لی اکبر لطیفیان
******
اشعار شام غریبان
دلی در خون نشسته دوست داری؟
بگو قلبی شکسته دوست داری؟
تورا ای عشق ! بی سر دوست دارم
مرا با دست بسته دوست داری؟
نه تنها تیر و تیغ و سنگ بوده
سر پیراهن تو جنگ بوده
ولی شرمنده زینب دیر فهمید
که انگشتر به دستت تنگ بوده
حمیدرضا برقعی
…………………….
اشعار شام غریبان
ای بی کفن سینه شکسته ارباب
آرامش سینه های خسته ارباب
وای از دل خواهر غریب می دید
بر سینه تو شمر نشسته ارباب
…………..
آن گونه رخ به خاک منه، معجرم که هست…
حیف ازسرتو نیست بیفتد، سرم که هست…
گیرم مرا به قتلگهت ره نداد شمر
تاسر به زانویش بنهی،مادرم که هست
شاعر؟
********
اشعار شام غریبان ـ محمود اکرامی
عصر عاشورا کنار خیمههای سوخته
ذوالجناحی ماند با یال رهای سوخته
کاروان میرفت و میبلعید دشت دیر سال
کودکان تشنه را با دست و پای سوخته
در کجا دیدید یا خواندید روی نیزهای
آسمان قرآن بخواند با صدای سوخته؟!
قطره قطره شرم شد آب فرات از دیدن
رقص خونآلود شمشیر و هوای سوخته
چارده قرن آسمان بارید و میبارد هنوز
چشم زینب (س) را به خاک کربلای سوخته
ابرها بارانی و شاید خدا هم گریه کرد
عصر عاشورا کنار خیمههای سوخته
#اشعارروز#یازدهم محرم
@rozevanoheayammoharramsoghandi