eitaa logo
پویش‌کتاب‌‌مادران‌شریف
2هزار دنبال‌کننده
435 عکس
33 ویدیو
35 فایل
مهلت شرکت در پویش کتاب «ام علاء» از ۱ تا ۳۰ آبان 🏆۱۰ جایزه ۱۰۰ هزار تومانی به قید قرعه🏆 نذر فرهنگی کتاب: 6104338631010747 به نام زهرا سلیمانی ارتباط با ما: @Z_Soleimani
مشاهده در ایتا
دانلود
جوایز برندگان پویش مرداد ماه خدمتشون تقدیم شد. 🎁 یکی از برندگان جایزه‌شون رو به طرح اکرام ایتام هدیه کردن، و یکی دیگه از دوستان هم جایزه‌شون رو صرف نذر فرهنگی پویش کردن 💗 قبول باشه إن شاءالله ☺️ 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📘📘📘 اولین برکتی که انقلاب به زندگی‌ام داد، آشنایی با قرآن بود. هر روز قرآن می‌خواندم. یک‌ بار پروین سر همین قرآن خواندن دستم انداخت و گفت: «این چیه که می‌خونی؟ کتاب هزار سال پیش به چه دردت می‌خوره؟ قرآن من اینه.» بعد کتابی‌ را که در دست داشت، روی سر گذاشت. -این چه کتابیه؟ -کتاب لنین و استالین! من نه این‌ها را می‌شناختم، نه سر از حرف پروین درمی‌آوردم که دم از نظام کمونیستی می‌زد. هر آدمی به راهی هدایت می‌شود که فطرتاً به آن تمایل دارد. من راه قرآن و نماز را دوست داشتم؛ راه پیرمردی که آمده بود باری از دوش ما بردارد. اینکه دغدغه‌ی بعضی از ما، هنوز چیز‌های پیش پا افتاده بود، مشکل راه و مکتب او نبود. دلم می‌خواست بیشتر بدانم و دغدغه‌های بزرگ‌تری داشته باشم. 📚 برشی از کتاب روایت زندگی فرخنده قلعه نو خشتی ✍🏻 زینب بابکی انتشارات حماسه یاران 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
‌ اگه دوست دارید به مناسبت شهادت حضرت محمد صلوات الله علیه و آله یه کتاب کوتاه درباره ایشون بخونید، این کتاب انتخاب خیلی خوبیه. 📚 کتاب آفتاب آخرین نوشته مهدی قزلی تعدادی روایت خیلی کوتاه از زندگی و سیره حضرت با بیانی ساده و زیبا. نسخه صوتی و الکترونیکی هم داره. آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید این کتاب کوتاه شاید بتونه قدری از عطش ما برای شناخت خاتم النبیین رو رفع کنه. یا حداقل مروری مختصر و زیبا باشه بر دانسته‌های قبلی‌مون درباره ایشون. ✅ خرید نسخه صوتی و الکترونیکی کتاب «آفتاب آخرین»: کد تخفیف ۵۰ درصد: madaran www.faraketab.ir/b/215722 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📘📘📘 آن روز‌ها، جوّ ماهشهر، جوّ عجیبی بود؛ شده بود قمِ خوزستان. بچه‌های انجمن اسلامی فعال بودند، برنامه دعا به راه بود؛ دعای کمیل، توسل و زیارت عاشورا در نمازخانه، دفتر انجمن، محوطه بیمارستان شهدای یک، با حضور مجروحین برگزار می‌شد. روحانیون و سخنران‌های خوبی هم از سراسر کشور می‌آمدند. مراسم دعا لااقل برای من، یک کلاس معرفتی قوی بود. اصلا نمی‌دانم چه سِرّی در آن دعا‌ها بود که مرا زنده می‌کرد، روحم را جلا می‌داد. اشک می‌ریختم، چه اشکی! این اشک‌ها سابقه نداشت. الان که یاد آن شب‌ها می‌افتم، تنم مورمور می‌شود. خدا کند اگر کسی به اسلام زنده نمی‌شود، برای او چنین فضاهایی پیش بیاید تا زنده شود؛ البته خون از دماغ کسی نیاید. خیلی خوب است که آدم به دینش زنده شود. 