eitaa logo
مادر بمان | تجربیات مادرانه🇵🇸
775 دنبال‌کننده
52 عکس
11 ویدیو
0 فایل
تجربه مادران از: ✅ سقط ✅ زایمان ✅ ناباروری ارتباط با ما 👇🏻 @noorolhoda0 گروه پرسش و پاسخ مامایی 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3648913543C6d02ce4ecc
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. امروز تجربه زایمان در منزل داریم براتون😍☺️ ✅ ساعت ۲ بعد از ظهر همینجا 👇 🧕🏻🌿مادر بمان | تجربیات مادرانه @madar_beman
🔷 شماره ۲۴ باسلام زهراسادات هستم مادر۳فرزند۳۹سالمه میخوام ازتجربه زایمان سومم که درمنزل انجام شدبرای دوستان بگم. فرزنداولم روبیمارستان دولتی زایمان کردم وخیلی اذیت شدم بخاطرمعاینات پی درپی دانشجویی،دومی رودکترخصوصی دربیمارستانی خوب گرفتم وفقط۲نفر روی سرم بودندباپارگی کیسه آب در۳۸هفته رفتم۱۱آمپول فشارخوردم و۱زایمان کردم،ولیکن ازشرایط تنهایی قبل زایمان ودوساعت ریکاوری وندیدن نوزادشاکی بودم. برای فرزندسوم تصمیم داشتم توخونه زایمان کنم،درطی بارداری ۴ماه اول ویارشدیدداشتم وازطرفی هماتوم وجفت سرراهی داشتم وبایداستراحت میکردم،رعایت نکردم وبه خونریزی افتادم.تحت نظرپزشک بودم ایشون بهم استراحت مطلق وشیاف دادن که بازهم لکه بینی ومشکلاتی داشتم،بودهیچکسی ام نداشتم بیادبهم کمک کنه وکارهاموانجام بده ومجبوربودم ازجام بلندبشم،ازیکی از استاتیدطب نسخه پوست انار روگرفتم وانجام دادم وبعدازیک روزلکه بینی ام قطع شد.شیاف وقرص ها روقطع کردم.ونسخه طبیب رواجراکردم،جفتم تو۲۷هفته رفت بالاوهماتومم رفع شده بود ولی بچه سرش اومده بودتوی لگن،وبازهم بایداستراحت میداشتم.از۳۰هفته انقباظات وماه درد داشتم 😄خیلی حاملگی پرماجرایی بود. تا اینکه پیگیردریافت تدابیرزایمان درمنزل وتدابیرشدم،خداخیرخانم بابایی روبده که خانم رشیدیان روبمن معرفی کردند.۳شب قبل زایمان درچهارشنبه به ایشون پیام دادم وایشون روزشنبه رو برای دیدار انتخاب کردند.۵شنبه صبح توی۳۷هفته و۳روز از خواب که بلندشدم ورفتم سرویس خونابه دیدم،باخودم گفتم چیزی نیست اومدم سروقت کارام،دیدم این مثل نشتی میمونه وهرنیم ساعت خیس میشم.به خام رشیدیان زنگ زدم ایشون راهنمایی کردندتابفهمم نشتیه یا ترشحات،بعدشم بهم گفتندهرنیم ساعت آب ولرم وخرمابخورم که خیلی کارسازبود.بعدازاینکه فهمیدم نشتیه کیسه آب هست قرارشد دردها منظم شدبرم برای معاینه،منم حمامورفتم کارموانجام دادم ساعت۶عصردردها نیم ساعتی گرفته بود،ساعت۸رفتم معاینه شدم وبرای اولین بارخانم رشیدیان رو دیدم،ایشون ضربان قلب بچه وشرایطش روچک کردندگفتندهمه چیزخوبه بروخونه ودمنوش برای تسریع زایمان وتدابیر رو انجام بده درضمنی که دهانه رحمم۲سانت بازشده بود. اومدم خونه اسپنددود زدم زیرپتوودمنوش دم کردم ساعت۱۰اولین لیوان دمنوش رو خوردم ساعت۱۲سومین لیوان دمنوش روکه خوردم دردهام شدیدترشد،همسرم وبچه خوابیدن منم به سفارش خانم رشیدیان که گفتندحتمااگه تونستی امشب رو بخواب که برای فردا توان داشته باشی،اومدم بخوابم ولی ازشدت دردنتونستم. بلندشدم توی خونه توی تاریکی راه میرفتم وورزش میکردم وازتونت آیاتی که تسهیل زایمان بود رومیخوندم. تاساعت۳که انقباضات ۱۵دقیقه شدوداشتم بی تاب میشدم.بلندشدم برق رو روشن کردم نمازشب خوندم اذان گفتن نمازصبحمم خوندم ودوباره ورزش کردم،همسری بیدارشدن نمازشون روخوندن وپیشنهاددادن بریم تو وان آب داغ وشروع به ماساژ کمرکردند.منم از شدت درد وبیخوابی رو به بیهوشی بودم😁اومدم بیرون زنگ زدم به خانم رشیدیان گفتم بالامیارم ودردهام۸دقیقه شده.