eitaa logo
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
4.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
131 فایل
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @madahi_moharram ارتباط با مدیران👈 @msoghandi @y_a_m_h
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 🌾 🍁 اول به نبی حضرت خاتم صلوات 🍁دوم به علی شیر دو عالم صلوات 🍁سوم به گل وجودِ پاک زهرا 🍁چهارم به حسن خونجگر غم صلوات 🍁از بهر حسین آن شه کرب و بلا 🍁وآن تشنه‌ی در مقتلِ ماتم صلوات 🖤💔🖤💔🖤💔🖤 ✨چهل روز است حسینم را ندیدم ✨ بلایش را به جان و دل خریدم ✨چهل روز چهل منزل اسیرم   ✨دعا کن در کنار تو بمیرم ✨چهل روز غم چهل ساله دیدم ✨ غم و اندوه دیدم ناله دیدم ✨سر پر خون تو همراه من بود   به هر جا چلچراغ راه من بود ✨همین جاغرق درغم شد وجودم ✨تن پاک ترا گم کرده بودم ✨میان نیزه ها دل با ختم من ✨ ترا دیدم ولی نشناختم من ✨اگر امروز برداری سرت را ✨ تو هم نشناسی ای گل خواهرت را ✨ز جا برخیز ای نور دو دیده  ✨ببین مویم سپید و قد خمیده ⬅️قافله رسید سر دو راهی. بشیر اومد خدمت امام سجاد ع ـ یابن رسول الله .... یه راه میره مدینه .... یه راه میره کربلا... کدوم راهُ بریم؟؟ امام فرمود بشیرقافله سالار ما عمه ام زینبه، برید از عمه جانم زینب سوال کنید..... ـ ⏪بشیر میگه اومدم خدمت دختر علی زینب.... بی بی جان مدینه بریم یا کربلا.... میگه بی بی تا نام کربلا رو شنید، اشک از چشماش جاری شد... فرمود بشیر ما رو ببر کربلا.... چهل روزه عزیزانمونو ندیدیم... چهل روزه حسینمو ندیدم.... نگذاشتن ما مجلس عزا براشون بگیریم .... ⬅️آی کربلا زینب داره میاد اون یه عالمه خاطره داره فرصت گریه کردن نداشته.... ⬅️روز اربعین قافله ای که چهل روزه بود عزیزانشونُ ندیده بودن اومدن کربلا ... 🔘آخ کاروان رسید کربلا.... ☑️این زن و بچه برا دومین بار از این ناقه ها پایین اومدن .... اما اولین بار روز دوم محرم بود... وقتی میخواستن از ناقه ها پایین بیان،،،، جوونای بنی هاشم اومدن.... هر کدوم این زن و بچه ها رو پیاده کردند.... با احترام وارد زمین کربلا شدن.... وقتی زینب میخواست از ناقه پیاده بشه ،علی اکبر اومد.، ،،،، عمه جان دستتو بده به من پیاده شو ..... عباس اومد ، زانو زمین زد ... خواهرم زینب پاتو رو زانوی عباست بزار پیاده شو ..... با چه عزت و احترامی همه رو پیاده کردن 💔اما اما اما آی کربلائیا..... 💔 روز اربعین وقتی خواستن از ناقه ها پایین بیان دیگه بچه ها کسی رو ندیدن ..... نه عباسی هست.... نه علی اکبری هست.... از بالای ناقه ها خودشونو زمین می انداختن .... هر کدوم کنار قبری رفتن... ◾️هر یکی سوی مزاری میدوید ▪️هر یکی قبری در آغوش میکشید ◾️ناگهان بانوی قد خمیده ای ▪️قد خمیده مو پریشان خسته ای ◾️گفت یارب چه سازم یا کریم ▪️رو سوی قبر که باشم یا رحیم ◾️ناگهان آمد به خود با شور و شین ▪️دید بنشسته سر قبر حسین ⬅️زینب اومد کنار قبر برادر.... 