اللهاکبر🇮🇷اللهاکبر🇮🇷الله اکبر✊
کاروان #انقلاب بھ
#چهلوپنج سالگی رسید. تا کور شود هر آنکس نتواند دید😍👌
🇮🇷•|⁴⁵سالگیمونمبارک|•🇮🇷
🍃 احترام به همسر و خانواده و وقت گذاشتن برای آنها
🔹 آیت الله بهجت همواره راه مدارا را در مورد همسر خود در پیش می گرفتند و در هر شرایطی، صبر و تحمل ایشان بر هر چیز دیگری غلبه داشت.
حتی گاهی که مادر اظهار ناراحتی می کردند، آقا اگر پاسخی هم داشتند نمی گفتند و در هر صورت، ناراحتی را با ناراحتی جواب نمی دادند و البته در اکثر مواقع، پاسخی جز سکوت نداشتند.
☺️ اگر کسی در منزل مریض می شد، آن قدر احوالش را می پرسید که ما عاصی می شدیم!
🎙 فرزند گرامی ایشان حاج شیخ علی بهجت
#علما
#عشق
🆔 ➤ @hedayatnia_ir
مادران ایران.pdf
519.8K
🧕🏻 مادران ایران (نسخه نهایی)
🔰 کاملترین بسته عملیاتی کنشگری بانوان در انتخابات
💢 بیش از 20 طرح عملیاتی میدانی و مجازی با تمام جزئیات اجرایی و پیوستهای مورد نیاز
ه◇◇○•••●💠●•••○◇◇ه
💠 #نگاه تحلیلی به رخدادهای ایران و جهان
میزبان #نگاه جستجوگرتان هستیم.
https://eitaa.com/negahh
#گپ_روز
#موضوع_روز : «تنها مدل موفق مربیگری در تمدن الهی»
✍️ گاهی سطح فشارهای گوناگون آنقدر زیاد میشود تا «سقف تحمل تو را مشخص کند»!
تا خودت صدای خرد شدن استخوانهایت را بشنوی و بدانی که ظرفیتت همینقدر است و هویٰ برت ندارد که بعـــله ...
• همین وقتهاست که دیگر نمیتوانی مثل یکی دو روز قبل خوشخُلق باشی، مهربان بخندی و طعم انبساطت دیگران را نیز به نشاط آورد.
• دقیقاً در چنین اوضاعی بودم که خسته از مدرسه رسید خانه !
مثل همیشه خودش را انداخت در بغل من.
اینجور وقتها بچهها شاید زودتر از هر کس دیگری میفهمند مامان یا بابا با همیشهشان فرق دارند. بلند شد و در چشمانم نگاه کرد و گفت: مامان مثل همیشه بغلم کن.
چیزی نگفتم چون حق با او بود.
بغل کردن ابزاری برای انتقال یک انرژی است. اگر آن انرژی، انرژیِ همیشه نباشد، کاملاً قابل فهم است دیگر!
• آخر شب داشتم مقالهای را مرور میکردم آمد کنارم و گفت: اجازه هست؟
گفتم : بله پسرم!
گفت : من شما را الگوی خودم میدانم. دلم میخواهد وقتی بزرگ شدم شبیه شما باشم. یعنی جوری که بچههایم به عشق بغل من، هر جا هستند برگردند خانه!
اما امروز بغلتان را دوست ندارم مامان! لطفاً درستش کنید!
• گفتم : حق با شماست مامان، اما اینرا بدان که بزرگترها هم گاهی دچار آسیب میشوند و باید زمان کوتاهی به آنها فرصت بدهی و کمکشان کنی تا خودشان را روبراه کنند. من قول میدهم زودتر جنس بغلم را تعمیر کنم. باشه؟
چشمانش پر شد و بیآنکه چیزی بگوید از اتاق بیرون رفت.
مقاله را بستم و روی قلبم گذاشتم.
درمورد نقش هنر بود در ایجاد میل به مظاهر الهی!
با خودم فکر کردم آدم بیخود چیزی را بعنوان الگو نمیپذیرد که!
اول باید عاشقش باشد.
تازه،
آدم بیخود عاشق نمیشود که !
اول باید از طعم محبت کسی سیراب شود تا عاشقش بشود و بعد او بشود الگویش و بخواهد شبیهش بشود..
آخ عجب کاری کرد خدا... کارستان!
نمونه های کامل از خودش را ساخت و گذاشت در زمین!
