#کنار یه دیوار غریبونه تا نشست
#حاج میثم مطیعی
#مسلمیه
🥀▪️🥀▪️🥀▪️🥀▪️
کنار یه دیوار غریبونه تا نشست
بغضش با گریه شکست
با چشم تر شِکوِه میکرد
از مردم دنیا پرست
شِکوِه میکرد برای مولا، از ستم و جفای کوفه
مثل سراب دروغه آقا، وعدههای وفای کوفه
زیرلب میگفت: آقا کوفه نیا، انگاری از حالا
توو گوشش میپیچید این صدا
قُتِلَ الحُسَین بِالسَّیفِ وَ السَّنان وَ الحَجَرِ وَ العَصا
مظلومٌ عطشانٌ بکربلا
توی کوچه ریختن آتیش و سنگ رو سرش
زخمی شد بال و پرش
تنها شد یه گوشه ای
حلقه زدن دور و برش
حلقه زدن دوروبرش با نیزه و سنگ با تیر و دشنه
گریه میکرد برا حسین و روضه میخوند با لب تشنه
انگاری میدید خورشید زینب و بالای نیزهها
توو گوشش میپیچید این صدا:
قُتِلَ الحُسَین بِالسَّیفِ وَ السَّنان وَ الحَجَرِ وَ العَصا
مظلومٌ عطشانٌ بکربلا
شاعر: محمد رضا رضایی