#متن_روضه
#نقل حکایت و روضه حضرت زینب سلام الله علیها
#شب دوم محرم #بخش_اول
**
...اللهمَّ صلِّ علي صاحبِ الدَّعوَةِ النَّبَويَّةِ، والصّولَةِ الحَيدَريّةِ، والعِصمَةِ الفاطِميَّةِ، صَلابَةِ الحسَنيَّةِ، والشُّجاعَةِ الحُسَينيَّةِ
ای دیده، خون ببار، نیامد نگار ما
آخر سحر گشت، شب انتظار ما
یا ذالکرم، به غربت عشاق رحم کن
منو از در رحمتت باهام رفتار کن، بیچاره میشما، به من اینقدر سخت نگیر میرما، من مال این همه اذیت و آزار نیستم، به من رحم کن، درسته به درد نخورم، اما می بینی که اومدم، از سر شبم اومدم، من اکثر اینها رو میشناسم، اینا با یه روضه درسته سیر نمیشن، از صبح میگردن، خیلیا رو سراغ دارم، یه ساله کارشونو مرخصی نمیره، ده روز محرمو میگیره، از صبح یا علی مدد، کجا میری؟ میرم روضه، الان روضه تموم بشه کجا میری؟ میرم فلان جا سینه بزنم، با ما به از این باش، که با ....
یا ذالکرم، به غربت عشاق، رحم کن
کی میرسی، به داد دل بیقرار ما
اباصالح، دلم برات پر میزنه (اگه راست میگی بگو ها)
اباصالح، دلم برات پر میزنه (صدای شما نیست)
اباصالح، گدات داره در میزنه
ابا صالح، نذاری پر پر بزنی
دیشب جواب داد، امروز اینقدر دلم شاد بود، اینقدر پیام زدن حاجی، بابا و مادرمو میفرستم، یکی زده بود حاجی ده بار میتونستم برم به خاطر بابام نرفتم، گفت تو روضه بگو بابا و مادرا یکم کوتاه بیان، گفت چند ساله میخام ازشون نمیرن، حالا دیگه من گله ام به پدر مادراست، بیاید این همه به بچتون لطف کردید یه بار دیگه خجالتش بدین، چیزی تو دلش نیست میخاد تو بری حرم ، میخاد بره به رفیقاش پُز بده، بابامو فرستادم کربلا، الهی بمیرم برا شما که پدر مادر ندارین، عیب نداره نیت کن جا مادرت جا بابات برو کربلا، رفتی حرم بگو آقا بابام داغش به دلش موند، این دورو میزنم به نیت بابام، خیلی راضی ام از این اتفاقی که افتاد خیلیا به تلاطم این افتادن، جون همتون ده تا هم برن بستمه، من تا ابدم دیگه نخونم، نوکری نکنم، همین یدونه رو فردا قیامت جلو ارباب میگم ما یه رو زدیم به رفیقامون، باباشو فرستاد کربلا، شاید خیلیام یادتون نبوده وا، اما هنگامه ای میشه ان شاالله رفقا یه کاروانی راه بندازن جوونا، چ خبره؟ باباهامونو داریم میفرستیم، بابا همیشه اینا آب پشت سر ما میریزن، ما اومدیم پشت سر پدر مادرمون آب بریزیم، رفتی حرم سلام برسون، امشب راحت ولت نمیکنم، شب ورودیه است میخام ببرمتون وارد کربلاتون کنم، امشب میخام از همتون، دیگه دلتون شور بزنه، دیگه از فردا پریشونی رو تو صورتت ببینما، بیچاره زینب، پریشان... آواره....، (بگو با من جوابشو میدم)، معنی آوارگی یعنی چی؟ دستاشو که بستن نمیدونست کجا، هی میگفت عزیز برادرم، کجا میخای بری؟، گفت خانم کوفه میریم، نترس، تا گفت کوفه بند دلش، گفت بگو هر جا میبرن ببرن، کوفه نه، چرا خانم؟ یه روزی من خانم کوفه بودم، بازاری ها بابامو میشناسن، با این سرو وضع، من کوفه نمیام، حسیــــــــــن
گفت پیرمرده، ازون حسین چی ها بدرد بخور پولو پله دار، حجره دار بازار یزد، صبح اومد بره مغازش، کف بازار دید هفت هشت تا بچه هفت هشت ده ساله، یه سینی تو دستشونه، یه پارچه مشکی، نگاشون کرد گفت، دید دارن میرن دم مغازه ها، آقا نذری داری؟ آقا به هیئت کمک میکنی؟ گفت تا بیرونشون میکنن، یکی میاد یه چیزی میندازه، رفت در مغازش، یه یک ربع بیست دقیقه ای یه ساعتی دید اینا اومدن تو مغازش، چتونه بازارو بهم ریختین، چند روزه میام شماهارو میبینم، بزرگتره اومد جلو، گفت حاجی روضه داریم، گفت روضه تون مگه چیه چند روز؟، اون یکی اومد گفت روضه مون بزرگه خودمون بچه ایم، هر شب شام به مردم میدیم، (ای به دل این نشست) گفت خرجیتون چقدره ؟ گفت خیلی، گفت مگه من مُردم میرید تو بازار گدایی ، پس سال بعد هم صاف میاید اینجا میگیرید و میرید، (اینو برا اونا میگم، که دو زار میخان در خونه امام حسین بدن اینقدر بالا پایین میکنن)، گفت چقدر بدم؟ این دسته چکشو گذاشت جلو اینا....