مظهر تامّ رحمت و عاطفهاش را، خوب که سیراب شدیم و بعد عاشق ... دیگر دنبالشان رفتن، ما را حتماً به منزل آخر خواهد رساند؛ منزل تکامل، منزل «انسان کامل»
تازه بغل آنها هیچوقت تعمیر لازم نمیشود.
√ اینجا بود تازه فهمیدم خدا مدلِ همهی ولایتها را در مدل «ولایت الله» جا داده است!
پدری کردن و مادری کردن هیچ فرمولی ندارد: جز «عاشق نگه داشتنِ فرزند»
عاشقت که باشد برای طعم آن عشق که تمثال کوچکی از عشق الله است خودش به دنبالت میآید. دیگر هزاران «بکن نکن» و «برو و بیا» در زندگی لازم نیست میانمان رد و بدل شود.
※ عشق تنها شرط موفقیت هر «ولیّ موفقی» است که قصد دارد بی امر و نهی مسیر ربوبیت را طی کند.
@ostad_shojae | montazer.ir
#گپ_روز
#موضوع_روز : برای رسیدن باید رفت!
✍️ نشسته بودم در اتاق انتظار، داشتم شیر خوردن نوزادی را تماشا میکردم!
و لبخند مادرش را که بیش از نوزادش مست این زیباترین اتفاق هستی بود.
او صاحب اسم رزّاق خدا بود و شاید نمیدانست که اینهمه مستیاش از شیر دادن، از کدام حقیقت هستی میآید.
• در همین حین بود که مادری به همراه دختربچهی دوسالهاش وارد اتاق شد و تا دید نوزادی در آغوش مادرش شیر میخورد حواس دخترک را پرت کرد و او را به سمت بیرون راهنمایی کرد و بعد از دقایقی بدون دخترش برگشت!
• وارد که شد عذرخواهی کرد و گفت : داریم عادت شیر خوردن را از دخترم میگیریم، آنقدر در بحران است و غمگین، که هر صحنهای که او را یاد شیرخوردن میاندازد، او را بهم میریزد عجیب!
• لبخند زدیم و نشست...
و شروع کرد از غصهی خودش حرف زدن!
او بیش از دخترکش از این روزهایی که در حال سپری شدن بود، بهم ریخته بود و اشکش بند نمیآمد...
و من تازه فهمیدم چرا باید شاهد این ماجرا میبودم :
√ کندنها و گذشتنها خیلی سختند! خیلی...
مخصوصاً وقتی که تو باید از آغوشی جدا شوی که از خودت به تو عاشقتر است!
از خودت به تو مهربان تر است!
و این جدا شدنِ ظاهری، برای او سختتر است تا تو!
اما سرآغاز یک رسیدنِ جاودانه است.
• گاهی کودک فکر میکند مادرش دیگر دوستش ندارد که دیگر بصرف نوشیدن شیر در آغوشش نمیکشد!
او نمیداند که تمام جانِ مادر در این فراق تب کرده است و درد میکند.
اما این حقیقتِ دنیاست که برای رسیدن باید رفت! و مادر یا پدر کسی است که از خود میگذرد تا تو برسی!
• کارم تمام شد و راه افتادم به سمت خانه!
در میان مکالمهی چند نفر در سالن مترو، فهمیدم چه عصبانیاند از رمضان.
چقدر دلم میخواست ماجرای آن مادر و کودک را برایشان تعریف کنم.
بابا میگفت هیچ کس اندازه خدا بندهاش را لوس نکرده و اینهمه نعمت را در مدلهای مختلف به پایش نریخته !
حالا همین خدا گفته اینها را بگذار کنار سفرهی دیگری برایت چیدهام! باید بلندشی از سفرهی قبلی تا این سفره به جانت مزّه کند!
• و ما چقدر شبیه همان کودک دو ساله از دست خدا عصبانی میشویم. کاش به ما گفته بودند «برای هر رسیدنی باید رفت!» آنهم از چیزی که دوستش داری.
«جهل» شاید تنها عامل « چراها و گِلههای » آدمها از همدیگر است! حتی از خدا!
برای بزرگ شدن هم باید رفت!
باید خود را گذاشت و رفت!
به «چرا» که مبتلا شدیم درحقیقت خوردهایم به دیوارِ جهلِ درون خودمان!
@ostad_shojae
هویّتاوّل
😟 با نوجوانان درست ارتباط نمیگیرم!
😓بعضی از حرفا و کارهای عجیبشان رو نمیفهمم!
😰نگران سلامت و رشد روحی و جسمی فرزندم هستم!
😱برای آینده و حضورش در جامعه ترس دارم!
🤦برای تربیت نوجوان امروزی مشکل دارم!
