هدایت شده از مادر بمان | تجربیات مادرانه🇵🇸
🔷🔶 شما هم اگر تجربه ای در خصوص
✅ سقط و انصراف از آن
✅ زایمان طبیعی در خانه یا بیمارستان
✅ ناباروری و درمان آن
✅ زایمان طبیعی پس از سزارین (ویبک) در خانه یا بیمارستان
دارید
با ما در ارتباط باشید☺️👇🏻
@noorolhoda0
#بحران_جمعیت
#تجربه_زایمان_در_منزل
🔶🔷 همچنین شما میتوانید سوالات خودتون در زمینه بارداری، زایمان، ناباروری، بیماری های زنان و به طور کلی مامایی را در گروه زیر بپرسید
خانم بابایی و بقیه اساتید طب اسلامی پاسخگوی شما خواهند بود
گروه پرسش و پاسخ مامایی 👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/3648913543C6d02ce4ecc
🧕🏻🌿مادر بمان | تجربیات مادرانه
@madar_beman
سلام مادران عزیز
زینب سادات خانم 🍎🌹🍀🌹🍀🍎
گل دختر عزیزی که ۵ ماهگی بعد از سونو انومالی دستور قتلش صادر شد ولی به لطف الهی ومحبت مادری که حرفهای بنده را گوش داد و الحمدلله از تصمیم خود منصرف شدند وصحیح وسالم بدنیا اومدند.
#سقط
#غربالگری
🧕🏻🌿مادر بمان | تجربیات مادرانه
@madar_beman
#تجربه_زایمان_در_منزل
#تجربه_مادران
🛑
توجه داشته باشید که نسخه واحدی برای همه مادران وجود ندارد
🛑
مثلا ممکن است کسی با پهلو به پهلو شدن براش مشکلی پیش بیاد ممکن هم هست پیش نیاد
ما فقط تجربه مادران را منتقل میکنیم
🔷🛑
#زایمان_آسان
🧕🏻🌿مادر بمان | تجربیات مادرانه
@madar_beman
هدایت شده از مادرانه
👈باز شدن دهانه رحم
👈دفع شدن تکه گوشتی به اندازه نخود
👈پایین آمدن جفت تا دهانه رحم😳
👈تشخیص پزشکی غربی:
احتمال نود درصد ؛ جنین موندنی نیست😏
👈استرس و اضطراب شدید مادر باردار🤭
همه با تدابیر #طب_اسلامی_ایرانی حل شد!!!
و مادری توانست با زایمان طبیعی نوزاد خود را به آغوش بگیرد🤱
اما امان از اهمال و تعلل برخی مادران در نوشتن به موقع گزارش زایمان و درمان🤓☹️
گزارش ایشان با تاخیر #17ماهه کودک در حالیکه کم کم برای نشستن سر سفره عقد آماده میشود😂😂
به ما ارسال شد😏
این گزارش را در زیر میخوانید🌺
#خونریزی_بارداری
#آیندهدرانحصارطباسلامیایرانیست
#لکه_بینی
#سبکزندگیاسلامیایرانی
#گزارش_درمان
#حرفپزشکوحیمُنزلنیست
#گزارش_زایمان45
#مستندات_درمانی
@madarane_1 ایتا
t.me/madarane_2 تلگرام
هدایت شده از مادرانه
سلام به خانم شریفی عزیز و بزرگوار و مادرانه های محترم
وعذر خواهی میکنم بابت تاخیری که در ارسال گزارش داشتم 🙏
از هفته های اول بارداریم یه کم درد و لکه بینی داشتم ولی تو هفته های ده یازده دیگه بیشتر شده بود درد پریودی رو کامل داشتم طوری که اصلا نمیتونستم سرپا واسم کارای روزانه رو انجام بدم دکتر هم که میرفتم میگفت یه سری دردا طبیعیه ولی چون چند ماه قبلش یه سقط داشتم برام شیاف و آمپول ضد سقط هم نوشته بودکه استفاده میکردم . ترشحات عفونی هم داشتم .
