eitaa logo
مداحی و اشعار مناسبتی
3.1هزار دنبال‌کننده
236 عکس
340 ویدیو
139 فایل
آموزش تخصصی مداحی و صدا سازی آموزش مناجات خوانی آموزش روضه خوانی آموزش نوحه خوانی آموزش مولودی خوانی آموزش فیش نویسی آموزش دستگاه ها خادم کانال: @Y4mahdi_313 تبلیغات پربازده سفیــــر 313 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/573243688C45fe529fd3
مشاهده در ایتا
دانلود
ای خدا من دل غمینم / یاد داغ اربعینم جان من می رسد بر لب امشب گریم و سوزم از اشک زینب یا حسین یا حسین یا حسین جان ۲ -------------------------------- کاروان غم رسیده / موسم ماتم رسیده می زنند بر سر و سینه طفلان از غم و سوز داغ شهیدان یا حسین یا حسین یا حسین جان ۲ -------------------------------- جملگی غرق عزایند / در غم کرب و بلایند جمله با گریه در شور و شینند زائر قبر مولا حسینند یا حسین یا حسین یا حسین جان ۲ -------------------------------- زینبت از ره رسیده / آمده قامت خمیده کس چو زینب چنین غم ندیده جسم پاک تو در خون تپیده یا حسین یا حسین یا حسین جان ٢ -------------------------------- ای برادر چه کشیدم / رنج و غمهایی که دیدم دشمنت زخم ما را نمک زد زینب و بچه ها را کتک زد یا حسین یا حسین یا حسین جان ٢ -------------------------------- از سفر برگشته ام من / دلغمین و خسته ام من بین که آورده ام جمله لاله تو نگیری سراغ سه ساله 😭 یا حسین یا حسین یا حسین جان ٢ -------------------------------- دخترت کنج خرابه / دفن گردیده شبانه دیده روی تو و گشته سرمست در کنار سرت رفته از دست یا حسین یا حسین یا حسین جان ٢ شاعر: رضا یعقوبیان -------------------------------- علیه السلام علیه السلام @madahionline_313
آنچه از من خواستی با کاروان آورده‌ام یک گلستان گل به رسم ارمغان آورده‌ام از در و دیوار عالم فتنه می‌بارید و من بی‌پناهان را بدین دارالامان آورده‌ام اندر این ره از جرس هم بانگ یاری برنخاست کاروان را تا بدین‌جا با فغان آورده‌ام تا نگویی زین سفر با دست خالی آمدم یک جهان درد و غم و سوز نهان آورده‌ام قصهٔ ویرانه شام ار نپرسی خوشتر است چون از آن گلزار، پیغام خزان آورده‌ام دیده بودم تشنگی از دل قرارت برده بود از برایت دامنی اشک روان آورده‌ام تا به دشت نینوا بهرت عزاداری کنم یک نیستان ناله و آه و فغان آورده‌ام تا نثارت سازم و گردم بلاگردان تو در کف خود از برایت نقد جان آورده‌ام تا دل مهرآفرینت را نرنجانم ز درد گوشه‌ای از درد دل را بر زبان آورده‌ام @madahionline_313
برگشتم از رسالت انجام داده‌ام زخمی‌ترین پیمبر غمگین جاده‌ام ناباورانه از سفرم خیل خارها تبریک گفته‌اند به پای پیاده‌ام یا نیست باورم که در این خاک خفته‌ای یا بر مزار باور خود ایستاده‌ام بارانم و ز بام خرابه چکیده‌ام شرمندهٔ سه‌سالهٔ از دست داده‌ام زیر چراغ ماه سرت خواب رفته‌ام بر شانهٔ کجاوهٔ تو سر نهاده‌ام دل می‌زدم به آب و به آتش برای تو از خیمه‌ها بپرس که پروانه زاده‌ام چون ابر آب می‌شدم از آفتاب شام تا ذره‌ای خلل نرسد بر اراده‌ام @madahionline_313
پیری زمین گیرم، صبوری ناخوش احوال حس می کنم افتاده ام از شیب گودال یادم نرفته ذوالجناح بی سوارت یادم نرفته دختران بی قرارت یادم نرفته سنگ بر آیینه ات خورد یادم نرفته چکمه ای بر سینه ات خورد یادم نرفته گریه ام سیلاب می شد طفلی رقیه پابه پایم آب می شد زهرا شدم، در تنگنا آتش گرفتم من زودتر از خیمه ها آتش گرفتم از کربلایت زخمی و بی بال رفتم با چشم هایی تار از گودال رفتم از حال و روزم بی خبر بودم برادر با شمر و خولی همسفر بودم برادر با دست خالی جنگ آن اغیار رفتم با چادر