✨به نام خدا✨
سلام، وقت همگی بخیر
👦: من میخوام ظرف بشورم
👶: نخیر، من میخوام ظرف بشورم☹️
🧕: بفرمایید دونفری بشورید😂
🔵 قبلش هم دوتایی در سالاد درست کردن🥒🍅🥕 مشارکت داشتند و حسابی ظرف کثیف شده بود.😉
یکی روی چهارپایه، یکی روی کابینت.😂
🧕: پس ظرفها با شما، تمیزکردن گاز و کابینت ها با مامان
🔵 بالاخره ظرف شستن برای بچه ها بازی هست و نحوه مصرف آب با آنچه مد نظر ما هست خیلی فرق میکنه. برای خود من صرفه جویی در مصرف آب خیلی مهمه، و در واقع اسراف آب برای خودم زیرپا گذاشتن یک ارزش هست.
🔵 خوب چطور میتونم کنترل و مدیریت کنم؟؟؟!!!🤔
یک نوع برخورد این هست: نمیشه ظرف بشورید، کار شما نیست، نمی تونید، آب زیاد میریزی، نخواستم بشوری، مگه بازیه، برید از آشپزخونه بیرون☹️😡😤
🔵 نتیجه این برخورد چیه؟؟ کودکی را که زیر شش سال عاشق بیگاری کردن هست، از کار منع کردیم، نتیجتا در نوجوانی هم علاقه ای به کار کردن نداره، کل کارهای منزل را وظیفه مادر میدونه، ضمن اینکه مهارت کافی را هم کسب نکرده و دیگر حوصله تذکرهای پیاپی را هم نداره.
ادامه دارد ...
#مشارکت_بچه_ها_در_کارهای_خانه
🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🔵 پس چه کنیم؟ آیا نباید هیچ تذکری بدیم؟؟؟🤔 قطعا تذکر میدیم اما لحن ما خیلی مهمه👌👌
لحن تهدید نباشه: اگر اینطوری آب بریزی دیگه نمیذارم ظرف بشوری😡
لحن ترساندن و ایجاد ناامنی نباشه: آب قطع میشه دیگه تشنه می مونیم😰
🔵 تذکر را هم در قالب قصه و بازی و همچنین با تبدیل جملات دستوری به جملات خبری، بدون تهدید و تنبیه و ایجاد ترس و وحشت بیان می کنیم. مثلا میگیم:
♦️ موقع اسکاچ کشیدن آب میتونه بسته باشه یا توی لوله بمونه، اینجوری خیلی بهتره بعدا هم میتونیم ازش استفاده کنیم ولی وقتی بره توی آبشی دیگه از دست ما در رفته ( تبدیل جمله دستوری به خبری)، چند ثانیه آب بسته میشه دوباره از اول.😂😂
♦️وقتی میبینم آب بدون استفاده باز مونده یاد قصه سهیل می افتم( قصه ای که در این مورد از چند سال قبل تعریف میکردم)
♦️یا مثلا این دفعه آخر، پسر کوچیکه که زود خیس و خسته شد از ادامه مسیر انصراف داده بود، آروم پسرکوچیکه را مورد خطاب قرار دادم که بیا با هم فکر کنیم ببینیم چطور به داداش تذکر بدیم که ناراحت نشه؟ چون الان خیلی داره زحمت میکشه و ظرفها را میشوره ولی چون آب داره اسراف میشه لازمه بهش تذکر بدیم،( همون مثل به در بگیم که دیوار بشنوه😉😂)، از اونطرف پسر بزرگه میگه مامان مثل قصه امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و پیرمرد👌👌
🔵 آیا بچه ها با یکبار تذکر یاد میگیرند؟ قطعا خیر، مثل همیشه نیاز به تمرین و تکرار دارند.
#مشارکت_بچه_ها_در_کارهای_خانه
🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
💫به نام خدا💫
💐سلام، وقت همگی بخیر💐
تجربه های روزانه ۵۹
🎒 کوله پشتی پسر جان را اورده بودم توی آشپزخونه که قمقمه آب و تغذیه براش بگذارم، خودش کوله را برد و بعد از چند دقیقه برگرداند. وقتی خواستم تغذیه بگذارم، دیدم یک مداد فشاری که روی درش سوت داره و یک فرفره چوبی گذاشته داخل کیفش، اینها را پدربزرگش دو روز پیش براش خریده بودند و این دو روز حسابی گوشمون👂 را نوازش کرده بود😤😥. مداد و فرفره را برداشتم پشت یک سری وسایلِ روی کابینت پنهان کردم. تغذیه و قمقمه آبش را گذاشتم. اما هنوز یک دقیقه نگذشته بود که به خودم گفتم چرا؟؟!!🤔 واقعا چرا این کار را کردی؟؟!!😳 نگران چی بودی؟؟!!!
♦️مدادش گم میشه، بعدش عزاداری😭 برپا میکنه؟!!!🤔 خوب بگذار از همین چیزهای کوچک تجربه بدست بیاره، این هم یک نوع #فرصت_تجربه هست.👌
♦️وسایلش در کمد مدرسه هست و لازم نیست وسیله ای با خودشون ببرند؟! خوب مگر تو معلمش هستی؟! لازم باشه معلم بهش تذکر میده👌
♦️ تو مدرسه سوت میزنه ؟!!! خوب مگه تو ناظم مدرسه ای؟ یادت نیست تو مامانی نه ناظم مدرسه☹️👌
♦️ الان معلم یا ناظم از تو خواستند که نگذاری پسرت مداد و یا فرفره با خودش بیاره؟! چرا اینقدر کنترل گری ؟؟؟؟؟ چرا اینقدر عجله؟!!!!!
🎒 چرا میخوای پیشاپیش نقش همه را تو به عهده بگیری؟؟!!!🤔
♦️ به جای پسرت مراقب باشی مدادش گم نشه!
♦️به جای معلم حواست هست که وسیله ای با خودش نبره مدرسه!
♦️ به جای ناظم نگرانی که توی مدرسه سوت نزنه
#تجربه_های_روزانه_۵۹
#کنترل_گری
#نقش_مادری #رابطه_مادر_فرزندی
🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🎒 نتیجه این کار چیه؟؟؟!!! 🤔 این کار را پنهانی انجام دادی که نتیجش بی اعتمادی فرزندت هست و در نتیجه دفعه بعد اون هم مخفیانه کارش را انجام میده☹️☹️
🎒 اگر هم مثلا بهش بگی مامان جان پسرم اینها را برای چی گذاشتی توی کیفت؟
به فرض میگه: دوست دارم مدادم را با خودم ببرم!
بگی نه گم میشه! اگر نشد چی؟
بگی آقای ناظم دعوا میکنه؟ اگر دعوا نکرد چی؟ این وسایل خطرناکه؟ نه☹️
🎒 پس حواسم باشه اعتبار مادر و اعتماد فرزند به مادر خیلی خیلی مهم تر هست. با کنترل گری های بی مورد این اعتماد و اعتبار را از بین نبر. در موقعیتهای مهم و تصمیمات سرنوشت ساز، به یک رابطه مادر فرزندی با کیفیت و عمیق نیاز داریم، مراقب باشیم با کنترل گری های غیرضروری و مخرب به این رابطه آسیب نزنیم.👌👌
🎒 مداد و فرفره را برگرداندم توی کوله پشتی و دو روز هست که توی کیف هستند نه گم شدند، نه ناظم یا معلم بهش تذکری دادند، به نظر میاد اصلا از کیف بیرون آورده نشدند.😊
پ.ن: دو سال اخیر به خاطر شرایط کرونا و مجازی بودن مدارس، نقشهای مختلفی به مادران تحمیل شد، معلم و ناظم و همکلاسی، همبازی و...
