🍃زمزمه _مسافر _کربلا
🍂مداح_ اهلبیت(ع)
🎤استاد _حاج _پیرزاده
بوی عشق امد به سوی ما خدا
لحظه ای مارا ببر تا کربلا
ما که تنهادیده دیداریاریم ای خدا
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
بردلم ترسم بماند ارزوی کربلا
تشنه ی اب فراتم ای اجل مهلت بده
تابگیرم دربغل قبر شهید کربلا
کربلا یا کربلا خیمه گاه یا قتلگاه (2)
امدم برخیمه و ناله برغم ها کنم
امدم روی زمین گریه بر زهرا کنم
امدم اینجا چنین گریه بر مولا کنم
تاکه در این عالمین ناله بر غم ها کنم
امدم براین بیابان ناله بر مولا کنم
کربلا یاکربلا خیمه گاه یا قتلگاه (2)
کی شود در کربلا )(یوسفم پیدا کنم
شوری از نام حسین )(دردلم برپاکنم
بامی چشمان مستش)( ترک این دنیا کنم
کربلا یا کربلا خیمه گاه یا قتلگاه (2)
ازحرم زینب بیا دیدی چه امد بر سرم
کشته شد عباس سردار سپاه لشکرم
ازصدای العطش درخیمه گاه غوغا شد ه
شاه مظلومان حسین درکربلا تنهاشده
کربلا یا کربلا خیمه گاه یا قتلگاه (2)
التماس دعای ویژه دارم
🍁شهادت_امام_سجاد(ع)
طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود
مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود
صحیفهای که سراسر شعور و شیداییست
حدیث سلسله گیسوی آشنایش بود
گرفته بود صبورانه صبر را در بر
همیشه آینه مجذوب سجدههایش بود
حدیث تشنگی و آب را مپرس از او
که عهدنامۀ عُشّاق کربلایش بود
اگر چه آب روان بود مَهر مادر او
چه شد که آینهگردان غصههایش بود
چگونه لب بگشاید به یک تبسم سبز
کسی که حادثهای سرخ پابهپایش بود
صلیاللهعليکيامِنارَالقانتين
#امام_زمان_عج
#مناجات_محرمی
دو چشم تو مُحَرّم در مُحَرّم
پر از اندوه و اشک و حزن و ماتم
فقط یک حرف از غمهات کافیست
ز یادم میرود غمهای عالم
بُوَد ذکر سوارانت: اباالفضل
شود لبیک یارانت: اباالفضل
فرات خون شده چشمان عالم
بیا جان عموجانت اباالفضل
بیا تا قلب خسته جان بگیرد
بیا تا غصهها پایان پذیرد
بیاور با خودت مشک عمو را
بیا تا کودکی عطشان نمیرد
ببین از دست رفته، صبر و چاره
صدای مادری آید دوباره
شده لالایی اش: «برگرد آقا
به حق این گلوی پاره پاره»
بیا آرام کن چشم تری را
نگاه نیمه جان و پرپری را
شده چشمان مقتل حلقهٔ اشک
بیا و پس بگیر انگشتری را
فدای اشکهای بیامانت
چه بارانیست امشب آسمانت
بیا ای التیام روی نیلی
بخوان از غصههای عمهجانت
یوسف رحیمی
سینه زنی هامو بزار کنار، برا شب اول قبر من
سوز ناله هامو بزار کنار، برا شب اول قبر من
پیرهن سیامو بزار کنار، برا شب اول قبر من
تو لحظه های آخرم، بیا به من سری بزن
به سینه ی کبود من، تو مُهر نوکری بزن
ما حلقه به گوشان، این خیمه و درگاهیم
ما مزد عزاداری، از فاطمه می خواهیم
رنج و غم و دردمو بزار کنار، برا شب اول قبر من
اشک و آههِ سردمو بزار کنار، برا شب اول قبر من
هر چی گریه کردم بزار کنار، برا شب اول قبر من
تو لحظه های اضطراب، برس به داد نوکرت
روی سرم دستی بکش، قسم به چشمای ترت
تا جان به بدن داریم، ما پیرو این راهیم
ما مزد عزاداری، از فاطمه می خواهیم
چشمای پر آبو بزار کنار، برا شب اول قبر من
این حال خرابو بزار کنار، برا شب اول قبر من
گریه به اربابو بزار کنار، برا شب اول قبر من
این نفس خستمو بزار کنار، برا شب اول قبر من
این دل شکستمو بزار کنار، برا شب اول قبر من
پای تو نشستمو بزار کنار، برا شب اول قبر من
ندارم هیچ کسی و من، خدا می دونه غیر تو
تمامی امیدمه، فقط دعای خیر تو
تا ذکر حسین باشد، آماده و همراهیم
ما مزد عزاداری، از فاطمه می خواهیم
این ادای دین و بزار کنار، برا شب اول قبر من
همه شور و شین و بزار کنار، برا شب اول قبر من
این حسین حسین و بزار کنار، برا شب اول قبر من
نذار بمونه رو دلم، حسرت دیدن حرم
به هر دری زدم نشد،چی جوری کربلا برم
از صبح ازل غرقه، این ناله و این آهم
من مزد عزاداری، از فاطمه می خواهم
من رقیه اکبرون مارالیام
کربلادن اونولان آرالیام
ساربانلار اوقدر وروب منی
دائم آغرور بدنیم یارالیام
آخ اومهربان بابام هاردا قالوب
نیه گوزدن بیزی بونوعی سالوب
یاندروب آه وفغانیم عالمی
هیچ دیمور شمره ورور رقیه می
هاردادی گیدم دیم کی آی بابا
سالدی دلدن بیزی قوم اشقیا
آخ اومهربان بابام هاردا قالوب
نیه گوزدن بیزی بونوعی سالوب
زجر دائما عناد اوسته دورور
هرکیم آغلور اوزونه سیلی ورور
بابا جان کسدیله راه چاره می
آلدلار خرداجا گوشواره می
آخ اومهربان بابام هاردا قالوب
نیه گوزدن بیزی بونوعی سالوب
یولدا مین غمه باشم دچار اولوب
بابا جان سیلی گوردیب یوزومی
هانسی دردیمی بیان ائدیم بابا
نجه شرح داستان ائدیم بابا
آخ اومهربان بابام هاردا قالوب
نیه گوزدن بیزی بونوعی سالوب
کیم گوروب خرداجا قیز اوشاقنی
داش تیکان پارچالیا ایاقنی
کیمه اظهار الیوم من بو غمی
آغلیان وقته ورولار عمه می
آخ اومهربان بابام هاردا قالوب
نیه گوزدن بیزی بونوعی سالوب
#سینه_زنی_حضرت_رقیه
زمینه حضرت_عباس علیه السلام🔼
سبک_به_مجلس_بى_رياى_حسين
علی_صالحی
〰〰〰〰〰〰
به مجلس بى رياى حسين
خوش اومدين نوكراى حسين
به زودى زود همين دسته جمع
ايشالا كرببلاى حسين
كسى كه دو ماه مشكى مى پوشه/بدونه كه زهرا دعاگوشه
يقين داشته باشين كه اين ارباب/غلاماشو هرگز نمى فروشه
حسین جانم حسين جانم حسين جانم 2
~~~~~~~~~~~~~
تويى كه تنها پناه منى
اميرى و تكيه گاه منى
نگاه خيمه به دست توئه
علم به دوش سپاه منى
علمدار و آب آورم عباس / اميد من و خواهرم عباس
همه چشم به راهن توى خيمه / بلند شو جون مادرم عباس
(ابوفاضل3) 2
〰〰〰〰〰〰
پر از جراحت شده پيكرت
يه گلّه كفتاره دور و برت
عمود آهن به فرقت زدن
شبيه حيدر شكافته سرت
سرِ راه دو تا دستتو ديدم / كشيدم به چشمامو بوسيدم
الهى كنار تو مى مُردم / صدا خنده هارو نمى شنيدم
(ابوفاضل3) 2
〰〰〰〰〰〰
بلند شو بازم منو يارى كن
برا حسينت علمدارى كن
حرم ديگه توو خطر افتاده
پاشو واسه خيمه ها كارى كن
بدون تو زينب اسير مى شه / سه ساله بدون تو پير مى شه
داره سمت خيمه میره لشكر / پاشو كه داره خيلى دير مى شه
(ابوفاضل3) 2
📜ویژه محرم_96
حاج_محمدرضا_بذری
روضه امام سجاد علیه السلام
السلام علی المهدی عج
لَیَّ اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَلا تُری، وَلا اَسْمَعُ لَکَ حَسیساً وَلا نَجْوی
یا مولای یا صاحب الزمان
چقدر مزّهی چایی روضهها خوب است
كنارِ لطفِ شما حال و روزِ ما خوب است
میان نافله وقتی قنوت میگیری
برایِ حالِ دلِ ما كمی دعا خوب است
بده به راه خدا دست های ما خالی است
كنارِ خانهتان چندتا گدا خوب است
بكُش،حسین بگو ، پارهپاره كن جگرم
قسم كه آخرِ كارِ من و شما خوب است
سفید میشود این تارهایِ مو كمكم
گذشتِ عُمر در این مجلس عزا خوب است
نوشته ام كه مرا در حصیر بگذارید
به آنكه اهلِ كفن نیست ، بوریا خوب است
حسین جان...