🔸(شاید درد دلش این بوده باشه) حسین جان یادته تو کربلا هر کشته ای رو می آوردی من اولین نفر بودم که از خیمه بیرون می اومدم حسین جان...... یه جا نیومدم.... (یادته داداش) اونم اون وقتی بود که دیدم بدن عزیزانم عون و جعفر رو آوردی..... حسین جان میدونی چرا نیومدم... ترسیدم چشات به چشام بیفته از من خجالت بکشی داداش.... داداش حالا بیا تلافی کن .... سراغ رقیه تو از من نگیر حسین جان .... وقتی سرتو وارد خرابه کردن .... 🔹(گریز به روضه حضرت رقیه س)..... حسین جان سراغ سه ساله تو از من نگیر داداش ⚫️آورده ام تمام عزیزانت ای حسین 🔴جز دختر سه ساله ات ای مهربان من ⚫️از من مپرس حال دل آن سه ساله را 🔴در گوشه خرابه برفت از کنار من ⬅️((صلوات فراموش نشه و حذف هم نشه لطفا ))➡️ 🌹هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 کانال روضه و نوحه ایام محرم تااربعین ایتا لینک کانال👇 https://eitaa.com/rozevanoheayammoharramsoghandi
سوقندی(عشق فقط خدا): 🌹 🌾 🍁 اول به نبی حضرت خاتم صلوات 🍁دوم به علی شیر دو عالم صلوات 🍁سوم به گل وجودِ پاک زهرا 🍁چهارم به حسن خونجگر غم صلوات 🍁از بهر حسین آن شه کرب و بلا 🍁وآن تشنه‌ی در مقتلِ ماتم صلوات 🖤💔🖤💔🖤💔🖤 ✨چهل روز است حسینم را ندیدم ✨ بلایش را به جان و دل خریدم ✨چهل روز چهل منزل اسیرم   ✨دعا کن در کنار تو بمیرم ✨چهل روز غم چهل ساله دیدم ✨ غم و اندوه دیدم ناله دیدم ✨سر پر خون تو همراه من بود   به هر جا چلچراغ راه من بود ✨همین جاغرق درغم شد وجودم ✨تن پاک ترا گم کرده بودم ✨میان نیزه ها دل با ختم من ✨ ترا دیدم ولی نشناختم من ✨اگر امروز برداری سرت را ✨ تو هم نشناسی ای گل خواهرت را ✨ز جا برخیز ای نور دو دیده  ✨ببین مویم سپید و قد خمیده ⬅️قافله رسید سر دو راهی. بشیر اومد خدمت امام سجاد ع ـ یابن رسول الله .... یه راه میره مدینه .... یه راه میره کربلا... کدوم راهُ بریم؟؟ امام فرمود بشیرقافله سالار ما عمه ام زینبه، برید از عمه جانم زینب سوال کنید..... ـ ⏪بشیر میگه اومدم خدمت دختر علی زینب.... بی بی جان مدینه بریم یا کربلا.... میگه بی بی تا نام کربلا رو شنید، اشک از چشماش جاری شد... فرمود بشیر ما رو ببر کربلا.... چهل روزه عزیزانمونو ندیدیم... چهل روزه حسینمو ندیدم.... نگذاشتن ما مجلس عزا براشون بگیریم .... ⬅️آی کربلا زینب داره میاد اون یه عالمه خاطره داره فرصت گریه کردن نداشته.... ⬅️روز اربعین قافله ای که چهل روزه بود عزیزانشونُ ندیده بودن اومدن کربلا ... 🔘آخ کاروان رسید کربلا.... ☑️این زن و بچه برا دومین بار از این ناقه ها پایین اومدن .... اما اولین بار روز دوم محرم بود... وقتی میخواستن از ناقه ها پایین بیان،،،، جوونای بنی هاشم اومدن.... هر کدوم این زن و بچه ها رو پیاده کردند.... با احترام وارد زمین کربلا شدن.... وقتی زینب میخواست از ناقه پیاده بشه ،علی اکبر اومد.، ،،،، عمه جان دستتو بده به من پیاده شو ..... عباس اومد ، زانو زمین زد ... خواهرم زینب پاتو رو زانوی عباست بزار پیاده شو ..... با چه عزت و احترامی همه رو پیاده کردن 💔اما اما اما آی کربلائیا..... 