eitaa logo
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
4.2هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
130 فایل
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @madahi_moharram ارتباط با مدیران👈 @msoghandi @y_a_m_h
مشاهده در ایتا
دانلود
❣﷽❣ 🎆 🎇 ❣برخلق‌خوشُ‌خوی‌محمدص صلوات ❣برعطرگل روی محمدص صلوات ❣در گلشن سر سبز رسالت گویید ❣برچهره گل بوی محمدص صلوات 🌿 لاحول ولاقوة الا بالله العلي العظيم 🌿حسبنا الله ونعم الوكيل نعم المولی و نعم النصیر 🕊(سبک کجایید ای شهیدان..) بیایابن الحسن دردم‌دواکن دل آشفته را از غم رهاکن ضیاء دیده بانوی عالم نظربراین فقیر وبینوا کن 💠بیا یابن الحسن آقا کجایی آقا یابن الحسن مولاکجایی امیرو سرور و سلطان مایی همه شام وسحردر انتظاریم عزیزفاطمه پس کی می‌آیی 💠بیا یابن.. 🍁السلام علیک یااباعبدالله و علی الارواح التی.. با وجیها عندالله.. الا ای جگر گوشه فاطمه که بردی دل اهل دل راهمه کی‌ام من؟که باشم هوادار تو هوادار تو هست دادار تو 🌻حسینم 3 حسین من ازکودکی عاشقت بوده‌ام قبولم نما گرچه آلوده ام آقا جان.. به عشق توهرکس که‌منسوب شد اگر بد بود عاقبت خوب شد آقااا.. غمت حاصل زندگانی من به راه توطی شدجوانی من من از ریزه خواران خوان توام اگرچه بدم میهمان توام 🌻حسینم 3 حسین به عشقت ازآن دم که خو دادی‌ام به چشم همه آبرو دادی‌ام ⬅️آقا جان..وقتی نگاه میکنند میگن این گریه کنه حسینه این سینه زنه حسینه این روضه خون حسینه به چشم همه آبروم دادی آقاجان.. ز در راندگانت حسابم مکن گدایم، کرم کن، جوابم مکن ازین رو سپیدم بَرِ داورم که من هم سیاهی این لشگرم مبادا برانی مرا از درت به بازوی بشکسته مادرت (علی انسانی) روضه بنام حضرت حُره.. خوشبحال هرکسی که با یک نگاه ابی عبدالله،عاقبتش زیرو رو بشه.. با یک نگاه حسین عاقبتش ختم بخیر بشه.. خوشا بحال حر که با یک نگاه ابی عبدالله عاقبتش ختم بخیر شد یه لحظه رو یاد کنم و التماس دعا ⬅️لحظه ای که پای برهنه چکمه هارو به گردنش انداخته آروم آروم داره میاد (حسین ع دید حر داره میاد) اومد مقابل ابی عبدالله ایستاد روش نمیشه سرو بالا کنه پشیمانه..شرمنده است سر پایینه.. نمیتونه به چشمای حسین نگاه کنه.. قربون کرامتت برم یا اباعبدالله.. فرمود سرتو بلند کن.. حر آروم آروم سرشو بلند کرد.. استادم میگفت..تا سرشو بلند کرد..یه وقت دید بچه ها پرده خیمه رو بالا زدند (همه از حر می ترسیدند..بهم نشون میدادند) این همونیه که راه بابامونو بست این همونیه که دل عمه جانمون زبنبو به دردآورد.. آی حاجت دارا..آی جوون دارا..آی ناله دارا.. (اوج)امروز بگو آقا جان..هر چی هم بد باشم، کاری که حر کرد ، من نکردم آقا ..هر چی ام بد باشم مثل حر دل زینبتو نلرزوندم دل بچه هاتو نلرزوندم اما آقا جاااان چه کردی با حر.. امان امان.. ⬅️یه وقت شنید صدای العطش از خیمه ها بلنده.. (چکار کنه..غم رو غم اومده..راهو بسته..بچه های حسین آب ندارن..مونده چکار کنه) ✳️صدا زد پسر فاطمه، چون من اولین نفری بودم که دل شمارو به درد آوردم ،،اجازه بدید اولین کسی باشم برم فداتون بشم.. ♻️این روضه رو مرحوم کافی میخوند بگم و فیضشو ببره بُریر میگه من با حر رفاقت قدیمی داشتم.. دیدم قبل از اینکه بره به میدان.. دنبال چیزی میگرده.. (گفتم حر دنبال چی میگردی؟) صدا زد بریر به من بگو ببینم خیمه زینب س کدامه؟ (دلت اینجاست یا نه..نکنه دست خالی برگردی..ان شاالله خدا قسمت کنه کنار حرم حر..اونجا ناله بزنی..) بریر میگه خیمه زینبو نشون دادم.. گفت دیدم رفت صورت به خیمه زینب گذاشت..سلام کرد..بی‌بی جواب سلامشو داد..(کی هستی؟؟) صدا زد بی‌بی من حُرم.. بی‌بی جااان منو ببخش.. برادرت حسین ،از گناه من گذشت.. اومدم شما هم منو حلال کنید، برم جونمو فدای حسینم کنم.. (همه حرفارو زدم بخاطر این یه جمله) بُریر میگه یه حرفی عقیله بنی هاشم زد..یه وقت دیدم صدای ناله حر بلند شد.. (من بگم و شما هم بلند بلند گریه کنید) صدا زد حر منم بخشیدمت.. ولی حر بگم بدون..برادرم حسین غریبه..حسینم کسی رو نداره.. 🔆🔆همه بگید حسین.. ✴️رو زمین افتاد..فرق سر شکافته..خون جلو چشماشو گرفته.. یه وقت دید سرش از زمین بلند شد روی زانویی قرار گرفت.. یه نفر داره خونای چشمشو پاک میکنه.. تا چشمشو باز کرد دید پسر فاطمه حسینه.. دید یه دستمالی به پبشانیش بست.. یا اباعبدالله.. (بگم و نالشو بزنی) ♨️(اوج) بگم آقاجان.. سر حر رو به دامن گرفتی اما من بمیرم برات کسی نبود سرتو به دامن بگیره.. یه وقت حسین دید سینش سنگینه.. چشمشو باز کرد.. 🖤 ن صدا زد نانجیب خوب جایی نشستی.. یا صاحب الزمان.. نمیگم چی شد همینقدر بگم..یه وقت دیدن زینب اومد بالا بلندی. دیدن عقیله بنی هاشم دستاشو رو سر گرفت.. هی صدا میزنه 🥀.. 🌾ناله داری به ناله های دل بی‌بی زینب کبری صدای نالتو بلند کن سه مرتبه ناله بزن بگو..یاحسین..بگو یازهرا 👇صلوات حذف نشه لطفا👇 🎆هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)
🥀حضرت_قاسم 🏴شب_ششم_محرم بسم رب الحسن از خیمه قمر می آید کیست این ماه که حیدر به نظر می آید اینچنین که سوی میدان خطر می آید.. پدر ازرق شامیست که در می آید! از جلال و جبروتش همه میترسیدند بعد ده سال همه روی حسن را دیدند این‌ عمامه که به سر بسته برای حسن است تنکرونی است شعارش  زرهش پیرهن است ای جمل زاده بدان قاسم ما صف شکن است ذوالفقار دوسرش تشنه گردن زدن است کیف کرده است حسین از رجز فاطمی اش جان فدای هنر رزم بنی هاشمی اش مثل باباش چه با غیظ و غضب میجنگد گاه گاهی ز جلو گه ز عقب‌ میجنگد یک‌تنه با همه یلهای عرب میجنگد همه گفتند که این‌ تشنه عجب‌ میجنگد خسته شد!دوروبرش آه چه غوغایی شد سنگ باران شدن کعبه تماشایی شد آیت الکرسی لبهاش ترک‌میخورد و.. سیب زهرا وسط معرکه لک میخورد و.. نیزه از هر طرفی سوی فدک میخورد و.. قاسم از چند نفر داشت کتک میخورد و.. نیزه مانند نوک میخ به پهلوش افتاد بی وضو دست به پیچ و‌خم گیسوش افتاد وسط اینهمه دعوا بدنش بود و‌نبود زیر سم های ستوران دهنش بود و نبود دست و پا و سر او بند تنش بود و‌نبود با لب پاره مجال سخنش بود و نبود سینه اش خرد شد و گریه نکرد و خندید یک عمو گفتن او چند نفس طول کشید! ماند عمو پیکر او را ببرد یا نبرد تا به خیمه تک و تنها ببرد یا نبرد شده هم قامت سقا ببرد یا نبرد این بدن را سوی زنها ببرد یا نبرد نجمه برخیز حسین با قد خم می آید شیر مردت به چه