eitaa logo
🧕🏻مامان‌ باید‌ شاد‌ باشه 🇱🇧🇮🇷🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
62 فایل
. 🌻﷽🌻 اینجا مادران میدان دار عرصه تربیت اند. استفاده از مطالب کانال با ذکر سه صلوات بر محمد و آل محمد آزاد است. 💌ارتباط با ما: @ShiraziSNSF @madarane96
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهربانو🧕🏻 🌙هر وقت که دستت 🌟از همه جا کوتاه شد بگو 🌙وأُفَوِّضُ أَمْرِ‌ی إِلَى اللَّهِ 🌟 إِنَّ اللَّـهَ بَصِیرٌ‌ بِالْعِبَادِ  🌙کارم رو به خدا می‌سپارم  🌟خداوند بینای به بندگانِ 🌙شبت بخیر خانومی 🧕🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌟آسمون دلت نور بارون 🌙چراغ خونت روشن 🌟فردات قشنگتر از هر روز "مامان باید شاد باشه" @madaranee96
وعده ما تا جمعه ظهور🌼 هر روز صبح صلوات خاصه حضرت مادر "مامان باید شاد باشه"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلاااااام مهربانو 🧕🏻 صبحت بخیر و شادی خانومی ☕️ امیدوارم امروزت پراز عشق و امید باشه و خدای مهربون واسه امروزت اتفاقای خوب و خوشی رقم بزنہ🌷🍃 و یہ روز بیادموندنی واست بشه🌷🍃 یکشنبه‌ت درپناه خدا🌷🍃 بریم واسه ساختن یه روز عااااالی. در پناه مهر و لطف خدا باشی بانو "مامان باید شاد باشه" @madaranee96
نوید یک نسل نورانی 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 ظاهراً خداوند متعال مقدر فرموده، نسلی که در آخرالزمان در جامعه اسلامی به وجود می‌آید نسلی نورانی‌تر باشد. چون وقتی یک خانواده مومن به قصد ضرورت تکثیر نسل در امت اسلامی و اطاعت از رهنمود ولایت اقدام به فرزنددارشدن کنند، قطعاً این نیت در فرزندان آن‌ها تاثیر خوبی خواهد داشت. شما در آینده شاهد این نسل نورانی خواهید بود. استاد پناهیان "مامان باید شاد باشه" @madaranee96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ روز چهارم: تئوری دو راهی جوجه‌تیغی  توی این پروژه، میخوایم یه سری نظریه های روانشناختی خیلی جالب رو با هم مرور کنیم و ببنیم که با دونستن و آگاهی از اونا چه اتفاقاتی از زندگی واسمون قابل پیش بینی هستن و می تونیم اونا رو تغییر بدیم. همین طور متوجه میشیم خیلی از کارهای ما روی دیگران چه تاثیری میتونه داشته باشه. خیلی رفتارها ممکنه از نظر ما عجیب باشن، اما توی گروه همین داستان های از پیش نوشته شده قرار می‌گیرن 🍃 روی عکس بزن تا کامل و بزرگ ببینیش😊 "مامان باید شاد باشه" @madaranee96
💕✨ زندگی گر هزار بار بُوَد... بار دیگر تو، بار دیگر تو...❤️ "مامان باید عاشق باشه"
🍰ابتدا کره را همراه شکر به مدت 5 دقیقه با همزن بزنید تا کاملا نرم و پوک شود. بعد تخم مرغ ها را دانه دانه اضافه کنید و بعد از اضافه کردن هر کدام مواد را با همزن بزنید. وانیل را هم اضافه کنید. آرد را همراه نمک و بکینگ پودر الک کنید. ابتدا نیمی از آرد را به مواد اضافه کنید و با دور متوسط مخلوط کنید. بعد نیمی از شیر را اضافه کنید و مخلوط کنید. سپس باقی مانده آرد و در اخر باقی مانده شیر را اضافه کنید و مواد را تا زمانی که خوب یک دست شوند مخلوط کنید @madaranee96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
متن دعای هفتم صحیفه سجادیه دعا یادت نره مامان جون🤲🏻 "مامان باید شاد باشه" @madaranee96
🐐🌿بفرما ناهار ✍ نویسنده: خانم گل 👇🏻👇🏻👇🏻
بفرما نهار. mp3.mp3
4.47M
🎀 قصه‌های خاله پونه ⏰ 4:39 دقیقه @yekiboodyekinabood "مامان باید قصه‌گو باشه "
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت هفتاد و یکم فصل یازدهم وقتی رادیو اعلام کرد که ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفته، داشتم غذا می‌خوردم. غذا توی گلویم پرید. تیر ۱۳۶۷ بود. مات مانده بودم. همه مردم گورسفید از خانه‌هاشان ریختد بیرون. بعضی‌ها خوشحالی می کردند، بعضی‌ها گریه. بعضی‌ها هم مثل من بی‌صدا شده بودند. علیمردان پرسید:《 فرنگ، خوشحال نیستی؟》 نمی‌دانستم چه بگویم. حتی بچه‌ها از پایان جنگ حرف می‌زدند. با خودم گفتم:《 کاش رحیم اینجا بود و به من می‌گفت چه شده...》 با خودم گفتم ۵۹۸ یعنی چه؟ این عدد یعنی چه؟ مگر عدد و رقم‌ها با هم فرقی دارند؟ برای من که عدد و رقم فرقی نداشت. رحیم، در حالی که تفنگش روی دوشش بود، آمد. هزار تا سوال داشتم. با چند تا از رزمنده ها آمده بود. تا رسید، پرسیدم:《 رحیم، این عدد یعنی چه؟ یعنی جنگ تمام شد؟ ما پیروز شدیم، یا شکست خوردیم؟》 رحیم و بقیه به من نگاه می‌کردند. رحیم گفت:《 فرنگیس، عددش را ول کن. ۵۹۸ یعنی این که جنگ تمام شد.》 گفتم:《 تا حالا که ما داشتیم خوب می‌جنگیدیم. کاش همه‌‌شان نابود می شدند.》 رحیم، قطره اشک گوشه چشمش را پاک کرد. روی زمین نشست و دستش را به زانو گرفت. به دشت نگاه کرد. بعد بنا کرد به خواندن:《 شهیدان رو... براگم‌رو... رفیقانم رو...》 از اینکه رحیم این‌طور با غم و غصه مور می خواند، گریه ام گرفت. کنارش نشستم. دیگر لازم نبود رحیم چیزی بگوید. خودم همه چیز را فهمیده بودم. چند روز بعد، سهیلا و رحمان توی حیاط بازی می‌کردند و می‌خندیدند. صدای تراکتور که آمد، در را باز کردم و نگاه به بیرون انداختم. علیمردان، سوار بر تراکتور می‌آمد. تراکتور مال یکی از روستاهای اطراف بود که کرایه کرده بودیم. بار تراکتور، پر بود از گونی‌های گندم. از دیدن آن همه محصول، خندیدم و بلند گفتم:《 خرمن زیاد... میبینم بارت سنگین است. خدا را شکر.》 علیمردان، با سر و روی خاکی پایین آمد. دستمال سرش را تکان داد و روی طناب گذاشت. خندید و گفت:《 فرنگ، کمک‌ کن بارها را خالی کنیم.》 لباسم را جمع و جور کردم و به کمرم بستم. با علیمردان، شروع کردیم به خالی کردن گونی‌های گندم. گونی‌ها سنگین بودند، اما من راحت آنها را روی پشتم می گذاشتم و توی حیاط جا می‌دادم. شوهرم به نفس نفس افتاده بود. رو به او کردم و گفتم:《 تو خسته ای. چای آماده است. تا یک پیاله چای بخوری، بقیه را خالی میکنم. برو خستگی‌ات را در کن.》 شوهرم آبی به سر و صورتش زد. از این سر حیاط، به آن سر حیاط می‌دویدم و گونی‌ها را خالی می‌کردم. دو سر گونی‌ها را دوخته بودند. از جاهایی که گونی‌ها را گره زده بودند، دست می‌گرفتم تا گونی‌ها از دستم نیفتند. وقتی بار تراکتور خالی شد، علیمردان به طرفم آمد و گفت:《 می‌روم بقیه را بار کنم و برگردم.》 پرسیدم:《 می‌خواهی بیایم کمکت، بار بزنیم؟》 دستش را توی هوا تکان داد و گفت:《نه، خودم بار می‌زنم. ممنون که کمک کردی.》 پرسیدم:《 از بار، چقدر سهم ما می‌شود؟》 خندید و گفت:《 قرار است نصف نصف باشد.》 با خوشحالی خندیدم و گفتم:《 الحمدلله، خدا را شکر.》 دستم را به طرف آسمان دراز کردم. علیمردان دستمالش را خیس کرد و به سر بست. کتش را از روی طناب برداشتم و گفتم:《 مواظب خودت باش.》 سوار تراکتور شد و رفت. با خودم گفتم بهتر است من هم غذایی برای شب درست کنم. شوهرم خسته بود. باید غذای خوبی درست می‌کردم. یاد مرغ توی یخچال افتادم. مرغ را از یخچال برداشتم. آن را تمیز کردم و بار گذاشتم. برنج را هم روی گاز پیک‌نیکی گذاشتم. بوی برنج و مرغ اتاق را پر کرد. رحمان و سهیلا به طرفم آمدند و پرسیدند:《 شام چی داریم؟》 با خنده گفتم:《 مرغ》 لبخند زدند و خوشحال بودند. رحمان پرسید:《 غذا کی حاضر می‌شود؟》 دستش را گرفتم و گفتم:《 تا یک‌کم دیگر بازی کنید، آماده می‌شود.》 بچه ها از کنارم که رفتند، دم در ایستادم. دست هایم را زیر بغلم زدم و به دوردست نگاه کردم. احساس کردم صدای داد و فریاد و هیاهو می‌آید. کنجکاو شدم و بهتر نگاه کردم. صدای زنجیر و تانک و فریاد نیروها در هم قاطی شده بود. با وحشت به روبرو نگاه کردم. باورم نمیشد. تانک‌های ایرانی، رو به عقب برمیگشتند. بعضی‌ها از روی تانک‌ها فریاد می‌زدند:《 فرار کنید》 تانک‌ها که نزدیک شدند، سربازی را دیدم که روی تانک ایستاده. چوبی را که در دستش بود، از وسط شکست. دلم لرزید. یعنی این‌که ما شکست خورده‌ایم؟ شکسته‌ایم؟ "مامان باید شهید پرور باشه " @madaranee96
قناعت، مالی است که هرگز تمام نمی‌شود. اقتباسی از حکمت ۵۷ نهج البلاغه "مامان باید شاد باشه" @madaranee96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫یه شب پر از آرامش ✨یه دل شاد و بی غصه 💫یه زندگی آروم و عاشقانه ✨و یه دعای خیر از ته دل 💫نصیب لحظه هات بانو ✨توی این شب زیبـا 💫خونه دلت گرم ✨شبت در پناه خدا مهربانو 🧕🏻 "مامان باید شاد باشه" @madaranee96
وعده ما تا جمعه ظهور🌼 هر روز بعد از نماز صبح صلوات خاصه حضرت مادر "مامان باید شاد باشه"
☀️ مناجات اول: راز و نیاز توبه کنندگان ای آمرزنده گناهان بزرگ، و ای جبران كننده استخوان شكسته، از تو درخواست می‌كنم كه گناهان تباه كننده ام را بر من ببخشايی، و بر من بپوشانی پنهانكاريهای رسواكننده ام را، و مرا در عرصه قيامت از نسيم گذشت و آمرزشت بی بهره مگذاری، جرعه ای از مناجات خمس عشره [يعني مناجاتهاي پانزده گانه] مولاي ما علي بن الحسين (عليهما السلام). 🌴🌴
شمرها را شُمار! آقا میگن: ما شمر را لعنت می‌کنیم، برای اینکه ریشه شمر شدن و شمری عمل کردن را در دنیا بِکَنیم! ما یزید و عبیدالله را لعنت می‌کنیم، برای اینکه با حاکمیت طاغوت، حاکمیتِ یزیدی، حاکمیت عیش و نوش، حاکمیت ظلمِ به مومنین در دنیا مقابله کنیم. ۱۳۸۶/۱۰/۱۹ 🌴🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
-"توے زندگیت هدف داشته باش.. و با تمام قلبت به دنبالش برو...!💥 سلاااام خانومی 🧕🏻 روزت بخیر و شادی ☕️ "مامان باید شاد باشه" @madaranee96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🆔 بازی برای تقویت ( برای کودکان ۶ تا ۱۲ سال)🤓 ⏯ رنگ آمیزی با دو دست ، انواع خطوط و.... با اجرای این بازی آموزش داده می شود. @madaranee96
✅ وقتی به فرزندمون مسئولیت نمیدیم، تاییدش نمی‌کنیم و هر کاری که میخواد بکنه جلوشو بگیریم، ✅ بعدها در بزرگسالی دائم میگه نمیتونم و در مسئولیت های بزرگ مثل ازدواج کم میاره و احساس ناتوانی میکند. @madaranee96
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از دور سخت به نظر می‌رسد! کافیست وارد شوی ... 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 ‌ خدا از بندگان خود مجاهدت و فداکاری می‌خواهد، از خودگذشتگی و تحمل در مشکلات می‌خواهد، هجرت و شهادت طلبی می‌خواهد، عبادت و انفاق می خواهد؛ این‌ها همه از دور سخت به نظر می‌رسند. ولی وقتی وارد این سختی‌ها می‌شوی، می‌بینی نه تنها آسان است بلکه زندگیت هم آسوده‌تر و لذت بخش‌تر می‌کند. استاد پناهیان "مامان باید شاد باشه" @madaranee96