#پیام_دوستان
چند وقت پیش پیام دادم و حرفم همش گله و شکایت از حرف مردم و سه چهار سال انتظار کشیدن برای مادر شدن بودو ناامیدی و خستگی
ماه پیش آخرین باری که رفتم پیش دکترم گفت درسته شما مشکلی برای بارداری نداری ولی خب تا حالا نشده به صورت عادی باردار بشی و الان باید بیای IUI و یا IVF انجام بدی تا مادر بشی تازه پنجاه پنجاهه که آیا بگیره و باردار بشی یا نه
یک ماهی بود حالم خیلی بد بود، قید هرچی دکتر بود را زدم تمام توکل و توسلم به خود خدا و ائمه شده بود البته دیگه امیدمو کامل از دست داده بودم و خسته از چندسال درمانِ بی نتیجه بودم
یکبار برای شهید نوید صفری چله گرفتم و هر شب خیلی بی حال و ناامید و به سرعت زیارت عاشورا را میخوندم و نتیجه ای نداد. پیش خودم گفتم نه امام حسین و نه امام رضا نه هیچکدوم یک از اهل بیت که جوابمو ندادن، شهید صفری باشه شما هم به ما محل نده من با هزار امید چله گرفته بودم که شما هم امیدمو ناامید کردی😢😢
اما باز به خودم گفتم یه چله دیگه برمیدارم ولی من یه چیزی نمیدم که در عوضش حتما یه چیزی بگیرم و از ته قلبم حتی اگه حاجت نگیرم هر شب زیارت عاشورا را با دقت و توسل و باحس میخونم و باتمام وجودم سلام میدم به آقا اباعبدالله و بعدش هدیه میکنم به شهید صفری تا حداقل بتونم اون دنیا بهش گله کنم که چرا به وعده ای که داده، عمل نکرد. مگه خودشون نگفتند هر کس چهل شب زیارت عاشورا بخونه و هدیه کنه به من حتما اون را به حاجتی که داره میرسانم😔😔😔
این ماه به همین روال داشت میگذشت و من، هم خسته شده بودم و هم دکترم گفته بود وضعیت تخمک هام خیلی جالب نیست از دفعه های قبل بدتر شدی، منم پیش خودم میگفتم آخه دفعه های قبل که وضعیتم بهتر بود باردار نشدم این ماه بشم؟
خلاصه ناامید از همه چیز و همه جا بودم و تصمیم گرفتم خودمو چند وقت بزنم به بی خیالی و اصلا دیگه خودمو اذیت نکنم برا بچه خواستن.
اما چله ام را هر شب باحس و حال میخوندم و آخر هر زیارت عاشورا از ته دل آه میکشیدم، هدیه میکردم به شهید
ماه رجب که شروع شد، تصمیم گرفتم توی خونمون مولودی بگیرم اما به طور تصادفی روز شهادت امام هادی قسمت شد روضه بگیرم و با توسل فراوان به امام هادی روضه را تو خونه مون برپا کردم . الحمدالله خیلی هم روضه خوبی شد و به دلم چسبید.
چند روزی بود روزه های قضایی که داشتمو میگرفتم و نزدیک افطار دیگه حالم خیلی بد میشد آخه سحری هم درست چیزی نمیخوردم و فکر میکردم به خاطر همینه، سه روز هم از چله ای که برداشتم گذشته بود و تموم شده بود😥
هر دفعه میگفتم خوبه یه بی بی چک بزنم ولی میگفتم مطمئنم منفی میشه و اونقدری که بی بی چک منفی قلب یه زن منتظر مادر شدن را به درد میاره و حال آدم را بد میکنه هیچ چیز دیگه این جور نیست...😭😭
گرمی زیاد خوردم و به غذام زعفرون زیاد میزدم، حتی رفتم کمک یکی از اقواممون که اسباب کشی داشت و خلاصه خیلی کارهایی که نباید میکردم و کردم، حالم خوب نبود...
بعد از ۱۵ روز بلاخره تصمیم گرفتم فردا صبحش بی بی چک بزنم، شب تا صبح خواب نداشتمو فقط صلوات نذر شهید صفری و امام زمان و امام جواد که روز ولادتشون بود کردم و همینجور ذکر میگفتم صبح با استرس زیاد وناامیدی زیاد و افکار منفی بلاخره بی بی چک زدم چشمام چهارتا شد هر دو خط خیلی پر رنگ روشن شد اصلا باورم نمیشد میگفتم حتما اشتباهه یا بی بی چک خرابه و فقط اشک می ریختم. آخه تا حالا چندین بار بی بی چک زده بودم اما هیچ وقت مثبت شدن بی بی چک را ندیده بودم و حالا برام مثل خواب بود.
سریع برای آزمایش خون به آزمایشگاه نزدیک خونه مون رفتم حتی اونجا هم منو میشناختند از بس رفته بودم آزمایش بارداری داده بودمو همیشه منفی میشد و من با حال بد برمیگشتم اما این بار آزمایشمم مثبت شد و همه کادر آزمایشگاه برام خوشحالی میکردندو اوناهم اشکشون در اومده بود.
وقتی به همسرم خبر دادم، همسرم خیلی خوشحال شد، اما اولش فکر میکرد سربه سرش میذارم و باورش نمیشد، وقتی دیگه خودم گریم گرفت باورش شد و خیلی ذوق کرده بود و اونم گریش گرفت.
هنوز که هنوزه باورم نمیشه و انگار دارم خواب میبینم وچند روزه فقط دارم سجده شکر به جا میارم و مدام ذکر الحمدالله روی لبمه...
و فقط و فقط برای تمام خانم هایی که آرزو و حسرت مادر شدن دارند دعا میکنم که اون ها هم انشاءالله به اینجایی که الان من هستم برسند و چشم شون به آزمایش مثبت روشن بشه به حق همین ماه عزیز ماه رجب....😔
بعید نیست که دعای همه ی شما عزیزان بعد از پیام قبلیم در حقم مستجاب شده باشه، من الان مادر شده باشم 😊😊😊
خواهشا باز هم برام دعا کنید که انشاءالله بچم سالم و صالح به دنیا بیاد. دعا کنید تا ماه نهم بدون هیچ خطر و بیماری طی بشه و انشاءالله زایمان خوبی داشته باشم😊
#رویای_مادری
@MADARANE_1 ایتا
t.me/madarane_2 تلگرام