بسماللهالرحمنالرحیم
بی مقدمه👇
به واسطه ی خواهرزاده همسرم با گروه مادرانه آشنا شدم و عضو کانال و گروه شدم.
هفته ۲۸ بارداری بودم که یک شب در یک مهمانی با خواهرزاده همسرم در مورد گروه مادرانه صحبت میکردیم از من پرسید برای زایمان چه قصدی دارم من هم بدون هیچ ابهامی گفتم #سزارین😱
کلی دربارهی #ویبک با من صحبت کرد😏
نظر همسرم نیز در مورد وی بک و زایمان در منزل مثبت بود اما من همچنان میترسیدم و از اینکه باید کلی تدابیر انجام می دادم دلسرد میشدم.
تا اینکه به اصرار همسرم به مدیر گروه پیام دادم. مزاج شناسی شدم و تدابیر تعدیل مزاج را پیش گرفتیم.
آن زمان بهخاطر #قرص_خون هایی که میخوردم شدید بدنم خارش داشت طوری که شبها بهسختی خوابم میبرد به کمک تدابیر خانم شریفی خارش بدنم خوب شد🤲
مشکل دیگری که من سالیان سال بود با آن درگیر بودم این بود حس بویایی نداشتم؛
یعنی کم پیش میآمد بویی حس کنم فکر میکردم تا آخر عمر باید بدون حس بویایی زندگی کنم☹️
چون جاهای دیگر هم مراجعه کرده بودم و نتیجه نگرفته بودم 😩
تا اینکه وقتی به خانم شریفی گفتم این مسئله را با دادن تدابیر بهراحتی به دو هفته نکشیده بود حل کردند و من همه بوها را حس میکردم حس خیلی خوبی داشتم باورم نمیشد بعد از سالهای سال بهراحتی و برای همیشه حس بویایی برگشته😇
این مسئله باعث شد بیشتر از قبل به خانم شریفی ایمان بیاورم و هر چه میگفتن را بهدقت انجام میدادم و نتیجه آن را میگرفتم کم کم خودم لذت میبردم و وقتی نتیجه میداد با تلاش، خستگی انجام تدابیر از بین میرفت💪
هفته ۳۶ بارداری که تمام شد تدابیر زایمان آسان را تحت نظارت خانم شریفی انجام میدادم کمکم ورزشها، تدابیر و طیبات بادقت بیشتری انجام میدادم؛
پزشک و سونوگرافی تاریخ ۲۹ فروردین را برای سزارین زده بود هفته ۳۹ بارداری که پر شد دردها کمکم بیشتر شده بود و تایم استراحت بین دردها نیز کمتر.
گزارش تایم دردها و انقباضات را که به خانم شریفی دادم گفتند که موقع زایمان است و باید سعی کنیم قبلاز وارد شدن به هفته چهلم تا وزن جنین بالاتر نرفته زایمان انجام شود.
هنوز سر این مسئله که در منزل زایمان کنم یا بیمارستان بروم و چهطور کار پیش رود که خانم شریفی عزیز سر زایمانم باشد مردد بودم.
اما ته دلم روشن بود که نتیجه به بهترین وجه ممکن خواهد بود چرا که ما تمام تلاش خود را کرده و بر خدا توکل کرده بودیم✅
دقیقا ۳۹ هفته و دو روز بود که دردا بیشتر شده بود به خانم شریفی گفتم ایشون خودشان نمیتوانستند بیایند قرار شد با دوستان ماما از شهر اطراف هماهنگی انجام شود....
خلاصه اینکه با عنایت و مدد الهی دو گروه ماما از دو شهر برای زایمانم آمدند😄😄
✅ﻭَﻣَﻦْ ﯾَﺘَّﻖِ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﯾَﺠْﻌَﻞْ ﻟَﻪُ ﻣَﺨْﺮَﺟًﺎ ﻭَﯾَﺮْﺯُﻗْﻪُ ﻣِﻦْ ﺣَﯿْﺚُ ﻟَﺎ ﯾَﺤْﺘَﺴِﺐُ وَ مَنْ یَتَوَکِّلْ عَلَی الله فَهُوَ حَسْبُهُ.
👈 و كسى كه از خدا بترسد براى او راه خروجى (از مشكلات) قرار مىدهد و از جايى كه حسابش را نمیكند، به او روزى مىرساند، و هر كس بر خدا توکل كند او براى وى کافی است.✅
من و همسرم خیلی تعجب کرده بودیم و باور نمیکردیم شرایط پیش رو را و خیلی خوشحال بودیم😂😂
دعا کرده بودم که..... و حالا باور نمیکردم خدا دعایم را اجابت کرده باشد.
ماماهای عزیز از وقتیکه آمدند با من شروع به انجام ورزش کردند؛
و هر زمان دردها غالب میشد این سه عزیز نقاطی از بدن را ماساژ میدادند ودردها قابل تحمل تر میشد😇
تا صبح بیدار بودیم و ورزش انجام دادیم و دردها بیشتر و بیشتر که میشد معاینه انجام میشد.
انجام ورزشها و تدابیر خوراکی توسط این سه بزرگوار دردها را فراگیرتر کرده بود.
همسر نیز در منزل با صدای بلند قرآن و دعا میخواندند🤲
بالاخره ساعت ۱۰/۲۰ صبح روز چهارشنبه اذن تولد فرزندم صادر شد😍🐣😍
بعد از زایمان نیز مثل قبل زایمان کاچی ، خرما و کباب و... فراهم بود.
اصلا باورم نمیشد به این خوبی بدون برش و بخیه زایمان کرده باشم💪
تمامی مراحل یک طرف حضور و قربانصدقههای مامای مهربان، مهربانتر از مادر یک طرف😍
موفقیت در این کار را مدیون قوت قلبهای خانم شریفی بودم که هر دفعه که دلسرد و ناامید می شدم مرا بیشتر به خدا نزدیک میکردند و امید را بیشتر در دلم زنده میکردند...
خانم شریفی فرشتهای بودند که خداوند سر راه من گذاشتند و من تمام عمر دعاگو و مدیون ایشان هستم🙏
#گزارش_زایمان42
@madarane_1 کانال ایتا
t.me/madarane_2 کانال تلگرام