💔 روز اربعین وقتی خواستن از ناقه ها پایین بیان دیگه بچه ها کسی رو ندیدن ..... نه عباسی هست.... نه علی اکبری هست.... از بالای ناقه ها خودشونو زمین می انداختن .... هر کدوم کنار قبری رفتن... ◾️هر یکی سوی مزاری میدوید ▪️هر یکی قبری در آغوش میکشید ◾️ناگهان بانوی قد خمیده ای ▪️قد خمیده مو پریشان خسته ای ◾️گفت یارب چه سازم یا کریم ▪️رو سوی قبر که باشم یا رحیم ◾️ناگهان آمد به خود با شور و شین ▪️دید بنشسته سر قبر حسین ⬅️زینب اومد کنار قبر برادر.... 🔸(شاید درد دلش این بوده باشه) حسین جان یادته تو کربلا هر کشته ای رو می آوردی من اولین نفر بودم که از خیمه بیرون می اومدم حسین جان...... یه جا نیومدم.... (یادته داداش) اونم اون وقتی بود که دیدم بدن عزیزانم عون و جعفر رو آوردی..... حسین جان میدونی چرا نیومدم... ترسیدم چشات به چشام بیفته از من خجالت بکشی داداش.... داداش حالا بیا تلافی کن .... سراغ رقیه تو از من نگیر حسین جان .... وقتی سرتو وارد خرابه کردن .... 🔹(گریز به روضه حضرت رقیه س)..... حسین جان سراغ سه ساله تو از من نگیر داداش ⚫️آورده ام تمام عزیزانت ای حسین 🔴جز دختر سه ساله ات ای مهربان من ⚫️از من مپرس حال دل آن سه ساله را 🔴در گوشه خرابه برفت از کنار من ⬅️((صلوات فراموش نشه و حذف هم نشه لطفا ))➡️ 🌹هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
🕊﷽🕊 🌹 🌾 🍁 اول به نبی حضرت خاتم صلوات 🍁دوم به علی شیر دو عالم صلوات 🍁سوم به گل وجودِ پاک زهرا 🍁چهارم به حسن خونجگر غم صلوات 🍁از بهر حسین آن شه کرب و بلا 🍁وآن تشنه‌ی در مقتلِ ماتم صلوات ✨چهل روز است حسینم را ندیدم ✨ بلایش را به جان و دل خریدم ✨چهل روز چهل منزل اسیرم   ✨دعا کن در کنار تو بمیرم ✨چهل روز غم چهل ساله دیدم ✨ غم و اندوه دیدم ناله دیدم ✨سر پر خون تو همراه من بود   به هر جا چلچراغ راه من بود ✨همین جاغرق درغم شد وجودم ✨تن پاک ترا گم کرده بودم ✨میان نیزه ها دل با ختم من ✨ ترا دیدم ولی نشناختم من ✨اگر امروز برداری سرت را ✨ تو هم نشناسی ای گل خواهرت را ✨ز جا برخیز ای نور دو دیده  ✨ببین مویم سپید و قد خمیده ⬅️قافله رسید سر دو راهی. بشیر اومد خدمت امام سجاد ع ـ یابن رسول الله .... یه راه میره مدینه .... یه راه میره کربلا... کدوم راهُ بریم؟؟ امام فرمود بشیرقافله سالار ما عمه ام زینبه، برید از عمه جانم زینب سوال کنید..... ـ ⏪بشیر میگه اومدم خدمت دختر علی زینب.... بی بی جان مدینه بریم یا کربلا.... میگه بی بی تا نام کربلا رو شنید، اشک از چشماش جاری شد... فرمود بشیر ما رو ببر کربلا.... چهل روزه عزیزانمونو ندیدیم... چهل روزه حسینمو ندیدم.... نگذاشتن ما مجلس عزا براشون بگیریم .... ⬅️آی کربلا زینب داره میاد اون یه عالمه خاطره داره فرصت گریه کردن نداشته.... ⬅️روز اربعین قافله ای که چهل روزه بود عزیزانشونُ ندیده بودن اومدن کربلا ... 🔘آخ کاروان رسید کربلا.... ☑️این زن و بچه برا دومین بار از این ناقه ها پایین اومدن .... اما اولین بار روز دوم محرم بود... وقتی میخواستن از ناقه ها پایین بیان،،،، جوونای بنی هاشم اومدن.... هر کدوم این زن و بچه ها رو پیاده کردند.... با احترام وارد زمین کربلا شدن.... وقتی زینب میخواست از ناقه پیاده بشه ،علی اکبر اومد.