سلام . حالتون چطوره؟
پنجمین روز زمستونتون بخیر
امروز ، ناهار با بچه ها یه غذای خلاقانه و جالب خوردیم ،اینقدر طعمش جالب بود ، که بچه ها باورشون نمیشد 😅 گفتم بهتون پیشنهاد بدم ، گاهی کارتون رو راه میندازه .
حالا قضیه چی بود؟؟؟
از صبح مشغول شست و رفت خونه بودم . اذان ظهر کارها تموم شد ، نماز خوندم و هرچی فکر کردم چی درست کنم ؟ چیزی به ذهنم نرسید
تااینکه عفیفه بانو از مدرسه اومد وگفت مامان ساندویچ مدرسه ام چی بود؟ خیییلی خوشمزه بود .
همین حرف کافی بود که کمی خلاقیتم قلقلک بخوره و ...
حالا ساندویچ صبح چی بود؟؟؟
برامون چند تا غذای نذری آورده بودن . پلو مرغ محلی پز که شدیدا تند بود و بچه ها نمیتونستن بخورن . منم صبح یه مقدار از مرغ ها رو با کاهو و گوجه واسش پیچیدم ، برد.
دست به کار شدم . مرغ ها رو ریش کردم ، با برنج ها قاطی کردم گذاشتم گرم بشه
یه نگاه به محتویات یخچال و فریزر انداختم ... چند تا نون ساندویچی گذاشتم توی فر گرم بشه . چند پر کاهو رو شستم ، خورد کردم و با سس مایونز مخلوط کردم . گوجه و فلفل دلمه هم خورد کردم .
اولش بچه ها براشون عجیب بود ساندویچ پلو ؟؟؟
اما بعد خوردنش خیلی براشون جالب بود و کلی به به گفتن و خوردن .
بنظرم طعم ساندویچ پلو مرغ خیلی خوب بود 😋😅
یه وقتایی که مقداری برنج ومرغ اضافه میاد و نمیدونین چیکار کنین ، سریع با مخلفات ساندویچ کنین و از طعمش لذت ببرین 😁
🆔 @madar_nevesht
#طلبه_بانو
#روز_نوشت
سلام . حال و هوای روزای زمستونتون چطوره ؟
اینجا هوا گاهی بهاره ، گاه پاییز ، سر ظهر هم میشه تابستون 😂
تا حالا شده غروب ، دعای عهد گوش بدین ؟؟؟
معجون دلچسبیه . حتما امتحان کنین .
🆔 @madar_nevesht
#طلبه_بانو
#روز_نوشت
مادر نوشت
یه هدیه زیبا و بیادموندنی که امشب از یه رفیق عزیز بهم رسید . بین گلها ، نرگس رو از همه بیشتر دوست دا
سلام . حال و احوال؟
دیشب حرف گل نرگس و ... شد ، رفتم به روزگار قدیم و خاطراتش .
این هدیه ای بود که معلم شیمی ، اسم تک تک بچه ها رو نوشته بودن و بهمون دادن .
یادش بخیر😍 انگار همین چند هفته پیش بود 😔
🆔 @madar_nevesht
#طلبه_بانو
#روز_نوشت
سلام
حالتون چطوره؟
صبح اول رجب تون بخیر 😍
عیدشون ، عیدتون ، عیدمون خیلی مبااااارک ❤️❤️❤️
اینجا اول صبح ، بارون غافلگیرمون کرد 🤩 به به ، اونم بارون نه هاااا، بااااروووووون 👏👏👏
خدایا شکرت
🆔 @madar_nevesht
#طلبه_بانو
#روز_نوشت
سلام . حالتون چطوره؟
شهادت امام هادی علیه السلام رو خدمت همگی تسلیت میگم .
چقدر خاطره خوب از زیارت سامرا دارم . بااینکه خیلی زمانش کم بود و کوتاه ، اما شیرین بود و دلچسب . هنوزم طعم اون ساندویچ کالباسی که برای شام از موکب گرفتیم ، زیر زبون همه مون هست . هنوزم اون شلوغی حرم و .... برام زنده است . انگار همین دیشب بود 🥲
خدایا !
این خاطرات خوب و شیرین رو قسمت همه آرزومندان زیارت سامرا بفرما .
🆔 @madar_nevesht
#طلبه_بانو
#روز_نوشت
سلام.حال و احوالتون چطوره؟
شبکه سه ساعت ۲۰:۳۰ ، از دیشب سریال ترور پخش میشه .
من دیشب ندیدم ، اما امشب دیدمش بنظرم جالبه .درباره ترور سردار جانمونه
گفتم اعلام کنم اگر مثل من فیلمای پلیسی و اطلاعاتی دوست دارین ، ببینین.
🆔 @madar_nevesht
#طلبه_بانو
#روز_نوشت
7.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام. حال و احوال روزای زمستونی تون چطوره؟
اول صبح اینو ببین حالت عوض بشه
اگه تا آخر ببینی یه دل سیر میخندی و به زندگی امیدوارتر میشی
ارزش دیدن و شنیدن داره ...
🆔 @madar_nevesht
#طلبه_بانو
#روز_نوشت
#صرفا_جهت_نشاندن_گل_لبخند_بر_لبهایتان
حیدر از توی کوچه برام برگ آورده 😍
چقدر هم خوشگل چیده به ترتیب ☺️
🆔 @madar_nevesht
#طلبه_بانو
#روز_نوشت
مادر نوشت
بازم یه خادم موقع خدمت بختش شبیه سر و صورتش سفید شد ... من غبطه خوردم به هرکسی که بالاخره یه روز تو
چقدر این شعر رو دوست دارم ...
اما هر موقع میرسه به اینجا که : کاش تنم رو میون پرچما بذارن ...
میگم خدایا ! یه جوری منو ببر ، که پیکری نباشه برای توی پرچم پیچیدن . اندازه همین تن هم بار روی دوش مردم نباشم ... سبک بار و سبک بال بخر
پ.ن : خدای مهربونم ، چند نمره ارفاق کنی ، به جایی برنمیخوره . مثلا ۱۹ نمره ارفاق کن ، سعی میکنم یک رو بیارم 😉
🆔 @madar_nevesht
#طلبه_بانو
#روز_نوشت
سلام . حال و احوالتون چطوره؟
چند روز پیش ، خونه رو مرتب میکردم ، این برگه رو پیدا کردم . اینو علی برای برنامه صف صبحگاه نوشته بوده ، مال ایام فاطمیه است .
وقتی خوندم ، چشام پر اشک شد 😢😔
چقدر خوب همدردی کرده . چقدر خوب از دید یک پسر هشت ساله قضیه رو دیده . چقدر خوب تونسته احساسش رو بیان کنه .
اگرچشاتون اشکی شد ، یه دعا بکنین .
🆔 @madar_nevesht
#طلبه_بانو
#روز_نوشت
سلام
حالتون چطوره؟
صبح نزدیک به ظهرتون بخیر
امروز ، از اون روزا بود که نیاز داشتم بعد مدرسه رفتن بچه ها یه چرت بزنم .
اما چی شد؟
بچه ها که رفتن ،ناهارمو بار گذاشتم ، آقای خونه رو هم راهی کردم ، حدود ساعت هشت بود. یه حساب سرانگشتی ، دیدم کار خاصی هم ندارم امروز ، دیروز انجام دادم ،پس برم بخوابم .
دراز کشیدم ، هنوز چشام گرم نشده بود ، دیدم یه چیزی داره دستم رو تکون میده . چشامو باز کردم دیدم شریفه میگه مامانی گرسنمه .
گفتم سفره صبحانه آماده است برو بخور .
باز چشامو بستم . هنوز چشام گرم نشده بودن ، حیدر اومد کنارم خزید زیر پتو . گفتم بیا باهم لالا کنیم .
باز چشام داشتن سنگین میشدن ، گفت مامان جیش دارم 😩
پاشدم بردمش ، برگشتم گفتم دیگه میتونم یه چرت بزنم
هنوز پتو گرمم نکرده بود ، شریفه اومد با اشک و گریه ، که بالش عروسکم افتاده پشت تخت گم شده😵💫
پاشدم بالش عروسکش رو دادم بهش .
برای بار نمیدونم چندم رفتم زیر پتو ،یه ذره چشام گرم شد ، حیدر اومد باز گفت مامان دسشویی دارم😕
رفتم و برگشتم ، گفتم دیگه نخوابم . اما واقعا بدنم کشش نداشت . دراز کشیدم گفتم خواهش میکنم نیم ساعت بهم مهلت بدین .ولی صدای تلویزیون و ...، دیگه نمیدونم چرت زدم یا نه ، ترجیح دادم پاشم .
اما همچنان بدنم خسته و خواب آلودم .
دلیل این حجم خستگی اینه که دوشب پشت سرهم بچه ها نذاشتن تا اذان صبح بخوابم . استراحت ظهر هم نداشتم ، دیشب هم مراسم بودیم تا اومدیم خونه وشام و خوابوندن بچه ها ، دیر خوابیدم ،امروز دیگه بدنم جواب کرد 😂 گفت کمتر بدو بدو کن ، یه ذره هم بشین سرجات . اما نمیدونه که بچه ها نمیذارن ...
و این ماجرا همچنان اداااامه دارد ...😅
پ.ن : الحمدلله علی هذه النعمات
🆔 @madar_nevesht
#طلبه_بانو
#روز_نوشت
سلام . صبح جمعه تون معطر به عطر اهلبیت علیهم السلام
عزیزانی که تازه به جمع ما پیوستین ، خوش اومدین .
جایی نرین که به مناسبت نیمه شعبان قراره یه دوره جذاب تربیتی برگزار کنیم .
تا اون موقع میتونین دوره #تربیت_جنسی و #هنرزن_بودن رو بخونین .
🆔 @madar_nevesht
#طلبه_بانو
#روز_نوشت