👨👩👧👦اینها نمونهای از دغدغه های والدین، معلمان و مربیانه ...
دلیلش هم اینه که ما: آشنایی کامل با این دوره خیلی حساس (دوره نوجوانی و جوانی) نداریم‼️
👈 "هویت اول" 👉
✅ کانالی که از یک تیم حرفهای و فعال تشکیل شده؛ و در جستجوی راهحل چالشهای هویتی دوره نوجوانی و جوانیه؛ مخصوصا اینکه بیشتر وقت اونها صرف فضای مجازی میشه✅
پس به اینجا یهسر بزن! 👇👇
@First_Identity
https://eitaa.com/First_Identity
در دنیا
مهربانتر و زلال تر از «مادر»
سراغ دارید!!؟
حتی
شرورترین آدمها
که ذرهای رحم و شفقت
در وجودشان نیست،وقتی
به «مادر» میرسند،رام میشوند!!
به پاس این چشمه زلال مهر و محبت
باید تمام قد ایستاد و کلاه از سر برداشت
و بر پیشانی و دست و پای شان بوسه زد!!
من،اما
خیلی مهربانتر از مادر
سراغ دارم!!!
آن که
برای امنیت و آسایش و خدمت به ما
«مادر» را «آفرید»
تا از طریق او
فقط روزنهای کوچک
از دریای بیکران مهر و محبتش را
به ما برساند!!
چطور است که
مهر مادری را میبینیم
و از سر سپاس بر دستانش
بوسه ادب میزنیم اما
«خدا»یی را که «مادر»
از زمزم جوشان عشق او آفریده شد،
هیچگاه ندیده و از سر معرفت و ادب
بر آستان او بوسه نمیزنیم!!
همان مهربان خدا
که روزی «پنج بار» ،
آغوش مهرش را میگشاید
و از فراز «مناره»ها و«گلدسته»های شهر
سراغ مان را میگیرد!
همان
که سالی یک «ماه»
به پاس احترام و تکریم ما
برای رفع و درمان دردها و نیازهای پرشمارمان
سفره مهربانی و بخشش و میهمانیش را
در همه هستی،می گستراند!
زمین و آسمان را
برای قدوم میهمانان مغرور،نامهربان و بی وفایش
آذین و چراغانی میکند و همه
گنجینههای عالم و لشکر فرشتگان را
بسیج کرده و به صحنه میآورد!!!
از امروز
هر گاه، نگاهت
به لبخند شیرین و چهره مهربان مادر افتاد!
کمی آنسوتر! بالاتر را هم ببین!
این لبخند و آغوش مهر«خدا»ست که
برای نوازش و آرامش تو
باز و شکفته شده!
پس اول،بر آستان«خدا»
بوسه شکر و ادب بزن و بعد
بر دست و پا و چادر مادر!
همین
✋
#تلنگر
#ماه_رمضان
#متن_ادبی
💫۱۴۰۳ سال ... 💫
🔸بیایم با هم برای وطن عزیزمان مادری کنیم....
🇮🇷مادر که باشی، قلبت با حیات فرزندت می تپد.
و اینک گوش به فرمان پدر دلسوز سرزمینم که برای حفظ آرمان های کشورم چه می فرمایند.
🤔شما چه فکر می کنید؟
✅حدس بزنید و در مسابقه بزرگ ما شرکت کنید.
✅بی صبرانه منتظر نظرات ارزشمندتان هستیم.
مهلت ارسال تا
لحظه تحویل سال ۱۴۰۳
شرکت در مسابقه از طریق لینک👇
https://form.avalform.com/view.php?id=57276300
🎁 به نظرات صحیح جوایز ارزشمندی تعلق می گیرد.
#مادری_برای_وطن
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
امور بانوان اداره کل تبلیغات اسلامی خراسان رضوی
@mathari_baray_vatan
✅سیره علما در تربیت فرزند
علامه حسن زاده آملی حفظه الله نقل می کنند: در تعطیلات تابستان به آمل رفتم، خوابیده بودم بچه ها سر و صدا کردند و از خواب بیدار شدم و غضبناک شدم و بعد از آن ناراحت شدم که چرا من غضبناک شدم.
آن قدر گریه کردم تا این که نتوانستم غذا بخورم، به تهران آمدم و راهی تبریز شدم تا سراغ طبیبم علامه طباطبایی(ره) رفتم.
به ایشان گفتم من حال نماز ندارم، بدون این که به ایشان جریان را بگویم گفت: بی خود غضبناک می شوی و انتظار هم داری که در نماز حال داشته باشی»
☝دوستان توجه داشته باشید درصد کمی از مطالب کانال بر روی این گروه نهاده می شود برای دسترسی به منبع اصلی به کانال مراجعه کنید.