خاکی سر بازار رفتم زخم زبان از شهر پر نیرنگ خوردم در کوفه از شاگردهایم سنگ خوردم از ازدحام کوچه ها رنجید زینب از هم محلی، کم محلی دید زینب همسایه ای داغ دلم را تازه میکرد چادر نمازم را سرش اندازه میکرد خاکستر غم، بر سر من ریخت کوفه خورشید را از شاخه ای آویخت کوفه رفتم، برای ماندن اسلام رفتم با آستینی پاره شهر شام رفتم از خنده های ساربان رنجید زینب آخر سرِ دروازه را هم دید زینب از راه های سخت و بی برگشت رفتم با دست هایی بسته پای طشت رفتم پیراهنت را سوختم تا پس گرفتم با خونِ دل عمامه ات را پس گرفتم در قتلگاه غم، زمین گیرم برادر دارم به قتل صبر می میرم برادر @madahionline_313
فرش سیاه جاده نقش ردِّپا داشت آئینه ی روحی ترک خورده جلا داشت این خاک،خاک پاک،عطری آشنا داشت انگار بوی تربت مُهر مرا داشت راه نجف تا کربلا آغاز می شد بال کبوترها یکایک باز می شد چشمان دنیا محو این پرواز می شد این کوچ یک مقصد به نام:"کربلا" داشت حسِّ خوشی دارد پیاده راه رفتن مانند سربازِ سپاهِ شاه رفتن شب از مسیر آسمان تا ماه رفتن شب..،جاده..،خیلی عابر سر به هوا داشت این عشق،مجنون را به لیلا می رساند شاه و گدا را پای سفره می نشاند آهندلی را تا حریمش می کشاند انگار که شش گوشه اش آهنرُبا داشت موکب به موکب ناله ی جانکاه خوب است با سینه زن‌هایش شَوی همراه..،خوب است آن‌قَدر طعم روضه،بین راه،خوب است زائر همیشه قَدر آهی،اشتها داشت هر موکبی که پابرهنه می رسیدم بانگ هَلابیکُم هَلابیکُم شنیدم طعم خوش چای عراقی را چشیدم آن استکان هایی که طعم باده را داشت ما آیه های روشن فتح المبینیم فرزند خاکی امیرالمومنینیم ما سینه زن های یل ام البنینیم آن کوه که هر صخره را بر سجده وا داشت بی دغدغه..،بی دردسر..،ساده..،همیشه با گریه کارم راه افتاده همیشه زهرا هر آنچه خواستم داده همیشه مادر هوای کودکش را هر کجا داشت موکب به موکب با برادر های دینی با همسفرهای شریف اربعینی تا صبح گرم گفتگو و شب نشینی الحقُّ وَ الاِنصاف هر لحظه صفا داشت اینجا کسی جز اشک دارایی ندارد نام و نشان ها نیز کارایی ندارد در عشقبازی مُدَّعی جایی ندارد در راه می مانَد..،کسی که ادعا داشت شب‌گریه ها بغض‌گلو را حفظ می کرد با یار حال گفتگو را حفظ می کرد این آبله ها آبرو را حفظ می کرد هرسربلندی در کف پا،زخم ها داشت یاد رقیه راهِ ناهموار رفتم در نیمه‌شب..،با زخم پا..،دشوار رفتم با رخت پاره در دل انظار رفتم امّا مگر این راه چشمی بی حیا داشت!؟ این‌روزها از درد می بارم دوباره از هجر تو گریه شده کارم دوباره قصد گریز روضه را دارم دوباره می گویم از ذبحی که خیلی ماجرا داشت با قامتی خم خانمی از حال می رفت تا سمت جسمی درهم و پامال می رفت آن روضه‌خوانی که تهِ گودال می رفت روی سر خود چادر خیرالنسا داشت اهل قُریٰ بال و پرش را جمع کردند با چه مشقَّت پیکرش را جمع کردند انگشت بی انگشترش را جمع کردند شکرخدا که روستاشان بوریا داشت @madahionline_313
من‌ از آن موقع که طفلی بی زبان بودم حسین خادم ناقابل این آستان بودم حسین خرج روضه کردم و زهرا برایم خرج کرد سود کردم پیش تو گرچه زیان بودم حسین از جوانی خوبتر پیرِغلامی شماست شوق پیری داشتم وقتی جوان بودم حسین راه افتادم برایت پیشوازم آمدی هرقدم مدیون لطفی بی کران بودم حسین بین خوبانت من بی آبرو را هم بخر چون سگی در انتهای کاروان بودم حسین من‌ که بودم دیرتر راهی مقتل میشدی کاش یارت میشدم کاش آن زمان بودم حسین عفو کن‌ هروقت راحت آب خوردم در مسیر عفو کن هروقت زیر سایبان بودم حسین تاول پایم فدای پای دخترهای تو بخدا موکب به موکب یادشان بودم حسین خواهری بعد چهل روز آمد و فریاد زد.. بی تو بین مجلس نامحرمان بودم حسین @madahionline_313
۱۴۰۱ اربعین آمده اِی وای که تنها ماندم باز هم از سفر عشق ببین جا ماندم حسرت پای پیاده به سوی کرببلا دوری و غُصه ی جاماندنِ از قافله ها این همه حسرت و غم ، کرده مرا بیچاره گِرد هر هیئت و هر روضه شدم آواره گر نشد قسمت من پای پیاده حَرَمَت دل ناقابل من را بپذیر از کرمت از ره دور سلامی به تو دادم آقا با دلم زائرم و عازم راهم آقا اسم من را بنویس بینِ همه زائرها زائر مضطر و دل سوخته ی کرببلا اربعین است دلم را به حرم راه بده مثل جابر به لبم ناله ی جانکاه بده تا که من جار زنم آه کشم از غم تو تا بمیرم به کنار حرم از ماتم تو @madahionline_313
یک اربعین گذشت و رسیدم کنار تو تا درد دل کنم به کنار مزار تو حالا رسیدم از سفری که نبوده ای شکر خدا ، مصیبت ما را ندیده ای ماندم چه گویم از سفرِ پر زِ اِزدحام از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام رفتی حسین ، بعد تو زینب اسیر شد بنگر به خواهرت ، که چهل روزه پیر شد بنگر به روز من ز فِراق تو شب شده دیدی که زینبت ، همه دم جان به لب شده از رنج این سفر چه بگویم چه دیده ام از ظلم و کین دشمن تو ، قد خمیده ام زخمی شده دلم زِ هیاهو و هلهله زخم زبان و قهقهه ی شمر و حرمله از جا بلند شو ، دل زینب گرفته است چل شب گذشت و این دل پُر تب گرفته است دیدی غم فِراق تو با خواهرت چه کرد رأس بُریده ات به دل دخترت چه کرد از من نپرس از سر و روی رقیه ات شرمنده ام ز تو که نیامد سه ساله ات @madahionline_313
بردار سر زخاک منم خواهرت حسین از شهر شام آمده ام با سرت حسین از گوشه مزار تو ای شاه بی کفن آید هنوز زمزمه مادرت حسین یادش به خیر چون که رسیدم به کربلا دست مرا گرفت علی اکبرت حسین آغوش باز کن که سکینه رسیده است او را بگیر بار دگر دربرت حسین حالا که حرف نیزه و از نبش قبر نیست برگو کجاست قبر علی اصغرت حسین می خواستم که آب بریزم به قبر تو یاد آمدم که تشنه جدا شد سرت حسین خاک مزار تو به سرم تا که ریختم یاد آمدم که خاک نشد پیکرت حسین جسم کبود و زخمی من شاهد من است خیلی مرا زدند سرِ دخترت حسین خیلی زدند خنده به اشکم زنان شام پای سرِ تو و سرِ آب آورت حسین بزم شراب و پرده نشینان فاطمه ای کاش مرده بود دگر خواهرت حسین ای کاش خورده بود به لبهای خواهرت چوبی که زد عدو به لبِ اطهرت حسین جانِ سر بریده حلالش نمیکنم آنکه شراب ریخت کنارِ سرت حسین @madahionline_313
جابر! این خاکی که عطرش، از تو زائر ساخته آسمان‌ها را در این ایوان، مجاور ساخته از قدم‌هایت بپرس: این راه پایانش کجاست؟ کاین‌چنین از عالم و آدم، مسافر ساخته نه فقط قلب تو، قلب عالمی را سوخته نه فقط از من که از هر سنگ، شاعر ساخته خاک راهش مُحییَ الاموات، عطرش زندگی از قلوب مرده هم این خاک، عابر ساخته آن که می‌خوانی برایش: «یا حبیبی یا حسین» هر نگاهش، یک حبیب‌ابن‌مظاهر ساخته هر کسی، هر جا، دم از آزادگی زد، خویش را با امام عصر عاشورا، معاصر ساخته.. کارش از اول همین بود، آن مسیحایی که از، فُطرس پرسوخته، مرغ مهاجر ساخته کاش می‌دید، آن که رگ‌های گلویش را برید، خون جوشانش، چه دل‌ها را که طاهر ساخته آه! دیدن‌ها چه کرده با دل زینب؟ اگر این شنیدن‌ها، تو را آشفته‌خاطر ساخته... @madahionline_313
میان خیل تو از یادها فراموشم شبیه شمع مزاری غریب، خاموشم به چشمه‌ای که به دریا نمی‌رسد رحمی قسم به جان تو با دوری‌ات نمی‌جوشم فقط نه ماه محرم که هجر هم داغی‌ست من از فراق تو گاهی سیاه می‌پوشم دلم شکست و به حالم دل ضریحت سوخت به خوابم آمد و گفتا بیا در آغوشم به روضه می‌روم و تازه می‌شود داغم دلم نمی‌شود آرام، هر چه می‌کوشم ببین شکسته‌دلانت چه عالمی دارند در استکان ترک‌خورده چای می‌نوشم به هر دری زده‌ام تا به کربلا برسم فقط اگر نرسیدم مکن فراموشم @madahionline_313
دستم ز دامن تو نگردد رها حسین ای دستگیر نوکر بی دست و پا حسین جز تو کسی به کاسه ی ما اعتنا نکرد تنها امید ظرف غذای گدا حسین هر کس مسیر عاشقی اش را سوا نکرد فردای حشر میکند او را سوا حسین حب تو ترس معصیتم را زیاد کرد ای مظهر تجلیِ خوف و رجا حسین حکم قبول بندگی ماست با خدا حکم قبول نوکریِ ماست با حسین آدم برای گریه به تو آفریده شد بانیِ خلقت همه ی انبیا حسین دمنوش روضه ات دَمِ عیسی ابن مریم است هر چایخانه ات شده دارالشفا حسین در کشتی نجات رقیه است ناخدا ما را همین سه ساله رسانده است تا حسین ذکر تو را به روی لبم مادرت گذاشت سرمایه ی محبت زهراست یا حسین هر گاه بی قرار حریم تو میشویم باید پناه برد به صحن رضا حسین دلشوره ی زیارت تو میکُشد مرا این اربعین مرا برسان کربلا حسین مقتل نوشته است نفس میزدی هنوز وقتی که بست نیزه دهان تو را حسین جسمت به راحتی نشود جمع و جور وای آخر کشید کار تو بر بوریا حسین @madahionline_313
آمدم پیش تو دوباره حسین آمدم تا دوباره گریه کنم آمدم مثل قبل تا پیشت با دل پر شراره گریه کنم این چهل روز حیدری کردم مرد بودم میان نامردان خم به ابروی خود نیاوردم تا بریدم امان نامردان تو خودت شاهدی که در کوفه کوچه هارا گذر گذر رفتم من نه اینکه بخواهم آقاجان نه..به اجبار من سفر رفتم قسمتم شد اسارت و دوری رفتم و با عذاب هم رفتم گله ای نیست از مصیبت ها بی تو بزم شراب هم رفتم اف به دنیا…چه کرد با زینب؟ که من از غصه ی تو لبریزم کاش می مردم و نمی دیدم روی قبر تو آب میریزم خاطرم هست جنگ و دعوارا خاطرم هست داغ گهواره پیش چشم رباب غارت شد ای بمیرم…رباب بیچاره می نشست و به گوشه ای آرام‌ دست خود را فقط تکان‌ میداد روی نیزه کنار راس خودت علی اش را به من نشان می داد ظهر روز دهم به یادم هست من بمیرم چه ها کشیدی تو علی اکبر که رفت از خیمه مثل مادر دگر خمیدی تو خاطرم هست اربابا شد بدنش مثل یک معما شد خاطرم هست ماجرایش را بدنش سخت در عبا جا شد داد بی داد از غم عباس آمد و بی وداع با ما رفت خاطرم هست بچه ها خوشحال عموعباس سمت دریا رفت چند لحظه بعد رفتی و آستین بر نگاه برگشتی من پریشان ‌و مضطرب بودم تو ولی غرق آه برگشتی قبر او میدهد گواهی که بدنش شد قد علی اصغر باید این حرف را خلاصه کنم این اباالفضل،آن نشد دیگر… من رسیدم ولی برادرجان پرم از اضطرار و بد حالم گله ای نیست از مصیبت ها دلخور از ماجرای گودالم بی رمق روی خاک ها بودی نوک سر نیزه بازی ات می داد پیش تو آب بر زمین میریخت گیسویت هم به چنگ شمر افتاد @madahionline_313
بی مهر تو که راه نجاتی نداشتیم در نامه عمل حسناتی نداشتیم توفیق خرج کردنِ ما در بساط تو آری نبود اگر،  برکاتی نداشتین ما زنده ایم تا که فقط نوکری کنیم بهتر از این دلیل حیاتی نداشتیم آن لحظه ای خوش است که در بین روضه ایم بی روضه ات چنین لحظاتی ندلشتیم بت خانه بود جای تمامی ما اگر چون کربلای تو عتباتی نداشتیم تنها دلیل قاطع اسلام ما تویی یعنی که بی تو صوم و صلاتی نداشتیم در کوی تو‌ مقرب درگاه حق شدیم بی نوکری تو‌ درجاتی نداشتیم @madahionline_313
حضرت زینب(س) زینب دل خسته هستم دل غمین گشته ام من زائرت در اربعین یا حسین گرچه غمین و خسته ام در کنار مرقدت بنشسته ام از سفر قامت خمیده آمدم سوی تو ای نور دیده آمدم آمدم من از سفر با شور و شین زیر لب گویم فدایت یا حسین سوزم و با آه و با اشک بصر بهر تو گویم حسین شرح سفر بعد تو خون شد دل اهل حرم زد شرر بر حاصل اهل حرم آتشی در خیمه ها افروختند کودکان بی گناهت سوختند بعد تو سیلی زدن آزاد شد ای برادر خون دل سجاد شد کودکان را وحشیانه می زدند کعب نی یا تازیانه می زدند روی شان را جوهر نیلی زدند یا حسین بر کودکان سیلی زدند غنچه های تو همه پژمرده اند زیر بوته دو گل از تو مرده‌اند پرپر از کین غنچه های یاس بود علقمه نقش زمین عباس بود زخم ما را دشمنت می زد نمک اهل بیتت را عدو می زد کتک بهر تشییع جنازه آمدند اسب ها با نعل تازه آمدند شد به دست قوم اشقی الاشقیا پیکرت پامال سم اسب‌ها ای عزیز زینب ای صد پاره تن پیکرت را خاک صحرا شد کفن گویمت از کوفیان بی حیا بی وفا بی غیرت و پر مدعا کوفیان چنگ و نی و دف می ‌زدند جای عرض تسلیت کف می زدند روز دشمن را نمودم من سیاه یکه و تنها شدم بر تو سپاه روز دشمن با بیانم تار شد دشمن دور از خدایت خوار شد تا که دیدم رأس تو خون شد دلم زان سبب سر را زدم بر محملم گویم از نامردمان شهر شام سنگ بر ما می‌ زدند از روی بام زین مصیبت گشته ام چون شمع آب دختر زهرا کجا؟ بزم شراب رو به روی من یزید بی حیا رو به روی او یکی تشت طلا ناگهان دیدم سرِ از تن جدا مرگ خود را خواستم من از خدا سوخت جان زینبت ای نور عین چوب می ‌زد بر لبانت یا حسین از سه ساله دخترت منما سؤال سوی جنت رفت با شوق وصال ای برادر از تو من شرمنده‌ام دخترت جان داده و من زنده‌ام من بمیرم بر سه ساله دخترت دفن او شد شب به سان مادرت دیگر از این زندگی سیرم حسین کرده داغ تو زمین گیرم حسین هدیه ای دِه یا حسین بر این (رضا) دستگیری کن ز او روز جزا هرچه باشد عبد درگاه شماست عاشق صحن و سرای کربلاست @madahionline_313
اگر سوار و اگر که پیاده می‌آییم به‌شوق توست که جاده‌به‌جاده می‌آییم هزارشکر که در اوج این همه سختی به دیدن حرم تو چه ساده می‌آییم بزرگ و کوچک ما شوق کربلا دارند بدیهی است که با خانواده می‌آییم اگرچه سختی و دشواری است، اما ما به خُلق باز و به روی گشاده می‌آییم "به‌رغم مدعیانی که منع عشق کنند" به حکم عشق الهی زیاده می‌آییم شکوهمندترین نوع انتظار این است همین که خسته ولی ایستاده می‌آییم در این مسیر فقط در پی رضای توایم که فکر غیر تو از سر نهاده، می‌آییم بیا به دیدن ما ای امام صاحب‌امر که ما به شوق تو با این اراده می‌آییم @madahionline_313
سَرو رفتم از کنارت؛ قدکمان برگشته‌ام سبز از باغت سفر کردم؛ خزان برگشته‌ام راهِ پروازم به دستِ ریسمانی بسته شد با پَرِ زخمی به بامِ آسمان برگشته‌ام نیمه‌ام را نیم‌روزِ داغِ عاشورا گرفت ای تمام جانم؛! اکنون نیمه‌جان برگشته‌ام زیر جِلدِ جامه‌ی زخمم کتابِ مقتل است گوش کن؛ هم روضه‌ام هم روضه‌خوان برگشته‌ام بر تنم با کعب‌ِ نی‌ها مُهرِ داغت را زدند بی‌نشان رفتم از اینجا بانشان برگشته‌ام از کنارِ نخل‌هایی که پدر با اشک کاشت از دیارِ نذری خرما و نان برگشته‌ام داغدارِ قاری قرآنم و بزم شراب از کنارِ تشت و چوبِ خیزران برگشته‌ام ای غیورِ رفته زیر خاک، گوشت را بگیر ! از میان مجلس نامحرمان برگشته‌ام @madahionline_313
خسته و دیوانه گشتم از فراق کربلا حال من خیلی خراب است از فراق کربلا دوری از صحن و سرا آتش به جانم میزند مست و حیرانم دلا من از فراق کربلا اربعین است ودلم پرحسرت وغرقِ غم است با که گویم غصه و سوز فراق کربلا هر غمی را من تحمل کرده ام با عشقِ یار مانده ام‌ ، درمانده اینک از فراق کربلا قدرنعمت چون ندانستم چنین شدقسمتم تا شوم مجنون و نالان در فراق کربلا گرچه باشد در دلم جای حسین ابن علی طاقتم طاق است اینک در فراق کربلا اربعینِ سال قبل در کربلا بودم ولی حال ، دور از حرم وای از فراق کربلا در طریق یا حسین یارب چه حالی داشتیم میگرفتیم از همه آنجا سراغ کربلا خیمه گاه و قتله گاه شاه دین یادش بخیر سوزم و سازم از این غم از فراق کربلا حُبِّ تو سرمایهِ ء دنیا و عُقباِ ی من است زین سبب سوزم ز هجر و از فراق کربلا دست و پا گُم کرده ام از دوریِ کوی حبیب همتی تا من بسازم با فراق کربلا مادرم از روز اول مهر تو تعلیم کرد گفت باید جان دِهی تو از فراق کربلا نام حیدرچون به گوشم خوانده شدوقت اذان هم بسوزم بر نجف هم بر فراق کربلا هرچه را گویم دروغ ، اما به جان مادرت راست میگویم که مُردم از فراق کربلا ای"طریقت"دست،زن بَردامن صاحب زمان(ع) تا رها گردی تو از هجر و فراق کربلا •┈┈••✾•🌿 ¤🌿•✾••┈┈ @madahionline_313
گرچه تقدیرِ دل این شد به حرم تا نرود تو حسینِ همه‌ای هرکه رود یا نرود تو حسینِ همه‌ای صحبت خوب و بد نیست آنکه رود است محال است به دریا نرود تو حسینِ همه‌ای بارشِ باران و نسیم اَبر اَبر است ندیدیم به هرجا نرود تو حسینِ همه‌ای ، در دلِ هر دلشوره پشتِ هر بغض که می‌گفت مبادا نرود نه فقط آنِ همانی که حرم را دیده آنِ آنکه قدمی سوی تو  حتی نرود نه محال است محال است محال است حسین پیشِ جامانده از این جاده‌ی زیبا نرود پیش آن مرد که در گوشه‌ی بیمارستان کنج شش گوشه برایش شده رویا ، نرود پیش آن مادرِ پیری که ندارد پایی که قدم را بگذارد دل صحرا ، نرود پیش سجاده‌ی آن مادرِ نابینایی که نشسته به دلش داغِ تماشا ، نرود یا که در وقت گرفتاری آن مردی‌که ارمنی است ولی عاشقِ سقا ، نرود یا به دیدارِ جوانی که گرفتار شده هیچ‌کس نیست به دادش برسد تا نرود یا به دادِ دل آواره‌ی  معتادی که چاییِ روضه چشیده است به لبها ، نرود پیش آن لاتِ جوانی که زمین‌گیرش کرد پدری پیر و زمین‌گیر .... که حالا نرود پیش آن محتضری که به نفس اُفتاده تا حسینش نرسیده  است زِ دنیا نرود فاصله نیست میان حرمت با دلها تو حسین همه‌ای هر که رود یا نرود سخت آن نیست که پا رنجِ بیابان بکشد سخت آن است که مجنون سوی لیلا نرود هرکه اُفتاد به این راه پس از آن حس کرد مُردن آسان‌تر از آن است که آنجا نرود گرمی روزِ نفَس سوز و تب و تاول پا اینهمه عشق که  از خاطرِ زهرا نرود آنکه خرج سفر یک دو نفر را داده دست خالی دمِ مرگش تک و تنها نرود هرکه هرجاست به دنبال طبیب است طبیب هرکه اینجاست به دنبالِ مداوا نرود سفرم را سرِ تو با همه قسمت کردم به خصوص آنکه به من گفت که هرجا نرود ما نرفتیم به جایی و به مولا سوگند که حسین است و بهشتی است که بی ما نرود.... کربلا سخت شلوغ است بیا شام رویم تا عقیله به سوی علقمه تنها نرود بارِ خود بسته و محمل به زمین است ولی بی سه‌ساله چه کند آه روَد یا نرود به لبش بود دعا کاش پس از این با سر بغل دخترکی ، سر زده بابا نرود می‌رسد کرببلا قافله‌ای پاشیده که بجز آه  زِ لبها به ثریا نرود زینب از ناقه زمین خورد همه اُفتادند آنکه بالا به جز از زانوی سقا نرود زینب است و روی زانو بدنش را می‌بُرد نذر کرده است به گودال که با پا نرود نوزده طفل از این قافله جامانده چرا... گفت از شام ، کسی کاش به آنجا نرود دید با مشک سکینه است دعایش این شد برود هر طرف و علقمه اما نرود همه‌اش فکر رُباب است حواسش جمع است به سرِ تربت خالیِ علی تا نرود بستری نرم‌تر از سینه‌ی بابایش نیست هیچ جای دگر این کودکِ زیبا نرود یادش اُفتاد از این خیمه به آن خیمه دوید که حرامی به سوی دختر نوپا نرود پیکری دید ولی مزرعه‌ی نیزه شده حق بده اینهمه سرنیزه به یکجا نرود عاقبت پیش حسین  آمد و عریانش دید... دست خالی کسی از غارتِ آقا نرود می‌زدندش برود شام ولی فهمیدند تا که بوسه نزند بر روی رگها نرود... @madahionline_313
نوحه اربعین زینب از شام غم، کربلا آمده بر سر تربت، شهدا آمده تو حسین منی، نور عین منی مادران بی پسر کودکان بی پدر همه آتش به دل، همه خونین جگر تو حسین منی، نور عین منی نوحه بر لب همه گوشه ی علقمه روضه خوان زینب و، ناله زن فاطمه تو حسین منی، نور عین منی ای مرا جان به تن، کشته ی بی کفن می بَرَم در وطن، از تو یک پیرهن تو حسین منی، نور عین منی موضوع: سبک: شاعر: @madahionline_313
در صحن حرم حیرت ما دیدنی است در وقت سلام، این صدا دیدنی است دیدیم بهشت می‌وزد از حرمت آری، شب جمعه کربلا دیدنی‌ است @madahionline_313
اي خداي عشق آمد از سفر پيغمبرت نيمه جان برگشته اي آرام جانت خواهرت خواهرم اما نه آن خواهر که رفت از کربلا زينبم اما نه آن زينب که بشناسي مرا شمه اي گويم که از داغت چسان برگشته ام با لواي عشق رفتم با عصا برگشته ام بين همراهان زداغت قد کمان باشد بسي ليک از زينب کماني تر نمي باشد کسي از علمدارت نشاني مانده باقي حسين پوستي بر استخواني مانده باقي حسين بسکه تا شام بلا بر من جسارت کرده اند شام تا کرببلا طفلان مرا آورده اند آنقدر زخم زبان بر قلب تنگم مي زدند اي برادر شکر مي کردم که سنگم مي زدند بارها کردم جدا از ما جدا گردد سرت تا نبينبي زير شلاق اوفتاده خواهرت عشق تو هر سو کشاندم ورنه اي روح حجاب دختر زهرا کجا و بزم ننگين شراب سر به زيرم از امانت داري ام اي پير عشق ز آنکه جا مانده يکي از غنچه هايت در دمشق @madahionline_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببین بابام چقدر خوشگل بود💔 🔺واکنش هم‌بازی‌های دختر شهید به حرف‌های او درباره پدرش❗️😔 @madahionline_313
مناجات با (عج) بیا بیا که مانده است ،دیده ی من به راه تو  کعبه نشست معتکف ،به دیده ی سیاه تو  تمام اهل عالمند ،همیشه در پناه تو  چشم خلایق همگی ،منتظر نگاه تو  عزیز آل مصطفی ،یوسف فاطمه بیا  آهِ دل مرا شنو ،دادرسم بیا بیا  بغض گلوی من ببین ،ای نَفَسم بیا بیا  رمز رهایی دلم ،در قفسم بیا بیا  به ناله از دوری تو ،چون جرسم بیا بیا  هستی خود کنم فدا ،یوسف فاطمه بیا  قسم به غربت علی ،بیا عزیز فاطمه بهر ولایت علی ،بیا عزیز  فاطمه  نذر محبت علی ،بیا عزیز فاطمه به حق غیرت علی ،بیا عزیز فاطمه  عزیز آل مرتضی ،یوسف فاطمه بیا  کجایی ای پناه من ،امید من قرار من  خزان گرفته قلب من ،بیا بیا بهار من  بیا دمی گذر نما ،ز خاک رهگذار من  همیشه از روز ازل ،لطف تو بوده یار من  تویی فقط پناه ما ،یوسف فاطمه بیا  قسم به آه مادرت ،میان کوچه ها بیا  به دست های بسته ی ،حضرت مرتضی بیا  به پیکر بی کفنِ ،شهید سر جدا بیا  ستاره ی آل عبا ،به حق مصطفی بیا  کعبه ی جمع اولیا ،یوسف فاطمه بیا  به حق اشک زینب آن ،عمه ی سادات بیا  به ناله ی رقیه آن ،قبله ی حاجات بیا  قسم به آه هر شبِ ،اهل مناجات بیا  به سوی اهل قبله اِی ،کعبه ی طاعات بیا   همیشه می کنم دعا ،یوسف فاطمه بیا  @madahionline_313
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم دودمه هر سه معصوم هفته‌یِ آخر ماه صفر یا نبی یامجتبی جانم رضا ذکرِ همه تسلیت یافاطمه مزدِ سینه‌زن براتِ کربلا و علقمه تسلیت یافاطمه دودمه حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلم یا اَباَالزّهرا رسول‌اللّه ختم‌المرسلین رحمت‌ٌلِلعالمین سنگِ عشقت را به سینه زد امیرالمؤمنین رحمتٌ‌لِلعالمین دودمه شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام تو اگر فرمانده‌ای ارباب می‌گیرد علم یاحسن شاهِ کرم کوریِ چشمِ حسودان در دلم داری حرم یاحسن شاهِ کرم @madahionline_313
هزار شکر که زهرا خرید ما را باز که جمعِ ما همه در جنس دَرهَمِ حسن است بد است پیشِ کریمان که بیش و کم خواهیم که کار و بارِ دو عالم از عالم حسن است قسم به گریه کنانش که زود می‌بینیم قرارِ ما همه صحنِ معظمِ حسن است چه غم که قفل زیاد است از قضا و قَدَر کلیدِ رفعِ بلا ذکرِ اعظمِ حسن است چقدر فاطمه می‌خواهدش کسی را که کنارِ داغِ حسینش  غمش غمِ حسن است فقط نه مرحم انبوهِ زخمهای حسین که اشکِ چشمِ عزادار  مرحم حسن است همینکه روضه‌ی "لایومک" را حسن فرمود دمیده‌اند شروعِ عزا دَمِ حسن است نه اینکه اول ماه صفر نه آخر آن محرم و صفر ما، مُحَرَمِ حسن است فقط نه کوچه و دیوار و آتش و سم بود تمامِ کرببلا مقتلِ غمِ حسن است @madahionline_313
هر کسی سورهٔ حُسن از لب ما نشنیده‌ست «بوی پیراهن یوسف ز صبا نشنیده‌ست» هر کسی هست دل از دست نداده‌ست هنوز صوت قرآن مسیحای مرا نشنيده‌ست زیر این گنبد دوار کسی از دو لبش جز صدای سخن عشق صدا نشنیده‌ست طعنه و زخم ‌زبان هر چه هم از هرکه شنید ولی از او احدی غیر دعا نشنيده‌ست دو سه باری همه ی زندگی‌اش را بخشید در این خانه کسی چون و چرا نشنیده‌ست «ندهد فرصت گفتار به محتاج  کریم گوش اين طايفه آواز گدا نشنيده‌ست» @madahionline_313
میِ ما کرب و بلا ، میکده ی ماست بقیع بحرِ عشقست نجف ، ساحلِ رویاست بقیع خادمانش همگی حور و ملائک هستند گر چه خاکیست ولی جنّةِ اعلیٰ ست بقیع چار خورشید در آن گستره آرامیدند بی سبب نیست که همشأنِ ثریّاست بقیع زیرِ جلدش گلِ بی خارِ نبی در کفن ست بی صدا شانه کشِ مویِ سپیدِ حسن ست نقل کردند  که در کوچه حسن تنها بود شاهدِ بستنِ دستانِ علی بابا بود نوجوان بود .. ولی دشمن از او وحشت داشت از همان بچگی اش مثلِ پدر غیرت داشت غیرتی باشی و ناموسِ تو سیلی بخورَد ..؟ وای از آنروز که در معرکه تیغ ات نبُرَد   نانجیبی که سرِ مادرِ او نعره کشید از سرِ سفرهٔ شان نان و نمک کم نچشید وَ بماند پس از آن نعره چه در کوچه گذشت ضربه ای که سببِ تفرقه شد .. گر چه گذشت بر نیامد دگر از دستِ طبیبان کاری احدی نیست که قدری بدهد دلداری باید از شدّتِ غم پیرهنِ خویش درید باید از غصّه شود گیسویِ این طفل سفید مادرش دختِ نبی بود .. به او حق بدهید همه ی عمرِ علی بود .. به او حق بدهید حقّشان بود .. ولی محضِ خدا دَم نزدند صبر باعث شده که شعله به عالم نزدند بُرد تقدیر زمان را به جلو .. آهسته ... دشمن از معجزه ی عدلِ علی شد خسته او کسی نیست که خالی کند این میدان را می سپارد به حسن مَرکبِ سرگردان را وی که سرمایه ی خود را به همه بخشیده بیشتر از همه در دَهر مصیبت دیده آنهمه زخمِ زبان خورد ولی با اینحال ... بود برنامه اش از هر نظری سنجیده مُنتها ساغرِ او .. کارگرِ جعده نشد وعده ای شوم ، وفا از دلِ او دزدیده آه از آنشب که شبِ رحلتِ پیغمبر بود وَ اتاقی که در آن اشکِ خدا باریده گفت ای جانِ اباالفضل .. حسینم تنهاست بفرستید پیِ آنکهِ سیه پوشیده ..!! آنقدر فاجعه بد بود .. که خواهر ترسید ... بس که خون جگرش رویِ زمین پاشیده پاره های جگرش داخلِ تشت اند هنوز کودکانِ حسن آواره ی دشت اند هنوز @madahionline_313
کم گریه کن که گریه امانت بریده است گویا که وقت رفتن بابا رسیده است حق داری از غمش به سرو سینه می زنی چون مثل او کسی به دو عالم ندیده است در روز آخرش چه شده این چنین نبی جز اهل بیت تو زهمه دل بریده است بر روی سینه اش حسنین ناله می زنند اشکش بر ای هر دو زغم ها چکیده است برگو که مرتضی چه شنیده کنار او رنگش چنین زطرح مسائل پریده است اینجا همه برای شما گریه می کنند چون از سقیفه بوی جسارت وزیده است این روزها به پشت در خانه ات مرو گویا عدو که نقشه ی قتلت کشیده است جان حسین و جان حسن جان مرتضی کم گریه کن که گریه امانت بریده است @madahionline_313