خیلی باید مراقب بود که این نقشها تا حد امکان به رابطه مادر فرزندی یا والد فرزندی لطمه وارد نکنند. چون ما به یک رابطه والد فرزندی خوب و با کیفیت برای دوران نوجوانی و جوانی فرزندانمون خیلی احتیاج داریم.
#تجربه_های_روزانه_۵۹
#کنترل_گری
#نقش_مادری #رابطه_مادر_فرزندی
🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🏴🏴 رحلت پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمد مصطفی(ص) تسلیت باد. 🏴🏴
🔘 رسول اکرم (ص) در یکی از مسافرتها با اصحابش در سرزمینی خالی و بی علف فرود آمدند، به هیزم و آتش احتیاج داشتند، فرمود: « هیزم جمع کنید»، عرض کردند:« یا رسول الله ببینید این سرزمین چقدر خالی است، هیزمی دیده نمی شود»، فرمود: هر کس هر اندازه می تواند جمع کند»
🔘 اصحاب روانه شدند و با دقت بر روی زمین نگاه می کردند و اگر شاخه کوچکی می دیدند بر می داشتند. هر کس هر اندازه توانست ذره ذره جمع کرد و با خود آورد. همین که همه افراد هر چه که جمع کرده بودند روی هم ریختند، مقدار زیادی هیزم جمع شد.
🔘 در این وقت رسول اکرم فرمود: «گناهان کوچک هم مثل همین هیزم های کوچک است، ابتدا به نظر نمی آیند، ولی هر چیزی جوینده و تعقیب کننده ای دارد، همان طور که شما جستید و تعقیب کردید این قدر هیزم جمع شد، گناهان شما هم جمع و احصا می شود و یک روز می بینید از همان گناه خرد که به چشم نمی آمد، انبوه عظیمی جمع شده است. ( وسائل الشیعه، جلد۲، صفحه ۴۶۲)
🔘 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🏴 شهادت امام حسن مجتبی(ع) تسلیت باد 🏴
دل کودک صفحه بی نقش است
🔘 حضرت علی علیه السلام به فرزندش حضرت امام حسن(ع) فرمود:
وَ اِنَّما قَلْبُ الْحَدَثِ کَالْاَرضِ الْخالِیَةِ. ما اُلْقِیَ فیها مِنْ شَیْءٍ قَبِلَتْهُ فَبادَرْتُکَ بِالْاَدَبِ قَبْلَ اَنْ یَقْسُوَ قَلْبُکَ وَ یَشْتَغِلَ لُبُّکَ
«قلب بچه نورس مانند زمین خالی از بذر و گیاه است. هر تخمی که در آن افشانده شود به خوبی می پذیرد و در خود می پرورد. فرزند عزیز، از دوران کودکی تو استفاده نمودم و خیلی زود در پرورش تو قیام کردم پیش از آنکه دلِ تربیت پذیرت سخت شود و مطالب گوناگونی عقلت را اشغال نماید.
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🔘 ارزش زمان برای کودک و پدر و مادرش یکسان نیست. یک روز در یک سالگی خیلی طولانی تر از یک روز در ۳۰ سالگی است و شاید ۶ برابر بیشتر حوادث فیزیولوژیکی و روانی را شامل است بنابراین نباید دوران پرمایه کودکی را بی کشت گذاشت. محتمل آن در طول شش سال اول زندگی، نتیجه اجرای مقررات زندگی قطعی تر است.
🔘 کودک در زمانی که هنوز مسائل علمی و استدلالی را درک نمی کند، مطالب عاطفی را می فهمد،خشونت و تندی ملایمت و نرمی، نوازش و مهربانی، احترام یا بی اعتنایی و امثال اینها همه در کودک مؤثر است و نتایج مطلوب و نامطلوب آنها را درک میکند. پیریزی خلقیات پسندیده و ناپسند مربوط به همین دوره است و رهبری صحیح این دوره ی حساس به عهده پدر و مادر است.
