eitaa logo
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
4.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
133 فایل
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @madahi_moharram ارتباط با مدیران👈 @msoghandi @y_a_m_h
مشاهده در ایتا
دانلود
4_559717247501730503.Mp3
10.88M
ورود کاروان به کربلاء الرضا علیه السلام - شب دوم محرم حيدر خمسه
ورود کاروان به کربلاء المقدسة دوم محرم ** گفت هر چه قدره چربش کنید بنویسید، یه نگاه به هم کردن، یعنی میده؟ پسر بزرگه اومد، دستش لرزون، یه مبلغی رو نوشت، هی به هم میگفتن، یعنی امضا میکنه، گذاشتن جلوش، منتظر بودن ببینه، بالا پایین کنه، دیدن خودکارشو برداشت، روشو گرفت اون طرف، یه امضا زد، برگه رو کند، تا زد، برید نوش جونتون، من همه زندگیم مال آقای شما، بقول ما بِشکَن زنون، دیدی نگاه نکرد، خدا عزتش بده، اومدن، زد و همون سال، این پیرمرد از دنیا رفت، اومد تو خواب آقازادش دید باباهه رو به راهه، گفت بابا اون ورا خبری نی به ما هم بگو، گفت اتفاقا خیلی خبراست، قدم از قدم بر میداری، حساب داره، گفت پس چطور تو اینقدر رو به راهی؟ گفت داستان داره بابا، تو صف ایستاده بودم، داشتن حساب کتاب همه رو میزدن، رسید به من، پروندمو دادن گفتن برو اونجا ، تو حسابت به حسین میخوره، گفت رفتم گذاشتم جلو ارباب، سلام آقا، چه جواب سلامی داد، خوش اومدی، برگه هامو نگاه نکرد روشو گرفت اون طرف، امضا رو زد گفتم آقا، قابل نمیدونی؟ گفت برو، تو مگه برا ما دادی نگاه کردی، برو نوش جونت، هر چی تو بخای برات میدم، (جـــــان)، آقا، این برگه ی اربعین ماست، ما ازت پول نخواستیم، آقا نگاه نکن کی برگه جلوت گذاشته، آخ یه کربلا... تا که فرمود رسیدیم، قدم را کوبید یک علمدار بر آن خاک، علم را کوبید به روی، سینه ی خود، تیغ دو دم را، کوبید بین آن دشت، ستون های، حرم را کوبید بیرق افراشته شد، باد تکانش میداد کیست این مرد، که یک دشت نشانش میداد کاروان رسید کربلا، یهو صدای گریه بچه شیر خواره ها در اومد، بچه کوچیک که گریه کنه ، این حرفا نیست ، دشتو زیر پاش میلرزونه، صدای جیغ بچه ها بالا رفت ، همه هم دیگه رو نگاه کردن، ابی عبدالله عصا کوبید زمین، بایستید، کاروان ایستاد، همه تو حول و هوا، یه نفر داشت دق میکرد، علمو که عباس آورد، رباب دید، این پرده رو کنار زد دید واویلا، از مدینه تا اینجا علم کسی زمین نکوبیده، علی اکبر، جان خانم، گفت اون علامت چیه؟، گفت بابام گفته اینجا میمونیم، واویلا، یکی ربابو بگیره، میخونم الان روضه زانویش خم شده و، هست مهیا خانم با ادب گفت، علمدار، بفرما خانم بچه ها ، بعضی وقتا میگم کاش روضه خون نبودم، چو رسالته باید همه رو بگم، این هاشمی ها آرزو به دلشون بود یبار عمو ،کاری براش پیش بیاد، بیاد رکاب جلو زینب بزنه، لذا وقتی عباس بود اینا دست به دست هم میدادن، دیدی عاشورا چجور سینه میزنن دست همو میگیرن، دستارو بهم دادن یه حلقه درست شد عباس اومد، پارو کوبید زمین، زانو رو گذاشت جلو محمل خانم، بفرما...