#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
خدا نانِ تو را هرگز نگیرد از گدا زهرا
پناه بی پناهیِ منِ بی دست و پا زهرا
چراغ عرش،فانوس حیاط خانه ات بوده
تو آن نوری که جریان داشتی از ابتدا زهرا
کمال ظرف تو بیش از حدِ امِّ اَبیهاییست
به این ترتیب،باید گفت: اُمُّ الاَنبیا؛زهرا
عبا را اعتباری نیست بی حظِّ حضور تو
به زیر سایه ی تو جمع شد اهل کسا زهرا
نخِ چادر نماز وصلهدارت آبروی ماست
گرفته بیرق ما رنگ از این تارها..،زهرا
اگر درد است درد عشق تو..،دردت به جان من
ز عشاقت نمی آید به جز قالو بلیٰ زهرا
جواز اتصال ما به تو دستِ حسنجان است
همین فرزندِ ارشد شیعه را بُرده است تا زهرا
علی نام تو را ورد لب فرزندهایت کرد
صد و ده مرتبه با مرتضی گفتیم یا زهرا
خطای طفل سهل انگار را مادر نمی بیند
همیشه چشمپوشی می کنی از خبط ما زهرا
مرا جان حسینات روز محشر گُم نکن مادر
محال است اینکه از دستت شود دستم رها زهرا
غلاف قنفذ نامرد هم،عهد تو را نشکست
چه محکم دستِ بیعت داده ای با مرتضی زهرا
▪️
▪️
چنان مسمار با شدت به پهلویت اصابت کرد
که چندین استخوان در سینه ات شد جابهجا زهرا
چه دید آنجا زمان بردنش حیدر..،که زد فریاد:
بیا فضه..،بیا فضه..،بیا فضه..،بیاااا..،زهرا...
شاعر: #بردیا_محمدی
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
در سوخت و با ضرب پا از جا در آمد
از پشت در ناگه صدای مادر آمد
طوری صدا زد فاطمه: "فضه خُذینی"
آه از نهاد فاتح خیبر بر آمد
فضه سراسیمه به روی خاک افتاد
وقتی به سوی دختر پیغمبر آمد
زخمش نشد کهنه دو ماه و نیم اصلا
میخِ دری که از تن زهرا در آمد
مجروح بود اما علی را که کشیدند
زهرا برای جنگ با یک لشگر آمد
با چشم خیسش مرتضی در کوچه می دید
ریحانه اش با قد خم در معبر آمد
قنفذ غلافش را چنان بر بازویش زد
عمر کم زهرا از آن ضربه سر آمد
هر ماتمی را دید مادر در مدینه
در شام و در کوفه سراغ دختر آمد
زینب فقط گریان داغ مادرش بود
هر جا که بوی هیزم و خاکستر آمد
حتی زمانی که به روی خاک افتاد
یا آن زمان که شعله سوی معجر آمد
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
#حضرت_زهرا_زمزمه
#زمزمه
چراغ خونه ی حیدر نرو تو رو به خاموشی
چقدر درد میکشی وقتی میخوای پهلو به پهلوشی
یه شب راحت نخوابیدی تو این هفتادو پنج روزه
بمیرم من برات زهرا که سینه ات داره میسوزه
همه جسمت پر از درده
تنت زخمی چشات تاره
هنوز بازوت ورم کرده
هنوز خونت رو مسماره
توی خونه که راه میری
چرا دستت به دیواره
بند دوم :
تورو دیدم تک و تنها دلم رو غرق آه کردم
ببین شرمندتم زهرا کتک خوردی نگاه کردم
همه برگ و برت زرده الا ای یاس پژمرده
میدونم خیلی درد داری آخه پهلوت لگد خورده
تو افتادی من افتادم
تو پژمردی و پژمردم
کتک خوردی همه دیدند
چقدر من خونِ دل خوردم
شکست بازوت توی کوچه
همونجا کاشکه میمردم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
یارب! کمکش کن نَکِشد کار به دیوار
ای کاش نگیرد پرِ دلدار به دیوار
مسمار، اگر داغ شد ای کاش خدایا_
بر او، نه ... اصابت کند این بار به دیوار
در خورد به دیوار ... امان از ستم و جور
نفرین به شرر، لعنتِ بسیار به دیوار
یک ضربه به او خورد، جهان از نفس افتاد
یکبار به در خورد، دگر بار به دیوار
از داغِ پرستو، کمرِ عرش دوتا شد
بگذاشته سر، حیدرکرار به دیوار
از بازوی خونینِ شقایق، چه بگویم؟
ماندهست هنوز آنهمه آثار به دیوار
...
لطفش به همه شامل و عمریست که بوده
او با همه، همسایهی دیوار به دیوار
شاعر: #عادل_حسین_قربان
# مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ، روضه حضرت زهرا سلام الله علیها
الا،که صاحب عزای تمام غم های
دوباره فاطمیه آمده نمی آیی
*مولا ی من...*
برای ،گریه به غم های مادرت آقا
نه اینکه فکر کنم ،مطمئنم اینجایی
*ای آقا ....آقا جان ....آقای من....*
کجا سیاه به تن کرده ای،غریبانه
کجا به سینه ی خود میزنی به تنهایی
*دیدی اونهایی که تازه داغ می بینن مشت به سینه میزنن امشب هی بچه های علی به سینه زدن آخ مادر مادر .....وای مادرم وای مادرم .....*
کجا،سیاه به تن کرده ای غریبانه
کجا،به سینه ی خود میزنی به تنهایی
*آقاجان*
کجا شبیه علی سر به چاه غم بردی
کجا شبیه علی روضه خوان زهرایی
*خوش به حال اونایی که صدای مولا رو میشنون،سرشو تو چاه میکنه از امشب به بعد....*
الا ای چاه یارم را گرفتن
*با من میگی*
الا ای چاه یارم را گرفتن
همه دار و ندارم را گرفتن
میان کوچه ها ........
*این شب ها به اعتقاد من سخت ترین شبای عمر علی بود،خدا هیچ مردی رو به روز علی نندازه،بمیرم برات،قهرمان خیبر باشی،دلدل سوار عرب باشی،لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار باشی،تو یه روز نود تا زخم بخوری خم به ابرو نیاری ،اما امشب کار علی به جایی رسید ، میخواست بدن رو بشوره دستاش میلرزید....." اسماء داره آب میریزه،یه دفعه دیدن علی سر به دیواره میزنه....،آقا چتون شد ، شما دستور دادید بچه ها گریه نکنن، دیدن هی زیر لب میگه الهی دستت بشکنه قنفذ ،ببین با بازوی فاطمه چه کردن، منتظر روضه ای، بگم؟حالا داد بزن ... آی مردم ،یه بدنو بخوان دفن کنن،تا پزشک اجازه نده،دفن نمی کنن دکتر باید مجوز صادر کنه،دکتر باید امضا کنه ، امضا برا چی؟ باید زیر برگه دفن بنویسه علت مرگ چی بوده"؛سکته بوده،تصادف بوده،سرطان بوده.... تا دکتر زیرش امضا نکنه،اجازه نمیدن بدن دفن بشه،از امام باقر پرسیدن مادر هجده ساله شما چرا به شهادت رسید؟حضرت گفت سبب شهادت مادرم اون ضربه های غلافه تو کوچه هاست .....
آی .....
وای.....
حالا وقتشه ، بگم برات ،میخوام بگم بهتر ناله بزنی آگه مادرو تو کوچه ها با غلاف شمشیر زدند ،حسین شو تو گودال با خوده شمشیر زدن .....اونم نه یه شمشیر حسین....... آگه روزی فاطمیه میخوای بلند بگو حسین ........
خانم های عزیزی که پیام دادید برای ثبت نام ترم جدید ،روزهای یکشنبه ساعت ۹پایگاه مالک اشتر تشریف بیارن
و تمام مدارک تحویل داده خواهد شد .تمام کسانیکه مدرک نگرفتن به بنده پیام بدن
✅اسناد #هجوم_به_بیت_ولایت و خانه حضرت زهرا سلام الله علیها
1⃣ #ابوبکر بن ابی شیبه کوفی(متوفی سال ۲۳۵ هجری قمری) در کتاب «المصنف ابن ابی شیبه» می نویسد :
#عمر بن خطاب به حضرت فاطمه(سلام الله علیها) گفت :
🔻«وَايْمُ اللَّهِ مَا ذَاكَ بِمَانِعِي إِنِ اجْتَمَعَ هَؤُلَاءِ النَّفَرُ عِنْدَكِ أَنْ أَمَرْتُهُمْ أَنْ يُحَرَّقَ عَلَيْهِمِ الْبَيْتُ»
🔺به خدا سوگند که چیزی مانع از آن نمی شود كه اين افرادی که در خانه تو جمع شده اند را دستور دهم تا خانه را بر اهل آن بسوزانند!
📚منبع :
المصنف، ج۷، ص۴۳۲
2⃣عبدالله بن مسلم بن قتيبه دينوری(متوفی سال ۲۷۶ هجری قمری) در کتاب «الامامة و السیاسة» می نویسد :
🔻«إنّ أبابَكْر ِتَفَقَّدَ قَوْماً تَخَلَّفُوا عَنْ بَيْعَتِهِ عِنْدَ عَليّ كَرَّمَ اللهُ وَجْهَهُ فَبَعَثَ إِلَيْهِمْ عُمَرُ فَجاءَ فَناداهُمْ وَ هُمْ في دارِ عَليٍّ، فَأَبَوْا أَنْ يَخْرُجُوا فَدَعا بِالْحَطَبِ وَ قالَ : وَالَّذي نَفْسُ عُمَرَ بِيَدِهِ لَتَخْرُجَنَّ أَوْ لأَحْرَقَنَّها عَلي مَنْ فيها، فَقيلَ لَهُ :
يا أبا حَفص! إِنَّ فيها فاطِمَةَ فَقالَ، وَإِنْ!»
🔺 #ابوبكر از كساني كه از بيعت با او سر برتافتند و در خانه علی(ع) گردآمده بودند، سراغ گرفت و #عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به درِ خانه علی(ع) آمد و همگان را صدا زد كه بيرون بيايند و آنان از خروج ازخانه امتناع ورزيدند در اين موقع عمر هيزم طلبيد و گفت :
به خدايي كه جان عمر در دست اوست بيرون بياييد يا خانه را با شما آتش مي زنم!
مردي به عمر گفت : ای اباحفص! (كنيه عمر) در اين خانه، فاطمه(ص) دختر پيامبر است!
عمر گفت : باشد!
#آتش_زدن_درب_خانه_فاطمه_س
📚منبع :
الامامة و السیاسة، ج۱، ص۲۱
3⃣احمد بن ابی یعقوب(متوفی سال ۲۹۲ هجری قمری) در کتاب «تاریخ الیعقوبی» می نویسد :
🔻«فَأَتَوا في جَماعَةٍ حَتّى هَجَمُوا الدّارَ و دَخَلُوا الدّارَ فَخَرَجَت فاطِمَةُ فَقالَت :
وَاللّه ِلَتَخرُجُنَّ أو لَأَكشِفَنَّ شَعري وَلَأَعِجَّنَّ إلَى اللّه!
فَخَرَجوا وخَرَجَ مَن كانَ فِي الدّارِ»
🔺مهاجمین با گروهى آمدند تا به خانه #هجوم برند.
آنان داخل خانه شدند در حالی که فاطمه(عليها السلام) بيرون آمد و فرمود : به خدا سوگند، يا بيرون رويد، يا موهايم را باز و پريشان مى كنم و به خدا شِكوه مى برم!
پس آنان بيرون رفتند و هر كس هم درون خانه بود، بيرون آمد.
📚منبع :
تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۶