👈برگرفته از کتاب دو جلدی «کودک از نظر وراثت و تربیت»
اثر مرحوم آیت الله محمدتقی فلسفی(ره)
#پرورش_احساسات
⚫️ لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👆ارسالی یکی از مادران عزیز کانال، ممنونم 🙏🙏💐💐
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👆ارسالی یکی از مادران عزیز کانال، ممنونم 🙏🙏💐💐
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
✨به نام خدا✨
🌸 قصه حلزون تلاشگر 🐌
( در مورد امید داشتن و روحیه ی تلاشگری 💪
از تو حرکت ، از خدا برکت👌، سه سال به بالا)
✴️ حلزون کوچولوی 🐌 قصه ی ما در یک باغچه بزرگ زندگی می کرد. حلزون کوچولو🐌 آرزو داشت بتونه دریا 🌊 را ببینه، هر وقت که در مورد آرزوی خودش با دوستانش و حیوانات باغچه صحبت می کرد همه بهش می گفتند: حلزون کوچولو، تو خیلی کوچولویی، دریا هم از اینجا خیلی دوره، تو خیلی آهسته راه میری، نمیتونی بری و به دریا برسی☹️
✴️ حلزون کوچولو ناراحت میشد ولی نا امید نمی شد.👌 یک روز بالاخره تصمیم گرفت و به راه افتاد. رفت و رفت و رفت و رفت، تا به یک گودال آب رسید، فکر کرد اون گودال آب دریاست، کنار گودال بالا و پایین می پرید: آخ جونم، آخ جونم، بالاخره رسیدم، آخ جونمی دریا، آخ جونمی دریا 🤩🤩
✴️ یک خرگوش باهوش🐇 صدای حلزون🐌 را شنید و گفت: حلزون کوچولو آخه این که دریا نیست. این فقط یک گودال آب هست، تو خیلی کوچولو هستی، خیلی یواش راه میری دریا هم از اینجا خیلی دوره تو نمیتونی به دریا برسی☹️
✴️ حلزون کوچولو 🐌 ناراحت شد ولی ناامید نشد. رفت و رفت و رفت و رفت تا رسید به یک گودال آب خیلی خیلی بزرگتر. فکر کرد اون گودال آب دیگه حتما دریاست. رفت کنار گودال و بالا و پایین می پرید: آخ جونم، آخ جونم، بالاخره رسیدم، آخ جونمی دریا آخ جونمی دریا🤩🤩
✴️ این دفعه یک موش چابک 🐁 صدای حلزون را شنید و گفت: حلزون کوچولو آخه این که دریا نیست، اینجا شالیزاره. کشاوزرها توی این گودال آب برنج می کارند، تو خیلی کوچولو هستی، خیلی هم یواش راه میری. دریا خیلی دوره، تو نمیتونی به دریا برسی.☹️☹️
✴️ حلزون کوچولو ناراحت شد اما نا امید نشد. گفت: خدایا من همه تلاشم را کردم و نا امید نیستم، خدایا خودت کمکم کن.🤲
✴️ حلزون کوچولو 🐌 به راهش ادامه داد، یک دفعه دید یک مرغ دریایی روی زمین کنارش نشست. مرغ دریایی پرسید: کجا میری حلزون کوچولو؟ گفت: میخوام برم دریا،
مرغ دریایی گفت: بدو بیا روی بال من سوار شو😍😍
حلزون 🐌 رفت و روی بال مرغ دریایی نشست. مرغ دریایی پر زد و رفت و رفت و رفت تا رسید به دریا🌊، کنار دریا فرود آمد. حلزون کوچولو 🐌 از روی بال مرغ دریایی پایین امد و کنار دریا رفت : آخ جونم دریا، آخ جونم دریا، خدایا متشکرم، خدایا متشکرم🤲
👌 انتشار و کپی از مطالب،قصه ها و ایده های کانال، فقط با ذکر منبع و ارسال لینک کانال مجاز است. 🙏🙏
#قصه_حلزون_تلاشگر
🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak