eitaa logo
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
6.6هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.6هزار ویدیو
185 فایل
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @madahi_moharram ارتباط با مدیریت👈 @msoghandi
مشاهده در ایتا
دانلود
. به ڪنار بدنش خشک شده این بدنم 🍁🍁 از علے اڪبر من یک علے اصغر مانده... 🍁🍁 🏴 🥀▪️🥀
. "عجیب بود رابطه ے میان این پدر و پسر. من گمان نمے ڪنم در تمام عالم، میان یک پدر و پسر اینهمه تعلق، اینهمه عشق، اینهمه انس و اینهمه ارادت حاڪم باشد. من همیشه مبهوت این رابطه ام... گاهي احساس مي كنم كه رابطه حسين (ع) با علي اكبر (ع) فقط رابطه يك پدر و پسر نيست . مي مانم كه كداميك از اين دو مرادند و كداميك مريد ؟ مراد حسين (ع) است يا علي اكبر (ع) ؟ اگر مراد حسين (ع) است كه هست ، پس اين نگاه مريدانه او به قامت علي اكبر (ع) ، به راه رفتن او ، به كردار او ، و حتي لغزش مژگان او از كجا آمده است ؟! و اگر محبوب علي اكبر (ع) است پس اين بال گستردن و سر ساييدن در آستان حسين (ع) چگونه است ؟ و ... اما حسين (ع) ، نزديكترين ، محبوبترين و دوست داشتني ترين هديه را براي معاشقه با خدا برگزيده بود . شايد انديشيده بود كه خوبترهايش را اول فداي معشوق كند ... من آنجا ایستاده بودم. پدر به علے اڪبر گفت: «پیش رویم، مقابل چشمانم راه برو!» و او راه رفت. چه مے گویم؟ راه نرفت. ماه را دیده اے ڪه در آسمان چگونه راه مے رود؟ چطور بگویم؟ طاووس خیلے ڪم دارد. اصلاً گمان ڪن ڪه سرو، پاے راه رفتن داشته باشد! نه، پاے راه رفتن نه، قصد خرامیدن داشته باشد. اهل خیام ڪه فهمیدند علی‌اڪبر، پروانه رفتن گرفته است، ناگهان درهم شڪستند و فرو ریختند.ڪاش می‌بودے لیلا! اما... اما نه... چه خوب شد ڪه نبودے لیلا! تو ڪجا زَهره‌ے به میدان فرستادن پسر داشتے؟ پسر... چه می‌گویم علی‌اڪبر! انگار ڪن تمام جوان‌هاے عالم را در یک جوان متجلے ڪرده باشند. انگار ڪن زیبایے و عطر تمامے گل‌ها را به یک گل بخشیده باشند. انگار ڪن تمامے سروهاے عالم را به تمامے لاله‌هاے جهان پیوند زده باشند. انگار ڪن خدا در یک قامت، قیامت ڪرده باشد. چه خوب شد ڪه نبودے لیلا در این لحظات جان‌سوز وداع... پدر، عشق و پسر 🏴 🌿▪️🌿
. چه ڪنم با تو و این ریخت و پاشے ڪه شده چه ڪنم با تو و با بردن این پیڪرها آیه‌ات بخش شده، آینه‌ات پخش شده علیِ اڪبر من شد علیِ اڪبرها 🍁▪️🍁▪️🍁▪️🍁 🏴 🥀
. خِس خِس سینه ات انداخت ز پا بابا را 🍂 به زمین هِے نڪش آنقدر عزیزم پا را 🍂 پیرمردم!همۀ دلخوشے من برخیز 🍂 برنمیخیزے اگر باز ڪن این لبها را 🍂 دشت پُر گشته ز تو یا ڪه تو از دشت پری؟ 🍂 به زمین ریخته اے مینگرم هر جا را 🍂 سهم آهوے من از زندگے اش صیاد است 🍂 بست با نیزه به رویش ره این صحرا را 🍂 پهلویت آمدم و پهلویت آزارم داد 🍂 باز دیدم وسط آتش در، زهرا را خُنڪاے جگرم بے تو نمیخواهم من 🍂 به خدا لحظه اے از زندگے دنیا را 🍂 تو تجلاے غم پنج تنے یا ولدی 🍂 ڪه به هر زخم به تصویر ڪشیدے ما را.. 🍂 🏴 🍂