eitaa logo
مادَرانه سَبزِوار
245 دنبال‌کننده
462 عکس
80 ویدیو
4 فایل
برای عضویت در گروه مادرانه مرکزی سبزوار به آیدی زیر پیام دهید: @Khakriz1357 آدرس پیج و کانال روبیکای ما: @madaraneh_sbz99
مشاهده در ایتا
دانلود
یه روز شاد کنار دوستان نوه جان‌ها😍 به پیشنهاد یکی از مادران، تصمیم گرفتیم یک دورهمی در یه سالن ورزشی داشته باشیم. چون بازی پرجنب وجوش و هیجانی با هفت، هشت، ده تا پسربچه نوجوون توی خونه امکانپذیر نیست و توی محیط های بازی مثل پارک هم برای ما مادرها مقدور نیست😉 پس یکی از گزینه های مناسب میشه سالن ورزشی👏 هماهنگی های اولیه توسط دوستان انجام شد ساعت و روز حضور در سالن تعیین شد. ساعت ۱۱:۳۰ روز پنجشنبه یک اردوی کوچک مادر پسری و البته مادربزرگ و نوه ای 😁 من اولین نفر بودم رسیدم حیران که کدوم سالن باید بریم، همان لحظه اذان هم گفتند. گوشه‌ای از حیاط دختر خانم‌ها تیراندازی می‌کردند. توی یه سالن، سه تا خانم درحال قالی بافی بودند. سلامی کردم و تعریف از هنر قشنگشان و بعد مناجاتی با خدا داشتم. بعد هم آمدم که بچه‌ها رو پیدا کنم. انتهای سالن زیرانداز پهن کردیم تا با نوش جان کردن چایی، میوه، تنقلات و میان وعده، برای یک روز با نشاط انرژی بگیریم💪 ابتدا صدقه جمع کردیم بعد مامان ها سفره رو جمع کردند و به گل پسراشون پیوستند.. اول لازم بود بدنها رو گرم کنیم پس چندحرکت کششی انجام دادیم... جالبیش این بود هر کدوم از بچه ها یه حرکتی رو پیشنهاد میداد و مادران گاهی این وسط گیر میکردن که بلخره دست و پا و سر محترم را به کدام سمت بچرخانند🥴😅 ابتدا کمی فوتبال بعد هم وسطی بازی کردیم. به پیشنهاد بچه ها، مامان‌ها یک گروه، پسرها یک گروه... قشنگ مشخص بود میخواهند مادران را با توپ اون وسط تارومار کنند😜 این ما بین، خوشحالی و جیغ و فریاد مامان ها از گل هایی که توی وسطی میگرفتن😃 یا مادری که با تلاش فراوان پسرش رو با توپ میسوزوند تا خودش زودتر بیاد وسط بازی😁 دیدنی بود.. بخواست بچه ها دوباره رفتیم فوتبال😁 یکی از مادران توی فوتبال استاد بود ز بس که با بچه‌هاش فوتبال بازی کرده بود😊 البته کمی آسیب‌ هم داشتیم که به لطف صدقه خیلی جزئی و قابل اغماض بود.😉 مثلاً یکی از بچه‌ها از بلندی افتاد الحمدالله بخیر گذشت😮‍💨 محمد رفته بود بالای زنجیر کیسه بوکس 😨.. بالای بالا که رفته بود دیگه ترس گرفته بودتش فریاد کمک سر داده بود😄 امان از این پسرهای پر انرژی💪😉😬 در این دورهمی از مادربزرگ پنجاه و چند ساله و کوچولوی چند ماهه با هم ساعات خوشی رو گذروندیم. باز نوبت انرژی گرفتن بود کیک‌های یکی از مادران انرژی خوبی داد کاملا معلوم بود که زعفران‌هایی که جمع کرده و توی کیک ریخته بودند خیلی مرغوب بوده😉☺️ دمنوش و چایی و بیسکویت و انواع میوه... الحمدلله نعمت فراوان 😀 مادران چند دقیقه ای مشغول گفتگو شدن و بچه ها همچنان سرگرم بازی .. والیبال.. کشتی.. خلاصه بازی های درخواستی😅 دیگه باید یواش یواش سالن رو خالی می‌کردیم.. سالن رو جمع و جور و تمیز کردیم. وسایل سالن رو سر جاش گذاشتیم. خانواده به خانواده خداحافظی کرده و رفتیم به سمت و سوی خانه‌هایمان.👋 الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99 |♡
