eitaa logo
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
4.2هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
130 فایل
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @madahi_moharram ارتباط با مدیران👈 @msoghandi @y_a_m_h
مشاهده در ایتا
دانلود
سینه زنی_کاربردی حسین(ع) مجاهد شهید مطهّر من گدایم ، گدای حسینم عاشق کربلای حسینم من گدایم ، گدای حسینم مستحق عطای حسینم من گدایم ، گدای حسینم عشق او مایه ی سوز و سازم روی او قبله گاه نیازم از غلامی او سر فرازم چاکری بر سرای حسینم من گدایم ، گدای حسینم دل ز مهر رخش برنگیرم هر غمش را به جان می پذیرم این مرامم بود تا بمیرم زنده چون با ولای حسینم من گدایم ، گدای حسینم گر چه از حد فزون شد گناهم پور زهرا بود عذر خواهم روز محشر مگو بی پناهم در پنای لوای حسینم من گدایم ، گدای حسینم او کریم است و از خود نراند هر گدایی که او را بخواند فاش گویم که هر کس بداند من غریق عطای حسینم من گدایم ، گدای حسینم بر سر کوی او من بپاسم هست بر او امید و هراسم صاحبم را نکو می شناسم من نوکر(کنیز)با وفای حسینم من گدایم ، گدای حسینم نور صدق و صفا دارد این دل مهر آل عبا دارد این دل عقده کربلا دارد این دل عاشق کربلای حسینم من گدایم ، گدای حسینم از جوانی به پیری رسیدم عاقبت کربلا را ندیدم بار الها ! مکن نا امیدم من که مدحتسرای حسینم من گدایم ، گدای حسینم تا غمش در دلم خانه دارد این دلم حال دیوانه دارد چشمم از اشک پیمانه دارد روز و شب در هوای حسینم من گدایم ، گدای حسینم گریم از ماتم اکبر او بر لب تشنه ی اصغر او بی تن بی سر و بر سر او خون جگر در عزای حسینم من گدایم ، گدای حسینم دردمندم دوا خواهم از او حال اهل دعا خواهم از او سینه ای با صفا خواهم از او چون ( موید ) گدای حسینم من گدایم ، گدای حسینم ✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅ # اشعار سینه زنی_کاربردی اباالفضل(ع) مجاهد شهید مطهّر من گدایم گدای اباالفضل عاشق وجان فدای اباالفضل هرکسی رابه دل ارز و هاست یابه اموال ویا عشق دنیاست برسر مالها شورو غو غاست ارزویم سرای ابالفضل من گدایم گدای اباالفصل من هم ازمال ومنصب گذشتم مدح عباس ایدبه دستم غیراورشته هارا گسستم مدح او میکنم تاکه هستم چونکه هستم گدای اباالفضل عاشق وجان فدای اباالفضل یااباالفضل وای شاه خوبان نورچشمان شاه شهیدان کن طلب جمع مارا زاحسان علقمه خواه با قلب شادان تا ببینم سرای اباالفضل من گدایم گدای اباالفضل پرزند قلب ماها به سویت کن طلب جمله را سوی کویت بشنویم از صبا چونکه بویت جان بقربان روی نکویت دل بود در هوای اباالفضل من گدایم گدای اباالفضل بین غم ودردودلهای مارا خواهم ای شاهدین کربلا بارگاه و ضریح شمارا گنبدو انرواق دل ارا روی ایوان لوای اباالفضل من گدایم گدای اباالفضل بار الها به شاه شهیدان حق سردارو سقای طفلان کن اجابت دعای ضعیفان قسمت جمله فرما زاحسان جای دست جدای اباالفضل من گدایم گدای اباالفضل کانال نوحه یازینب(س) 🙏