روضه ی امام سجاد بخونم
ابی عبدالله به امام سجاد فرمود به شیعیان من سلام برسون
بهشون بگو :پدر منو غریب و تشنه لب کشتند
بسته راه چاره دید و گریه کرد
طفل بی گهواره دید و گریه کرد
دختر آواره دید و گریه کرد
روسری پاره دید و گریه کرد
او چهل سال است کارش گریه است
این چهل سال افتخارش گریه است
دست بسته از زنان شرمنده شد
از تمام کاروان شرمنده شد
بیشتر از دختران شرمنده شد
مجلس می، آنچنان شرمنده شد
در میان راه تنها مرد بود
بین یک جمعیتی نامرد بود
از غم ویرانه رفتن اشک ریخت
پایکوبی کرد دشمن اشک ریخت
لحظۀ معجر گرفتن اشک ریخت
مرد ها دنبال یک زن...اشک ریخت
هم زیارتنامه اش آتش گرفت
هم سر و عمامه اش آتش گرفت
باورش میشد که غم پیرش کند؟
خواهرش را زجر زنجیرش کند
زادۀ مرجانه تکفیرش کند
حرمله اینقدر تحقیرش کند
نانجیب پست با یک مشک آب
پرسه میزد پیش چشمان رباب
کوچه های شام خیلی سخت بود
سنگ های بام خیلی سخت بود
طعنه و دشنام خیلی سخت بود
جام و بزم عام خیلی سخت بود
حرفهای تند و تیزی میشنید
واژه ای مثل کنیزی میشنید
خنده های شمر یادش مانده است
ماجرای شمر یادش مانده است
چکمه های شمر یادش مانده است
جای پای شمر یادش مانده است
کندی خنجر عذابش میدهد
ضربۀ آخر عذابش میدهد
*بخدا آدم برای این حرفا بمیره جا داره
آمد و بال و پرش را جمع کرد
دست بی انگشترش را جمع کرد
با حصیری پیکرش را جمع کرد
روی دستش حنجرش را جمع کرد
صورت خود را به روی خاک زد
یاد عریانی گریبان چاک زد
—------------------------------
به سینه میزنیم با یادِ علی..
#سینه_زنی تقدیم به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله علیه السلام به امید باز شدن مسیر #پیاده_روی_اربعین و استجاب دعای مومنین به نفس حاج امیر کرمانشاهی •✾•
به سینه میزنیم با یادِ علی
با روح ناظم با نادِ علی
حسینِ وقتی که تنها کس ما
جواد ذاکرِ دل واپس ما
دستاتُ بالا بیار اجازه بگیر
از شاه نینوا ، از بی دست کربلا..
سرت رو خم کنُ رویِ سرت بزار دستاتُ
ببین رویاتُ ، ضریح آقاتُ ..
ای شه کربلا ، سلام علیک
ای سر از تن جدا سلام علیک
سیدی یک نظر سویِ ما کن
قسمتِ ما همه کربلا کن
شکر خدا را که در پناه حسینیم
عالم از این خوب تر پناه ندارد
Mohammad Jnami Ft Mohammad Fosouli - Meshki Miposham (128).mp3
8.55M
🎼نوحه عربی فارسی
🌴بی تابم حسین اربابم حسین؛
🌴از حالا به فکر کربلا و اربعینم
🌴کاشکی اربعین با دست ساقی؛
🌴مهمونم کنی چای عراقی
🎤 محمد الجنامی محمد فصولی الكربلایی
🖤 محبوبی_حسین 🖤
🕊یازهرا س مددی
⬅️داستان هنده همسر یزید، کنیز حضرت زینب (س)
🔰 زن یزید که سالهاى پیش در خانه عبدالله بن جعفر زیر دست حضرت زینب(س) کامل تربیت شده بود، روزگار او را به شام خراب انداخته و از جایى خبر ندارد.
یک وقت بر سر زبانها افتاد که جماعتى از اسیران خارجى به شام آمده اند. این زن از یزید درخواست کرد به دیدار آنها برود. یزید گفت شب برو.
⬅️ چون شب فرا رسید، بوی خوش غذایی که زن شامی با خود آورده بود، کودکان را وادار کرد تا دور او جمع شوند، سینی پر از غذا برای خرابه نشینان... اما هیچ کدام دست به سوی غذا نمیبردند.... خانم ام کلثوم(س) گفتند صدقه بر ما حرام است. زینب(س) بلند شد و به پیشواز زن آمد و فرمود: زن! مگر نمیدانی این گونه صدقات بر ما حرام است؟ برای چه این طعام را آوردهای؟
زن گفت: به خدا قسم این صدقه نیست، بلکه نذر است که بر من اجرای آن لازم است و برای هر اسیر و غریب طعامی به رسم هدیه میبرم.
⬅️ زن این پا وآن پا کرد و با شرم گفت: من در ایام کودکی در شهر رسول خدا (ص) بودم و به مرضی دچار شدم که طبیبان و پزشکان از معالجه من عاجز شدند. چون پدر و مادرم دوستدار اهل بیت (ص) بودند، مرا برای شفا به خانه امیرالمومنین (؏) بردند و از فاطمه زهرا (س) طلب شفا کردند.
✨ درآن زمان حسین (؏) به خانه آمد. علی (؏) فرمود: ای فرزندم! دست بر سر این دختر بگذار و از خدا شفای او را بخواه! حسین (؏) چنین کرد و از برکت مولایم شفا پیدا کردم. تا کنون هیچ مریضی در من راه نیافته است... گردش روزگار مرا به این سرزمین کشانده است و از مولای خویش دور ماندهام.
⬅️ نذر کردم هرگاه اسیر یا غریبی را ببینم تا حدی که امکان دارد به او احسان نمایم. برای سلامتی آقایم حسین (؏)، تا شاید بار دیگر به زیارت او نائل شوم و جمال ایشان را دیدار نمایم.
⬅️ فرمان داد تا تختی در خرابه نصب کردند. بر تخت قرار گرفت و حال رقت بار آن اسیران او را کاملا متأثر گردانید و سؤال کرد: اى زن اسیر، شما از اهل کدام دیارید؟
حضرت زینب(س) فرمود: از اهل مدینه.
آن زن گفت: عرب همهی شهرها را مدینه گوید؛ شما از کدام مدینه هستید؟ فرمود: از مدینه رسول خدا(ص).
آن زن از تخت فرود آمد و به روى خاک نشست.
حضرت زینب(س) سبب را سؤال کرد
⬅️ گفت: به پاس احترام مدینه رسول خدا(ص)
اى زن اسیر، تو را به خدا قسم مىدهم آیا هیچ در محله بنى هاشم آمد و شد داشتهاى؟
حضرت زینب (س) فرمود: من در محله بنى هاشم بزرگ شدهام.
آن زن گفت: اى زن اسیر، قلب مرا مضطرب کردى. تو را به خدا قسم مىدهم، آیا هیچ در خانه آقایم امیرالمؤمنین(؏) عبور نموده و هیچ بىبى من حضرت زینب(س) را زیارت کردهاى؟
✨ حضرت زینب (س) دیگر نتوانست خوددارى بنماید، صداى شیون او بلند شد فرمود: حق دارى زینب را نمىشناسى... من زینبم
⬅️زن گفت: اگر تو زینبی پس حسینت کو؟
حضرت زینب(س) فرمود: ای زن، از حسین پرسش مىکنى؟! این سر که در خانه یزید منصوب است از آن حسین (؏) است.
آن زن از شنیدن این کلمات دنیا در نظرش تیره و تار گردید و آتش در دلش افتاد. مانند شخص دیوانه، نعره زنان، به بارگاه یزید دوید.
فریاد زد: اى پسر معاویه ، سر پسر دختر پیغمبر(ص) را در خانه من نصب کردهاى با اینکه ودیعه رسول خداست...
⬅️ واحسیناه، واغریباه، وامظلوماه، واقتیل اولاد الادعیاء، والله یعز على رسول الله و على امیرالمؤمنین
⬅️ یزید یک باره دست و پاى خود را گم کرد، دید فرزندان و غلامان و حتى عیالات او بر او شوریدند. از آن پس چنان دنیا بر او تنگ شد و زندگى بر او ناگوار افتاد که مىرفت در خانه تاریک و لطمه به صورت مىزد ....
⬅️ یزید چارهاى جز این ندید که خط سیر خود را نسبت به اهل بیت عوض کند، لذا به عیال خود گفت: برو آنان را از خرابه به منزلى نیکو ببر. آن زن به سرعت، با چشم گریان شیون کنان، آمد زیر بغل حضرت زینب(س) را گرفت و گفت : اى سیده من، کاش از هر دو چشم کور مىشدم و تو را به این حال نمىدیدم.
اهل بیت(؏) را برداشت و به خانه برد و فریاد کشید: اى زنان مروانیه، اى بنات سفیانیه، مبادا دیگر خنده کنید! مبادا دیگر شادى بکنید! به خدا قسم اینها خارجى نیستند، این جماعت اسیران ذریه رسول خدا و فرزندان فاطمه زهرا و على مرتضى على (؏) و آل یس و طه مىباشند.
📚 ریاحین الشریعه، ج ۳، ص ۱۹۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀ببینید
⏯ شریک روضه
🎤با نوای صابر_خراسانی