eitaa logo
مادرانه
9.1هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
68 فایل
وابسته به گروه مادرانه ؛ مادرانه حق کپی و بهره برداری با لینک کانال مجاز است. t.me/madarane_2 تلگرام عضویت و طرح پرسش در گروه مادرانه امکان پذیر است☟☟ https://eitaa.com/joinchat/2921267247Cb2f27698d8
مشاهده در ایتا
دانلود
دیالوگ یک مادر که به راحتی می توانست زایمان طبیعی انجام دهد؛ ولی پشت پرده دروغ مکونیوم شد. @madarane_1 ایتا t.me/madarane_2 تلگرام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آنهایی که واکسن به هر نوع و نامی(داخلی یا خارجی) زدند موش آزمایشگاهی واکسن شدند!!! @madarane_1 ایتا t.me/madarane_2 تلگرام
بسم الله الرحمن الرحیم و خدایی که در این نزدیکیست هفته ۹ بارداری بود که به واسطه یکی از دوستانم با کانال و گروه مادرانه آشنا شدم اوایل کاملا تفریحی و تفننی در کانال جستجو می‌کردم به خاطر اینکه مدتی بود با طب اسلامی آشنا شده بودم همواره پیگیر مطالب کانال بودم اولین بار وقتی فیلم یکی از سزارین ها را در کانال مشاهده کردم به این نتیجه رسیدم که در اتاق عمل چه بلای بزرگی به سرم می آید و همین قضیه انگیزه ای شد تا در مورد زایمان طبیعی بعد از سزارین تحقیق کنم. همین طور که پیش می رفتم بیشتر از قبل به مطالب کانال تسلط پیدا می‌کردم و سعی می‌کردم و آنها را رعایت کنم. و مهمتر از همه گزارشهای زایمانی که در کانال میخواندم انرژی انگیزه بیشتری به من می‌داد تا بتوانم به این موضوع فکر کنم تمام دوران بارداری با خواندن گزارش‌های زایمان به انتها رسید هر بار که این گزارش‌ها را می‌خواندم انرژی منفی که از طرف اطرافیان به ما وارد می‌شد خنثی می‌شد هیچ وقت فکر نمی‌کردم که خودم روزی یکی از ترین گزارش ها را برای کانال ارسال کنم. بالاخره انتظار به سر رسید با رعایت دستورالعمل های کانال یک بارداری آرام به هفته ۳۶ رسید. و من به خانم شریفی برای تدابیر زایمان آسان پیام دادم یکی از اشتباهاتی که من کردم اعتماد به حرف دکتری بود که به من گفت اگر شرایط خوب پیش برود قبول می کنم زایمان وی بک تو را انجام دهم. دو هفته از انجام تدابیر زایمان آسان گذشته بود که شبها گهگاهی درد به سراغم می آمد اوایل با استراحت و گرم نگه داشتن دردها ساکت می شد تا اینکه یک شب که درد داشتم با تصور اینکه این درد ها هم ساکت خواهد شد دردها را تحمل می کردم تا اینکه ساعت ۴ بامداد سه شنبه کیسه آب پاره شد وقتی به خانم شریفی پیام دادم تدابیر جدید رو برام ارسال کردند و تا شب مرتب تحت نظر تدابیر را انجام می‌دادم روز اول بعد از پارگی کیسه آب دردهاخیلی زیاد نبود تا شب که دردها زیاد شد. با اینکه نفس گیری عمیق و ماساژ داشتم اما فاصله درد ها زود به زودبود تصور کردم دیگه به مراحل پایانی دردهای زایمانی رسیدم و به خانم شریفی پیام دادم؛ ساعت ۱۱ شب تا جواب دریافت کنم ما راهی بیمارستان شدیم. و شد آنچه نباید میشد🙄 وقتی گفتم که زایمان های قبلی من سزارین بوده و از ساعت ۴ صبح کیسه آب پاره شده پرسنل بیمارستان شروع کردند به دعوا کردن که چرا اینقدر دیر آمدی بچه در خطر است( دیگه بماند که به فهم و شعور من هم توهین کردندکه تحصیلات چیه و از این حرفها ) و همین الان باید به اتاق عمل بروی و سزارین کنی به من می گفتند کی به تو گفته که میتونی بعد از دوبار سزارین طبیعی زایمان کنیم وقتی میگفتم دکتر متخصص زنان گفته می تواند این فرصت را به تو بدهم؛ هیچکدامشان نمی‌پذیرفتند حتی خود متخصص زنان در آن ساعت پاسخ تلفنش را نداد و بعد از مدتی که زنگ زد وقتی گفتند شما به ایشون گفتید میتونه وی بک بکنه؟گفت چون نیامده زیر نظر خودم و زیر نظر من ورزش نکرده من نمی پذیرم که ویبک ایشون رو انجام بدم😔 که این هم بهانه‌اش بود چون اصلا نمی‌خواست این کار را بکند و گفت من اصلا سزارینش هم نمی‌کنم ... تمام عوامل اتاق عمل از دکتر بیهوشی، دکتر زنان که البته رزیدنت بود را خبر کردند ساعت یک نصف شب. همینجور که داشتند از جنین ضربان قلب می‌گرفتند گفتند افت ضربان دارد و ضربان از ۱۴۰ به ۹۰ رسیده طوری پرستار ها نگران و مضطرب بودند که این نگرانی و اضطراب شان من را به این نتیجه رساند که جان فرزندم از سزارین شدن مهمتر است پس برخلاف میل قلبی نامه رضایت سزارین را امضا کردم😏😏 @madarane_1    ایتا t.me/madarane_2   تلگرام
سلام خانم بزرگوار هیچکس، و هیچ دستورالعملی از افراد مختلف نتونست مشکلمو برطرف کنه نوزادم دوماهش هست تقریبا تا یکماه اول فقط شیر خودمو میخورد چون زردی داشت ازمایشگاه گفت چون شیر خودت گرمیه یه دو روزی بهش بده تا زردی از تنش بیرون بره🙄🙄 که البته با داروهای طب اسلامی این زردی پایین اومد و البته دو روزی هم ،البته هر روز فقط نصف شیشه بهش شیرخشک دادم به توصیه متصدی ازمایشگاه. روزهای بعد هم چون دست تنها بودم و بچه اولم بود و شب نخابی زیاد اذیتم میکرد و البته چون بخاطر زایمانم توی بیمارستان خیلی اذیت شدم و بخیه های زیادی خورده بودم حال جسمیم خوب نبود و خیلی خسته بودم، به همین دلایل بخاطر اینکه شبا هم کمی راحتتر بخابم اومدم فقط شبها اونم فقط یه شیشه به بچم شیرخشک دادم😳😳😳 در حالی که کل روز رو به بچم شیر خودم میدادم. روزهای بعد هی میدیدم نوزادم بیقراره. میگفت من شیرت کمه و بچت سیر نیست. منم از روی اینکه مرتب از سینم شیر چکه میکرد و طول روز سینه خودمو میخورد قبول نمیکردم. تا اینکه یه شب با شیردوش شیرمو دوشیدم و دیدم بله شیرم به شدت کمه. نمیدونم به چه دلیلی شیرم بشدت کم شد،البته نزدیک به یکهفته ای اشتهامو از دست دادم و درست و حسابی غذا نمیخوردم.بعد این دیگه شیرم کم و کم شد. الان نزدیک یکماهی هست بچم فقط شیرخشک سیرش میکنه😭😭 از بس بی طاقتی میکرد و.گرسنه بود مجبور شدم شیرخشک بدم.حتی سینه خودمم دهنش میزارم اما نهایتا پنج دقیقه سینه خودمو میگیره و بعدش شروع میکنه به گریه چون هم شیرم خیلی کمه و سیر نمیشه😢 شیر،عسل،قطره و پودر شیرافزا ، خرما، روغن حیوانی میخورم، یه کمی شیرم بیشتر شده اما نه در حدی که بچه سیر بشه 😡خیلی اعصابم خرده همش میگم با شیرخشک تکلیف سیستم ایمنی و استخوان بندی بچم چی میشه. 👈خیلی علاقه دارم و داشتم بچمو با شیر خودم بزرگ کنم که اینطوری شدم👉 الان چکار کنم ⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️ حدس میزنم دیگه کار از کار گذشته و دیگه بچم شیرخشکی شد و تموم وقتی میبینم در طول روز صدرصد خوراکش شیرخشک شده 😞😞😞😞😞 کارم شده غصه خوردن و گریه کردنه که چرا نباید بتونم بچمو با شیر خودم بزرگ کنم 😭😭😭 الانم شیرم کمه.غیر از کم بودن الان دیگه اصلا سینه خودمو نمیگیره. . بنظرتون هنوز راهی هست. خواهش میکنم راهنماییم کنید @madarane_1    ایتا t.me/madarane_2   تلگرام
مادرانه
ماشاءالله لاقوه الا بالله العلی العظیم خدیجه خانم فرزند اول بانویی ۲۰ ساله از خوزستان که با قهرما
بسم الله الرحمن الرحیم گزارش زایمان مامانِ خدیجه خانوم چه شبها که تا صبح گزارش های زایمان رو میخوندم و ته دلم میگفتم میشه منم یه روزی گزارش زایمان در خانه رو بنویسم؟🥲 اوایل بارداری اصلا بهش فکر نمیکردم اما با رسیدن به نیمه بارداریم به ذهنم رسید که منم توی خونه زایمان کنم خانوادگی امید داشتیم بتونیم قابله ای پیدا کنیم و بقیه توصیه میکردن حالا که قابله پیدا نکردی برو بیمارستان و مامانایی که توی خونه زایمان کردن رو خانم های هیکلی چهارشونه قویییی تصور میکردم که همه جوره طب اسلامی رو اجرا کردن و... تا اینکه لایو مامان دوقلو ها رو دیدم ایشون فقط یکسال از من بزرگترن و بدون قابله تونسته بودن زایمان کنند این گونه بود که... مطمئن تر شدم که من هم میتونم 💪 روزهای آخر قبل زایمانم چندین بار خانم شریفی برام لایو میگذاشتن و سوالاتم رو جواب میدادن و آموزش های لازم رو میدادن از دو روز قبل زایمانم دردهام شروع شده بود شب که میشد از ساعت 1 تا 8 صبح فرداش درد میکشیدم و بعد کاملا خوب میشدم و دردهام میرفت ترشح های زایمان داشتم ولی فکر میکردم کپسول های گل مغربی که میذاشتم داره برمیگرده و خارج میشه🥲😅 تا اینکه صبح زایمان که همچنان درد داشتم خانم معظمی بهم گفتن ازین به بعد تایم دردهات رو بگیر و بفرست دردهام به هر 5 دقیقه رسیده بود متوجه شدم عه درد زایمانه خانم شریفی قبلش بهم گفته بودن😅 خودم و جناب همسر همچنان بی خیال درازکش بودیم که خانم شریفی زنگ زدن و گفتن اماده زایمان بشید تازه متوجه شدیم آرههه قضیه جدیه گویا🤨 با اومدن خواهرم وارد لایو شدیم با خانم شریفی از ساعت 10 صبح تا نزدیک 1 ظهر و دوباره بعدازظهر تا نزدیک 9 شب ماشالله یک سره و یک نفس ایشون همراهی مون کردن توی لایو و از اول تا آخر زایمان هر موردی بود توضیح میدادن یا عکس و کلیپش رو میفرستادن که بهتر متوجه بشیم تا نزدیک ظهر درد کشیدم و تدابیر انجام دادم ولی یکباره همه دردهام رفت حتی کمردرد خفیف هم نداشتم از دو روز قبلش اصلا درست نخوابیده بودم و سردرد و خستگی توان نذاشته بود برام پس رااااحت گرفتم خوابیدم در حالیکه خانم شریفی کیلومترها اونطرف تر داشت استرس منو میکشید🥲 من قبلا زایمان نکردم تجربه بیمارستان رو ندارم ولی بنظرم توی بیمارستان بعد از خدا خودتی و خودت ولی توی خونه دیدن تلاش های همسرم و خواهرم و صدای خانم شریفی که لحظه ای قطع نمیشد از نگرانی همه حس خوبی بهم میداد انگار بار مسئولیت روی دوش چند نفر تقسیم شده بود صوت قرآن که پخش میشد، اسپندی که دود میکردن با زبون روزه تمام وقت کاچی، شربت و دمنوش، کباب و... برام درست میکردن و همسرجان با خواهش و تمنا ازم میخواستن بخورم😁 خانم شریفی برای بیشتر شدن درد ها چندین نوع حرکت و ورزش میفرستادن و منو مختار میذاشتن هرکدوم بتونم انجام بدم حتی با وجود اینکه طب نوین به این رسیدن که توی حالت سجده یا اسکات زایمان آسان تره و حالت درازکش زیاد مناسب نیست ولی لحظه زایمانم نمیتونستم حالتی جز درازکش باشم این حس اختیار داشتن برام لذت بخش بود که فکر نمیکنم توی بیمارستان اینقدر به آدم آزادی بدن چیزی دست خودش باشه😕 بقول خانم شریفی توی بیمارستان جناب همسر ساک به دست می ایسته تا شیک و مجلسی بچه رو قنداق پیچ بیارن براش ولی توی زایمان در خانه همراهی و کمک همسر خیلی موثره همسرم روز زایمان انقدر زحمت کشید و بهش فشار اومد باوجود اینکه من اسم دخمل جان رو انتخاب کردم بخاطر دل جناب همسر اسمش رو خدیجه گذاشتم😁🥰 موقعی که بلند میشدم راه برم و ورزش کنم دیدن عکس و تابلو های خونه آرومم میکرد پارچه سبز نام مبارک امیرالمومنین،عکس حرم امام رضا، تابلوی چهارقل ، عکس حاج قاسم (خونمون حسینیه ست🤣) توی لحظه زایمان عکس رهبری روبروم بود😆 توی دلم بهشون میگفتم من به حرف شما باردار شدم پس خودتون کمکم کنید 😁😅 تا لحظه آخر خدا میدونه اصلاااا استرسی نداشتم اون تصوری که بقیه از زایمان برام ساخته بودن با چیزی که تجربه کردم زمین تا آسمون فرق داشت تا کمی صدام بالا میرفت خانم شریفی و خواهرم ازم میخواستن خودم رو کنترل کنم و نفس بکشم ولی آخرش دیدم دارم زایمان میکنم و جیغ نزدم برای اینکه حق مطلب ادا بشه و عقده نشه رو دلم یه جیغ بلنددددد کشیدم وقتی تموم شد دیدم عه بچه تو دستای خواهرمه😁😍 جناب همسر اون روز فکر کنم 4، 5باری اذان گفتن موقع تولد بچه هول شد بجای اذان داشت اقامه میخوند🤣 خواهرم کام بچه رو با تربت و آب فرات باز کرد (برعکس بیمارستان که بچه چشم باز میکنه واکسن طب یهود رو بالا سرش میبینه😏😒)، بچه رو غسل بدو تولد داد و تا یکساعت بعد تولد بچه همچنان خانم شریفی باما در ارتباط مستقیم بودن و توصیه های لازم که چطور جفت رو بیرون بیاریم، چطور بند ناف رو ببریم و خیلی از موارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از نگرانی‌های مادران باردار، کمردرد بعد زایمان ست؛ گودی کمر که در حین بارداری در اثر بزرگ شدن شکم و رشد جنین ایجاد می‌شود؛ چنانچه به‌موقع اصلاح نشود؛ پیشرفت کرده و انحراف ستون مهره‌ها و مشکلات متعددی را ایجاد خواهد کرد؛ با ماما در جهت رفع گودی کمر بعد زایمان پیش بروید. @madarane_1    ایتا t.me/madarane_2   تلگرام