ایشونم یکی از اعضای گروه خوبشون که مسئول ماساژ بود رو فرستادن برای معاینه بیادمنزلمون.ایشون ساعت۵ اومدن وبعدازمعاینه به خانم رشیدیان خبردادن که من آماده ام تارسیدن خانم رشیدیان ایشون نقاط فشاری رو برام میگرفتن که خیلی عالی بودودرد رو ساکت میکردبهم کمی ورزش دادن وبقیه مراحل آماده سازی.خانم رشیدیان وهمکارشون ساعت۶رسیدن منزل ما.ومن از وقتی که از حمام اومدم تا لحظه زایمان هیچی متوجه نمیشدم ازشدت بیخوابی وخستگی. ساعت۸در۳۱شهریور۱۴۰۲بعدازیه یازهراگفتن زینب خانوم مادنیا اومدودوتاپسرهاازخواب بیدارشدند،همسری رو صدازدنداومدن اذان واقامه درگوش دخترمون گفتند،وازخانم رشیدیان خواستندخودشون بندناف روبزنن وبقیه سنت هاروانجام بدن.خانم رشیدیان برام کاچی آوردن وتایکساعت بعداززایمان بالای سرم موندن وبعدرفتند. درضمنی که بخیه نخوردم وازچندساعت بعداز زایمانم میتونستم بلندبشم وخیلی راحت راه برم. تجربه خیلی متفاوت وشیرینی بودالان دلم برای اون لحظات تنگ میشه.ازگروه خوب شماهم ممنونم که باعث شدیدمن به خواسته ام برسم،اینم بگم بعضیامیگفتن چرانرفتی بیمارستان،منم گفتم توبیمارستان کیه که بهت محل بده ولی توی خونه چندنفرکنارم بودندوبهم رسیدگی می کردند.ازهمه مهمتر همسرم بود که پشت در اتاق باعث دلگرمی وتوانم شده بود،وشیرینترازهمه لحظه ای بود که دوتاپسرها بعدماهها انتظار باصدای گریه خواهرشون وارداتاق شدن وذوق زده خواهرشون روبغل کرده بودند،کدوم بیمارستان میتونستم این شرایط رو داشته باشم. آرزومیکنم ان شاالله قسمت همه باشه. التماس دعا 🧕🏻🌿مادر بمان | تجربیات مادرانه @madar_beman
🔷 شماره ۲۴ زینب خانم 😍😊 🌸ماشاءالله🌸 🌱 لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم 🧕🏻🌿مادر بمان | تجربیات مادرانه @madar_beman
مادر بمان | تجربیات مادرانه🇵🇸
#تجربه_زایمان_در_منزل #شناسنامه #پیام_مخاطبین خواندنی😍 🧕🏻🌿مادر بمان | تجربیات مادرانه @madar_
. اینم تجربه شناسنامه گرفتنشون هست 😍 آدم لذت میبره وقتی تجربه ها رو میخونه 🥰 به خصوص که خودش هم تجربه کرده باشه 😃 😉 😎 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مادر بمان | تجربیات مادرانه🇵🇸
سلام عزیزان 😍 روزتون بخیر امروز بیاید تا جواب این دوست عزیزمون رو بدیم☺️ شما بگید ببینم تجربه ای
سلام عزیزان❤️ این سوال رو فراموش کردیم که جواب بدیم😅 امروز ان شاءالله در موردش صحبت میکنیم😊 همراهمون باشید... ☺️
مادر بمان | تجربیات مادرانه🇵🇸
سلام عزیزان 😍 روزتون بخیر امروز بیاید تا جواب این دوست عزیزمون رو بدیم☺️ شما بگید ببینم تجربه ای
عزیزانی که داخل خونه زایمان کردن و بعد میرن بیمارستان اونجا اگر واکسن رو بزنن که مشکلی برای شناسنامه ندارن و طبق روال بیمارستان ها شناسنامه صادر میشه اما اگر واکسن نزنن خب یه مقدار مشکل به وجود میاد... بیمارستان نامه برای ثبت احوال نمیده و برای شناسنامه نیاز به دوندگی هست تجربه شماره ۱ در این خصوص مفصل توضیح دادن ...
و همینطور که اینجا هم اشاره کردم برای بچه اولم که بعد از زایمان رفتیم بیمارستان و بیمارستان برام بخیه زدن و کارهام رو انجام دادن همه چیز خوب و عالی بود☺️ همه مهربون و متحیر😅 تا اینکه ظهر شد و قرار به زدن واکسن بچه ها شد🙃 مسئول بهداشت بیمارستان به همه مادرا یه کارت دادن و گفتن سه روز دیگه برید ثبت احوال محل زندگی تون و شناسنامه بچه رو تحویل بگیرید ولی خب ما که واکسن نزدیم اون برگه رو بهمون ندادن و ما موقعی که مرخص شده بودم و در راه خونه بودم یهو یادم اومد که ای وای 😨 حالا که اون برگه رو نداریم پس چه کنیم...😶‍🌫