📚 برشی از کتاب روایت زندگی فرخنده قلعه نو خشتی ✍🏻 زینب بابکی انتشارات حماسه یاران 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖋🖋🖋 سلام و عرض ادب بر شما و همه اعضای کانال من کتاب جنگ فرخنده رو سه روزی هست تموم کردم. تا آخر کتاب همش منتظر بودم زندگی خانم فرخنده خوب بشه و حداقل کمی راحت زندگی کنن. واقعا روح بزرگی داشتن ایشون و قطعاً خدا صبر و ظرفیتش رو در ایشون دیده بوده که اینقدر ایشون توی شرایط خاص قرار گرفتن. تا قبل از خوندن این کتاب هم خودم میدونستم که زندگی جانباز اعصاب و روان از بقیه جانبازها سخت‌تره اما با این کتاب با گوشت و پوستم درکش کنم. واقعا خدا قوت به خانم فرخنده و فرخنده‌ها... انشاءالله اجرشون پیش خدا محفوظه 🌹🌹 فقط اینکه‌ ای کاش انتهای کتاب عکس‌هاشون چاپ می‌شد همونطور که توی کتاب از بعضی عکساشون صحبت میکردن. ممنون از انتخاب‌های قشنگ‌تون برای کتاب‌های پویش🌹🌹 اللهم الرزقنا الشهاده فی سبیلک 🤲 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام دوستان عزیز حلول ماه ربیع مبارک 🌸🍀🌸 اگر با کانال ما همراه هستین میدونین که مدتیه مشغول همخوانی کتاب‌هایی با موضوع روایت‌های مادرانه هستیم. تا الان ۵ تا کتاب رو با هم خوندیم 😉 خیلی‌ از شما عزیزان توی گروه‌ها یا بصورت خصوصی پیام دادین و گفتین که چقدر با روایت‌های این کتاب‌ها احساس نزدیکی داشتین، چرا که همه‌ی اونها حرف دل مامان‌ها رو میزدن و همه‌مون با پوست و گوشت تجربه‌های مادرانه‌شون رو لمس و تجربه کردیم 😊 حالا برای شروع کتاب بعدی آماده‌اید!؟ 😋 یه کتاب که ۱۶ تا روایت از زندگی ۱۶ تا مامان با جایگاه‌ها و نقش‌های متفاوت رو به تصویر می‌کشه که وجه اشتراک همه‌شون سه فرزندی بودنه 🧡💙💚 اگر دوست دارین قاب‌هایی از تصاویر زندگی ۵ نفره رو بدون روتوش و سانسور تماشا کنین با همخوانی کتاب همراه باشین 😉 🔗 https://eitaa.com/joinchat/2884764562C46a8ee976b ❗️گروه همخوانی مختص خانم‌ها❗️ 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: https://eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab
پویش‌کتاب‌‌مادران‌شریف
سلام دوستان عزیز حلول ماه ربیع مبارک 🌸🍀🌸 اگر با کانال ما همراه هستین میدونین که مدتیه مشغول همخوان
📘📘📘 مردم راست می‌گفتند بچه سوم پدیدهٔ سختی بود. از آن جهت که سر و صدا بیشتر شده بود و ماشین لباسشویی زودتر پر می‌شد و تناوب جاروبرقی بیشتر و در کل عامل بی‌نظمی جدیدی به نظم سابق خانه تحمیل شده بود. ولی نه آنقدری که نظم زندگی‌ام با بچه اول به هم ریخته و با بچه دوم شلوغ‌تر شده بود. بچه سوم موجودی بود که لای دست و پای دو بچهٔ دیگر برای خودش بزرگ می‌شد. پستونک افتاده‌اش را یکی از برادرها می‌برد و می‌شست و می‌آورد و می‌گذاشت دهانش و جغجغه‌اش را آن یکی برایش تکان می‌داد. چهار دست و پا راه می‌افتاد و پشت سرشان از این اتاق به آن اتاق می‌رفت و پاک‌کن می‌خورد و پازل خراب می‌کرد و وقتی که جیغ‌شان درمی‌آمد، فکر می‌کرد دارند باهاش بازی می‌کنند و یک خنده گنده می‌کرد و تُفش از کنار دو دندان کوچکش آویزان می‌شد و دل برادرها هم می‌رفت و بوسش می‌کردند. دقایق طولانی توی روروئک می‌نشست و مردمک سیاه چشم‌هایش با توپی که بین دو برادرش این طرف و آن طرف می‌شد، تاب می‌خورد. گاه می‌نشاندندش توی سینی و نیم دایره می‌چرخاندند و می‌خندید و گاه کریرش را مثل ماشین روی فرش می‌کشیدند و کیف می‌کرد. دستش را می‌گرفتند و راه می‌بردند و بارها شعری که دوست داشت را برایش همخوانی می‌کردند. شده بود باعث مشغولیت بزرگترها و خودش هم این وسط مشغول می‌شد. طوری که من وقت بیشتری حتی برای کتاب خواندن پیدا کرده بودم. و البته نه هنوز کتاب نوشتن و از این جهت هم خیلی راضی بودم. چرا که داشتم از بچه‌داری در حد فیلم‌های مرضیه برومند لذت می‌بردم و مثل دو بچه قبل دنیا را برای خودم تیره و تار نکرده بودم. 📚 برشی از کتاب به قلم مرضیه احمدی نشر معارف 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام و رحمت ☀️ اگر جزء اون دسته افرادی هستین که طاقت نیاوردین با همخوانی پیش برین و مطالعه‌ی کتاب رو خیلی زود به پایان رسوندین، مشخصات‌تون رو برای شرکت تو قرعه‌کشی شهریور ماه اینجا ثبت کنین: 👇🏻 🔗 https://digiform.ir/cd71518e0c کتاب هم نسخه الکترونیک داره و هم صوتی و تازه صوتیش هم رایگانه 🤩 ما هم توی کانال اینجا فایل‌هاش رو گذاشتیم. از اون کتابای جذابی که هر کی خونده اعتراف می‌کنه که خیلی متفاوت و قشنگه. از ما گفتن بود 😉 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📘📘📘 یک بار در همین بیمارستان، صحنه‌ای دیدم که هیچ وقت فراموش نمی‌کنم؛ مجروحی که هر دو دست و هر دو پایش قطع شده بود؛ شده بود یک مربع باندپیچی شده با یک سر. درست دم درِ بهشت ایستاده بود و معلوم بود لحظات آخری است که مهمان ما زمینی‌هاست. محو صورت نازنینش شده بودم که بدون هیچ گله و شکایت و ناله‌ای، فقط یا زهرا (سلام الله علیها) می‌گفت. با هر دم و بازدم، یک یا زهرا (سلام الله علیها) می‌گفت. قشنگ پیدا بود که در حال مزه مزه کردن شهادت است. فکر می‌کنم، خدا هم عاشق این دلبری‌اش شده بود، که برای بردنش عجله نمی‌کرد. کنار تختش ایستاده بودم که صدای ویزویزِ خنده‌ی دو سه تا پرستار، توجه‌ام را جلب کرد. جلوی در بودند و هر بار که مجروح یا زهرا (سلام الله علیها) می‌گفت، می‌گفتند:«مرض! کی بهت گفت بیای خودت رو به این روز بندازی؟ حالا چی بهت دادن؟» بعد می‌زدند زیر خنده. داغ کردم. بهشان توپیدم. -بدبختا! این جوون به خاطر من و شما به این روز افتاده! خجالت نمی‌کشید؟! -جمع کن نوخشتی! تو هم شدی قاطی اینا؟! راهشان را کشیدند و رفتند. از آن نورچشمی‌هایی بودند که انجمن اسلامی هم حریفشان نمی‌شد. با این همه، جرئت بدرفتاری علنی با مجروحین را نداشتند. کاری هم نمی‌کردند و فقط روی اعصاب ما رژه می‌رفتند. یکی مثل سیمین که با وجود بارداری در منطقه جنگی مانده بود، یکی هم مثل اینها. به قول خدا، از چهارپا هم گمراه‌تر؛ البته، اینها در مقابل پرستاران و دکترهای متعهد آن دوره، حکم کف روی آب را داشتند؛ ولی خب همین تعداد اندک هم، مایه عذاب بود...شاید بعضی‌ها فکر می‌کنند، سیاهی لشکرِ آن فتنه‌هایی که دهه هفتاد و هشتاد گریبان انقلاب را گرفت، یک شبه از دل خاک، سبز شدند؛ ولی من این‌طور فکر نمی‌کنم. این منافق‌های دورو،‌ آن روزها هم بین ما بودند. خیلی از آنها مثل ما لباس می‌پوشیدند، مثل ما در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کردند، مثل ما داعیه انقلابی بودن داشتند؛ ولی حقیقت این است که هیچ وقت دل به انقلاب ندادند. فقط همرنگ جماعت شدند تا رسوا نشوند و به محض اینکه آب‌ها از آسیاب افتاد، دُم درآوردند. بگذریم...، اما کاش نمی‌گذشتیم! کاش به همین راحتی از سر خیانت آنها نمی‌گذشتیم! 📚 برشی از کتاب روایت زندگی فرخنده قلعه نو خشتی ✍🏻 زینب بابکی انتشارات حماسه یاران 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