وضعی به حرم می آید.. سید پوریا هاشمی 🥀◾️🥀◾️🥀◾️🥀◾️🥀◾️🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂حضرت_عبدالله_ابن_الحسن 🏴شب_پنجم_محرم گـذرِ ثانیه هـا هر چه جلوتر می رفت  بیشتر بینِ حرم حوصله اش سر می رفت  بُغض می كرد یتیمانه به خود می پیچید  در عسل خواستن آری به برادر می رفت  تا دلِ عمّه شود نرم بـه هـر در مـی زد  با گلِ اشك به پا بوسیِ مـعجر می رفـت  دیـد از دور كه سر نیزه عمـو را انداخت  مثـلِ اِسپند به دلسوزیِ مَجمر مـی رفت  دیـد از دور كه یـوسف ز نـفس افتاد و  پنجه­ی گرگ به پیراهنِ او وَر می رفـت  رو به گـودالِ بلا از حـرم افتـاد به راه یـازده سـاله چه مـردی شده مـاشاءالله دید یـك دشت پِـیِ كُشتـنِ او آمـاده  تیر و سر نیزه و سنگ از همه سو آمـاده  دید راضی است به معراجِ شهادت برسد  مطمئن است و به خون كرده وضو آماده  آه، با كُنده­ی زانو به رویِ سینـه نشست  چنگ انـداختـه در طرّه­ی مو، آمـاده  هیچكس نیست كه پایش به سویِ قبله كِشد  ایـن جـگر سوخته افتاده بـه رو آمـاده  ترسشان ریـخته و گـرمِ تعـارف شده اند  خنـجـر آمـاده و گـودیِ گلـو آمـاده  بازویـش شـد سپرِ تیـغ و به لـب وا اُمّاه یـازده سـاله چه مـردی شده مـاشاءالله  زخـم راهِ نفسِ آیـنـه در چنگ گرفت  درد پیچید و تنش نبضِ هماهنـگ گرفت  استخوان خُرد ترك، دست شد آویز به پوست  آه از این صحنه­ی جانسوز دلِ سنگ گرفت  گوهـرش را وسـطِ معـركه­ی تاخت و تاز  به رویِ سینه­ی پا خورده­ی خود تنگ گرفت  با پدر بود در آغوشِ پُر از مِـهـرِ عـمـو  مزدِ مشتاقیِ خود خوب از این جنگ گرفت  بـاز تیر و گلـو و طفل به یـك پلك زدن  باز هم چهره­ی خورشید ز خون رنگ گرفت  علیرضا شریف ◾️🍁◾️🍁◾️🍁◾️🍁◾️🍁◾️
🍁🥀◾️🍁🥀حضرت_عبدالله_ابن_الحسن 🏴شب_پنجم_محرم ز جانش چشمه چشمه خون به باغ باغبان میداد پناه باغبان بود این گل سرخی که جان میداد زمام جان به دست و با تمام کودکی هایش بزرگی را نشان دوستان و دشمنان میداد جهان بینی یک عالم به دست او دگرگون شد که دست پرپرش درس مروت بر جهان میداد به عطر کهنه پیراهن، چنان جان غزل پیچید که با هر آه شعر تازه دست شاعران میداد به دامان که بود این دست نیلی لحظه آخر که اینگونه شمیم یاس و عطر ارغوان میداد نشانی از تن در خاک و خون پیچیده پیدا نیست دوباره غم گواه از یک مزار بی نشان میداد فاطمه معصومی 🍁◾️🍂🍁◾️🍂🍁◾️🍂🍁◾️🍂
◾️حضرت_عبدالله_ابن_الحسن 🍂شب_پنجم_محرم بِینِ آغوشِ عمو بود ولی مُبهَم شد یک حسینیه همانجا حَسنیه هم شد این حُسینیه اگر شد حَسنیه یعنی این حسین است ولی باحسن‌اش دَرهم شد وقتِ غارت شده از پیرهن و خود و زِره هرچه بُردن از این وای از آن هم کم شد حسن لطفی ◾️🥀🍁◾️🥀🍁◾️🥀🍁
🍂حضرت_عبدالله_ابن_الحسن روز_پنجم_محرم می رسد از گوشهٔ مقتل صدای مادرش ای زنا زاده بیا و دست بردار از سرش گیسوان مادر ما را پریشان می کنی بی حیا با خنجرت بازی مکن با حنجرش تو نمی بینی مگر غرق مناجات است او پای خود بردار از روی لبان اطهرش دل مسوزان بی حیا عمه تماشا می کند با نوک نیزه مکن پهلو به پهلو پیکرش دست من از پوست آویزان به زیر تیغ تو تا سپر باشد برای ناله های آخرش نیزه بازی با تن بی سر ز من آغاز کن طعمه نیزه مگردانید جسم اصغرش از ضریح سینه اش برخیز ای چکمه به پا پای خود مگذار روی بوسه پیغمبرش دیر اگر برخیزی از جای خودت یابن الدعی عمه نفرین کرده دست خود برد بر معجرش قاسم نعمتی 🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
◾️حضرت_عبدالله_ابن_الحسن 🏴شب_پنجم_محرم پرچم سبز افتخار حسن نور در نور یادگار حسن روح بی باک ذوالفقار حسن مردِ رزمِ جملْ شکار حسن چون پدر از سقیفه بی زار است یازده ساله مرد پیکار است عزت مجتبی ست عبدلله روح قالو بلاست عبدلله سپر نیزه هاست عبدلله غرق خون خداست عبدلله از لبش یا حسین می بارد دست از این عشق بر نمی دارد ناگهان دید کربلا لرزید عمو افتاد خیمه ها لرزید دست عمه که بی هوا لرزید تن فرزند مجتبی لرزید عمو از صدر زین غریب افتاد گیر یک عده نا نجیب افتاد خسته از زخم ها عمویش شد نیزه ای تشنه ی گلویش شد هر چه شمشیر روبه رویش شد وای من پنجه پنجه مویش شد داد زد لا اُفارِقُ عَمي تا ابد لا اُفارِقُ عَمي گفت بر نسل خویش می نازم جملی از دوباره می سازم نیزه ها، من هنوز سربازم دست ها را سپر می اندازم تا عمو لحظه ای بیاساید یا ز گودال پا شود شاید سنگ ها بگذرید از سر او نیزه ها پاشوید از بر او جای سالم بود به پیکر او؟ رفته از حال،عمه خواهر او بدنش را به خاک ها نکشید رمقی نیست در تنش بروید من یتیمم پسر نمی خواهی؟ من که هستم سپر نمی خواهی؟ دست من را مگر نمی خواهی؟ عکسی از پشت در نمی خواهی؟ پدرم بغض های خود را برد حسرت کوچه را فقط می خورد استخوان های دست وا اُمّا لحظه اي كه شكست وا اُمّا تنش از هم گسست وا اُمّا حرمله حاضرست وا اُمّا هدف تیر سهمگین گردید با عمو نقش بر زمین گردید حسن کردی 🍂🌾🍁🍂🌾🍁🍂🌾🍁🍂🌾🍁
🌾حضرت_عبدالله_ابن_الحسن 🏴شب_پنجم_محرم بگذار تا که شیرِ جمل را نشان دهم تا نعره‌ی امیرِ جمل را نشان دهم شمشیرِ بی‌نظیرِ جمل را نشان دهم عمه به روم سنِ کمم را نیاوری عباس می شوم عَلَمَم را بیاوری عمه گریست اینهمه پَرپَر نزن نشد ناخن مزن به گونه و بر سر مزن نشد حرفِ برادر است به خواهر نزن نشد با دستِ بسته سنگ به آئینه‌ات نکوب اینگونه پیشِ من به رویِ سینه‌ات نکوب زینب اگرچه دستِ پسر را مهار کرد از بسکه داد زد زِ بسکه هوار کرد دستش کشید سمتِ عمویش فرار کرد وقتی رسید تیغِ حرامی به او گرفت جایِ عموش نیزه‌ی شامی به او گرفت اُفتاد بر تنش سپرش را بغل گرفت از بینِ چکمه‌ها پسرش را بغل گرفت بر سینه‌اش همینکه سرش را بغل گرفت بوسید تا حسین گلویش یکی شدند چسبیده بود او به عمویش یکی شدند نزدیک اوست حرمله او را نشانه کرد اول نشست رویِ عمو را نشانه کرد پایین گرفت زیرِ گلو را نشانه کرد تیرِ سه‌شعبه قلبِ عمو را درست زد ای خاک بر سرم دو گلو را درست زد حسن لطفی 🍁🍂🌾🌴🍁🍂🌾🌴🍁🍂🌾🌴
🌿حضرت_عبدالله_ابن_الحسن روز_پنجم_محرم وارث دست رحیم حسن است صاحب خلق عظیم حسن است از شکوه جلواتش پیداست به خدا سیب دو نیم حسن است همه ی عرش خدا محتاج کرم طفل کریم حسن است یا "اباقاسم" "اباعَبدُالله" نقش ایوان حریم حسن است حضرت فاطمه هم گریه کن روضه ی سخت یتیم حسن است نوه ی حیدر خیبر شکن اوست حسن بن حسن بن حسن اوست غرق در رایحه ی یاس حسین مورد مرحمت خاص حسین مجتبازاده مسیحا دم شد ولی از برکت انفاس حسین نذر طفلان حسن می چرخد همه شب دسته ی دستاس حسین پدری کرده برایش همه عمر خرج او شد همه احساس حسین کرده پر جای حسن را قطعا در دل نازک و حساس حسین در دلش غیر خدا هیچ نبود رونوشتی ست ز اخلاص حسین دست خود را علمی دیگر کرد آخرین حضرت عباس حسین یک نفس تا لب گودال دوید اولین گریه کن اش شاه شهید پیش چشمان ترش طوفان شد گرد و خاکی وسط میدان شد بازوی فاطمه یادش امد دستش از پوست که آویزان شد نجمه با ناله ی وااماه اش به سر و سینه زد و گریان شد حرمله باز به زانو رفت و ..‌ کشتن طفل یتیم آسان شد طرح ذبح پسری لب تشنه دور گودال بلا عنوان شد زیر تیغ و سپر و نیزه و تیر بدن هر دوی شان پنهان شد عاقبت پیکر این طفل شهید مثل جسم عمویش عریان شد در رکاب عمویش بر نیزه سر او راهی نخلستان شد آه مثل عمویش در گودال به گمانم دهنش شد پامال علیرضا خاکساری 🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🌾🍂🌾🍂
🍂حضرت_عبدالله_ابن_الحسن روز_پنجم_محرم کشته‌ی دوست شدن در نظر مردان است  پس بلا بیشترش دور و بر مردان است  یازده ساله ولی شوق بزرگان دارد  در دل کودک این‌ها جگر مردان است  همه اصحابِ حرم طفل غرورش هستند  این پسربچّه‌ی خیمه پدر مردان است  بست عمّامه همه یاد جمل افتادند  این پسر هرچه که باشد پسر مردان است  نیزه بر دست گرفتن که چنان چیزی نیست  دست بر دست گرفتن هنر مردان است  بگذارید «حسن» بودن او جلوه کند  حبس در خیمه شدن بر ضرر مردان است  گرچه «ابنُ‌الحسنم»؛ پُر شدم از ثارالله  بنویسید مرا «یابنَ‌اباعبدالله»  علی اکبر لطیفیان ◾️🥀🍁◾️🥀🍁◾️🥀🍁◾️🥀🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◾️روزپنجم_محرم 🍂عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام 🥀دیدم بریده شد نفسِ ربنایِ تو در زیر دست و پاست عمو دست و پای تو😭 می آمد از اَواخرِ مقتل صدای تو از خیمه آمدم که بمیرم برای تو خوردم قسم به فاطمه، تا زنده ام عمو با سنّ کم برای تو رزمنده ام عمو🥀
امان ز لحظه يِ آخر كه دست و پا مي زد عموي بي كس خود را فقط صدا مي زد امان ز تشگي و پا كشيدنش بر خاك كه مُهر ِ داغ ِ دلش را به كربلا مي زد نفس كشيدن اين گل چقدر سنگين بود وَ نعل اسب به رويش چه بوسه ها مي زد عجيب نيست كه قدش چو قد سقا شد ز بسكه بر بدنش خصم نيزه جا مي زد هر آنكه بود در آنجا تن ِ يتيمش را به روي خاكِ زمين يا كشيد يا مي زد به زير ِ سُمِّ ستوران كمي ز آهش ماند به راهِ آمدنِ مادرش نگاهش ماند (شاعرش را نميشناسم)
تا لاله گون شود کفنم بیشتر زدند از قصد روی زخم تنم بیشتر زدند قبل از شروع ذکر رجز مشکلی نبود گفتم که زاده ی حسنم بیشتر زدند این ضربه ها تلافی بدر و حنین بود گفتم علی و بر دهنم بیشتر زدند از جنس شیشه بود مگر استخوان من دیدند خوب می شکنم بیشتر زدند می خواستند از نظر عمق زخم ها پهلو به فاطمه بزنم بیشتر زدند تا از گلم گلاب غلیظی در آوردند با نعل تازه بر بدنم بیشتر زدند دیدند پا ز درد روی خاک می کشم در حال دست و پا زدنم بیشتر زدند
متن روضه 1 🔸اي حرمت خانۀ معمور دل 🔸اي شجر عشق تو در طور دل 🔸نجل علي درّ يتيم حسن 🔸باب همه خلق زمين و زمن امشب بريم در خانه ابن الكريم... ميوه دل امام حسن... 🔸همچو عمو ماه بني هاشمي 🔸چشم و چراغ شهدا، قاسمي امشب صاحب عزا... خود امام حسنه... آقاي كريم ماست... آي اوني كه گفتي گرفتارم... حاجت دارم... مريض دارم... امشب شفاي مريضت رو از امام حسن بگير... امشب آقا رو به پاره تنش قسم بده... مگه ميشه... برا ميوه دلش اشك بريزي... برا قاسمش اشك بريزي... آقا دست خالي برت گردونه... آماده اي بريم كربلا بسم الله... شايد 13 سال بيشتر نداره... اومد كنار ابي عبدالله... صدا زد: 🔸من هواي جبهه دارم اي عمو 🔸غصه هاي خيمه دارم اي عمو شب عاشورا اومد كنار عموجانش حسين... عرضه داشت آقا... يه سوال دارم... آيا منم فردا شهيد ميشم يا نه... آيا منم ميتونم جانم رو فداتون كنم يا نه... 🔸اين دلم احساس غمگيني كند 🔸غربتت درسينه سنگيني كند عزيز دل برادرم...قاسمم... مرگ رو چطور ميبيني... صدا زد: احلي من العسل... آقا مرگ براي من از عسل شيرين تره... فرمود عزيز دلم... فردا تو رو به بلاي عظيم ميكشند... الله اكبر... امان از بلاي عظيم... روز عاشورا اومد كنار ابي عبدالله... صدا زد عموجانم حسينم... الان ديگه وقتشه اجازه ميدان بديد آقا... ديگه طاقت ندارم... ابي عبدالله چكار كنه... صدا زد قاسمم... عزيز برادرم... چطوري اجازه بدم... آخه تو يادگار حسنمي... تو امانت برادرمي... اصرار كرد... هر طوري بود... اجازه گرفت... رفت به سمت ميدان... جنگ نماياني كرد اما يه وقت صداي قاسم بلند شد عمو به دادم برس صدا زد عموجان تا لاله گون شود كفنم بيشتر زدند از قصد روي زخم تنم بيشتر زدند قبل از شروع ذكر رجز مشكلي نبود گفتم كه زاده ي حسنم بيشتر زدند ديدند پا ز درد روي خاك مي كشم در حال دست و پا زدنم بيشتر زدند
😭روضه ی مقتل😭 😭گلهای نبوت😭 خودم دیدم که صحرا لاله گون بود زمین از خون یاران غرق خون بود خودم دیدم فضای آسمانها پر از انا الیه راجعون بود خودم دیدم که نور چشم زهرا جراحات تنش از حد فزون بود خودم دیدم که بر هر برگ لاله نوشته این سخن با خط خون بود گلی گم کرده ام می جویم اورا به هر گل می رسم می بویم اورا2 اگر چه در کنار نهر علقم زگریه منع کردم خواهرم را خودم دیدم که زهرا ناله میکرد خودم دیدم سرشک مادرم را 😭امان از دل زینب😭 مکن منعم که با این همه داغ زنم بر چوبه ی محمل سرم را وایی😭 گلی گم..... خودم دیدم که دلها مرده بودند خودم دیدم همه افسرده بودند خودم دیدم کبوتر های معصوم همه سر زیر پرها برده بودند خودم دیدم که گلهای نبوت زبی آبی همه پژ مرده بودند همان جایی که فرزندان زهرا بجرم عشق سیلی خورده بودند گلی گم کرده ام....... خودم دیدم زمین دریای خون بود خودم دیدم که عالم لا له گون بود خودم دیدم گلوی اصغرم را خودم در بر کشیدم اکبرم را خودم دیدم حسینم تشنه جان داد چه جانی بر لب آب روان داد خودم دیدم کنار نعش اکبر حسبنم می زند بر سینه وسر خودم دیدم زبالای بلندی که محبوب خدا راسر بریدند خودم دیدم طناب ظلم بستند به دست وبازوی آن شیر زنها میان این همه گلگون کفن ها کنون من مانده ام تنهای تنها کنار قتلگه آمد به یادم که بی خود گشتم واز پافتادم به رگهای برادر بوسه دادم به جای مادرم زهرا حسینم حسین جانم حسین جانم .... 😭التماس دعا😭 کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @rozevanoheayammoharramsoghandi
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @rozevanoheayammoharramsoghandi
4_485612946928435637.mp3
5.35M
😭روضه ی مقتل😭 😭گلهای نبوت😭 خودم دیدم که صحرا لاله گون بود زمین از خون یاران غرق خون بود خودم دیدم فضای آسمانها پر از انا الیه راجعون بود خودم دیدم که نور چشم زهرا جراحات تنش از حد فزون بود خودم دیدم که بر هر برگ لاله نوشته این سخن با خط خون بود گلی گم کرده ام می جویم اورا به هر گل می رسم می بویم اورا2 اگر چه در کنار نهر علقم زگریه منع کردم خواهرم را خودم دیدم که زهرا ناله میکرد خودم دیدم سرشک مادرم را 😭امان از دل زینب😭 مکن منعم که با این همه داغ زنم بر چوبه ی محمل سرم را وایی😭 گلی گم..... خودم دیدم که دلها مرده بودند خودم دیدم همه افسرده بودند خودم دیدم کبوتر های معصوم همه سر زیر پرها برده بودند خودم دیدم که گلهای نبوت زبی آبی همه پژ مرده بودند همان جایی که فرزندان زهرا بجرم عشق سیلی خورده بودند گلی گم کرده ام....... خودم دیدم زمین دریای خون بود خودم دیدم که عالم لا له گون بود خودم دیدم گلوی اصغرم را خودم در بر کشیدم اکبرم را خودم دیدم حسینم تشنه جان داد چه جانی بر لب آب روان داد خودم دیدم کنار نعش اکبر حسبنم می زند بر سینه وسر خودم دیدم زبالای بلندی که محبوب خدا راسر بریدند خودم دیدم طناب ظلم بستند به دست وبازوی آن شیر زنها میان این همه گلگون کفن ها کنون من مانده ام تنهای تنها کنار قتلگه آمد به یادم که بی خود گشتم واز پافتادم به رگهای برادر بوسه دادم به جای مادرم زهرا حسینم حسین جانم حسین جانم .... 😭التماس دعا😭 کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @rozevanoheayammoharramsoghandi
به جرم گفتن احلی من العسل قاسم شبیه موم عسل خانه خانه ات کردند 🏴شب_ششم_محرم 🥀قاسم_ابن_الحسن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴شب_ششم_محرم 🥀مناجات_امام_زمان سبک "ببار ای بارون ببار" یا حجت بن الحسن ای غریب بی بیِ بی حرم ای پسر آقای بی کفن ای پادشاه بی لشکرم ای بیابونگرد بی مادرم ای آقا عزاداری این شبا خون گریه می‌کنی ای آقا از دست مردم بی وفا هم مدینه می‌ری هم کربلا ای ای آقا امش دل نوکرت "می‌خواد بگرده دورِ سرت" بره قربون چشم ترت "تسلیت بگه بر محضرت" ای آقا "فدای اشک عزات قربون پر شال سیات امشب ناتمومه غصه‌هات کی می‌شه ما بمیریم برات ای آقا" امشب شب قاسمه ذکر حسن می‌شه ذکر همه با هم می‌کنیم همه زمزمه ای وای از پهلوی فاطمه توی خیمه‌ها پُرِ ماتمه وداع پسر حسنه قاسمه دل عموجونش پر از غمه قراره ببینه از دست دشمنا جسم پسر حسن در همه ای قاسم... خدا خودش لعنت کنه از اولی رو تا آخرین... اونیکه با کینه زد... مادرمو انداخت زمین... ای مادر... 🍂گهر
