eitaa logo
پویش‌کتاب‌‌مادران‌شریف
2هزار دنبال‌کننده
435 عکس
33 ویدیو
35 فایل
مهلت شرکت در پویش کتاب «ام علاء» از ۱ تا ۳۰ آبان 🏆۱۰ جایزه ۱۰۰ هزار تومانی به قید قرعه🏆 نذر فرهنگی کتاب: 6104338631010747 به نام زهرا سلیمانی ارتباط با ما: @Z_Soleimani
مشاهده در ایتا
دانلود
مامانای عزیز سلام امیدواریم که خوب و سلامت باشید 💜 ما چند وقتیه که مطالعه‌ی روایت‌های مادرانه رو شروع کردیم. تا الان دو تا کتاب و رو با هم خوندیم که درباره زندگی خانواده‌های چند فرزندی بود. حالا میخوایم کتابی متفاوت‌ رو با هم بخونیم: 📚 کتاب روایت‌هایی مستند از مواجهه با موضوع سقط جنین عمدی این کتاب موضوع سقط جنین رو در سطحی غیر از آمارها و تحلیل کارشناس‌ها، در بین آدم‌هایی بررسی میکنه که با تمام وجود درگیر اون بودند. آدم‌هایی که بر سر دو راهی انتخاب ایستادند، تمام اعتقادات فرهنگی، مذهبی، اجتماعی و اقتصادی‌شون رو وسط آوردن و در نهایت تصمیم گرفتن‌. 🗓 شروع همخوانی از شنبه ۱۹ خرداد ✅ اگر دوست دارین این کتاب رو همراه با هم بخونیم تشریف بیارین اینجا: 👇 🔗 eitaa.com/joinchat/2067268405Cbf526eaa28 امکان تهیه کتاب الکترونیکی با ۵۰ درصد تخفیف هست. همچنین توی فیدی پلاس هم موجوده. 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab
«از شرش راحت شدم!» دستم را روی شکمم می‌گذارم. توی دلم می‌گویم: - مامان فدات بشه! حالت خوبه! اذیت نشدی؟ خانم پرستار بالای سرم می‌آید. سِرُم دستم را تنظیم می‌کند. - چند دقیقه‌ای باید توی ریکاوری باشی بعد می‌برمت توی بخش. درد کمی زیر شکمم دارم. همین که بیهوشی عمومی نگرفتم راضی‌ترم. دلم توی خانه پیش دخترهاست. خانم جوانی را با برانکارد می‌آورند. روی تخت کنار من می‌خوابانند. صورت زیبا و ظریفی دارد. آه و نالهٔ او بیشتر است. با هر آخی که می‌گوید ناسزایی بار شوهرش می‌کند. پرستار توی سرمش آمپولی می‌زند. - خانوم چه خبره! یه کم تحمل کن. بهت مسکن زدم. دلم برایش سوخت. می‌پرسم: - خانوم، عملت چی بوده؟ بین آه‌و‌ناله‌هایش به سختی جواب داد: «کورتاژ کردم.» - باردار بودی؟ سرش را تکان داد. درد زیر شکمم بیشتر شد. - آخی عزیزم. ناراحت نباش! ایشالا دوباره باردار میشی. صورتش درهم رفت. - نه بابا ناراحتی چیه! از شرش راحت شدم. یه بچه کوچیک داشتم. این‌و نمی‌خواستم. قرص خوردم بره، تیکه‌تیکه اومد مجبور شدم کورتاژ کنم. تکه‌تکه را که گفت انگار جگر من را تکه‌تکه کردند. حالت تهوع گرفتم‌. دوباره نگاهش کردم. صورتش به نظرم زشت و ترسناک آمد. جنینم هم انگار ترسیده بود. خودش را توی شکمم جمع کرد. خانم به حرف زدنش ادامه داد. به بقیه حرف‌هایش گوش نکردم. در صورتش صورت خودم را دیدم. یک لحظه نفسم بند آمد. دستم را طرف شکمم بردم. ضربه به شکمم خیالم را راحت کرد. آه بلندی کشیدم. بچه‌ام درون شکمم هست. بعد از آن شب، همهٔ اتفاقات ممکن بود جور دیگری پیش برود، اگر من و مهران تصمیم دیگری گرفته بودیم. 📚 برشی از کتاب ص ۱۴۱ و ۱۴۲ به قلم راضیه ترکان و مهناز محمدیان نشر معارف 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab
📘📘📘 - خانم دکتر! من باردار شدم. ناخواسته باردار شدم. صورت خانم دکتر به خنده باز شد. دفترچهٔ بیمه‌ام را برداشت. - مبارک باشه! به سلامتی! خوب چی برات بنویسم. اسید فولیک ... نگذاشتم جمله‌اش تمام شود. بلندبلند گریه کردم. - خانم دکتر بچه‌ٔ کوچیک دارم. هنوز بهش شیر می‌دم. شرایط بچه‌داری ندارم. واقعاً شرایط اقتصادی‌مون طوری نیست که سه تا بچه داشته باشیم. حرف می‌زدم و گریه می‌کردم. خانم دکتر گفت: - شرایط سه تا بچه رو نداری؟ خب یکی از اون بچه‌هات که توی خونه هستن‌و بکش! صدای هق‌هق گریه‌ام بلندتر شد. خانم دکتر ادامه داد: - عزیزم چه فرقی می‌کنه‌. می‌گم یکی از اون دو تا رو بکش گریه می‌کنی؟ ناراحت می‌شی؟ قتل! قتله! این که توی شکمت هست با اون دو تا هیچ فرقی نداره. مثل اون دو تا زنده‌س. حرف‌های خانم دکتر تمام قلبم را پاره پاره می‌کرد. - خانوم دکتر به خدا نمی‌تونیم نگهش داریم. یه کاری برام بکنین. خانم دکتر روی دفترچه‌ام دو تا شماره نوشت. روبه‌روی یک شماره نوشت خانم ... و روبه‌روی شمارهٔ دیگر نوشت آقای ... - خانوم دکتر دارین چی کار می‌کنین؟؟ - مگه نگفتی بچه رو نمی‌خوای؟ به این شماره‌ها زنگ بزن. اینا شماره‌های یه زن و شوهره که بچه‌دار نمی‌شن. حاضرن به هر قیمت شده بچه بیارن‌. زنگ بزن بچه رو به اینا بفروش. خانم دکتر می‌خواست باز هم شماره بنویسد. قلبم داشت از سینه‌ام بیرون می‌زد. بلند شدم دستش را گرفتم. - ننویسین خانم دکتر، با من این کار رو نکنین. خانم دکتر توی چشم‌هایم نگاه کرد. - اگه می‌خوای بچه‌تو توی سطل بندازی، خب بهتره به یکی دیگه بدیش. لااقل بچه رو نمی‌کُشی. سنگینی فکر این که بچه را به کس دیگری بدهم تا مغز استخوانم را لرزاند. 📚 برشی از کتاب روایت‌هایی مستند از مواجهه با موضوع سقط جنین عمدی صفحه ۱۴۶ و ۱۴۷ 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
پویش‌کتاب‌‌مادران‌شریف
#بریده_کتاب #پناهم_باش 📘📘📘 - خانم دکتر! من باردار شدم. ناخواسته باردار شدم. صورت خانم دکتر به خن
سلام دوستان 🧡 ما یک هفته‌ای هست که همخوانی کتاب رو شروع کردیم. اگر دوست دارین این کتاب رو مطالعه کنین و با ما همراه باشین، تشریف بیارین اینجا: 👇 🔗 https://eitaa.com/joinchat/2067268405Cbf526eaa28 ❗️گروه مختص خانم‌هاست❗️ 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
مامانای عزیز سلام شب خوش 🌙 در ادامه‌ی مطالعه‌ی کتاب‌هایی با موضوع روایت‌های مادرانه، بعد از سه کتاب ، و می‌خوایم کتاب چهارم رو با هم شروع کنیم. ☺️ 📚 کتاب روایت‌هایی از زنان زیر سقف خانه‌ها این کتاب شامل ۲۳ روایت از ۲۳ زن 🧕 هست که نسبت خودشون رو با خانه‌داری 🏠 روایت می‌کنن و از گوشه‌وکنار زندگی خانه‌داری، باورها، دغدغه‌ها، جهان‌بینی‌ها و واگویه‌هایی ذهنی‌شون برامون حرف می‌زنن. هدف این مجموعه روایت‌ها، نشون دادن جهان‌بینی و تفاوت برخوردهای زنان با خانه‌داری هست؛ اینکه بانوان چطور تو این نقش «رشد» خودشون رو فراموش نمی‌کنند و از ظرفیت این موقعیت استفاده می‌کنند. کتاب به دنبال نشون دادن چهره‌‌ی بخشی از بانوان هست که امروزه کمتر دیده میشن و به شأن کارشون آن‌چنان که باید توجهی نشده. بانوانی که مثل یک کارگردان، زندگی دیگران رو کارگردانی می‌کنن تا اونها نقش‌آفرینی کنند و در نهایت خودشون دیده نمیشن. 💖 🗓 شروع همخوانی از شنبه ۶ مرداد ✅ اگر دوست دارین این کتاب رو همراه با هم بخونیم تشریف بیارین اینجا: 👇 🔗 https://eitaa.com/joinchat/1839989610C12ed48eb61 🔴 نسخه صوتی 🎵 کتاب بصورت رایگان موجوده. 🤩 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
پویش‌کتاب‌‌مادران‌شریف
احتمالا برای شما هم اتفاق افتاده باشه؛ حال و هوای بارداری خیلی معنویه، قشنگ انگار تو بغل خدایی. مخصوصاً که کلی دستورالعمل‌های مختلف برای هر ماه وجود داره و کلی دعا و قرآن و ... اما ... به محض اینکه زایمان می‌کنی و یه وروجک 👶🏻 نیم متری رو بغل می‌گیری، انگار درِ دفتر معنویت رو می‌بندی. 😔 از فردای زایمان روزگار طوری میگذره که بعد از مدتی می‌بینی ای بابا، انگار خدا دیگه مارو دوست نداره. نمازهای هول‌هولکی، ختم‌ قرآن‌هایی که دیگه آنچنان توفیقش رو نداری، دعاهای نخونده و هیات‌های نرفته میشه آینه دق. خیلی طول می‌کشه تا بفهمی معنویت من تو بچه‌داری چیه! اشتباهه که فکر کنیم معنویت فقط تو اعمال مستحبی خلاصه میشه و بچه‌داری رو یه عمل معنوی و عبادی به حساب نیاریم. تا حالا به این فکر کردی که واقعاً تو بچه‌داری 🤱 چطور میشه حال روحت رو خوب کنی و به داد دلت برسی که خدا رو یادش نره؟ یه بار رفته بودم هیأت، با کتاب جالبی آشنا شدم! یه کتاب درمورد آدمایی که همین دغدغه‌ها رو داشتن و حرفای دلشون رو نوشته بودن! حرفاشون سررشتهٔ کار رو دستم داد! اگر شما هم دوست دارید کمی بیشتر فکر کنید و سررشتهٔ معنویت‌تون رو پیدا کنید، پیشنهاد میکنم تو همخوانی کتاب «سررشته» با ما همراه باشید. 😉 🌿🌿🌿 سلام و رحمت 🌻 میدونین که چند وقتیه داریم کتاب‌هایی با موضوع روایت‌های مادرانه رو می‌خونیم. بعد از کتاب‌های ، ، و داریم میریم سراغ پنجمین کتاب 🤓📚 کتاب از انتشارات کتابستان معرفت 🗓 شروع همخوانی از شنبه ۲۰ مرداد اگر دوست دارین تو همخوانی این کتاب با ما همراه باشین، تشریف بیارین اینجا: 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3036742520C610f015e76 ❗️گروه مختص خانم‌ها ❗️ 🟣 روش تهیه نسخهٔ الکترونیک و چاپی کتاب با تخفیف داخل گروه 🟣 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
سلام دوستان عزیز حلول ماه ربیع مبارک 🌸🍀🌸 اگر با کانال ما همراه هستین میدونین که مدتیه مشغول همخوانی کتاب‌هایی با موضوع روایت‌های مادرانه هستیم. تا الان ۵ تا کتاب رو با هم خوندیم 😉 خیلی‌ از شما عزیزان توی گروه‌ها یا بصورت خصوصی پیام دادین و گفتین که چقدر با روایت‌های این کتاب‌ها احساس نزدیکی داشتین، چرا که همه‌ی اونها حرف دل مامان‌ها رو میزدن و همه‌مون با پوست و گوشت تجربه‌های مادرانه‌شون رو لمس و تجربه کردیم 😊 حالا برای شروع کتاب بعدی آماده‌اید!؟ 😋 یه کتاب که ۱۶ تا روایت از زندگی ۱۶ تا مامان با جایگاه‌ها و نقش‌های متفاوت رو به تصویر می‌کشه که وجه اشتراک همه‌شون سه فرزندی بودنه 🧡💙💚 اگر دوست دارین قاب‌هایی از تصاویر زندگی ۵ نفره رو بدون روتوش و سانسور تماشا کنین با همخوانی کتاب همراه باشین 😉 🔗 https://eitaa.com/joinchat/2884764562C46a8ee976b ❗️گروه همخوانی مختص خانم‌ها❗️ 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: https://eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab