#سیدمحمدعلی 🌺
سلام به اعضای گروه مادرانه
می خواستم تجربه ی خودم را بگم تا برای دیگران هم مفید باشه
من ۱۹ سالم هست بارداری و زایمان اول و بی تجربه و در شهر غریب.
در هفته ی ۲۸ دردهای انقباضی من شروع شد ک با کانال و گروه مادرانه آشنا شدم. همان موقع از خانم شریفی در گروه مشورت خواستم و راهنمایی گرفتم ولی از آنجایی که احساس گرگرفتگی عطش و گرما و ... داشتم تصمیم گرفتن تحت نظر ایشان تدبیر بگیرم
با تدابیر ایشان صفرام کنترل شد جنین را بالا کشیدیم.
تا جایی که میتونستم تدابیر رو انجام دادم .انقباضاتم کم و بیش بود (چون کاملا تدابیر رو دقیق انجام نمیدادم) اما ۳۶ هفته دیگه قابل توجه بود تا اینکه دوباره با خانم شریفی مشورت کردم و گفتن بکشم بالا دوباره کشیدم بالا ولی باز هم انقباض داشتم تا اینکه کم کم احساس کردم بچه جوری رفته بالا دیگه نمازم رو راحت میتونستم بخونم و زیرشکمم رو هم دست میزدم خالی شده بود.
یکبار که با درد انقباضی رفتم بیمارستان نوار قلب بچه گرفتم گفتن خیلی خوبه و اینکه چون دو تا بتامتازون و یه سولفات برای ریه و مغز بچه از قبل زده بودند(۳۲ هفته) و اینکه ۳۶ هفته هستم گفت اگر درد گرفتم دیگه درد رو از بین نمیبرن زایمان میکنن که من هم تصمیم گرفتم اگر درد داشتم تو خونه میمونم تا کاملا به آخر برسم .
من که خیلی نگران از سلامتی بچه بودم مرتب با مشاوره و صحبتهای خانم شریفی آرام میشدم.
یکبار به دکتر گفتم من قرص آهن نمیخورم برام ننویسین من تامین هستم (چون شیره و اینا میخوردم) به منشی ش نگاه کرد گفت این همونه که میگه من چیزای طب سنتی رو میخورم بعد منشی ش گفت نه اون یکی دیگه بود....
تشکر میکنم از خانم شریفی که بهم آرامش دادن تا بتونم بچمو بیشتر نگه دارم.
با خودم گفتم این حالا حالا ها نمیاد و شد ۳۸ هفته و ۲ روز که دردهام زیاد شد بعد که رفتم و گفتن تا یکی دو روز دیگه بچه ت به دنیا میاد.
اومدم خونه انقباض داشتم مثل چند روز اخیر و برام عادی بود اما دیگه کم کم شدید شد و نزدیک تر ولی زمان نمیگرفتم چون باور نداشتم به دردهام که درد زایمان باشه بعد یکی دوساعت درد معمولی که مثل گذشته بود دردهام شدیدتر شد و هروقت میگرفت حالت سجده میکردم
دردهام طوری شد دادم رو در میاورد ولی چون تو ساختمون بودیم نمیتونستم داد بزنم...
بیمارستان رسیدیم و گفتن فول هستم و ۹سانت و وارد زایشگاه شدم و بعد نیم ساعت با چند تا زور زدن بچه م به دنیا اومد .
وارد بخش که داشتم میشدم دو تا از پرستارا ازم پرسیدن کی بهت یاد داد تا ۹ سانت نگه داری بعد بیای . تعجب کرده بودن با سن کمم .حین زایمان هم وقتی زورم میومد زور میزدم بعد یه نفس عمیق تا چند بار همین کار رو تکرار کردم و بچه به دنیا اومد
🐣آسیدمحمدعلی ۳ کیلو گرم وزن داره
البته یه عالمه هم بخیه خوردم.....
ساعته ۱۲ رفتم بیمارستان ، ۱۲ و نیم به دنیا اومد
می خوام به مادرای باردار این مطلب را بگم
که اگر همچنان و تا زایمان از تدابیر ارزشمند خانم شریفی و دلسوزی های ایشان استفاده میکردم شاید اینهمه بخیه نداشتم و الان حالم بهتر از این بود
بازهم از ایشون و گروه مادرانه تشکر می کنم.
#گزارش_زایمان12
eitaa.com/madarane_1 ایتا
t.me/madarane_2 تلگرام