هفته سیزده که برا غربالگری اول رفتم دکتر که سونو رو انجام داد گفت بچه سالمه
ولی
دهانه رحم کاملا باز شده و معلوم نیست بتونی بچه رو نگه داری و سریع برو پیش دکتر زنان تا اگه دیر نشده سرکلاژ انجام بدی
با یه حال خیلی بد و داغون رفتم پیش دکترم منشی گفت که دکتر فردا میره مسافرت نیستش سریع برو بیمارستان تا یه دکتر دیگه برات انجام بده منم ناامید با چشم گریون برگشتم خونه
همچنان خیلی درد داشتم دیگه شوهرم اومد به واسطه چند تا آشنا نوبت بهترین دکتر استان رو گرفت.
فرداش با هزار امید سونو و آزمایش ها رو بردیم به دکتر نشون دادیم که اونم خیلی شیک گفت که اوضاع خیلی خرابه و اگه سرکلاژ نکنی بچه برات نمیمونه😫
وگفت خودم فردا نیستم برو سونو داخلی انجام بده و بعد برو پیش فلان دکتر تا عمل رو انجام بده که اونم با دیدن سونو و معاینه گفت اصلا امکانش نیست و جنین و جفت اومدن پایین و تا چند روز دیگه خودش سقط میشه 🤯
واقعا دیگه امیدی نداشتم فقط گریه میکردم شوهرم هم اینقدر ناراحت بود که حرف نمیزد فقط نگام میکرد وغصه میخورد🥺
شب که برگشتم خونه به خالم پیام دادم وحرفایی که دکترا زده بودن با سونو ها رو براش فرستادم (آخه خالم طب اسلامی خونده )اونم سریع با چندتا از اساتیدشون تماس گرفته بود و یه سری راهنمایی ها کرده بودن و خانم شریفی رو معرفی کرده بودن
ودر آخر من خانم شریفی رو پیدا کردم و بهشون پیام دادم و عکس سونو و آزمایش ها رو فرستادم
ایشون هم فرم تشخیص مزاج رو فرستادن به همراه تدابیر و اصلاح تغذیه که من تعجب کردم ازشون🧐
پرسیدم ببخشید من دهانه رحمم باز شده واسه اون یه کاری بکنید که ایشون فرمودن بله میدونم و باید اول اصلاح تغذیه شروع بشه و همچنین بالا کشیدن جنین
ناگفته نماند که من اولش واقعا جا خوردم اصلا فک نمیکردم همچین چیزی امکانش داشته باشه تا اون موقع ها فک میکردم دکترا و آزمایش و سونو ها دیگه آخر علم و سواد هستن ولی نبودن برای من که نبودن جز درد و ناامیدی چیزی بهم ندادن😡
کم کم با کمک خانم شریفی عزیز وصبوریاشون وانجام تدابیر وبالا کشیدن جنین روز به روز بهتر شدم خدا رو شکر تونستم بچم رو نگه دارم😤
وقتی توی33هفته بود فک کنم برا سونو چسبندگی رحم رفتم آخه زایمان اولم سزارین بود ودلم میخواستم این زایمانم طبیعی باشه دکتر سونو منو شناخت حین سونو گرافی پرسید سر کلاژ شدی درسته😣
گفتم نه خیلی تعجب کرد 🧐 براش سوال بود که چطور میشه منم گفتم خدا خواست دیگه سر کلاژ نشم حتی سونو رو نشون دکتر زنان هم که دادم
متعجب شد که چطور امکان داره
وقتی شنید میخوام زایمان طبیعی هم داشته باشم بیشتر متعجب شد دیگه گذشت
تا 37 هفته
تدابیر زایمان آسان رو از خانم شریفی عزیز گرفته ورزش ها رو یه هفته آیی انجام دادم بقیه تدابیر هم دو روز بود که شروع کرده بودم که دقیقا ساعت پنج صبح هفته سی و هفتم دردام شروع شد و بعد از یک ساعت هم کیسه آبم پاره شد به خانم شریفی پیام دادم ایشون هم با مهربانی کامل هر چی رو که لازم بود انجام بدم رو راهنمایی کردند که بعد از اون دردای من زیاد شد با همسرم در ارتباط بودن تا ساعت نه صبح که دیگه تحمل دردا برام سخت شده بود احساس میکردم دیگه بچه میخواد به دنیا بیاد
که دیگه راهی بیمارستان شدم
وقتی ماما اومد ومعاینه کرد با تعجب گفت دهانه رحم فوله خودش میدونسته کی بیاد ولی متاسفانه یکی دو ساعت طول کشید و بچه به دنیا نیومد😔
اومدن آمادم کنن برای اتاق عمل و گفتن چون سزارینی بودی نمیتونیم بیشتر از این معطلت کنیم ریسک داره وباید بری برای زایمان 🤯
منم اصلا دیگه جونی نداشتم که با اونا حرف بزنم فقط یواش یواش با خدا حرف میزدم که خدا چی شد من خیلی روت حساب کردم خدایا میخوای تنهام بزاری 😔
همینجور میگفتم که دیگه رسیدم اتاق عمل و دکتر بی هوشی اومد تو همین گیر وواگیر که دکترمیخواست آمپول بی هوشی به کمرم بزنه 😩
چنان درد و بادی به جونم افتاد دیگه چیزی نمیدیدم فقط صداشون که می گفتن
بچه میخواد به دنیا بیاد دکتر رو بگید بیاد
که بعد از چند دقیقه دختر نازم رو گذاشتن بغلم 😍🤲❤️🐣
حس یه قهرمان رو داشتم💪 وقتی بچم رو بغل گرفتم یه حسی که فقط خدایی که اون لحظه تنهام نذاشت میدونه و بس
😍❤️
شما هم همین حس رو دارید؟☺️
#پیام_مخاطبین
🧕🏻🌿مادر بمان | تجربیات مادرانه
@madar_beman
8.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
#فیلم
#تجربه_زایمان_در_منزل
⭕️ زایمان فرزند اول
⭕️ سه روز پارگی کیسه آب
❤️زایمان موفق
آن هم در فضای گرم منزل☺️
#زایمان_در_منزل
#حریفت_منم
#فرزندآوری
🧕🏻🌿مادر بمان | تجربیات مادرانه
@madar_beman
.
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۸۷۳
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#فاصله_سنی_بین_فرزندان
#معرفی_پزشک
#زایمان_طبیعی_بعد_از_سزارین
#قسمت_اول
من متولد ۶۲ هستم و فرزند سوم خانواده،
ما چهارتا بچه بودیم پشت سرهم، یک خواهر و یک برادر بزرگتر و یک برادر کوچکتر دارم.
دوران کودکی الحمدلله عالی، چون برادر و خواهر پشت سر هم داشتم و منزل ویلایی، مدام در حال بازی بودیم و خلق بازی و برنامه های جدید و خوش بودیم
همه با هم بازی می کردیم و همه با هم درس می خواندیم.
پدرم دبیر بودند (خدارحمتشون کنه خیییلی خوب بودند) و مادرم هم همراه ما درس میخواندند، کتاب و دفتر که پهن می شد، همه می نشستیم و بهترین دوران عمرمان بود تا اینکه دانشگاه قبول شدم.
از وقتی خودم را شناختم آرزوی داشتن بچه داشتم، یک بچه برای خودم، حتی وقتی که خیلی کوچک بودم و اصلا به ازدواج فکر هم نمی کردم.
الحمدلله پدرم مرد فرهیخته ای بودند و دستم را برای انجام کارهای فرهنگی در مدرسه و دانشگاه باز گذاشته بودند. پدرم بسیار مطالعه می کردند و من هم همینطور بودم. پدر منبع همه سوالات و شبهات ما بودند.
سال ۸۰ وارد دانشگاه شدم. برای داشتن همسر شایسته کسی که خدا او را دوست داشته باشد، خیلی دعا میکردم ولی از آمدن خواستگار به منزل اصلا خوشم نمی آمد، از خدا خواستم که فقط کسی که قسمتم هست و تو میپسندی بیاید و همینطور هم شد سال ۸۱ عقد کردیم.
همسرم مرد مهربان و خود ساخته ای بودند الحمدلله، متاسفانه بعد از عروسی تحت تاثیر جو جامعه که بلافاصله بعد ازدواج فرزند نیارید، به مدت ۲سال فرزند نیاوردیم که الان پشیمان هستم.
پسر اولم به خاطر پیشرفت نکردن زایمان طبیعی به روش سزارین فروردین ۸۶ به دنیا آمد. کولیک داشت و مدام جیغ می زد، هر دو به شدت ناراحت بودیم از اینکه فرزند آوردیم و فکر میکردیم که ما را از هم دور کرده... و بدتر اینکه افسردگی بعد زایمان هم گرفته بودم.
تجربه نداشتم و یکسری حساسیتها، زود رنجیها و قانونمندی هایی که داشتیم هم کار را بدتر میکرد.
پسرم کم کم خیلی بهتر شد و بودنش باعث شادی و نشاط بیشتر، با خودم فکر می کردم همین یکی کافی هست.
هرروز با پسرم تمرین های مختلف که در کتابها خوانده بودم انجام می دادم و این کار حالت وسواسی پیدا کرده بودم.
دفتری داشت که همه کلمات که عکسش را کشیده بودم. در ۱ سالگی اسمش را میگفت و همه دفترش را می شناختند😄
۵ سال بعد که ماههای آخر بارداری دوم را میگذراندم همه چیز خیلی فرق کرده بودم.
الحمدلله از حساسیتهای من خیلی کم شده بود، درس حوزه را شروع کرده بودم و به شدت درگیر کارهای فرهنگی و حوزه بودم و البته پدر عزیزم رو از دست داده بودم.😭
وقتی سونوگرافی به من و همسرم گفت دختر هست از خوشحالی اشک در چشمهایم جمع شد.
سال ۹۱ فاطمه خانم به جمع سه نفره ما اضافه شد و با آمدنش کلی خوشحالی برای داداشش آورد که همیشه شکایت داشت که من داداش و خواهر ندارم و صندلی عقب ماشین، هیچکس پیش من نیست.
ادامه👇
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۸۷۳
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#فاصله_سنی_بین_فرزندان
#معرفی_پزشک
#زایمان_طبیعی_بعد_از_سزارین
#بارداری_بعداز_35_سالگی
#قسمت_دوم
سه سال بعد در حالی که هنوز درس حوزه می خواندم، پسر دومم به دنیا آمد. در حاملگی دوم به کربلا رفتم و حاملگی سوم سفر مکه قسمتم شد. حاملگی های خوبی داشتم الحمدلله، غیر از ویار خیلی شدید ملالی نبود.
هر پزشکی که میرفتم و هرچقدر قرص ضد تهوع میخوردم فایده ای نداشت و همه پزشکها میگفتن چاره ای نیست😔
فکر میکردم سه تا فرزند دارم و کافی هست اما چند سال قبل به همسرم گفتم سه تا فرزند به خاطر دل خودمان آوردیم بیا فرزند چهارم رو فقط به خاطر امر رهبر و یاری امام زمانمان بیاوریم. هرچند جو فامیل فرزند چهارم رو خیلی نمی پذیرفت.
همسرم مخالفت کردند به خاطر ویار شدیدی که داشتم و اینکه همه چیز زندگی تحت الشعاع این حالت من قرار میگرفت.
یکسال طول کشید تا توانستم به مرور و با صحبتهای مختلف ایشان را راضی کنم(هر مردی که جلوگیری کند از بارداری و همسرش فرزند بخواهد، باید دیه بدهد هربار) اینم گفتم البته با مهربانی و جزو آخرین حربه ها😉
به همسرم گفتم اگر خدا بخواهد میتواند این بارداری را بدون ویار قرار بدهد و همینطور هم شد. یکسال هم طول کشید تا باردار شدم.
قبل بارداری چهارم با کلاس سبک زندگی آشنا شدم که خوراک های خوب را به برنامه زندگی اضافه کردم و خوراکی های صنعتی دارای مواد نگهدارنده، سس، سوسیس کالباس و نوشابه و... را کلا حذف کردیم.
بارداری بدون ویار برایم خییلی شیرین بود. تصمیم گرفته بودم این بار زایمان طبیعی داشته باشم. اما متاسفانه هیچ دکتری قبول نمیکرد بعد سه بار سزارین طبیعی زایمان کنم.
تا اینکه دکتر آیتی عزیز در مشهد قبول کردند. از من پرسیدند چرا میخواهی طبیعی زایمان کنی؟ گفتم هم اینکه برای فرزند بعدی سزارین پنجم نشم و هم اینکه به بقیه که میخواهند وی بک داشته باشند نشان بدهم که امکانپذیر هست💪
ماههای آخر تمام مواردی که برای یک زایمان طبیعی لازم هست رو تحت نظر مامای طب سنتی انجام دادم(دمنوش ، آبزن ، ورزش ، ماساژ) ورزش ماههای آخر بارداری، در حقیقت همه کارهای خانه هست که مادران ما در قدیم انجام میدادند و متاسفانه الان به هر بهانه ای انجام نمی شود. جاروی دستی کشیدن، فرش را نشسته نپتون کشیدن، شستن لباسها در تشت
و...
و الحمدلله صبح یک روز سرد پاییزی، وقتی گرمای بدن پسر کوچولوی عزیزم رو در آغوشم حس کردم، انگار دنیا رو به من دادند. باورم نمیشد که موفق شده بودم دکتر و ماماهای بیمارستان هم متعجب احساس پیروزی می کردند.
همان روز مرخص شدم و یک شب هم در بیمارستان نماندم. دکتر آیتی گفتند خوب هستی و میتونی مرخص بشی😜
الان پسر اولم ۱۷ سالشه، دخترم ۱۲ ساله،
پسر دوم ۹ ساله و پسر کوچولوم، یک ساله هست.
از اینکه بین بچه ها فاصله زیاد گذاشتم پشیمان هستم. واقعا توصیه میکنم که فاصله ۳یا ۴سال بیشتر بین هر فرزند خیلی خوب نیست. و من الان باید در ۴۰سالگی حداقل فرزند پنجمم ۳ساله می بود.
در تمام این سالها با وجود فرزندان کارهای فرهنگی انجام دادم و درس میخواندم و در حال حاضر معلم هستم😅
در پایان اینکه در موقعیتهای مختلف الحمدلله قابلیت حل مسئله و توانایی حل مشکل را داشتم. به نظرم بر میگردد به اینکه پدر و مادرم با راحت طلبی ما را بزرگ نکردند و این راحت طلبی آسیب زننده ترین چیز در بحث تربیت دینی هست.
ممنونم از مادر عزیزم 🌹و پدر خوبم 🌸
برای شادی روح پدر عزیزم صلواتی هدیه بفرمایید. 🙏
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#ارسالی_مخاطبین
✅ آقا مهدی، فرزند چهارم تجربه ۸۷۳
#فرزندآوری
#برکت_خانه
#نسل_مهدوی
#دوتا_کافی_نیست
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
🔸به قدر توان شرکت نموده و منتشر بفرمایید (نیابتاً عن قمرالعشیره )
🚩در ایام شهادت ام المصائب حضرت زینب سلام الله علیها دست نیاز به درگاه خداوند متعال جل جلاله بلند نموده و بحق این بانو قسمش میدهیم که فرج مولای ما را الساعه مقدر نماید.
👈قبل از شروع و بعد از اتمام ذکر صلوات فراموش نشود.
👈نوع ذکر : اللهم عجل لولیک الفرج
لینک ثبت تعداد ذکر 🔰
https://EitaaBot.ir/counter/jioap