، من همین جا یه روضه دارم، بیچاره میشی، صبح یازدهم، دیدن زینب همه رو سوار کرد، اومد گفت رباب برو بالا، امام سجادم سوار کرد، اومد سوار شه دید کسی نیست، برگشت دید، لات های کوفه، دست گذاشتن زیر چونشون، بخوره زمین، بخندن، برگشت روبه گودال، رکاب های زینب، قاسم، محمد، علی اکبر، حسین، دید صدا نمیاد، برگشت رو به علقمه، خوش غیرت، رکاب زینب، منو با کیا تنها گذاشتی؟ دارن منو تماشا... باادب گفت، علمدار، بفرما خانم آمد از محمل خود، دختر زهرا، خانم دست بگذاشت، روی شانه ی سقا، خانم گرد او پنج برادر، همه میچرخیدند پنج تن، دور سر، فاطمه میچرخیدند چو بزرگیش قسم، در همه ی عالم نیست (کمک من میدی یا نه) چو بزرگیش قسم ، در همه ی عالم نیست پرده ی محملش از، پرده ی کعبه ، کم نیست گرچه در سایه ی عباس، نشان از غم، نیست شکر، شکر مَحرَم پرُ ، یک دیده نامحرم نیست (میکشمت الان با روضه، نه نه ، باهم میمیرم الان) گرچه مانند عمو، دورو بر زینب بود هر چه غم بود، فقط بر جگر زینب بود بزار روضه بخونم، حاج آقا رضا ، روح الله، رفقا من هر شب یه عالمه مینویسم ، اما هیچ کدوم نمیشه بخونم، انگار یکی میزنه اینجا، اینو بگو، بخدا دلی میام روضه تون، میخام آقا دلی ببرتمون، یه وقت دیدن رباب داره پیاده میشه، همه ریختن، چیه رباب؟ آب میخوای؟، گفت نه آب دارم، نه الان مشکلی ندارم ، زینب کجاست؟ با بچه اش اومد، کنار کجاوه خانم، یه نگاه به خانم کرد گفت خانم ، قراره بمونیم؟، گفت آره رباب، حالا خودش دلش آشوبه به رو نمیاره، گفت خانم، این ورا آب هست؟
4_559717247501730502.Mp3
11.03M
حکایت و روضه حضرت زینب سلام الله علیها الرضا علیه السلام دوم محرم حيدر خمسه
حکایت و روضه حضرت زینب سلام الله علیها دوم محرم ** ...اللهمَّ صلِّ علي صاحبِ الدَّعوَةِ النَّبَويَّةِ، والصّولَةِ الحَيدَريّةِ، والعِصمَةِ الفاطِميَّةِ، صَلابَةِ الحسَنيَّةِ، والشُّجاعَةِ الحُسَينيَّةِ ای دیده، خون ببار، نیامد نگار ما آخر سحر گشت، شب انتظار ما یا ذالکرم، به غربت عشاق رحم کن منو از در رحمتت باهام رفتار کن، بیچاره میشما، به من اینقدر سخت نگیر میرما، من مال این همه اذیت و آزار نیستم، به من رحم کن، درسته به درد نخورم، اما می بینی که اومدم، از سر شبم اومدم، من اکثر اینها رو میشناسم، اینا با یه روضه درسته سیر نمیشن، از صبح میگردن، خیلیا رو سراغ دارم، یه ساله کارشونو مرخصی نمیره، ده روز محرمو میگیره، از صبح یا علی مدد، کجا میری؟ میرم روضه، الان روضه تموم بشه کجا میری؟ میرم فلان جا سینه بزنم، با ما به از این باش، که با .... یا ذالکرم، به غربت عشاق، رحم کن کی میرسی، به داد دل بیقرار ما اباصالح، دلم برات پر میزنه (اگه راست میگی بگو ها) اباصالح، دلم برات پر میزنه (صدای شما نیست) اباصالح، گدات داره در میزنه ابا صالح، نذاری پر پر بزنی دیشب جواب داد، امروز اینقدر دلم شاد بود، اینقدر پیام زدن حاجی، بابا و مادرمو میفرستم، یکی زده بود حاجی ده بار میتونستم برم به خاطر بابام نرفتم، گفت تو روضه بگو بابا و مادرا یکم کوتاه بیان، گفت چند ساله میخام ازشون نمیرن، حالا دیگه من گله ام به پدر مادراست، بیاید این همه به بچتون لطف کردید یه بار دیگه خجالتش بدین، چیزی تو دلش نیست میخاد تو بری حرم ، میخاد بره به رفیقاش پُز بده، بابامو فرستادم کربلا، الهی بمیرم برا شما که پدر مادر ندارین، عیب نداره نیت کن جا مادرت جا بابات برو کربلا، رفتی حرم بگو آقا بابام داغش به دلش موند، این دورو میزنم به نیت بابام، خیلی راضی ام از این اتفاقی که افتاد خیلیا به تلاطم این افتادن، جون همتون ده تا هم برن بستمه، من تا ابدم دیگه نخونم، نوکری نکنم، همین یدونه رو فردا قیامت جلو ارباب میگم ما یه رو زدیم به رفیقامون، باباشو فرستاد کربلا، شاید خیلیام یادتون نبوده وا، اما هنگامه ای میشه ان شاالله رفقا یه کاروانی راه بندازن جوونا، چ خبره؟ باباهامونو داریم میفرستیم، بابا همیشه اینا آب پشت سر ما میریزن، ما اومدیم پشت سر پدر مادرمون آب بریزیم، رفتی حرم سلام برسون، امشب راحت ولت نمیکنم، شب ورودیه است میخام ببرمتون وارد کربلاتون کنم، امشب میخام از همتون، دیگه دلتون شور بزنه، دیگه از فردا پریشونی رو تو صورتت ببینما، بیچاره زینب، پریشان... آواره....، (بگو با من جوابشو میدم)، معنی آوارگی یعنی چی؟ دستاشو که بستن نمیدونست کجا، هی میگفت عزیز برادرم، کجا میخای بری؟، گفت خانم کوفه میریم، نترس، تا گفت کوفه بند دلش، گفت بگو هر جا میبرن ببرن، کوفه نه، چرا خانم؟ یه روزی من خانم کوفه بودم، بازاری ها بابامو میشناسن، با این سرو وضع، من کوفه نمیام، حسیــــــــــن گفت پیرمرده، ازون حسین چی ها بدرد بخور پولو پله دار، حجره دار بازار یزد، صبح اومد بره مغازش، کف بازار دید هفت هشت تا بچه هفت هشت ده ساله، یه سینی تو دستشونه، یه پارچه مشکی، نگاشون کرد گفت، دید دارن میرن دم مغازه ها، آقا نذری داری؟ آقا به هیئت کمک میکنی؟ گفت تا بیرونشون میکنن، یکی میاد یه چیزی میندازه، رفت در مغازش، یه یک ربع بیست دقیقه ای یه ساعتی دید اینا اومدن تو مغازش، چتونه بازارو بهم ریختین، چند روزه میام شماهارو میبینم، بزرگتره اومد جلو، گفت حاجی روضه داریم، گفت روضه تون مگه چیه چند روز؟، اون یکی اومد گفت روضه مون بزرگه خودمون بچه ایم، هر شب شام به مردم میدیم، (ای به دل این نشست) گفت خرجیتون چقدره ؟ گفت خیلی، گفت مگه من مُردم میرید تو بازار گدایی ، پس سال بعد هم صاف میاید اینجا میگیرید و میرید، (اینو برا اونا میگم، که دو زار میخان در خونه امام حسین بدن اینقدر بالا پایین میکنن)، گفت چقدر بدم؟ این دسته چکشو گذاشت جلو اینا....
