرا...
یوسفِ از نفس افتاده ی عریان مرا...
#سید_پوریا_هاشمی
به کانال آموزش مداحی و اشعار مناسبتی بپیوندید 👇👇👇👇👇
🆔 ➺ @madahi313