، ،،،، عمه جان دستتو بده به من پیاده شو ..... عباس اومد ، زانو زمین زد ... خواهرم زینب پاتو رو زانوی عباست بزار پیاده شو ..... با چه عزت و احترامی همه رو پیاده کردن 💔اما اما اما آی کربلائیا..... 💔 روز اربعین وقتی خواستن از ناقه ها پایین بیان دیگه بچه ها کسی رو ندیدن ..... نه عباسی هست.... نه علی اکبری هست.... از بالای ناقه ها خودشونو زمین می انداختن .... هر کدوم کنار قبری رفتن... ◾️هر یکی سوی مزاری میدوید ▪️هر یکی قبری در آغوش میکشید ◾️ناگهان بانوی قد خمیده ای ▪️قد خمیده مو پریشان خسته ای ◾️گفت یارب چه سازم یا کریم ▪️رو سوی قبر که باشم یا رحیم ◾️ناگهان آمد به خود با شور و شین ▪️دید بنشسته سر قبر حسین ⬅️زینب اومد کنار قبر برادر.... 🔸(شاید درد دلش این بوده باشه) حسین جان یادته تو کربلا هر کشته ای رو می آوردی من اولین نفر بودم که از خیمه بیرون می اومدم حسین جان...... یه جا نیومدم.... (یادته داداش) اونم اون وقتی بود که دیدم بدن عزیزانم عون و جعفر رو آوردی..... حسین جان میدونی چرا نیومدم... ترسیدم چشات به چشام بیفته از من خجالت بکشی داداش.... داداش حالا بیا تلافی کن .... سراغ رقیه تو از من نگیر حسین جان .... وقتی سرتو وارد خرابه کردن .... 🔹(گریز به روضه حضرت رقیه س)..... حسین جان سراغ سه ساله تو از من نگیر داداش ⚫️آورده ام تمام عزیزانت ای حسین 🔴جز دختر سه ساله ات ای مهربان من ⚫️از من مپرس حال دل آن سه ساله را 🔴در گوشه خرابه برفت از کنار من ((صلوات فراموش نشه و حذف هم نشه لطفا ))
🕊﷽🕊 🌹 🌾 🍁 اول به نبی حضرت خاتم صلوات 🍁دوم به علی شیر دو عالم صلوات 🍁سوم به گل وجودِ پاک زهرا 🍁چهارم به حسن خونجگر غم صلوات 🍁از بهر حسین آن شه کرب و بلا 🍁وآن تشنه‌ی در مقتلِ ماتم صلوات 🖤💔🖤💔🖤💔🖤 ✨چهل روز است حسینم را ندیدم ✨ بلایش را به جان و دل خریدم ✨چهل روز چهل منزل اسیرم   ✨دعا کن در کنار تو بمیرم ✨چهل روز غم چهل ساله دیدم ✨ غم و اندوه دیدم ناله دیدم ✨سر پر خون تو همراه من بود   به هر جا چلچراغ راه من بود ✨همین جاغرق درغم شد وجودم ✨تن پاک ترا گم کرده بودم ✨میان نیزه ها دل با ختم من ✨ ترا دیدم ولی نشناختم من ✨اگر امروز برداری سرت را ✨ تو هم نشناسی ای گل خواهرت را ✨ز جا برخیز ای نور دو دیده  ✨ببین مویم سپید و قد خمیده ⬅️قافله رسید سر دو راهی. بشیر اومد خدمت امام سجاد ع ـ یابن رسول الله .... یه راه میره مدینه .... یه راه میره کربلا... کدوم راهُ بریم؟؟ امام فرمود بشیرقافله سالار ما عمه ام زینبه، برید از عمه جانم زینب سوال کنید..... ـ ⏪بشیر میگه اومدم خدمت دختر علی زینب.... بی بی جان مدینه بریم یا کربلا.... میگه بی بی تا نام کربلا رو شنید، اشک از چشماش جاری شد... فرمود بشیر ما رو ببر کربلا.... چهل روزه عزیزانمونو ندیدیم... چهل روزه حسینمو ندیدم.... نگذاشتن ما مجلس عزا براشون بگیریم .... ⬅️آی کربلا زینب داره میاد اون یه عالمه خاطره داره فرصت گریه کردن نداشته.... ⬅️روز اربعین قافله ای که چهل روزه بود عزیزانشونُ ندیده بودن اومدن کربلا ... 🔘آخ کاروان رسید کربلا.... ☑️این زن و بچه برا دومین بار از این ناقه ها پایین اومدن .... اما اولین بار روز دوم محرم بود... وقتی میخواستن از ناقه ها پایین بیان،،،، جوونای بنی هاشم اومدن.... هر کدوم این زن و بچه ها رو پیاده کردند.... با احترام وارد زمین کربلا شدن.... وقتی زینب میخواست از ناقه پیاده بشه ،علی اکبر اومد.، ،،،، عمه جان دستتو بده به من پیاده شو ..... عباس اومد ، زانو زمین زد ... خواهرم زینب پاتو رو زانوی عباست بزار پیاده شو ..... با چه عزت و احترامی همه رو پیاده کردن 💔اما اما اما آی کربلائیا..... 💔 روز اربعین وقتی خواستن از ناقه ها پایین بیان دیگه بچه ها کسی رو ندیدن ..... نه عباسی هست.... نه علی اکبری هست.... از بالای ناقه ها خودشونو زمین می انداختن .... هر کدوم کنار قبری رفتن... ◾️هر یکی سوی مزاری میدوید ▪️هر یکی قبری در آغوش میکشید ◾️ناگهان بانوی قد خمیده ای ▪️قد خمیده مو پریشان خسته ای ◾️گفت یارب چه سازم یا کریم ▪️رو سوی قبر که باشم یا رحیم ◾️ناگهان آمد به خود با شور و شین ▪️دید بنشسته سر قبر حسین ⬅️زینب اومد کنار قبر برادر.... 🔸(شاید درد دلش این بوده باشه) حسین جان یادته تو کربلا هر کشته ای رو می آوردی من اولین نفر بودم که از خیمه بیرون می اومدم حسین جان...... یه جا نیومدم.... (یادته داداش) اونم اون وقتی بود که دیدم بدن عزیزانم عون و جعفر رو آوردی..... حسین جان میدونی چرا نیومدم... ترسیدم چشات به چشام بیفته از من خجالت بکشی داداش.... داداش حالا بیا تلافی کن .... سراغ رقیه تو از من نگیر حسین جان .... وقتی سرتو وارد خرابه کردن .... 🔹(گریز به روضه حضرت رقیه س)..... حسین جان سراغ سه ساله تو از من نگیر داداش ⚫️آورده ام تمام عزیزانت ای حسین 🔴جز دختر سه ساله ات ای مهربان من ⚫️از من مپرس حال دل آن سه ساله را 🔴در گوشه خرابه برفت از کنار من ⬅️((صلوات فراموش نشه و حذف هم نشه لطفا ))➡️ 🌹هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @rozevanoheayammoharramsoghandi
❣﷽❣ 🍃 💥 ❣باز آمدم ای همسفر ، ای تشنه کامم ❣ من زینبم ، پیروز بر گشته ز شامم ❣با کودکان خسته ات باز آمدم من ❣ با یک دل پر غصه و زار آمدم من ❣خواهم عزای روز عاشورا بگیرم ❣شاید خدا لطفی کند اینجا بمیرم ❣اینجاتنت رااستخوان بشکسته دیدم ❣برسینه‌ات شمر لعین بنشسته دیدم ❣دیدم نهاده خنجرش زیر گلویت ❣آن لحظه دیدی من آمدم روبرویت ⏹⏹روز اربعین اهل بیت وارد کربلا شدند ، مثل برگ خزان زده ، از بالای شترها روی زمین افتادند ، یکی می گوید: حسینم ، یکی می گوید: برادرم ، یکی می گوید : پسرم ، عمه سادات زینب روضه می خواند گفت : 🍃هُنا ذُ بِحَ الحسینَ بِسَیفِ شمرٍ 🍃 هُنا قَد تَرَّبُوا مِنُُهُ الجَبینا گفت : اینجا همان جائی است که شمر سر حسینم را جدا کرد ، اینجا همان جایی بود که پیشانی او را بر خاک زمین نهادند . 🍃هُنا العَباسُ فی یومٍ عَبوسٍ 🍃 حِیالَ الماءِ قَد اَمسی رَهِینا ً (آمد کنار نهر علقمه ، زنها بیایید ، بنی اسد بیایید ، اینجا همان جایی است که روز عاشورا عباسم را جدا کردند )اینجا همان جایی است که روز عاشورا عباس کنار فرات نگه داشته شد نگذاشتند به خیمه بیاید . 🍃هُنا ذَبَحوا لرَّضِیعَ بِسَهمٍ حِقدِ فَما رَحِمُوا الصّغارَ المُرضَعِینا همین جا بود با تیر کینه ، سر علی اصغر شیر خوار را بریدند ، حتی به کودکان شیر خوار رحم نکردند . 🍃هُنا مَزَقوا الخِیامَ و حَرِّ قُوها 🍃و َ قُسِّمَ فَیثُنا فِی الخائِنِینا همین جا بود که خیمه ها را آتش زدند ،اموال ما را به غارت بردند۱ 🏴۱. مقتل الحسین ابو مخنف ، ص ۲۰۱ ، سوگنامه آل محمد ، ص ۵۰ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
. اربعین و به روضه حضرت عباس 🔸آه از آن ساعت که با صد شور و شین 🔸زینب آمد بر سر قبر حسین امان از اون لحظه ای که بی بی زینب کبری وارد کربلا شد... 🔸بر سر قبر برادر چون رسید 🔸ناله و آه و فغان از دل کشید یا صاحب الزمان... تا اهلبیت به کربلا رسیدند... مثل برگهای خزان... خودشون رو از مرکب ها به زمین انداختند... هر کدوم قبر عزیزی رو در آغوش گرفت... یکی قبر علی اکبر رو بغل گرفته... یکی قبر قاسم رو گرفته... یکی کنار قبر عباس... یک مادری هم کنار قبر علی اصغر... اما بین جمعیت دیدند زینب هم داره دنبال قبر حسین میگرده... 🔸با زبانِ حال، آن دور از وطن 🔸گفت با قبر برادر این سخن 🔸السلام ای کشته راه خدا 🔸السلام ای نور چشم مصطفی داداش ببین خواهرت برگشته... 🔸بهر تو امروز مهمان آمده 🔸خواهرت از شام ویران آمده داداش نبودی ببینی.. بعد از تو با ما چه کردند... 🔸چون تو رفتی بی‌کس و یاور شدم 🔸دستگیر فرقه ی کافر شدم داداش طاقت داری بگم یا نه... 🔸بعد قتل و غارت اموال تو 🔸تاخت دشمن بر سر اطفال تو 🔸بس ‌که سیلی شمر زد بر رویشان 🔸گشت نیلی صورت نیکویشان جات خالی بود این نامردها که رحم نداشتند... چشم برادرم عباس رو دور دیده بودند... هر وقت بچه ها بهانه میگرفتند بهشون تازیانه میزدند... بهشون سیلی میزدند... بزار اینطوری بگم... 🔸 یاسها را جوهر نیلی زدند 🔸کودکان را یک به یک سیلی زدند همه بچه ها رو زدند... 🔸کودکان را یک به یک سیلی زدند داداش همه این مصیبتها یک طرف مجلس یزید یه طرف... 🔸آه از آن ساعت که از روی غضب 🔸زاده ی سفیان یزید بی‌ادب 🔸در حضور خواهر گریان تو 🔸چوب می‌زد بر لب و دندان تو داداش حسین خیلی برام سخت گذشت... مجلس یزید ملعون... وقتی نانجیب با چوب خیزران به لب و دندانت میزد... شرمنده حسین جان... نتونستم کاری کنم... آخه دستهای خواهرت رو با غل و زنجیر بسته بودند آی غریب حسین... خوب با داداشش درد دل کرد و گزارش سفر داد. بعد به امام سجاد فرمود : قبر برادرم عباس کجاست. امام سجاد ، عمه رو برد کنار علقمه و یه قبر کوچیک نشون حضرت داد... حالا مگه گریه ی زینب قطع میشه.... گفت :یادگارِ برادرم ... داداشم عباس رشید بود ... این قبر کوچیک چیه دیگه؟ امام زین العابدین فرمود :عمه جان همینقدر برات بگم که من خودم بدنِ عموم عباس رو ، ورق ورق روی هم چیدم .... آخه عموم اربا اربا شده بود.* آی حسین...... الا لعنه الله علی القوم الظالمین. *(مرحوم حاج حسن جمالی میگفت من قدم سند این روضه رو در کتب قدما دیدم) .کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇ایتا @rozevanoheayammoharramsoghandi