4_5899731944400229757
13.55M
حضرت زهرا سلام الله علیها و گودال قتلگاه اول محرم حضرت امیر علیه السلام حاج حيدر خمسه
اول محرم الحرام **** پدرم کرد دعا پیر غلامت بشوم یا جوان مرگ شهیدِ سر راهت بشوم مادرم خواسته از مادرتان بعدِ نماز (من مادرم هرچی خواست از مادرت گرفت ... تا حالا روشُ زمین نزده ...) مادرم خواسته از مادرتان بعدِ نماز تا نفس هست فقط خرج عزایت بشوم حسین ... خدا عشق تو رو ازم نگیره حسین ... آقا مادرم برات بمیره کیمیایی ست عجب روضۀ جانسوزِ حسین مددی صاحب عزا تعزیه دارت بشوم *آقا جان ،بالاخره رسیدم به محرم ... تو ، تو ما چی دیدی اینقدر قابلم بدونی؟ ... شنیده بودم بدرد نخورا رو میخری، نه انقدر ... تو هی آبرو دادی ،من هی آبرو بردم ... تازه چه پرورام کربلام میخوام ... ببین شب اولی اومدم باهات حرفامو بزنم... من اربعین نمونم آقا ... کارم که امشب دست مادرته یه صدقه به ما میرسه ...* کاش میشد که تقدیر عوض گردد تا ظهر عاشور سیاهیِ سپاهت بشوم *بچه ها من شب اول محرم ها یه حرفی زدم همیشه ، الانم میگم ،پا به پا بچه هات دلشوره میگیرم ... از وقتی شنیدیم خواهرت نخوابید منم نمی خوابم ... چند روز به محرم روزگارمُ بیا ببین ... نه من اینطورم ، مادرمم جلوتر از منه ... نه ما اینطوریم بچه هامون از ما جلوترند ... چه خبره ؟ میگه محرمه .... الهی بمیرم برا خواهرت ، این چند روز چشم رو هم نگذاشت. مثل دیروز امروز میدونم هی صدا میزد علی اکبر به بابات بگو بیاد ،می اومد میگفت جانِ خواهرم یه حرفه دیگه میزد پریشونی را دید تو صورتش آخر اومد گفت چی زینب هی صدام میکنی ؟...می گفت بیا برگردیم ... دلم شور میزنه به دلم افتاده قراره از دستت بدم ... دلم برا مادرم تنگ شده ...* رخصت خیمۀ خود را بده تا مثلِ ظهیر *کدوم ظهیر؟... از مکه که راه افتادند نگاه می کرد هر طرفی که آقای ما میرفت این راهش رو اون طرفی می کرد . زنش اومد گفت ظهیر یه سوار داره میاد ،اومد دم در خیمه نگاه کرد دید آقا ،علی اکبر رو فرستاده ؛ سلام ظهیر بابام سلامت رسوند میگه بیا .... خب یه بارم پیِ ما بفرست ... خب آدم دلش میخواد آقاش صداش بزنه ...  تو صدا نزدی ببینی چه اوضاعیِ اگر صدام کنی جلو مردم میگم آقامه ... ظهیر درجا جوابشُ گفت ،سلاممُ به بابات برسون بگو راه ما از تو سواست ،یهو زنه اومد تو حرفش ،گفت داری ردش میکنی ؟.. گفت آره، گفت بخدا بچه هامو بر می دارم میرم ... گفت زن ،این حرفها مردونه است برو بیرون .... بخدا یه لحظه نمی مونم پسر زهرا پی ات فرستاده .... اوضاع بهم ریخته است .الانه زنه بره، گفت باشه الان میرم بیا .... بخونید تاریخُ ... نزدیکایِ خیمۀ سید الشهداء رسید صحابه روشونُ برگردوندن اما خبر به آقا دادند بلند شد تمام قد وایستاد خوش اومدی ظهیر ... کسی نمی دونه بین این دو نفر چه گذشت اما اومد بیرون دیدند مثل مجنونها راه میره .. چته ظهیر ؟... الان میام ... آقام یار نداره ... اومد تو خیمه ،گفت زن این عهدنامه مون ،این مالم، الان مگه نمیخواستی بری بسم الله من آقامو پیدا کردم ... امشب بگو من آقامو پیدا کردم ... کاش ماجرای ظهیر همینجا تموم میشد. میخوام روضه رو ببرم مدینه اما تا این را نگم تو دلم میمونه ،یه وقت آقام نگام کنه اینطوری میشی ،عصر عاشورا یا فرداش زن ظهیر غلامَ رو صداش زد گفت یاالله این کفن ، همین الان میری آقات افتاده رو زمین ، ظهیر سرشناسه برو کفنش کن ، خاکش کن بیا .... یه خورده ای گذشت غلامِ اومد سر و صورت داغون زنِ گفت چی شده چیه کی زدت گفت خانم خودم زدم چی شده چرا کفن را آوردی گفت رفتم دیدیم آقام رو زمینِ ... اما نگاه کردم آقایِ عالم بدون کفن تازه ظهیر پیراهن به تنش بود ... دیدم پیراهنشُ بردند آی ... عریان رو زمین ... حسین .... دست تو مرحم زخم همه شه پرها از کرماتِ تو گویند سر منبرها بانویِ آسیه و ساره و مریم زهرا که کنیزان تو هستند همه دخترها میخوام شب اول کار ده شبُ کنی امشب یه خورده خلوتِ بگو تو خلوتی اومدم بساط بچتُ گرم کردم ... یه جوری تو روضه بشین اینجا دنیاست داره فیلمتُ میگیره، فردا قیامت شما به ما یاد دادی بشینید لحظهامون را میگذارند بی بی هم تشریف دارند ی جوری بشین بگو بی بی اون منم ببین جوونیهام چکار میکردم میخوام صدا زهرات مدینه برسه
4_5901983744213912620
6.59M
حضرت زهرا سلام الله علیها و گودال قتلگاه اول محرم حضرت امیر علیه السلام حيدر خمسه
اول محرم الحرام پایانی **** بانویِ آسیه و ساره و مریم زهرا که کنیزان تو هستند همه دخترها نه فقط ام ابیها به شما باید گفت مادر خلقِ خدا مادرم پیغمبر غلط کرد زده .... زنِ تنها گیر آوردی ای نامرد ... حالا زدی جلو پسر مادرُ نمی زنن ... بیست سالش نشد موهاش سفید شد ... دیگه قدش راست نشد ... همه عالم می دونند دختر باباییِ یعنی پسر مادریِ عمداً مقابلِ پسرِ ارشدت زدن ... من یه دونه دیگش را بگم ببینم روضه کجا میره  ،یه خانم الان پا برهنه تو کربلا به سینه می کوبه ... چی میگه ؟ غریبِ مادر ... همچو ارباب سرم را به کفِ پات نهم اومد تو حجره دید هر کی صورت یه جا گذشته ، امام حسن صورت رو صورت ، حضرت زینب صورت رو سینه ، یه نگاه این ور اون ور کرد دوید اومد پایین پا ... این پارچه را زد کنار صورتش را گذاشت کفِ پایِ مادر ... هی صدا میزد یا اماه اماه .... دید صدا نمی آد ... هی نگاه می کرد ببینه چشماش باز میشه یا نه ... صدا نیومد بغضش ترکید ، مادر تا حالا نشده بود حسین صدات بزنه جوابشُ ندی روضۀ من اینجاست ، من میگم کاش این ماجرا همینجا تموم میشد ، اینجا مادر جواب نداد کربلا هلال میگه دیدم صداش میاد سپرشُ آب کرد اومد دم گودال داره بیرون میاد هلال کجا میری آب میبرم براش ... یه لبخندی زد ، دیر اومدی الان سیرابش کردم ... گفتم تو که کارتُ کردی چرا دست و پات میلرزه ... هلال داشتم میبرید  صدایی شنیدم بنیَ ...بنیَ ... قتلوک ... ضبحوک ... حسین ... کربلا دریایی از خون آمده شمر از گودال بیرون آمده میخوام یه جوری امشب کار همه را انجام بدی با این ذکرت ، گرفتارا ، حاجت دارا ، یه جوری آقاتُ صدا بزنی گیر همه با این ذکرت باز بشه بریم کربلا ... حسین ... دلم یه کربلا میخواد ... حسین ... یه گنبد طلا میخواد ... حسین ... دلم امام رضا میخواد ...
‍ روضه حضرت ابوالفضل (ع) نه قارداشیدون من بولورم اوزگه سی بولمز مین عالم اولا عالمه مثلین داخی گلمز بیر قدی کی قارداش ئولومی بوکدی دوزلمز بو مثل مشهور جهاندی آتام اوغلی کاش بیر لحظه یل یاتا طوفان کسیله آخ نیه گوزلریمه باشدان آخان قان کسیله سن گلن یولارا عباس ئوزی قربان کسیله تاپدیم او زمان کی آنادان فیض ولادت وقف ایتدی منی اوندا سنه شاه ولایت باشیمده سنونکیدی که مندیدی امانت بو سن بو امانت کیمه بذل ایلوسن ایله حفظینده قصور اولدی نه عدل ایلوسن ایله سیدی بو باشدا باشلخ قالمیوب گل گور تانی یولاردا سنه یول یولداشدی سعد اوغلی سسلدی که علمدار باشین گورمورم (دا اوباشی نیزیه ورانمازدلار باشدا باشلخ یوخودی) سعد اوغلی سسلدی که علمدار باشین گورمورم بیر نفر چخدی کمیتین تورباسین وی
عصر عاشورا - غارت خیام (زبانحال حضرت زینب س) سویولماقدان  دیسم  هر  سنگدل انسانی  یاندرام دوئولماقدان   حکایت    ایلسم     دنیانی    یاندرام قولومدا   قمچی   ردین گوسترم   زهرانی  یاندرام آنام که  سهلدور  دشمن   یانار  بو حالمه قارداش بلورسن  یوخدی  نامحرمله  جنجال  ایتمگه  میلیم منه ممکن  دگل  اصلا سنان  و  شمره  عجز  ایلیم ورولار خیردا   قیزلارون حسین بس دینمیوم نیلیم اوزاقدور  عصمتمدن   یالوارام  هر ظالمه  قارداش دولاندا  خیمیه  لشگر  دیدیم   محشر  اولوب  برپا یخلدی  فاطمه    قاچدی  سکینه   قوپدی    واویلا صفیه   غش  ایدوب   الان   رقیم   بیلمورم   هاردا سویولسا   قمچی دگسه وای منیم اقبالمه قارداش بیزی بی خانمان قویدی حسین جان کوفه اشراری بو جمعون  وار  پریشان خسته سی مجروحی بیماری گیجه  هئچ  بیلمورم هارد ا یاتردام خیردا قیزلاری یانان خیمون   وروب   اود  خیمه   آمالمه  قارداش سکینه   باشه  یغمشدی   صحابه  قیزلارین   الان گیدوردی   نهر   علقم   سمتینه   با   دیده   گریان عموسین آختاروردی شکوه ایتسون قوم عدواندان منی گوردی    قیتدی   آغلادی  احوالمه    قارداش حسینجان ((منزوی)) غارت غمندن دیده گریاندور او  غارت   گورمیوب  غارت گورنلر تک پریشاندور منیم    بو   ساعتمدن   دائماً   قلبی   دولی   قاندور چوخ آغلار بر هم اولمش پوزقون استقلالمه قارداش *
حضرت زینب(س) در قتلگاه قوشون   خیمیه   دولدو   گره‌ک   نیلیه  زینب قاچیر    تلّیده    دردین   حسینه    دیه  زینب گلیر  آتلی   پیاده   خیام  اوستونه   بیر باش آتین شیهه‌سیند‌ن دوشوب لرز‌یه  داغ  داش غَرضتلّه  یتیشدی  آیاق یالین  آچیق  باش حسینین  گره‌ک  اوردا  دوروب سسلیه زینب یوزون    مقتله   دوتدي   اول  بانوی  گرامی هارایی نا    چاغیردی     نيچه    دفعه   امامی حسین   هاردا    قالیبسان  داغیتدیلا   خیامی قَیید    خیمیه     قویما     گله    لشگرِ   شامی کیمی وار گدیب  اوندان کومک  ایستیه زینب باجی  صوتینی  قارداش چتین  حالیده  آلدی چیخوب  یاره‌سی یاددان  سراسیمه اوجالدی ایکی   اللری   اوسته    خدایا    نيجه   قالدی یوزو   اوسته  سوروندي ئوزون مقتله سالدی حسینین  او   زمانین  گوروبئولمو‌یه  زینب یوزون لشگره دوتدی الین قالخیزیب اول  شاه بویوردی  بو سوزومد‌ن منیم سیز  اولون آگاه عرب    رسمینه   رفتار   ايدن  لشگرِ   گمراه منی ئولدورون اوّل   قالير  خیمه ‌  و   خرگاه مگر  درد   ایله   