ایام فاطمیه شروع شد و دلمان هوای روضه های خانگی کرد💚،چند روزی بود که از این ایام میگذشت و اتفاقی افتاد که باعث شد نذری کنم مناسب این ایام وچه بهتر از دورهمی و حدیث کساء واستجابت دعای بعداز آن،به گفته ی اهل بیت ع: (على ع گفت: در اين صورت به خدا سوگند كه ما رستگار شديم و شيعيان ما نيز رستگار شدند به خداى كعبه سوگند. پدرم بار دوم فرمود: اى على، سوگند به خدايى كه مرا به حق به پيامبرى برانگيخته و براى رسالت همراز خود ساخته، اين خبر ما در هيچ محفلى از محافل اهل زمين كه جمعى از شيعيان و دوستان ما در آن باشند ياد نمى شود جز آنكه اگر اندوهگينى در ميان آنان باشد خداوند اندوهش را برطرف مى سازد، و اگر غم زده اى باشد خداوند غمش را مى زدايد، و اگر حاجتمندى باشد خداوند حاجتش را برمى آورد.)🙏 یکی از دوستان در گروه خواسته ی دلی اش را بیان کرد❤️ : بیایید خودمان هم روضه ای برگزار کنیم، من هم موقعیت رو مناسب دیدم و اعلام آمادگی کردم که پذیرای حضور گرمتان هستم.🙏🌸🌸 روز روضه فرا رسید ، درتکاپوی فراهم کردن وسایل پذیرایی بودم ، خدا خدا میکردم بچه ها همراهی کنند تا کارهایم به موقع انجام شود ، خداروشکر همین هم شد🙏 البته دوستان هم کمک کردند ویکی از دوستان زحمت پخت حلوا و... راکشید🥰 زمان داشت نزدیک به آمدن دوستان میشد ، کم کم همگی آمدند🚶‍♀🚶‍♀ و چندی بعد شروع به خواندن حدیث کساء کردیم📖 ، دراین بین روضه خوان هم آمدند ، بعد از دعا یکی از دوستان شروع به صحبت درمورد حضرت زهرا س و چله ی مراقبه ای که بین دوستان انجام شده بود کردند، از اتاق صدای بچه ها می آمد که مشغول درست کردن کاردستی بودند، نی های پلاستیکی تبدیل شده بودند به مهره های تسبیح و بچه ها با ذوق کامواها را از دل نی ها رد میکردند و روی مقوایی که جانمازشان بود میچسباندند، داستانی هم درمورد تسبیح حضرت زهرا برایشان گفته شد و همگی باشوق کاردستیهایشان را نشان میدادند😊، بچه ها مشغول خوردن خوراکی بودند، درهمین حین مادرها را با دستان گرمی که بر سینه میکوبیدند در روضه همراهی میکردند.☘ مجلس با دعای روضه خوان و فاتحه و صلوات به پایان رسید اما دلهای ما همانند دانه های تسبیح به هم متصل شده بود و گرمای وجود دوستان دلم را گرم کرده بود که در این شهر با وجود دوری از خانواده اما تنها نیستم ...❤️ الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99 |♡
مادَرانه سَبزِوار
گزارش دعای ندبه باز هم انتطار ندبه ای دیگر چقدر صبح جمعه را دلنشین تر میکند تا صبح چند بار از شوق دعای ندبه فردا از خواب ناز بیدار میشوی که مبادا از ندبه جا بمانی مخصوصا با دوستانی که خالصانه زحمت جابحایی دیگران را نه با منت بلکه با روی گشاده بخاطر رضایت قلب مهدی فاطمه اقا جانمان انحام میدهند. روح انسان سرشار از محبت میشودو ما هم سرشار از این نور شدیم تا به منزل پر از صفا و صممیت این این شهید بزرگوار رسیدیم که این خود چندبرابر کرد این ارامش وجودمان را دعای عهد سرصبح روحمان را شاید کمی از زنگار گناه کنار زد تا نور ندبه بهتر بتابد بر دلهایمان بلکه کمی صیقل دهد شاید روشن تر شود و ببینیم که روزگار سختی برای مسلمانان پیش امده شاید کمی از رنج درد اقامون رو ببینیم واضطرار ظهور رو درک کنیم شاید تصمیم بگیریم حداقل دعا کنیم دعای از جنس واقعی آن هم شاید تصمیم گرفتیم کاری کنیم نمیدانم چگونه خواهیم توانست با مادر پهلوشکسته مان روبه رو شویم که او چگونه دفاع کرداز امام زمانش و ما چگونه از حمایت فرزندش سخن بگوییم. زمانه زمانه سختی شده حلقه یاران کم شده انشاالله که ما از این غربال رد نشویم دودمه های پایانی را دوستان با قلبی سرشار از عشق وعطش ظهور زمزمه کردند و با هم عهد بستیم امامان را یاری کننده باشیم. و مطلب بسیار زیبایی را هم دوست عزیزمان با بیان شیوا در مورد تربیت فرزند بیان کردند حالا نوبت به نوش جان کردن طعام بهشتی که درمنزل شهید بزرگوار متبرک شده بود بسیار خوشمزه و دلچسب بود که با دعای بسیار زیبای خانم سعادت همراه شد انشاالله خداوند به جان و مالشان برکت دهد و شهیدشان و همه رفتگانشان را قرین رحمت بفرماید. و ما هم رهسپار منزلهایمان شدیم تا از این نوری که از این مراسم نصیبمان شد در خانواده این سفره نور را بگسترانیم تا اعضای خانواده هم از این نور رزقی نصیبشان شود. الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99 |♡
فاطمیه در پیش بود و طبق قرار هر ساله مان،برای اینکه نشان دهیم مثل زهرا پای حق می ایستیم در تکاپوی برگزاری روضه مقاومت بمناسبت شهادت ایشان بودیم. سه هفته قبل از مراسم جلسه ای برگزار شد و بین جوانه ها،تقسیم مسئولیت شد. از هر جوانه ۲،۳ نفری حضور داشتند... یکی یکی مسئولیت ها برداشته شد. کم کم به روز روضه نزدیک میشدیم...اعضای جوانه ها در گروه روضه های مقاومت هماهنگی ها را انجام میدادند. تیم پشتیبانی،تیم فضاسازی، تیم انتظامات، تیم پذیرایی، تیم نظافت، تیم واحد کودک و... تقسیم مسئولیت هارا انجام داده بودند. حتی کسانیکه نمیتوانستند روز پنجشنبه برای روضه خود را برسانند، قبل روضه از برکات مهیا سازی آن بهره برده بودند. شب قبل از مراسم، فضاسازی با دقت و حساسیت بسیار زیاد انجام شد و مکان آماده ی عزاداریِ زهرای مرضیه بود. صبح روز پنجشنبه فرا رسید، مادران و کودکان خود را به مراسم عزاداری حضرت مادر می‌رساندند. وارد پارکینگ که می‌شدی کفش ها جفت شده و مرتب چیده شده بود. سمت راست پارکینگ، دو میز گذاشته شده بود، گویا روی آن محصولاتی چیده شده بود، که جوانه ها تمام سود حاصل از آن را به جبهه مقاومت هدیه میکردند. بچه ها با راهنمایی انتظامات وارد اتاق واحد کودک میشدند و مادران راهی طبقه بالا برای بهره بردن از روضه. هوا بشدت سرد بود و داغی چای روضه حضرت زهرا (س)، خون را توی بدن به جریان می انداخت! برنامه رسما شروع شد... مجری برنامه پس از خوشامدگویی از دخترخانمی بنام زینب دعوت کردند تا مجلس را مزین به قرائت قرآن کنند، سوره کوثر خوانده شد و پس از دعوت مجری، جناب آقای دکتر آریا نژاد سخنرانی خود را شروع کردند. از مقاومت گفتن... توصیه به خواندن تاریخ معاصر کردن... ماجرای تحریم تنباکو در ۵۵روز را بازگو کردند. توصیه به خواندن کتاب خاطرات آنتونی پارسونز آخرین سفیر انگلیس در ایران کردند؛ از مقاومت و تاثیرات مقاومت گفتند... از مقاومت شهیدانی که جای هیچ گلوله و زخمی روی تنشان نبود و از تشنگی شهید شده بودند، از مقاومت شهیدانی مثل شهید علی عرب،شهید خرازی،شهید آرمان علی وردی، شهید سیدحسن نصرالله،شهید یحیی سنوار برایمان گفتند... و کلی نکات ناب تربیتی برای تربیت نسل جدید برایمان توضیح دادند... سخنرانی که به پایان رسید، مجری شروع به خواندن شعری کرد که خودش یک روضه کامل بود... همه بغض کرده بودیم و اشکها روان شد... مداح که چند دقیقه زودتر رسیده بودند برای بچه ها مداحی کردند و حالا تشریف آوردند و مداحی رو با خواندن دعای سلامتی امام زمان عج برای خانومها شروع کردند... مداح از مقاومت حضرت فاطمه سلام الله میگفتن...و در نهایت رسید به قصه ی خداحافظی حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله: ...اگر عجل وفاتی رو نمیخوندی...شاید چند روز دیگه میموندی...قرار بعدی ما کربلا...دم غروب...کنار راس بریده...اللهم إنا لا نعلم منه إلا خیراً😭💔 در پایان مداحی امن یجیب خواندیم و برای ظهور،برای جبهه مقاومت،برای نابودی اسرائیل دعا کردیم... خدایا؟! مگه میشه پسر به عزای مادر نیاد...کاش امام زمانمان قدم به مراسم ما بگذارند... توی همون حال و هوای روضه وبا صورت خیس از اشک،پرچم حرم حضرت رقیه سلام الله دست به دست میچرخید و زیارت میشد. با رفتن مداح مجری اعلام کردند که نوبت خواندن دودمه ها و دم پایانی رسیده... تعدادی از بچه ها از واحد کودک آمدند و با مادرها شروع به خواندن دودمه ها کردند... دم پایانی نیز خوانده شدو مادران با فشردن دستان یکدیگر، التماس دعا برای هم داشتند. باشد که این روضه قبول شود ان شاالله. الّله ُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99 |♡
ایام فاطمیه بود و برگزاری مراسم عزای مادر در قسمت واحد کودک بچه ها یکی پس از دیگری می آمدند اول کار تا زمانی که همه ی مهمانان کوچکمان از راه برسند، شروع کردیم به بازی های جذاب توپی😍 بعد از توپ بازی، نویت پذیرایی اول رسید از بچه ها با شیرینی میکادو پذیرایی شد😋 بچه ها بعد از پذیرایی کنار هم تشستند و منتظر خاله قصه گو شدند، خاله قصه گویی که قرار بود قصه حضرت زهرا و خطبه ی فدکیه رو از زبان پروانه کوچولوی رنگارنگ و نخل بشنون حین قصه بچه های کوچکتر به همراه یکی از مربی ها مشغول بازی بودند. بچه ها با دقت تمام به قصه گوش دادند و سوالاتشون رو پرسیدن! بعد از پایان قصه بچه ها یه عهد باهم بستند، عهد بستند مثل حضرت زهرا باشن، مقابل ظلم و ظالم بایستن و سکوت نکنن! خودشون رو قوی و قوی تر کنن و به بچه های مظلوم فلسطین و لبنان کمک کنن تا دشمن رو برای همیشه از کشورشون بیرون کنن. بعد از بستن عهد،بچه ها با خرماهای خوشمزه پذیرایی شدند و قرار بود هسته خرماها رو نگه دارند و داخل یه گلدون که روش نوشته شده بود ما جوانه های باغ فدکیم بکارند! بچه ها با بسم الله یکی یکی هسته ها رو کاشتن و لذت بردن. بعد از کاشت هسته خرما، نوبت کاردستی رسید. کاردستیه همون پروانه که قصه در موردش گفته شد😍😍 پروانه ی قصه های حضرت زهرا سلام الله😍 و رسیدیم به قسمت خوشمزه ماجرا و بچه ها مرتب نشسته بودن تا پفک های سالم و خوشمزه رو بگیرند و نوش جان کنند😋😋 و در آخر کار ،کاربرگ رنگ آمیزی فاطمیه و مداد رنگی‌ در اختیار بچه ها قرار داده شد و بچه های کوچکتر با توپ بازی سرگرم شدند ... پایان مراسم رسید و مادرها با آغوش باز رسیدن و دسته گل های نازشون 👦🧒رو از واحد کودک تحویل گرفتن... الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99 |♡
مادَرانه سَبزِوار
درد غفلت یک طرف درد جدایی یک طرف مشکلاتم یک‌به یک دارد فراوان میشود از خودم ناراضیم‌ ازبس که دنیایی شدم دل اگر شد جای غیر ازیار، ویران میشود آخرهفته است و اول بیداری هفته پیش رو هوا تاریک است اما راه روشن تر از آن است که به انتظار طلوع ستاره ای برای حضور در جمع عشاق معبود و بهترین بندگانش تعلل کنیم. مگر نه اینکه فرضی فوری برما واجب شده ؟!پس دیگر جای عذر و بهانه ای نمی‌ماند. این روزها بیم و امید توأمان در اخبار و اذهان پررنگ تر از هر زمانی ست. اصلا وقتی دعایی با چنین نامی _ندبه_در اختیار داریم چرا بدین طریق توسل و در عقاید خود تأمل نکنیم ؟! پس بسم الله الرحمن الرحیم.بنام خدایی که هم خدای همه است هم خدای بزرگان ،پس از همین ابتدای روز تمرین امیدواری میکنیم و باز گره‌میزنیم ریسمان نازک دل را به امید بخشش و لطف بخشنده ترین بخشندگان اما بیم‌و امید همواره مانند بشیرا و نذیرا ی قرآن کریم همراهند. حق داریم ،آخر به فیه آیات بیانات رسیده ایم.قرارمان ندبه با تدبر است پس... خدای من ،اگر در آن خانه نشانه های روشنی بود ،چگونه به‌خودجسارت دادند که با چنان خانه ای آتش بازی را آغاز کنند!؟ اگر پیامبر فرمودند:سلمک سلمی و حربک حربی ،پس چگونه به خود جرات دادند که آن قدر زود با میراث رسول دشمنی کنند ؟! یاد زیارت عاشورا می افتم‌. آنجا که هر بار که اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک... را زمزمه میکنم از خود میپرسم ، خدایا نکند دارم به خودم لعن‌میفرستم‌ ؟! خدایا نیتم یاری ست نه اینکه سبب غصه های امامم باشم. پس ایاک‌نعبد و ایاک‌نستعین😭 اما خب میدانیم که لم‌یمتثل امر رسول الله😭 و شد آنچه نباید میشد... فقتل من قتل وسبی من سبی... اری برای این مصائب است که فیبک الباکون نیاز است. اما نه گریستن تنها کافی نیست ضجه‌ لازم‌است تا شاید همه بشنوند و بیدار شوند ...پس یضج الضاجون اما داستان که تمام نشده .پس ،باگذشت صدها سال هنوز این السبیل بعدالسبیل میخوانیم و بدنبال راهی برای رسیدن به حق جان و مال و آبرو میدهیم. اما خب وعده خدا که حق است پس باید خود راتغییردهیم که شامل معز الاولیا شویم نه خدای نکرده مذل الاعداء ... اری امید در دلمان زنده میشود وقتی طالب بدم المقتول بکربلا را صدا می‌زنیم و هربار یادمان می‌اندازد که کربلا تمام نشده. و باز امیدوار میشویم وقتی میخوانیم و‌میدانیم والعاقبة للمتقین و نحن نقول الحمدلله رب العالمین... این بیم‌و امید ها تا انتهای مسیر همراهان است حتی پس از اتمام‌دعا همگی به برکت حضور مقربان حاضر درجمع با قلبی لبریز از تمنا دست منو دامان تو ای منجی بشر در زمره یاران خود نام مرا ببر میخوانیم. حالا وقت تبیین است . اصلا اگر این اجتماع که داعیه دار تحرک در مسیر انقلاب است، به افزایش آگاهی نیانجامد پس کجا جهاد تبیین را تحقق بخشیم؟! تبیین گر محترم با کلام معصوم آغاز میکند آنجا که می‌فرماید: هر کشوری که از مسائل خارجی غفلت کند هلاک میشود و حتی کشور و منطقه اش هم نابود میشود. الحمدلله این روزها اهمیت توجه به کلام رهبر معظم انقلاب بیش از پیش نمایان شده است،پس به مرور آخرین بیانات ایشان میپردازند. همانگونه که در قرآن بارها به عبرت گیری از سرگذشت اقوام تاکید شده رهبر انقلاب نیز می‌فرمایند که رجوع به تاریخ مهم است.نمونه اش هم اعتماد دکتر مصدق به نیت حل مشکلات داخلی به بیگانگان و یا ماجرای مشروطه که با قصد خیر و تقدیم شهید بخاطر غفلت از دشمن خارجی با شکست و ناکامی مواجه شد. در ادامه دلایل فروپاشی دولت سوریه را غفلت از نقشه دشمن؛علی رغم تذکرات رهبر، نبود نیروی مردمی و بسیجی تسلیم‌شدن و شکستن روحیه مقاومت و ایستادگی در مردم برشمردند. شرایط کنونی سوریه درس عبرت بزرگی ست میبینیم که هزینه های سازش سوریه از هزینه های مقاومت به مراتب بسیار بیشتر است. نکته آخر حرف آقا این بود که هیچگاه به لبخند دشمن اعتماد نکنید. نه در شکست‌ها مایوس بشوید نه در پیروزی ها مغرور. هیچ کس حق ترساندن مردم را ندارد.آنهایی که میگفتند بعد سوریه نوبت عراق و ایران است، تحلیل گران نادان بیخبرند. در انتها با یادآوری کمک به جبهه مقاومت و سرد نشدن آتش داغ های پی در پی بخصوص بعداز اعلام آتش بس عنوان شد که من بعد با پویشی با عنوان سربداران همدل از طرف مردم غیور سبزوار یاری حق را تا پیروزی مقاومت از سر میگیریم.باشد که ان‌تنصرالله ینصرکم را از دل و جان جامه عمل بپوشانیم. بدون درنگ مانند همیشه از پایان کار آغازی ساختیم برای شروعی دوباره با توانی مهدوی و جعبه صدقات مادرانه را اینبار به نیت جبهه مقاومت دست به دست کردیم. به امید آنکه نور محفل اهل بیت در منزل بانی محترم سرکار خانوم جلمبادانی بزرگوار ماندگار باشد و حاجات جمع برآورده به خیر ۲۳ الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99 |♡
همشهری عزیز! 🌱 هر دیدگاهی که داشته باشی .... قطعاً کشته شدن کودکان و زنان بی‌گناه، قلبت رو به درد میاره. 🌱 هر دیدگاهی که داشته باشی ... حتماً عاشق وطنت هستی و می‌دونی اگه جبهه مقاومت شکست بخوره، هدف بعدی ایرانه. ✋ ما از نسل سربدارانیم از نسل غیرتمندایی که تونستن جلوی سپاه مغول مقاومت کنن. الآنم وقت مقاومت جلوی مغول‌های زمانه یعنی صهیونیست‌هاس، الآنم وقت حمایت از مظلومینه.🇱🇧🇵🇸 👇و اما یک خبر مهم .... قراره اگه مانعی پیش نیاد، یه تیم مردمی با هزینه شخصی خودشون از سبزوار به لبنان برن تا کمکهای مردم سبزوار رو مستقیما به جبهه مقاومت برسونن. 🥺 چشم‌های زیادی منتظر دست یاری شماست... شماره حساب: 3607710157963971 شبا: IR190600360771015796397001 شماره کارت: 6063737005209034 به نام منتظران موعود سبزوار بانک قرض‌الحسنه مهر ایران الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99 |♡
مادَرانه سَبزِوار
امروز این اطلاعیه‌ رو با سه طرح متفاوت توی گروه مجازی مادرانه سبزوار گذاشتیم. و از اعضای گروه خواستیم که بگن برای انتشار این اطلاعیه و دعدغه‌مند کردن سایرین به محتوای اطلاعیه و بعد هم کمک کردن به جبهه مقاومت، چه کارهایی می‌تونن انجام بدن؟ نتیجه خیلی خوب بود و مادرها با ایده‌های زیادی وارد میدان شدن و قراره گزارش و روایت کارهاشون رو هم بفرستن برامون. الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99 |♡
فاطمیه در حال رخت بربستن بود که مدیر جوانه یه پیشنهاد عالی دادن. یه حرکت، یه روضه، یه دورهمی با طعم چای روضه آن هم از نوع فاطمیه 😭 هماهنگی‌های لازم صورت گرفت.. از همون اول قرار شد بیشتر مسئولیت ها رو بدیم به بچه ها.. فضاسازی، تلاوت قران، صدقه، جفت کردن کفش ها، عکاسی، پذیرایی، حتی پخت حلوا با کمک بچه ها... زمان موعود فرا رسید. خانه ما تقریبا مهیای مهمانان زینب کبری بود.. آخه با گوش دادن به صوتی جالب با این مضمون که دو رکعت نماز بخونید و هدیه کنید به حضرت زینب و حاجت بخواین که دست خالی نخواهید ماند و من سریع نماز استغفار بعدنماز صبح را هدیه کردم برا خانم حضرت زینب سلام الله علیها.. و از ایشون خواستم که مرا در برپایی روضه مادر عزیزشان یاری برسانند...و خود نیز حضور یابند🥺 مادران همراه فرزندانشان یک به یک میرسیدند اولین بار که در به صدا درامد، مدیر دغدغه مند جوانه مون بودند..با همون دغدغه هایشان داخل شدند (🤔) دقیقا اینطوری 😁😉 بچه ها مشغول بازی با خود شدند. بعد از رسیدن میهمانان، برنامه رسما شروع شد.. یکی از بچه ها قران خوند و دیگری صدقه جمع کرد.. و با کمک یکی از مادران مقتدر مهربان 😁 بلخره، همه ی بچه ها، نشستن برای ادامه ی برنامه.. مادری که در نقش مربی بود، شروع کرد به اجرای یه داستان بازی برای نوجوانان گروهمون.. (رنج سنی بچه ها 7 تا 11 سال) برای این کار، از قبل با روسری و شال های تا خورده، رو زمین، نقش ها و اشکالی کشیده بودن.. مربی ابتدا از بچه ها پرسید: حدس میزنین، این شکل هایی که با روسری روی زمین درست شده، چی رو نشون میده؟ و جواب های بچه ها جالب بود: قبر 😱🤪 خط عابر پیاده پارکینگ ماشین بعد مربی ادامه داد.. اینها دو تا مسیره که راه های کوچک تر بهش وصل میشن. (انتهای یکی از مسیر ها به یک روسری گلگی میرسید😉 و انتهای مسیر دومی با یک شال مشکی بمبست شده بود.. که ابتدا به بچه ها چیزی در این مورد گفته نشد) مربی ادامه داد: برای اینکه بفهمیم قراره این مسیرها و اون راه هایی که بهش متصل شدن،، ما رو کجا ببره،، باید رمزگشاییش کنیم!! برای همین همه ی شما ماموریتی دارین که انجام بدیم. بعد برگه هایی رو در امتداد اون راه های کوچیک تر گذاشت و ادامه داد: به شما شماره ای رو میدم، طبق اون شماره، برگه های ماموریت خودتون رو پیدا کنین.. و موضوعی که ازتون خواسته شده نقاشی کنین.. بعد از حدود یه ربع پرهیجان، برگه هایی که بچه ها کشیده بودن، رو جمع کردیم و هر کدوم رو سرجاشون قرار دادیم.. و بعد مربی، نقاشی هایی که بچه ها کشیده بودن رو یکی یکی نشون داد و ادامه داد: ببینین توی نقاشی ها، یک دسته کارهای مثبت هست، مثل کمک به دیگران و به جبهه مقاومت، کتاب خوب خوندن، تقویت اقتدارمون با ساخت موشک، خرید وسایل ایرانی، شرکت توی مراسم اهل بیت، داشتن محبت اهل بیت و... و یک دسته از نقاشی ها، کارهای منفی کشیده شده، مثل صبح تا شب پای گوشی و تلویزیون بودن، مصرف کالاهای صهیونیستی، مسخره کردن دیگران، احترام نزاشتن به بزرگتر و... همون طور که دارین توی این نقش ها و مسیرهای روی زمین میبینین... کارهای مثبتی که توی این راه ها هست، ما رو به مسیر اصلی و درست میرسونه که تهش پر از موفقیت و شادی هست🌹 و کارهای منفی ما رو توی مسیر اشتباه میندازه که تهش بمبست هست 🕳 حالا انتخاب با خودمونه❓ بعد به هر کدوم از بچه ها چند تا پرتقال دادیم، تا برن و با گذاشتن پرتقال هاشون روی اون برگه ها یا کارهایی که نقاشی کشیده بودن، مسیرشون رو به صورت فرضی انتخاب کنن ... آخر روضه پرسیدیم: بچه ها میدونین راه میانبر برای زودتر رسیدن توی مسیر درست، چیه؟؟ _شهدا شناختن شهدا با خوندن سرگذشت و وصیت نامه شون، ما رو به اونا نزدیک میکنه و میندازه توی میانبر.. بعد کتاب خاک های نرم کوشک در مورد شهید برونسی رو که یکی از مادرها آورده بود، به بچه ها دادیم تا یه نفر، یکی از داستان هاش رو بلند بخونه... اما خب بازیگوشی بچه ها دیگه امون نداد🤪 الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99 |♡
قسمت جالب و زیبای این دورهمی با طعم روضه، اینجا بود که به هنگام اذان، که مادران دنبال جای دنجی بودن برا ارتباط با پروردگار عالم، خلوت چند نوجوان در آشپزخانه و اقامه نماز به صورت جماعت بود که چشم هارو قلبی کرد😍😍 نوجوان تازه واردمان علی اقا، پیشنماز ایستادند و چند تا از بچه ها هم اقتدا کردند😍 انشاالله پایدار بمانند در مسیر رشدالهی 🤲 با ورود مداح جوان بچه ها اطراف مداح نشستند و منتظر ادامه برنامه بودند.. مداح که مخاطبش بچه ها بودن برای ایجاد ارتباط با اونها ابتدا با اجرای دسته جمعی سرود سلام فرمانده جو خوب و پر انرژی ای بین بچه ها ایجاد کرد.. بعد بچه ها فرم نشستن رو تغییر دادندو کوچه ای ساختندو با نوای مداح جوان شروع به سینه زنی کردند... بچه ها چه حال و هوای دلنشینی و چه شوری پیدا کردن.. در اخر دو تا از بچه ها از مداح، اجازه گرفتن و مداحی کردن... ان شاالله حضرت مادر همه شان را در زیر چادر خاکی اش امان دهد 😭 در انتها همه توسط گل پسرا پذیرایی شدن.. با تمام شدن مراسم به عادت ذاتی پسرانه.. پسران پنجه در پنجه هم زورآزمایی میکردند 😉😄 نمیدانستم واقعاً زورآزمایی است یا استغفرالله دعوا🤪برا ختم بخیرشدن مسئله پیشنهاد دادم تشک بیاریدو کشتی بگیرید 😅 محمدصدرا بلافاصله سه تا تشک پهن کرد و یار طلبید 😂دوبدو شروع کردن به کشتی گرفتن و زورآزمایی 🙃ولی باید کنترل میشدن که منجر به دعوا وخشونت نشه ...و یکی از مادران داور این کشتی گیران نوجوان شدند 😁 الحمدالله بدون دلخوری و اسیبی مجلس به پایان رسید و یک به یک خانواده ها به خانه هایشان پرکشیدند ... باشد روزی که هرکداممان به سمت خانه اصلی مان پر میکشیم مورد رضایت پروردگار و حضرت مادر قرار گیریم. الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99 |♡
🌻 جشن "رنگ مادری" 🎉 دعوتید به یه جشن کوچیک مادرانه‌ای، به مناسبت ولادت حضرت زهرا (س) و روز مادر 👩‍👧‍👦 ویژه مادرا و بچه‌های گلشون (گل‌دخترا همه‌ی سنین، گل‌پسرا زیر ۸ سال) 🪴 ورودی شرکت توی جشن: بالای دو سال، نفری ۲۰ تومن ❓کی بیایم جشن؟ سه‌شنبه ۴ دیماه، ساعت ۱۷:۳۰ ❓کجا بیایم جشن؟ بعداً می‌گیم خدمتتون😉 ⌚️ مهلت ثبت‌نام: سه‌شنبه ۴ دیماه، ساعت ۹ صبح 🌿 خواستین بیاین جشن به آیدی زیر پیام‌ بدین: @s_z_khatami 🌱 هیات انصارالزهرا (وابسته به مادرانه سبزوار) الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99 |♡