💚😭💚 چهل روزه که بوی گل نیومد صدای چهچه بلبل نیومد چهل روزه چهل منزل اسیرم غم چل ساله گویی کرده پیرم چهل روزه حسینم را ندیدم غم عشقش بجون و دل خریدم چهل روزه غم چل ساله دیدم غم و اندوه دیدم ناله دیدم همینجا غرق در غم شد وجودم تن پاک ترا گم کرده بودم میان نیزه ها دلباختم من ترا دیدم ولی نشناختم من اگر امروز برداری سرت را به زحمت می شناسی خواهرت را زجا برخیز ای نور دو دیده شده مویم سپید و قد خمیده اگر مردی در این صحرا نمی بود اگر نامحرمی اینجا نمی بود برون می کردم از تن پیرهن را که بینی بازوی مجروح من را نه تنها من که طفلان اینچنین اند همه با درد و ماتم همنشین اند تمام قلبها از غصه پاره تمام گوشها بی گوشواره 👇 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @madahi_moharram
💚😭💚 چهل روز است حسینم را ندیدم                                     بلایش را به جان و دل خریدم چهل روز چهل منزل اسیرم                                                   دعا کن در کنار تو بمیرم چهل روز غم چهل ساله دیدم                                             غم و اندوه دیدم ناله دیدم سر پر خون تو همراه من بود                                               به هر جا چلچراغ راه من بود همین جا غرق در غم شد وجودم                                           تن پاک ترا گم کرده بودم میان نیزه ها دل با ختم من                                                ترا دیدم ولی نشناختم من اگر امروز برداری سرت را                                          تو هم نشناسی ای گل خواهرت را    ز جا برخیز ای نور دو دیده                                                 ببین مویم سپید و قد خمیده 👇 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @madahi_moharram
‍ 🖤🥀🖤🥀🖤 🥀🌹 یک گوشه ای جابر دست به گردن امام سجاد و امام سجاد دست به گردن جابر دارن گریه می کنن😭 یه گوشه ی ه گوشه ی دیگری یه خواهر دل سوخته ای🖤 خودش رو رو خاک قبر حسینش انداخته حسین بلند شو با من حرف بزن😭 حسین خیلی دلم برات تنگ شده حسین💔 من یک روز که تو  رو نمی دیدم بی قرار تو بودم حسین حالا چهل روزه تو رو ندیدم  چهل روزه با من حرف نزدی حسین 😭 یک کلمه با من حرف بزنی حسین😭 چرا خوابیده ای و با من حرف نمی زنی 😭 هی گفت و گفت برات ماجرای کربلات رو می گم بعد تو چه گذشت ماجرای کوفه رو گفت ماجرای کوفه تا شامو گفت ماجرای شامو گفت بعد حسین من نگاه کن تو صحرا ببین تمام قافله رو سالم آوردم ببین تمام کاروانو سالم آوردم به خدا هر وقت می خواستن بچه هاتو سیلی بزنن خودم سپر می شدم به من سیلی می زدن حسین😭 هر وقت می خواستن بچه هاتو تازیانه بزنن من  سپر می شدم و تازیانه می خوردم🖤💔 اگه نامحرمان اینجا نبودن پیرهانم رو کنار می زدم جای کبودی  تازیانه  ها رو  به تو نشون می دادم .