من هر جا که با مادران شهدا مواجه شده‌ام، آنها را حتی از پدران شهدا هم قوی‌تر دیده‌ام. غالباً نمونه‌اش را در روحیه این مادران بزرگوار و شجاع می‌توانید ببینید. این عظمت زن مسلمان در میدان‌های سیاسی و فرهنگی است. امام خامنه‌ای شما هم دعوتید به همنشینی مجازی با مادر عزیز: سرکار خانم زهرا همايونی مادر بزرگوار شهیدان امير و علی شاه آبادی و راوی كتاب "قصه ننه علی" چهارشنبه ٢١ شهریور ماه ۱۴۰٣ ساعت ١۶ در نرم‌افزار قرار: https://gharar.ir/r/2ebeab9f منتظر تک تک شما عزیزان هستیم.
پویش‌کتاب‌‌مادران‌شریف
من هر جا که با مادران شهدا مواجه شده‌ام، آنها را حتی از پدران شهدا هم قوی‌تر دیده‌ام. غالباً نمونه‌ا
کتاب رو قبلا با هم تو پویش خوندیم. از اون کتابهای متفاوتی که از ذهن‌ها پاک نمیشه 💔 یکبار هم جمعی از دوستان پویش کتاب حضوری خدمتشون رسیدن و عرض ادب کردن. اگر دوست داشتین میتونین تو جلسهٔ مجازی امروز شرکت کنین و از نفس این مادر شهید بهره ببرین. ☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖋🖋🖋 ✳️ کتاب خیلی جذاب با نثر روان و گفتاری گرم بود، اینکه خانم فرخنده از یه خانواده‌ای که خیلی مذهبی نبودن تونسته بود به این مرحله از عرفان برسه که انتخابش برای ادامه‌ی زندگی به جای کشور خارجی، ازدواج با یک جانباز اعصاب و روان بود برای من جالب بود. ✳️ کتاب خیلی جالب با نوع روایت عالی که به خوبی شرایط قبل از انقلاب در خانواده‌های مرفه، سختی‌های جنگ و مشکلات جانبازان اعصاب و روان رو شرح میده. ✳️ از نظر من یکی از زیباترین و تاثیرگذارترین کتاب‌های حوزه دفاع مقدس بود. پر از درس، پر از ایثار‌ و از خودگذشتی؛ پر از درس ... خیلی بیشتر از قبل شرمنده شهدا و خانواده‌های شهدا و جانبازان، بویژه جانبازان اعصاب و روان شدم ... داستانی پر از جزییات و فراز و فرود بود که خواننده رو کامل همراه می‌کرد. با شهادت خداداد خیلی همراه فرخنده اشک ریختم بخاطر مظلومیت جانبازان اعصاب و روان و رنجی که خانواده‌های صبور و مظلومشون میکشن. 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
پویش‌کتاب‌‌مادران‌شریف
#نظرات_شما #جنگ_فرخنده 🖋🖋🖋 ✳️ کتاب خیلی جذاب با نثر روان و گفتاری گرم بود، اینکه خانم فرخنده از
سلام عزیزان عیدتون مبارک 💚 عصر جمعه‌تون بخیر و خوشی 🌸 خبر دارین که چند روزیه نویسنده‌ی محترم کتاب توی گروه همخوانی حضور دارن و آخرین مقرری‌ها رو داریم با حضور ایشون می‌خونیم و سوالاتمون رو می‌پرسیم؟! 😉 تا آخر شهریور هنوز یه هفته‌ای فرصت هست و جدا پیشنهاد می‌کنیم اگر هنوز مطالعه کتاب رو شروع نکردین، حتما با ما و همراه بشین که قطعا لذت خواهید برد. راستی یه سورپرایز ویژهٔ دیگه هم داریم که به زودی خواهیم گفت ... 🤩🤩🤩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا