✍
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#وفات
بعد از تو دیگر هیچ کس ام البنین نیست
یعنی زنی مانند تو مرد آفرین نیست
ام الادب، ام الوفا، ام الاباالفضل
غیر از تو وصف هیچ شخصی این چنین نیست
شاگرد درس صبر مولا بوده ای که
با این همه غم روی پیشانیت چین نیست
در گریه ات راهی ندارد داغ فرزند
قصد تو از این کار غیر از حفظ دین نیست
وقتی که اشک دشمنانت را در آورد
پس خطبه ای چون خطبه هایت آتشین نیست
مدح تو چون با مدح عباست گره خورد
دیگر گریز روضه هایت هم جز این نیست
شور رجزهایش نمی آمد به آن که
در راه حفظ دین خود قطع الیمین نیست
آه! ای خوشا بر حال آن مردی که در جنگ
وقتی که دستش قطع شد بر روی زین نیست!
این چند برگ از متن قرآن است بر خاک؟
یا دست های اوست که در آستین نیست؟
یا روی پای فاطمه یا روی نیزه است!
یعنی سر عباس بر روی زمین نیست...
#مجتبی_خرسندی
کانال مداحی و اشعار مناسبتی ←↓👇
🆔 ➺ @madahionline_313
✍
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#غزل
بار دیگر قافیه "یا فاطمه جان" میشود
شاد از آنم طبع شعرم خرج جانان میشود
بانگاه لطف تو من صاحب دیوان شدم
شاعری غافل شود از تو، پشیمان میشود
چهره ی زهرایی ات همواره ثابت میکند
هر که "زهرایی" شود خورشید تابان میشود
یا ابوالفضلی بگو تا که ببیند عالمی
ارمنی در روضه های تو مسلمان میشود
مادر باب الحوائج ! خانه ات دارالشفاست
درد هر کس که دخیل آورده درمان میشود
آب کردی قلب سنگی را میان نوحه ات
دشمنت هم پای این مرثیه گریان میشود
پا به پای ناله ی جانسوز هر روز رباب
فکر و ذکرت مشک آب و کام عطشان میشود
" چشم گفت و چشم داد و چشم پوشید از عطش"
اینقدر با خود نخوان زینب پریشان میشود
مادر عباس های بی نظیر عالمی
یک نفر از نسل تو "عباس دوران" میشود
#علیرضا_خاکساری
کانال مداحی و اشعار مناسبتی ←↓👇
🆔 ➺ @madahionline_313
✍
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#مادران_شهدا
میان بارش بارانی از ستاره رسید
اگرچه مثنوی... اما چهارپاره رسید
چهار پارۀ تن، نه چهار پارۀ دل
چهار ماه شب بیکسی ولی کامل
چهار ابر به باران رسیده در ساحل
چهار رود به پایان رسیده، دریادل
چهار فصل طلایی ولی میان خزان
چهار بغض غمانگیز و مادری نگران
چهار مرتبه وقتی به غم دچار شوی
برای دشمن خود نیز گریهدار شوی
مدینه، حسرت دیرینۀ دو چشم ترش
چهار قبر غریب است باز در نظرش
چقدر خاطره ماندهست در مفاتیحش
و دانه دانۀ اشکی که بوده تسبیحش
نشسته بود شب جمعهای کنار بقیع
کمیل زمزمه میکرد در جوار بقیع
غروب، لحظۀ تنهاییاش دوباره رسید
غروبها دل او خونتر است از خورشید
به غصههای جگرسوز میزند پهلو
دوباره شعله کشیدهست آب وقت وضو
شروع میکند او لیلة المصائب را
همین که دست به پهلو نماز مغرب را…
چهار رکعت دلواپسی پس از مغرب
چهار نافله در بیکسی پس از مغرب
در آسمان نگاهش که بیستاره شده
چهار آینه مانده، هزار پاره شده
شکست آینههایش میان گرد و غبار
شلمچه، ترکش و خمپاره، کربلای چهار
از آن زمان که پسرهای او شهید شدند
یکی یکی همه موهای او سفید شدند
و همسری که به دل غصهای گذاشت، وَ رفت
نماز صبح سر از سجده برنداشت، وَ رفت
اگرچه بین غم و غصههای خود تنهاست
ولی چهارم هر ماه روضهاش برپاست
طراوتی که نرفتهست سالها از دست
بهشت خانۀ او سفرۀ اباالفضل است
صدای گریه بلند است بین مرثیهها
چه دلنواز شده یا حسین مرثیهها
نشسته گوشۀ ایوان کنار گلدانها
برای بدرقه با اشک خود به مهمانها -
- در التماس دعایش چه حرفها گفته است
به لطف آن کمر خسته کفشها جفت است...
یکی یکی
همه رفتند و
باز هم تنهاست...
#رضا_خورشیدی_فرد
کانال مداحی و اشعار مناسبتی ←↓👇
🆔 ➺ @madahionline_313