eitaa logo
آموزش مداحی/اشعار اربعین
8.5هزار دنبال‌کننده
337 عکس
640 ویدیو
178 فایل
آموزش تحریر و صدا سازی آموزش مناجات خوانی آموزش روضه خوانی آموزش نوحه خوانی آموزش مولودی خوانی آموزش فیش نویسی آموزش دستگاه ها صفر تا صد مداحی رو با ما باشید تبلیغات سفیــــر 313 @tablighat_safir313 خادم کانال: @takhribchi313
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ 🩸وقتی که متوکل ملعون، (العیاذبالله) به امام هادی علیه‌السلام، «شراب» تعارف می‌کند ... در نقل‌ها آمده است: سربازان متوکل شبانه به خانه امام هادی علیه‌السلام ریختند و آن حضرت را به زور به کاخ متوکل آوردند؛ 📋 وَ کَانَ الْمُتَوَکِّلُ جَالِساً فِی مَجْلِسِ الشُّرْبِ فَدَخَلَ عَلَیْهِ وَ فَدَخَلَ عَلَیْهِ وَ الْکَأْسُ فِی یَدِ الْمُتَوَکِّلِ ▪️متوکل ملعون در مجلس مِی‌گساری نشسته بود که امام هادی علیه‌السلام را وارد آن مجلس کردند در حالی که جام شراب در دست متوکل بود. 📋 فَلَمَّا رَآهُ هَابَهُ وَ عَظَّمَهُ وَ أَجْلَسَهُ إِلَی جَانِبِهِ وَ نَاوَلَهُ الْکَأْسَ الَّتِی کَانَتْ فِی یَدِهِ ▪️همین که چشم متوکل ملعون به ایشان افتاد، هیبت امام علیه‌السلام او را گرفت و ترسید و آن حضرت را پهلوی خود‌ نشاند و جامی را که در دست داشت به ایشان تعارف کرد؛ 📋 فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا یُخَامِرُ لَحْمِی وَ دَمِی قَطُّ فَأَعْفِنِی ▪️امام علیه‌السلام فرمودند: به خدا گوشت و خون من آلوده به شراب نشده! مرا معذور دار! 🥀 متوکل ملعون گفت: پس برایم شعری بخوان! حضرت فرمود: من زیاد شعر از حفظ ندارم! او گفت: چاره‌ای نیست، باید یک شعر بخوانی! 🥀 امام علیه‌السلام شروع به خواندن یک شعر در یاد آخرت و مذمت دنیا نمودند که در آخر، متوکل شروع به گریه کرد و حاضرین نیز به گریه افتادند. 📚مروج الذهب،ج۲ ص۵۰۳ 📚بحارالانوار ج ۵٠ ص٢١٢ آه ... یا امام هادی همینکه شیعه می‌شنود که شما را وارد بزم شراب کردند، جگرش آتش می‌گیرد ...؛ اما اگر آن بی‌حیا، جام شراب را به شما تعارف کرد، دیگر تَه‌ماندهٔ جامش را بر سر و روی‌تان نریخت... حال چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن ساعت دردناکی که مقاتل نوشته‌اند: 📋 إنّ يَزيدَ شَرِبَ الخَمرَ و صَبَّ مِنها عَلَى الرّأسِ الشّريف ▪️يزيد ملعون شراب می‌خورد و تَه‌مانده آن را بر سر مطهر سیدالشهداء عليه‌السّلام می‌ريخت... 📚نفس المهموم، ص۴۳۹ 📚معالي السّبطين، ج۲ص۵۸ 📝 آتش کشید بر جگرم خنده یزید سیراب بود و روی لبت چوب می‌کشید بازی نمود با لب تو پیش چشم من تیزیِّ چوب ها لب خشک تو را بُرید تَه مانده شراب خودش بین طشت ریخت از آن به بعد شد همه گیسوی من سپید تا سرخْ مو بلند شد و یک اشاره کرد رنگِ سکینه دختر تو ناگهان پرید جانم رباب، تا که سر افتاد بر زمین از بهرِ بوسه از لب و دندانِ تو دوید... (ع) (ع) به کانال آموزش مداحی و اشعار مناسبتی بپیوندید 👇👇👇👇👇 🆔 ➺ @madahi313
حاج امیر کرمانشاهی[WWW.MESBAH.INFO]Shab-Shahadat-Emam-Hadi-1399[06].mp3
زمان: حجم: 13.4M
🎧 زمینه | ای جانم به سجده های طولانی 🎤 حاج امیر کرمانشاهی (ع) (ع) به کانال آموزش مداحی و اشعار مناسبتی بپیوندید 👇👇👇👇👇 🆔 ➺ @madahi313
Haj Meysam MotieeShahadatImamHadi1402[03].mp3
زمان: حجم: 8.94M
🎧 بزم شومِ شراب جایت نیست (روضه) 🎤 حاج میثم مطیعی (ع) (ع) به کانال آموزش مداحی و اشعار مناسبتی بپیوندید 👇👇👇👇👇 🆔 ➺ @madahi313
و توسل به امام هادی علیه السلام "السلام علیک یا مولانا یا علی بن محمد الهادی " بالاتری ز مدح و ثنا ایها النقی ابن الرضای دوم ما ایها النقی با حب تو عبادت ما عین بندگیست هادی آل فاطمه یا ایهاالنقی دارم ولی شناسی خود را ز نور تو مولای من ولی خدا ایهاالنقی *امشب اینو باید گدایی کنیم* با نقابتِ نقوی یک نگاه کن پاکیزه کن وجود مرا ایهاالنقی با صد امید همچو گدایان سامرا پر میکشیم سوی شما ایها النقی بخشنده تر ز حاتم طایی تویی تویی مسکین ترم ز هرچه گدا ایها النقی من هر چه خواستم تو عنایت نموده ای یک حاجتم نگشته روا ایها النقی گردد جوانیم همه ترویج مکتبت جانم شود فدای تو یا ایها النقی باید برای غربت تو بی امان گریست با ناله های حضرت صاحب الزمان گریست *آقا مگه میشه یک مجلسی برا پدری بگیرن فرزندش جلو در نایسته خوش آمد نگه اقا جانم ..* شرمنده از قدوم تو چشمان جاده بود دشمن سواره آمد و پایت پیاده بود آن ناخن شکسته و آن کاروان سرا توهین به ساحت تو برایش چه ساده بود *بین مسکینها گوشه خرابه جاش دادن نانجیب توهین میکرد به امام.. حتما اون لحظه ای که آوردنش تو خرابه هی زیر لب میگفت بمیرم برات رقیه..* بارانی است از غم تو چشم سامرا با دیدن تو اشک ملک بی اراده بود وقتی که آسمان زیر غمت سینه چاک شد دیدی که عرش، سر روی زانو نهاده بود زهر ستم چه با جگر پاره پاره کرد دیگر نفس نفس به شماره فتاده بود اما آقا ! شکر خدا که دشمن تو خیزران نذاشت *یکی از بالاترین مصیبت ها و روضه های امام هادی این بود نانجیب نیمه شب حضرت و اورد بارها و بارها اراده میکرد حضرت و همونطوری که بود با همون وضع با پای پیاده میوردن اما این بار خود متوکل مست اون مست بود جام شراب تعارف کرده..میخوام بگم آقا جان جام شراب بهت تعارف کرد چقد سخت گذشت.. من بمیرم برا عمه ات زینب وقتی دید نانجیب ته مانده شرابش و ....آقا جان تو مجلس شراب بردنت اما دیگه زن و بچه باهات نبود من بمیرم برای زین العابدین.. وقتی مخدّرات و با اون وضع آوردن یک وقت دیدن عمامه از سر برداشت گفت دیگه چی میخوای بخونی ...آخه عمه سادات کجا مجلس نامحرما کجا...* شکر خدا که دشمن تو خیزران نداشت هرچند دلشکسته از آن بدم باده بود آقا بیا و با دل غرق بخون بخوان از آن سه ساله که پدر از دست داده بود جانش رسید بر لبش از ضربه های چوب *هی دیدن روی پنجه های پاش بلند میشه عمه جلو‌چشاش و گرفته هی میگه عمه من اشتباه نمیکنم این سر بابامه صدای قرآن خوندن بابامه چرا دارن با چوب خیزران میزنن ...* جانش رسید برلبش از ضربه های چوب وقتی کنار تشت طلا ایستاده بود (ع) (ع) به کانال آموزش مداحی و اشعار مناسبتی بپیوندید 👇👇👇👇👇 🆔 ➺ @madahi313
21.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲 من به امام هادی مدیونم 🎙 حاج میثم مطیعی (ع) (ع) به کانال آموزش مداحی و اشعار مناسبتی بپیوندید 👇👇👇👇👇 🆔 ➺ @madahi313
حاج‌حنیف طاهرینماهنگ انت الهادی (1).mp3
زمان: حجم: 4.24M
🎧 تنظیم استودیویی | انت الهادی 🎤 حاج حنیف طاهری (ع) (ع) به کانال آموزش مداحی و اشعار مناسبتی بپیوندید 👇👇👇👇👇 🆔 ➺ @madahi313
امام هادی (علیه السلام) تا چشم وا کرد این پسر، چشمانِ تر دید خوب امتحان پس داد اگر داغِ پدر دید... از بس که دل می‌بُرد از اطرافیانش یک عمر از دستِ حسودان دردسر دید این بار «سُرَّ مَن رَأی» مغلوب غم شد وقتی که مهمان را به کویش دربه‌در دید در چشم ابراهیمی‌اش اما غمی نیست باید که این ویرانه را از آن نظر دید در کوچه‌ها، پای برهنه، سَیّدِ شهر... اینجا مگر شام است؟ ای مردم! چه کردید؟ قبری که پیشاپیش در این خانه کَندید تنها به چشمش سجده و آهِ سحر دید در شهر غربت‌خیزتان بهتر که تنهاست! از هم‌جواری با شما خیری مگر دید؟ مردی گریبان‌چاک افتاده به خاکش می‌شد پدر را مو به مو در این پسر دید! بر خاک، شیون زد کسی: «وای از دوشنبه!» انگار آنجا مادری را پشت در دید... انسیه سادات هاشمی (ع) (ع) به کانال آموزش مداحی و اشعار مناسبتی بپیوندید 👇👇👇👇👇 🆔 ➺ @madahi313
امام هادی (علیه‌ السلام) ای از غم تو بر جگر سنگ شراره وی در همۀ عمر ستم دیده هماره سنگینی اندوه تو از کوه فزون‌تر غم‌های فراوان تو بیرون ز شماره فوجی پی آزار دلت دست گشودند قومی ز دفاع تو گرفتند کناره سوزد جگرم بر تو که با پای پیاده همراه عدو رفتی و او بود سواره تو آیۀ تطهیری و دشمن به چه جرأت با جام میِ خود به سویت کرده اشاره از تیغ زبان زخم فراوان به دلت بود از زهر ز پا تا به سرت سوخت دوباره تا ماه جمالت به دل خاک نهان شد بر چهره ز چشم حسنت ریخت ستاره غلامرضا سازگار (ع) (ع) به کانال آموزش مداحی و اشعار مناسبتی بپیوندید 👇👇👇👇👇 🆔 ➺ @madahi313
✍ 🩸امام‌حسن عسکری علیه‌السلام، با «گریبان چاک‌داده» ، «پاهای برهنه» و «بدون‌ عمامه» در عزای پدر بزرگوارش حاضر شد ... در نقل‌ها آمده است: 🥀 وقتی که خبر شهادت امام هادی علیه‌السلام به گوش معتمد عباسی رسید امر کرد که اهل سامرا با سواره هایشان پی جنازه‌ی امام علیه‌السلام بروند و ایشان را تا دم قصر خودش بیاورند تا بر جنازه‌ی مطهر امام علیه‌السلام نماز بخواند. برخی از شیعیان نیز بر در خانه امام هادی علیه‌السلام جمع شده بودند؛ 📋 و خَرَجَ أَبُو مُحَمَّدٍ حَافِيَ اَلْقَدَمِ مَكْشُوفَ اَلرَّأْسِ مُحَلَّلَ اَلْأَزْرَارِ خَلْفَ اَلنَّعْشِ مَشْقُوقَ اَلْجَيْبِ مُخْضَلَّ اَللِّحْيَةِ بِدُمُوعٍ عَلَى عَيْنَيْهِ ▪️در این هنگام بود که امام حسن عسکری علیه‌السلام از خانه خارج شده در حالی که پایش برهنه بود و عمامه بر سر نداشت؛ گریبان دریده بود و آن‌قدر گریسته بود که محاسنش در اشک چشمانش غوطه‌ور بود... 📚الهدایة الكبری ج۱ ص۲۴۸ آه ... یا امام حسن عسکری ... «گریبان چاک دادن‌تان»، دل ما را به همان ساعت دردناکی می‌کشاند که مقاتل نوشته‌اند: 📜 ثُمَّ وُضِعَ رَأسُ الحسينِ عليه‌السّلام بينَ يَدَيهِ ... ▪️مخدّرات را وارد مجلس یزید لعین کردند و سر مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام را جلوی او گذاشتند... 📜 و أمّا زينبُ فإنّها لَمّا رَأَتْ رأسَ الحسينِ عليه‌السّلام أَهْوَتْ إلى جَيْبِها فَشَقَّتْهُ، ثُمَّ نادَتْ بِصَوتٍ حَزينٍ، يُقرِحُ الكَبِدَ، و يُوهي الجِلْدَ: ▪️و اما زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها تا نگاهش به سر مطهر برادر افتاد، دست انداخت و گریبان چاک داد سپس با ناله‌ای جگرسوز فریاد زد: «يا حُسيناه! يا حَبيبَ جَدِّهِ الرَّسولِ! و يا ثَمَرَةَ فُؤادِ الزّهراءِ البَتولِ! يا ابنَ بِنتِ المصطفى! يا ابنَ مكّةَ و مِنى! يا ابنَ عليٍّ المرتضى!» 📚مثير الأحزان، ص۱۰۰ 📝 وقتی که دور از تربت پیغمبر افتاد غمهای عالم بر دل او یکسر افتاد گاهی به یاد روضه جدِّ غریبش گه یاد مادر اشکش از چشم تر افتاد بزم شراب و آیه تطهیر ، ای وای راهش بمیرم من کجاها آخر افتاد این روضه اما تازگی دارد؟ ندارد حق داشت یاد زینب غم پرور افتاد بزم یزید و عمه سادات ،ای وای بعد از برادر چه غریب و مضطر افتاد ای کفیل زینب الحوراء ؛ اباالفضل! بین حرامی خواهرت بی یاور افتاد چشمان خود را بست از خجلت برادر در طشت، چشمش تا به چشم خواهر افتاد چوب یزید بی حیا تا رفت بالا دیدند در مجلس که از پا دختر افتاد آنقدر زد با خیزرانش بی مروت دندان بشکسته در آن طشت زر افتاد... (ع) (ع) به کانال آموزش مداحی و اشعار مناسبتی بپیوندید 👇👇👇👇👇 🆔 ➺ @madahi313
امام هادی (علیه السلام) ناله ها پرده ی راز جگرش را بردند گریه ها باز وقار بصرش را بردند مرد تبعید نباید که بلرزد بدنش به گمانم که ستون سفرش را بردند کم کسی نیست، امام است ولیکن تنها مشرکین، خیل صحابیِ درش را بردند سامره خاک فقط داشت که ریزد به سرش عده ای آبروی بوم و برش را بردند جای یاری، کفنش کرد همین شهر غریب مثل آن وقت که جدّ و پدرش را بردند به شفاعت نظری داشت ولیکن با شرط صوفیان جمله ی شرط و اگرش را بردند برگ ریزان طرب بود که بر گوش خزان خبر جرأت نقاش ترش را بردند حیف از آن فکر بلندی که لحد جایش شد مرد طرّاح زیارات، سرش را بردند زینبی داشت اگر، امر به معجر می کرد چون مقامات خُذینی جگرش را بردند نفس آخر او نیمه برون آمده بود که به صدّیقه، ملائک خبرش را بردند محمد سهرابی (ع) (ع) به کانال آموزش مداحی و اشعار مناسبتی بپیوندید 👇👇👇👇👇 🆔 ➺ @madahi313
امام هادی (علیه السلام) سخن از ظلمت و مظلومیت آمد به میان شهر بیداد رسیده‌ست به اوج خفقان از خداوند نباید اثری باشد اگر از دهان «متوکل» برسد صوت اذان بر لب منبر و مسجد، زده شد مهر سکوت مجرم است آن‌که برد نام علی را به زبان راویان سلسله در سلسله در بند شدند شیعیانی متواری شده همپای زمان بدعتی تازه بنا گشت از آن لحظۀ تلخ که مزار پسر شاه نجف شد ویران دلم از درد شکسته‌ست خدا می‌داند آه این قصۀ جانسوز ندارد پایان باز بی‌وقفه به دریا زده‌ام باداباد نیستم، نیستم از عاقبتش دل‌نگران جان به کف باید از اولاد علی دم زد و بس «ابن سکیت» چنین راه به ما داده نشان عقل دیگر سر عقل آمد و بی‌واهمه گفت: قلب بی‌دغدغۀ عشق ندارد ضربان دهمین عشق بلافصل! سلام ای دریا! پاک‌تر از نفس صبح سلام ای باران! خود به خود پرده ز چشمان تو می‌رفت کنار که حقیقت نشد از چشم تو آنی پنهان به حضورت به قدومت شده دلگرم زمین به سحرهای سجود تو گواه است زمان شرح و تفسیر نگاه تو کتابی‌ست جدا جذبۀ ماه، پر از مهر، وَ تیغی بُرّان از در «جامعه» هرکس به حقیقت برسد غفلت جامعه او را نکند سرگردان همگی دست به شمشیر، چه می‌فرمایید؟ آسمان منتظر توست کران تا به کران تو فراتر ز بیانی به خداوند قسم سخن شعر نبوده‌ست به جز «سَبقِ لِسان» متن تاریخ فقط گفت که مسموم شدی هیچ‌کس هیچ نگفت اینکه چه بوده جریان؟ سامرا کشت تو را نور تو خاموش نشد سامری مانده و انگشت تحیر به دهان غم دیدار حرم کنج دلم جا خوش کرد به دعایی دل ما را به مرادش برسان عباس همتی (ع) (ع) به کانال آموزش مداحی و اشعار مناسبتی بپیوندید 👇👇👇👇👇 🆔 ➺ @madahi313
✍ 🩸اثر زهر در بدن مبارک امام هادی و آمدنِ امام حسن عسکری علیهماالسلام بر بالین آن حضرت ... در نقلی آمده است: 📋 فَلَمّا تَناوَلَهُ الإمامُ لازَمَ الفِراشَ وَ قَد سَرَی السَّمُّ في بَدَنِهِ، فَراحَ یُعانِي الآلامَ القاتِلَةَ ▪️هنگامی که امام هادی علیه‌السلام زهر را خوردند، به بستر افتادند و «زهر» به نقطه نقطه پیکر آن حضرت راه یافت؛ آن‌گاه آن امام مظلوم، دردهایی کُشنده را تحمّل می‌نمود !(۱) 📋 فَأَحْضَرَ أَبَا مُحَمَّدٍ ابْنَهُ عَلَيْهِ‌السَّلاَمُ فَسَلَّمَ إِلَيْهِ النُّورَ وَ الْحِكْمَةَ وَ مَوَارِيثَ الْأَنْبِيَاءِ وَ السِّلاَحَ وَ أَوْصَى إِلَيْهِ وَ مَضَى صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ ▪️و در همین هنگام بود که فرزندش امام حسن عسکری علیه‌السلام را به نزد خود فراخواند و‌ (آن حضرت را در بر گرفت و) نور و حکمت و مواریث انبیاء و آن سلاح مخصوص امامت را به او سپرد و وصایایی را به آن حضرت نمودند و سپس به شهادت رسیدند.(۲) 📚(۱)من لایحضره الخطیب،ج۴ ص۴۹۳ 📚(۲)اثبات الوصیة، ج۱ ص۲۴۲ آه ... یا امام هادی ... قاعده همین است که پدر در لحظات آخر، سرش بر روی دامان پسر باشد؛ اما چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر پدر غریب کرب‌وبلا که جایش با پسر عوض شد... همان ساعت جگرسوزی که مقاتل نوشته‌اند: 📜 ... إنَّ الْحسينَ عليه السلامُ لَمَّا رَمَىٰ بِنَفسِهِ عَلىٰ جَسَدِ وَلَدِهِ و فِلْذَةِ كَبِدِهِ، اِعْتَرَتْهُ حَالَةُ الْمُحتَضَرِ ▪️وقتی که سیدالشهداء علیه‌السلام بر بالین علی اکبر علیه‌السلام رسید، خودش را از بالای اسب بر روی بدن پاره جگرش، علی اکبر انداخت؛ در آنجا از شدت غم، حالت احتضار به او دست داد. 📜 فَجَعَلَ يَجودُ بِنَفسِهِ، و يَتَنَفَّسُ تَنَفُّسَ الصُّعَداءِ، و كادَتْ رُوحُهُ أنْ تَخرُجَ. ▪️داشت همان‌جا جان می‌داد؛ آه سرد از دل می‌کشید و نزدیک بود که روح از بدنش جدا شود... 📚مقتل الحسين عليه‌السلام،بحرالعلوم، ص۳۴۶ 📝 پدری پیر شده بر سر نعش پسرش محتضر شد به خدا وای چه آید به سرش صد و یک دانه تسبیح حسین ریخت زمین ارباً اربا شد و پاشید تمام جگرش نا مرتب شده این خوش قد و بالای حرم بس که از روی حسد دشمن او زد نظرش همه از بغض علی بر تن و پهلوش زدن می‌زدن با دم شمشیر و سنان و تبرش به خدا آینه احمد و زهرا و علیست این جوانی که لبش تَر شده از خون سرش تا تسلی بدهند داغ علی را به پدر کوفیان هلهله کردند همان دور و برش برسانید جوانان حرم را که بَرَند جسم صد چاک علی و پدر محتضرش زانویش خم شده این پیرِ جوانْ مُرده ولی بعد از این کاش بلایی نکند خَم کمرش (ع) (ع) به کانال آموزش مداحی و اشعار مناسبتی بپیوندید 👇👇👇👇👇 🆔 ➺ @madahi313