شب دوم محرم # روضه ورود به کربلا کاروان لحظه لحظه نزدیک است در حوالّی دشت ،دشت بلا وعده گاه خدا همین باشد این زمین هست،قبله،کرب و بلا دلهره موج می زند در دشت وَ سکوتی که پُر ز مفهوم است بوی ماتم وزد از این صحرا اهل خیمه به ناله محکوم است قصّه غربتت مرا کشته نخل غم را ببین چه پُر بار است نَستَعینُ بِکَ ،عزیز دلم کربلا با بلا بسی یار است یابن زهرا بیا که برگردیم صبر زینب دگر به سر آمد خواب آشفته دیده ام انگار زِ عروج شما خبر آمد نظری کن خودت تماشا کن دل اهل حرم پُر از غوغاست تو اجازه بده که برگویم روضه هایی که بعد از این برپاست کنج خیمه به حالت محزون قد و بالای اکبرت دیدی اندکی بعد در دل دشمن ارباً اربا، برابرت دیدی لحظه ای بعد نوبت عبّاس مشک او بر زمین فتاد ای وای ناله ای زد که یا اخاالمظلوم هر دو دستش ز کین فتاد ای وای دست در دست عمّه بود امّا سوی مقتل،روانه، عبدالله خنجری آمد و جدایش کرد دست او را ز دست ثارالله چه بگویم ز شیرخواره تو مُسند غربت شما امّا حرمله با سه شعبه منتظر است سر او را جدا کند آقا از بلندیّ تل همی دیدم به زمین خوردی ای گل زهرا من بمیرم چه دیده ام ای وای دست و پا میزدی، تو ای آقا بس کنم ناله را ولی ای وای چه بگویم ز شام عاشورا هر طرف یک سری ،سرِ نیزه مزد اشک یتیم ها ،هورا تشکر از برادر بزرگوار جناب آقای محمد مهدی عبداللهی @rozevanoheayammoharramsoghandi
#طفلان حضرت زینب سلام الله علیها بند اول طفلان زینبیم و به پایت فتاده‌ایم سر بر حریم قدسیت آقا نهاده‌ایم رگهایمان ز خون علی موج میزند ما از تبار جعفر طیار زاده‌ایم ما را به عشق، مادرمان شیر داده است حالا که جان به کف به رهت ایستاده‌ایم عالم تمام قد همه مدیون فاطمه‌ست ما جان به راه مادرتان هر دو داده‌ایم قربانیان عشق ولی تشنه لب شدیم ما تشنه‌ی زلال ولایت ز باده‌ایم ما را به جان مادرتان انتخاب کن خاک قدوم حضرت ختمی مآب کن بند دوم ما آمدیم تا که براهت سپر شویم ما آمده به عشق تو بی بال و پر شویم با اذن مادر آمده‌ایم سوی تو حسین ما آمده به نخله‌ی مادر ثمر شویم ما بیقرار عشق تو بودیم از ازل ما آمدیم تا که ز خون دیده تر شویم ما آمدیم در شب ظلمت برای خود در آسمان چشم غریبی قمر شویم ما را نگاه رحمتتان راه داده است ما آمده به راه تو بی پا و سر شویم بنما قبول تحفه‌ی خواهر که هدیه شد قربانیان عشق به راه تو فدیه شد بند سوم مادر بگوشمان غم عشق تو خوانده است بذر محبت تو به سینه نشانده است از بسکه روز و شب به‌لبش یا حسین بود وان اسم اعظم است که بر سینه مانده است لالایی شبانه‌ی ما بوده یا حسین گهواره شاهد است که نام تو رانده است ما گشته ایم بی سر و سامان تو حسین دشمن اگر به خون، تن ما را کشانده است قبله نمای کعبه‌ی توحید ما تویی ما را محبت تو به اینجا رسانده است خوشبخت آن کسی که فدای تو میشود خونهای ما حلال ولای تو میشود بند چهارم ما زاده‌های زینب و بیچاره‌ی توایم ما کو به کو دویده و آواره‌ی توایم ما همنشین اکبر و سقای تو شدیم داری تو ماه و ما همه مه پاره‌ی توایم خشکیده کام ما به فدای سرت حسین بی تاب شیرخواره به گهواره‌ی توایم ختم کلام، مادرمان خواهر شماست پس ما در این میانه دو مه پاره‌ی توایم در آسمان قرب شما آمدیم ما ما کوکبان سرسپرده‌ی سیاره‌ی توایم در خون خود به راه شما غوطه‌ور شویم شاید به بزم قرب ز عالم خبر شویم @rozevanoheayammoharramsoghandi شاعر : مرتضی محمودپور
آه وناله غروب و ماتم چشم سه ساله غروب و نافله امام نشسته غروبی با مناجات شکسته غروب و عمر هفتاد و دو خورشید که خورشید جهان با چشم خود دید غروب و معجر اما پاره پاره غروب و خون روی گوشواره غروب و صبر ، صبر قلب زینب دویدنهای او تا نیمه شب چه می گوئی غروب و این همه درد رخ ناموس حق و دست نامرد من امشب چاره ای دیگر ندارم دلم را دست زینب می سپارم میان قتلگه می گردم امشب مگر پیدا کنم سالار زینب شاعر؟ ****************** اشعار شام غریبان خیمه خیمه خیمه آتیش خیمه خیمه خیمه غربت نیزه نیزه سر می آرن کوفیای لامروت سر خورشید و بریدن با تموم کهکشونش ماه آسمونی ریخته رو زمین تشنه خونش رد خون آسمونه روی مشک پاره پاره انگار از تو دامن شب ریخته روی زمین ستاره خیمه خیمه خیمه آتیش خیمه خیمه خیمه درده بچه ها منتظرن باز کی عموشون برمی گرده همه ماهیا تشنن اینو دریا خوب می دونه دریا هر جور شده باید به اونا آب برسونه از زمین عطش می جوشه آسمون آتیش می باره روی خاک دارن می دن جون ماهیای تکیه پاره خیمه خیمه خیمه آتیش خیمه خیمه خیمه غربت نیزه نیزه سر می آرن کوفیای لا مروت شاعر؟ ******* اشعار شام غریبان —حسین سنگری راه افتاده تمام غم دنیا با تو گره خورده ست به خون، قصّه ی فردا با تو مطلع سرخ غزل های جهانی شده ای مطلع شعر، چه زیبا شده امّا با تو شب اشک ست و تماشاست اگر بگذارند اشک، با من، به سر نیزه تماشا با تو صوت قرآن تو از حنجره ی باران ست بارش ابر غمت با من و معنا با تو آسمان طفل یتیمی شده بر دوش زمین آمده از کرم و لطف تو بالا با تو گَر جهان پُر شود از یوسف مصری هرگز – با کسی راه نیاید دلم الّا با تو تو که باشی همه ی گمشده ها پیدایند هر چه گم گشته در اینجا، شده پیدا با تو جلوه کرده ست خدا روی زمین در نقش ِ – فصل سرخی که رقم خورده در اینجا با تو قرن ها می گذرد، داغ تو تازه ست هنوز راه افتاده تمام غم دنیا با تو ***** اشعار شام غریبان ـ یاسر مسافر آنجا که اشک پای غمت پا گرفت و بعد… بغضی میان سینه من جا گرفت و بعد… وقتی که ذوالجناح بدون تو بازگشت این دخترت بهانه بابا گرفت و بعد … ابری سیاه بر سر راهم نشسته بود ابری که روی صورت من را گرفت و بعد دارد صدای مادری دلخسته می رسد آری صدای گریه ی زهرا گرفت و بعد همراه آن صدا تمامیّ ِ کودکان ذکر محمدا و خدایا گرفت و بعد هر کس که زنده بود از اهل خیام تو مویه کنان شد و ره صحرا گرفت و بعد دور از نگاه های علمدار لشگرت آتش به خیمه های تو بالا گرفت و بعد سرمست انتقام ولی بی نصیب تر پس معجر از سر زنها گرفت وبعد * ((پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل)) ****** اشعار شام غریبان در قتلگاهت آمدم و سر نداشتی یک جای سالمی تو به پیکر نداشتی دیدم تو را چه دیدنی ای پاره ی دلم حتی لباس کهنه ای در بر نداشتی جز روی حنجری که همه بوسه اش زدند جایی برای بوسه ی خنجر نداشتی ؟ زینب بمیرد این همه خونی نبیندت خواهر شود فدای تو یاور نداشتی ؟ ته مانده های پیرهنت هم ربوده شد چیزی برای غارت لشکر نداشتی ای وای سینه ی تو پر از جای پا شده یکی دو تا که ارث ز مادر نداشتی بی کس شدی ز پشت سرت نیزه خورده ای حق می دهم حسین ، برادر نداشتی رضا رسول زاده ****** شام غریبان تو زیر پا رفتی ولی بیچاره زینب از این به بعد و بعد از این آواره زینب باید خودت یاری کنی ورنه محال است بوسه بگیرد از گلوی پاره زینب خون گلویت را کسی تا آسمان برد پیراهن و عمامه ات را این و آن برد آیا نگفتم در بیاور خاتمت را راضی شدی انگشترت را ساربان برد گفتند که پیراهنت را می کشیدند تصویر غارت کردنت را می کشیدند نه اینکه نیزه بر تنت می ریخت دشمن بلکه به نیزه ها تنت را می کشیدند رفتی و دستم بر ضریح دامنی بود رفتی ز دستم رفتنت چه رفتنی بود؟ تا آن زمانی که به یادم هست داداش وقتی که می رفتی تنت پیراهنی بود رفتی که اشک خواهرت را در بیاری بغض گلوی دخترت را در بیاری آیا نمی شد ای سلیمان زمانه قبل از سفر انگشترت را در بیاری؟ علی اکبر لطیفیان ****** اشعار شام غریبان لبهای تو مگر چقدر سنگ خورده است؟ قاری من چقدر صدایت عوض شده تشریف تو به دست همه سنگ داده است اوضاع شهر کوفه برایت عوض شده تو آن حسین لحظه گودال نیستی بالای نیزه حال و هوایت عوض شده وقتی ز روبرو به سرت می کنم نگاه احساس می کنم که نمایت عوض شده جا باز کرده حنجره ات روی نیزه ها در روز چند مرتبه جایت عوض شده طرز نشستن مژه هایت به روی چشم ای نور چشم من به فدایت عوض شده ما بعد از این سپاه تو هستیم یا حسین جنگی دگر شده شهدایت عوض شده تو باز هم پیمبر در حال خدمتی با فرق این که شکل هدایت عوض شده ع
. 🥀 ما پیروان مرتضاییم دل بسته ی آل عباییم در اربعین تو حسین جان جاماندگان کربلاییم ای پنجمین نور خداوند تعالی درد دوعالم را کند نامت مداوا مولای عالم یا حسین ازلطف داور در اربعین گر دیده ام مهمان زهرا شاملم گردیده باز احسان تو اربعین گردیده ام مهمان تو آمدم با دست خالی سوی تو یا حسین دست من و دامان تو قلب خونین دیده گریان دل غمین از کرامات خداوند مبین ای گل زهرای اطهر یا حسین گشته ام مهمان تو در اربعین 🏴
🌿✨# مناجات امام علیه السلام خلیلی کاوه مادرم  نذر تو کرده است  مرا اربابم طفل بودم به بغل ذکر ترا  یادم  داد عسل عشق ترا ریخت به کامم با شیر لذت  بردن  نامت  به خدا  یادم  داد تربت  کرببلای  تو  زبانم  وا  کرد معنی عشق  نه  تنها , که دوا یادم داد با ارادت همه دم عکس حرم میبوسید قتلگاه و حرمت خون خدا  یادم  داد به تنم جامه نه از  بهر  تو سقا  میکرد روضه می خواند غم  کرببلا  یادم  داد رو به سمت حرمت صبح, زیارت میخواند با توسل به شما ذکر  و  دعا  یادم  داد یاد سقای حرم بود و آبی که نخورد از علمدار  تو  میگفت  وفا  یادم داد اشک میریخت لب خشک مرا میبوسید یاد ششماهه ی تو  وا عطشا  یادم  داد یاد میکرد از آن واقعه ی عاشورا واژه ی صبر به طوفان بلا  یادم  داد اشک میریخت و  میگفت غریب است حسین به لبم  بردن  این  ذکر  ترا  یادم  داد امام_حسین علیه السلام @rozevanoheayammoharramsoghandi