دردی  ,  دوام   ائیلیه  زینب دوروب  تلّیده  زینب  باخیرگوزلری  یاشدی گوروب  بیرد‌ن او خاتون هیا هو  اوجالاشدی حصار  اولدي چوخور یئر یاغان  نیزه دی داشدی او  تلّی  نيجه  اندی  ،  نيجه   مقتله  قاشدی گلوب بی‌کس  حسینه   کمک  ائیلیه زینب ديدی لشگره  یوخدور  مگرسیزده  مسلمان نییه یاره  ويرورسيز  گورور سوزکی  وئریر جان هواایستی قوم  اوستو  همی آج  همی عطشان کمک یوخ یارا سایسیز ايدیب غش آپاروب قان قویون باری   آپارسین   بونو   خیمیه   زینب حسین خیمیه  گئتسین عجب  قویدولار ایداد گوروب  زینب  عُلیا   قولون  چیمرادی  جللاد یوزون  قاتله دوتدی  ديدی  ای  ايوی  بر باد اَوَل  گل   منی   ئولدور  اولوم  غصّه‌دن    آزاد حسینی  قیلیج   آلتدا   باخوب   گورمیه  زینب ايدوب   هلهَله  اعراب ،  قیام   ايتدی قیامت چیخوب خئیمه‌سرادن بیر عدّه  خانیم  عورت یانیندا   بالا    قیزلار    اَنیب   تلّی  او  ساعت گوروبلر قوشون ائیله‌رحسین  قتلینه سرعت ائدیب   قاتیله   حمله     دفاع    ائیلیه   زینب
در احوالات حضرت ابوالفضل (ع)   شاهین هوایه اوج ایلینمز ، پَر اولماسا عنقا ننوعی قافه چیخار ، شهپر اولماسا   اَلدور حوادثاتی بدندن دفاع ایدن فکر ائت بدن نه حاله دوشر اللّر اولماسا   دعواده لشگرین گوزی سرلشگر آختارور سرلشگرین علاجی ندور لشگر اولماسا   من بو منای عشقیده دینون فداسیَم آزاده امتحان ویررم یاور اولماسا   من کاروانِ عشقه بو صحراده رهبرم چاتماز مراده قافله ، گر رهبر اولماسا   الدن آلوبلا خنجریمی ، قولّاریم دوشوب کیم سو ویرر بو حنجریمه خنجر اولماسا   من تشنهء وصالِ حسینم ، سو نیلورم؟ آبِ فراتی ایستمرم کوثر اولماسا   محشرده باشه تاجِ شفاعت قویانمارام نوکِ جدایه قانلی باشیم زیور اولماسا   دولدورسا یر یوزین سو ، سوسوز ئولّم ، ایچمرم سیراب اگر رقیّمله اصغر اولماسا   سقّایم اهلِ بیته سویوم یوخدی نیلیوم سقّایه عیبدور بو ، سو مشگی تر اولماسا   دولدورام ایمدی قانیله مشگی عِجالتا" گوز کاسه سینده سو ویره رم ساغر اولماسا   یالقوز وفالی قارداشیمون انتظاریَم جان ویرمرم یانیمدا همان سَرور اولماسا   جان اوسته خیمه گاهه سورنّم یواش یواش دور و بریمده بو سپهِ کافر اولماسا   پای حسینه ساخلامیشام بیر یارالی باش سردار شاهه بس نه باغیشلار سر اولماسا   قان لجّه سینده کشتیَم ، اوخلاندی لنگریم کشتی دوشر تلاطمه گر لنگر اولماسا   پورِ معاویه نقدر اشتباه ایدوب یوخ دینه حامی فکر ایلدی حیدر اولماسا   بیلموردی وار بو دینه ابوالفضل تک فدا دویماز جهاددن نقدر مضطر اولماسا   افسوس آنام یانیمدا دگل جان ویرن زمان کیملر عزا دوتار اوغولا مادر اولماسا   سسلندی ناگه عالَمِ معناده فاطمه عبّاس چکمه غم سنه گر یاور اولماسا   گر چه آنان یانوندا دگل ، من سنون آنان زلفیمله باغلارام گوزیوی معجر اولماسا   گَل سینمه یارالاریوی خشگه بند ایدوم آغرور یارالینون یاراسی بستر اولماسا   سن جدّیمون شریعتینی زنده ایلدون قرآن ئولر شریعتِ پیغمبر اولماسا   محشرده مدرکیم ندی امرِ شفاعته آیا الیمده بو کسیلن اللّر اولماسا   بسدور شفاعته منه بیر جوت قولون سنون دستارِ لاله گونِ علی اکبر اولماسا   محشرده یوخدی دردیوه چاره (کریمیا) شرمنده سن الونده کی بو دفتر اولماسا.   کریمی مراغه ای