✅کانال کافیه نکته های ناب مهدوی
💐 @rooshanfekr
من از ماه رمضان متنفرم.mp3
10.78M
👧🧒 #قصه_های_رمضان
※ من از ماه رمضان متنفرم
یه سوالی تو فکر پرستو بود؛
اگه خدا ما رو دوست داره، پس چرا مهمونی اینجوریه؟
چرا اینقدر بهمون سخت میگیره؟
اگه این سوال تو هم هست، قصهٔ امشب رو حتما گوش کن
نویسنده : مرضیه قمیشی
تصویرساز : مریم اسماعیلی
گرافیک : فرزانه آبیار
صدا بردار و سرپرست گویندگان : سید ابراهیم احمدی
موسیقی متن و تنظیم : کامران میرزایی
borna.montazer.ir/من-از-ماه-رمضان-متنفرم/
borna.montazer.ir
#گپ_روز
#موضوع_روز : «زنگ بزن آتشنشانی!»
✍ از دو سه روز قبل از عید، عصبانی بود از اینکه خانوادهی پسرخاله احسان هم به افطاری روز اول عید دعوتند!
• اصلاً اعصاب این آدم را نداشت. آخر آنها مثل هم فکر نمیکردند، مثل هم به دنیا نگاه نمیکردند. سبک زندگیشان باهم فرق داشت و هر دو تحمل حضور کسی که اینقدر با او تفاوت داشته باشد را نداشتند و بارها در مهمانیهای مختلف دیده بودم که از وجود همدیگر در عذابند!
• از صبح چند نفری رفتیم کمک مامان.
نشسته بودیم روی ایوان خانهی مامان و سبزی پاک میکردیم که علی رسید. تقریباً «برجِ زهرمار» بود.
• نشست روی ایوان کنار مامان و دستش را بوسید. مامان سرش را به سینه گذاشت و فشرد و گفت: اینگونه سرخ نبینمت مامان!
دینِ ما دین محبت است! حتی با دشمنان. ما اجازه جهاد نداریم مگر برای دفاع .
✘ علی جان جنگ، جنگ است مامان، و ریشهاش هم دشمنی است! حالا میخواهد در جهان بیرون باشد یا در جهان درون. و دشمنی را شیطان ایجاد میکند!
• اینکه تو بخاطر بعضی موضعگیریهای سیاسی و مذهبی با احسان همسو نیستی نمیتواند باعث شود که در درونت با او بجنگی!
• علی گفت: من نمیجنگم که ! حوصلهاش را ندارم.
مامان گفت: وقتی کسی در درونت آنقدر «شلوغی و فشار» ایجاد میکند که نمیتوانی در جایی که هست آرام باشی و این نشاط و شادی را به دیگران انتقال دهی، قطعاً در درونت با او جنگ داری! جز این است؟
اگر جنگ نداری چرا دائماً آمادهباش هستی تا او یا همسرش یک حرکتی بکنند یا حرفی بزنند و تو بخواهی حالشان را بگیری و ثابت کنی اشتباه میکنند.
• گفت : چکار کنم مامان؟ بشینم این کارهایش را تماشا کنم؟
مامان گفت: مهمانی جای دیدار است، جای گشایش احوال است و اجتماع مؤمنین و همدلی آنها برای خدا بالاتر از آن است که تو آن را تبدیل به مرکز مناظره کنی!
√ اگر بتوانی این قورباغه را قورت بدهی و وقتی آمد جوری در آغوشش بگیری که بفهمد قصد جنگیدن نداری و میخواهی این مهمانی را فقط از وجودش لذت ببری و اگر کار به بحثهای الکی رسید به بهانهای خود را مشغول کاری کنی تا ادامهدار نشود، یک سرِ این جنگ خاموش میشود!
و وقتی یک سر خاموش شود، سرِ دیگر ناچاراً خاموش میشود دیگر...
• علی گفت: مامان این کارها که شما میگویی، از من برنمیآید!
من نمیتوانم او را بغل کنم! خیلی سخت است.
• مامان گفت: اگر آشپزخانه ما آتش بگیرد تو چکار میکنی ؟
گفت زنگ میزنم آتش نشانی!
مامان گفت : حالا هم زنگ بزن آتش نشانی...
• با حیرت نگاه کرد به مامان. مامان ادامه داد: نَفْس را هم باید زود خاموش کرد تا بگذارد تو نَفَس بکشی و سالم بمانی! وگرنه کم کم همهی جانت را فرا میگیرد و میسوزاند!
• گفت: الآن چه کنم؟ آتش نشانی از کجا بیاورم؟
مامان گفت: یک عالمه دعای آتش نشانی در صحیفه هست. یا از آنها استفاده میکنی و خاموشش میکنی یا این آتش درون تو را جزغاله میکند و فشارش را همه در جمع باید تحمل کنند.
• علی گفت : من حوصله ندارم مامان.
بعد سراسیمه بلند شد و گفت اصلاً میروم تا نباشم در این مهمانی!
و رفت!!!!!
• سر سفره افطار داشتم به این فکر میکردم چقدر از این آتشها میآید و ما خاموشش نمیکنیم و اجازه میدهیم گُر بگیرد و آنقدر بماند که تمام سلامت روحمان را جزغاله کند.... که در باز شد و علی آمد.
به احترام سفره کسی بلند نشد اما علی رفت نشست پیش احسان و گفت: «آتش نشانی بودم دیر کردم، داداش ببخشید» ....
بعضی دعاهای آتشنشانی در صحیفه جامعه سجادیه:
دعای ۴۸ | دعای ۵۰
دعای ۱۵۵ | دعای ۱۵۶ | دعای ۱۵۹
حرز ۲۲ | حرز ۲۳
(کلیک کنید روی دعا)
@ostad_shojae
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
تقدیم به مادران عزیز
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
داشتم فکر می کردم، شیخ عباس قمی
صاحب مفاتیح،
می توانست در آخر هر کدام از اعمال،
بابی باز کند با عبارت «و اما مادران...»
اجر هر عمل را که میگوید،
دستور هرکدام را که توضیح میدهد زیرش بنویسد:
اما برای مادران، این چنین است که ....
👌مثلاً همین شب قدر!
سخنی هست دربارهٔ زنی که
سجادهاش را پهن میکند و قرآن و مفاتیحش را میگذارد گوشهاش و بعد شروع میکند
مدام میرود به آشپزخانه؛
چای میگذارد، میوه تکه میکند،
سقا میشود،...
و اشکهایش، با زمزمهی جوشن،
میچکد پای گاز، وقت چشیدن نمکِ سحری و
نهار فردای بچهها؟
گفتیم اشک و گریه
اصلاً چه میگویید دربارهٔ زنی که
تا شانهاش تکان میخورد و میخواهد
کمی اشک بریزد، کودکش سرش را خم میکند زیر چادرش و ملتمسانه میگوید
«مامان گریه نکن 😯😢»؟
بگویید اجر این خندههای اجباری
تلخ و شیرین چند؟
زنی که عادت ندارد تنها، جامهٔ نور بپوشد
و بچههایش را یکی یکی میبرد
غسل شب قدر بدهد،
تا طهارتِ مضاعف شود برایشان
تا سال بعد،
و از خستگی این غسلها،
خوابش بگیرد و کمی چرت بزند،
بهرهای از این لحظات ناب از دست رفتهٔ
لیلة القدر، دارد؟
نمیدانم........
فقط.... اگر این دقت هاواعمال سادهٔ
این مادرهانبود
و شب های قدر، به جای خواباندن کودکانشان
و نشستنِ فارغ بال تا خود سحر
بر سر سجاده
آنان را با پاشیدن آب به صورتشان
و هزار وعده و سرگرمی بیدار نگاه نمیداشتند،
به گمانم نه شیخ مفیدی
در این دنیا یافت میشد، نه شیخ صدوقی، نه سیدرضی، نه طباطبائی،
نه امینی نه...!
راستش… فکر میکنم
سهم قابل توجهی از ثواب
تمام اعمالی که ما عاملین به مفاتیحالجنان، تا خودِ صبحِ قیامت،
انجام میدهیم،
ثواب تمام جوشنها، کمیلها،
نمازها، توسلها، زیارتها،
صاف میرسد به مادرانمان!❤️
.
هدایت شده از فرهنگی مدرسه علمیه طوبی
#تلنگر.....
هميشه #خواب_روزه_دار عبادت نيست، گاهي #خيانت است!
مثل وقتي كه پاي #صهيونيست در ميان باشد...
#راهپیمایی_باشکوه_روز_جهانی_قدس
*مرگ بر اسرائیل*
#همگی_خواهیم_آمد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌سخنرانی درجه یک بین الصلاتین ۵۰ ثانیه ای حضرت آقا 👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنرانی استاد مطهری ره در مورد فلسطین و اسرائیل