حسین من عزیز من ولی اگه نگاه می کنی می بینی بین این قافله دختر سه ساله ت نیست  شرمنده ام حسین به خدا تقصیر من نبود 😭💔🖤💔 حسین هر چه اومدم مانع بشم سر بریده ی تو رو تو دامنش قرار ندم نگذاشتن سیلیم زدن تازیانه م زدن سر بریده ی تو رو توی دامن   دختر سه ساله ت رقیه گذاشتن به خدا کنار سر بریده ت جان داد حسین. 😭😭😭😭 عرض دعای من میگن سه روز و سه شب قافله در کربلا موند وقتی قافله آماده ی حرکت شد همه سوار بر محمل ها دیدند سکینه نیومده کجاست سکینه امام سجاد سوال کرد کجاست گفتند کنار قبر باباش حسینه فرمود  بگید بیاد قافله می خواد حرکت کنه زینب اومد عمه سکینه بلند شو قافله آماده ی حرکته یک دفعه سکینه با اون چشمان گریانش برگشت عمه زینب برو از برادرم امام سجاد اجازه بگیر من کنار قبر بابام خیمه بزنم و بمونم آی آی😭😭😭 یک طرف دیگه هم امام سجاد داره برای جابر میگه جابر اینجا بود که بابام علی اصغر رو روی دستش بلند کرد جلوی دیدگانش تیر سه شعبه به گلوی شش ماهه داداشم زدند. اینجا بود علی اکبر رو بدنش رو قطعه قطعه کردند جابر آنجا بود که قاسمم پاهاش رو روی زمین می کشید و جان می داد جابر بیا تو رو ببرم کنار نهر علقمه آنجایی که بدن بی دست عباسم افتاده😭 بدن بی دست عموم عباس افتاد برا مریض ها دعا یادت نره🤲 🥀جابر بیا بر غربت بابا بنالیم 🥀در اربعین با یاد عاشورا بنالیم 🥀جابر منم سجاد و زین العابدینم 🥀بعد از حسین تشنه لب سالار دینم 🥀من آمدم از راه پر درد اسارت 🥀اینک کنم قبر عزیزانم زیارت 🥀هر جای این صحرا نشان از عشق دارد 🥀ناگفته های جاودان از عشق دارد 🥀جابر همین جا مقتل جا  عون و بریر است 🥀این بوی خون جعفر و حر و زهیر است 🥀اینجا حبیب بن مظاهر جان فدا کرد 🥀مسلم به جسم پاره رو سوی خدا کرد 🥀جابر علی اکبرم را یاد داری 🥀اینجا مزار اوست باید سر گذاری 🥀جابر مپرس از اصغر شیرین زبانم 🥀آتش زند داغ گلویش قلب و جانم 🥀لب تشنه بود اصغر کسی آبش نمی داد 🥀یک دمی نمی خوابید از آن ظلم و بیداد 🥀شش ماهه بود و از عطش رخساره اش زرد 🥀ای کاش این سان خصم سیرابش نمی کرد 🥀جابر همین جا که پر از شور و شین است 🥀معراج گاه باب مظلومم حسین است 🥀جابر بر او با لب عطشان سر بریدند 🥀جابر سر او با لب عطشان بریدند اسبان خصم از کینه بر جسمش دویدند😭😭😭😭 🌹آن کس که هر دم مونسش روح الامین بود 🌹دیدم سه شب بر روی زمین بود 🌹جسم عزیزان بی کفن در دشت دیدم 🌹فریاد رودم رودم از زهرا شنیدم 🌹صد پاره تن بودند یاران در بیابان 🌹سرهای پر خون روی نی چون ماه تابان ای بی کفن حسین وای ای تشنه لب حسین وای دور از وطن حسین وای کو اصغرت حسین وای کو اکبرت حسین وای کو قاسمت حسین وای کو عباس حسین وای حسین وای حسین وای 😭😭😭😭 🥀بابا منم سکینه دخترت 🥀جانم فدای جسم بی سرت 🥀بابا منم سکینه دخترت 🥀جانم فدای جسم بی سرت 🥀از شام پر بلا رسیده ام 🥀بر خاک  قتلگاه  اطهرت 🥀بابا منم سکینه دخترت 🥀جانم فدای جسم بی سرت 🥀ببارم از  دو دیده خون چو بر مزارت 🥀که اشک دیدگان خود کنم نثارت 🥀بیا و جای من نما دمی کنارت 🥀قربان تربت معطرت 🥀جانم فدای جسم بی سرت 🥀بابا منم سکینه دخترت 🥀جانم فدای جسم بی سرت 😭😭😭😭😭 بانوای مداح اهلبیت ع 🎤 👌 🖤🏝🖤🏝🖤🏝🖤🏝 👇 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @madahi_moharram