#شب_دوم_محرم
#روضه_حضرت_زینب
#حکایت_لوتی_بازار_یزد
کربلایی سیدرضا نریمانی4_5890718706421466439.mp3
زمان:
حجم:
5.24M
📋 دم دروازه ساعات خدا رحم کند
#سبک_روضه / #روضه_ایام_اسارت
#روضه_حضرت_زینب (س)
مداح #کربلایی_سیدرضا_نریمانی👌😭
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----
بریم در خونهی عمهی سادات؛
امام زمان فرمودند برا فرجم که میخواید دعا کنید خدا رو به عمهم زینب قسم بدید....
فرمود آقاجان برای چی صبح و شام گریه میکنین؟ نکنه برا جد غریبتون حسینه؟ فرمودن نه. -نکنه برا عباسه؟ فرمودن نه. -نکنه برا علی اکبره؟ فرمودن نه.
_پس برا چی صبح و شام گریه میکنین؟
فرمودن برای اسارت عمهم زینبه؛ برا همین صبح و شام گریه میکنم....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دم دروازهی ساعات خدا رحم کند
به دل عمهی سادات خدا رحم کند
محملم پرده ندارد مددی یا ستّار
حاجتم وقت مناجات خدا رحم کند
چشم من تار شده یا تو بههم ریختهای؟
گریهدار است ملاقات، خدا رحم کند
سرت از نیزه زمین خورد دلم ریخت بههم
زیر پایی و به لبهات خدا رحم کند
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انقدر سخت بود برای امام سجاد که وقتی ازش سؤال کردن کجا بیشتر به شما سخت گذشت؟
سه مرتبه فرمودن "شام"
-مگه چیکار کردن تو شام؟!
آخه ناموس مارو توی شهر میچرخوندن، یه عده سنگ میزدن، یه عده ناسزا میگفتن،یه عده خاکستر آتیش رو سر ما میریختن....
حسین....
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
اختصاصی
#کانال_روضه_و_نوحه_محرم_و...ایتا👇
┈••✾••✾••┈
@madahi_moharram
زمان:
حجم:
1.22M
#روضه_حضرت_زینب
بانوای:#کربلایی_منوچهر_حسن_زاده
نماز عشق شکسته نخوانده بودم وخواندم
قنوت ؛ بازوی بسته نخوانده بودم وخواندم
زنی زهاشمیان تاکنون اسیر نبودست
دعا به ناقه نشسته نخوانده بودم وخواندم
به دوش؛ جسم دودختر؛ نبرده بودم وبردم
زکینه سنگ زشامی ؛ نخورده بودم وخوردم
به قتلگه به من ودخترت چه شد؛ دیدی
که زنده زنده کنارت؛نمرده بودم ومردم
به شب ؛ میان بیابان؛نرفته بودم ورفتم
به جستجوی یتیمان؛ نرفته بودم ورفتم
نخقته بودم وخفتم؛به روی خشته خرابه
به کوفه گوشه ی زندان ؛نرفته بودم ورفتم
هزاررنگ پریده ؛ ندیده بودم ودیدم
شفق به ماه چکیده؛ندیده بودم ودیدم
ندیده بودم ودیدم محاسنت در خون
به داس؛ یاس بریده؛ندیده بودم ودیدم
به کوفه جای به زندان نکرده بودم وکردم
به شام؛ خانه به ویران نکرده بودم وکردم
نگفته بودی وگفتی اذان زمأذنه ی نی
به نیزه گوش به قرآن نکرده بودم وکردم
@madahi_moharram
هیئت سفیران زینب ( س)مداحی_آنلاین_از_جان_خود_حاج_حسن_خلج.mp3
زمان:
حجم:
7.16M
#روضه_حضرت_زینب
🎤•|حسن خلج|•
از جان خود اگر چه گذشتم به راحتی
دل کنده ام ولی ز تنت با چه زحمتی
حسین جان!
میخواستم به پات سرم را فدا کنم
اما به خواهر تو ندادن مهلتی
برا مردنم بهم وقت نمیدادن
«یارالی حسین... یارالی حسین ...امروز جا داره اگه اینجوری هم بگی یارالی زینب..»
*داداش دشمن از یک طرف مهلت نمیداد من جونم و فدات کنم بچه هات از یکطرف.
تا میخواستم فدای تو بشم میدیدم اینا تو خطرن خودمو سپر میکردم.تا یک قدم میومدم برات بمیرم صدای ناله رقیه میومد امروز اومد نشست کنار قبر حسین گفت: حالا که تموم شد.حالا که هر چی بود گذشت حسین ..اما یک سوال دارم..*
بهتر نبود جای تو من کشته میشدم
*تو هم امروز برو تو قالب زینب حل شو در وجود عمه جانش کنار قبر داداشش نشستی..همه با هم بگیم به آقامون ..*
آقا! بهتر نبود جای تو ما کشته میشدیم
*آقا! جان کاش همه ی اولین و آخرین میمردن یک مو از سرت کم نمیشد.*
بهتر نبود جای تو من کشته میشدم
بی تو چگونه صبر کنم با چه طاقتی
از بس برای زخم لبت گریه کرده ایم
چشمی ندیده ام که ندیده جراحتی
خاک به دهنم اما چه کنم اسمم روضه خون شده باید بگم این "فدخل زینب و بنت علی" به همین جاها ختم نمیشه چوب و دست گرفته بود هی با لبای حسین بازی میکرد
خودت روضه خون خودت باش ...*
از بس برای زخم لبت گریه کرده ایم
چشمی ندیده ام که ندیده جراحتی