اجرای مراسم سفره ابوالفضل ع اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً ، بِرَحْمَتِکَ‏ یااَرْحَمَ الرَّاحِمینَ اَللّهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَميدَةَ وَ اكْحُلْ ناظِري بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ ... همه قرار من این است یارِ تو باشم قرار سوزِ دلِ بی قرارِ تو باشم به غیرِ اشک ندارم متاعِ بالایی که مرهمِ نگهِ اشک بارِ تو باشم برایِ یاریِ دین روز و شب دعایم کن که روزِ یاریِ عترت کنارِ تو باشم غم غریبیِ آلِ تو می کُشد مارا دلم خوش است که من جان نثارِ تو باشم تویی اسیرِ غمِ اهل بیتِ پیغمبر و من اسیرِ غمِ قلبِ زارِ تو باشم تو در مدارِ حسینی و من به دنبالت بگیر دستِ مرا در مدارِ تو باشم در آن زمان که شعارِ تو یالثارات است الهی از کرمت پایِ کارِ تو باشم در آن سحر که می آیی به یاریِ زهرا خدا کند که من ای یار ، یارِ تو باشم اگر چه با تو ام امروز در مقامِ حرف سزاست هم قدمِ روزگارِ تو باشم به خونِ سرخِ حسین انتقام می آید خدا نوشته که چشم انتظارِ تو باشم *حضرت فرمود هر جا روضۀ عموجانم خوانده بشه ، من سراسیمه میام ... آقا و مولاتون رو همه صدا بزنید ؛ یا صاحب الزمان ....... دلم تنگ است و غم بسیاردارم من امشب با ابوالفضل کاردارم من امشب از ابوالفضل توشه گیرم زیارت کردن شش گوشه گیرم در اینجا عطر بوی یاس گیرم من امشب دامن عباس گیرم غریق منتم کرده ابوالفضل که اینجا دعوتم کرده ابوالفضل دراینجا با دلی محزون و خسته نشسته بانوی پهلوی شکسته بدستش شاخه های یاس دارد به لب هم ذکر یا عباس دارد شنیدم دستهایت را بریدند شنیدم چشم نازت را دریدند چون طفلان این سخن ها رو شنیدند همه از هم خجالت می کشیدند وای بمیرم برات آقا جان اومد دم خیمه طفلان دید بچه ها شکمشون رو روی زمین مرطوب گذاشتند تا از تشنگی شان کم بشه غیرتش به جوش آمد صدا زد:سیدی ، مولای من ، سینه ام تنگ شده اجازه بده برم میدان امام حسین فرمود: می خواهی بروی برو ، اما اول برای بچه هایم قدری آب بیار خودش را به طرف شریعه فرات رسانید مقداری اب به کف دست گرفت اما یاد لب تشنه برادر ، یاد تشنگی بچه های برادر افتاد اب را روی اب ریخت به سوی خیمه ها حرکت کرد اما دشمنان دستهای نازنینش را جدا کردند اما هنوز امید داره هنوز اب داره وای بمیرم امان از اون لحظه ای که تیر به مشکش زدند وقتی تیر به مشک اباالفضل اصابت کرد همه اب روی زمین ریخت امیدش نا امید شد الهی امیدت نا امید نباشه عزیز دلم یک عمود اهن هم به فرق نازنینش زدند از روی اسب به زمین افتاد صدا زد : برادر برادرت را در یاب اه امان از اون لحظه ای که حسین امد علقمه دید دستهای علمدارش و بریدن تمام بدن قطعه قطعه صدا زد برادرم کمرم شکست الهی هیچ کسی داغ برادر نبینه الهی غم برادر نبینی عزیز دلم (آه برآر توه بمیرم) کنار علقمه غوغا بَهِیّه دِتا دَست از بدن جِدا بَهِیّه علمدارِ حسین، عَبّاسِ فِدا که وِ نِه  فرقِ سر دِتا بَهِیّه دست عمو هر ده جدا بهییه خیمه دله غوغا به پا بهییه راه دکته عمو سوی علقمه شط کنار بوین غوغا بهییه آخ مه کمر توه دتا بهییه ×××××××× الهي به اين سفره بركت بده ..... به اين مائده شكر نعمت بده همه شاد گردیم در اين زندگي ..... به باني اين سفره رحمت بده به آشپز و ميزبان و هم ميهمان ..... تن سالم و شان و شوكت بده نصيب همه دوستان علي‌(ع) ..... زحق سفره ي خير قسمت بده الهي به روز جزا بهر ما ...... طعام بهشتي ز جنت بده کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @rozevanoheayammoharramsoghandi