eitaa logo
مادرانه های مشترک
12.9هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
92 ویدیو
27 فایل
نکات تربیتی کاربردی انجام کارهای روزمره در کنار فرزندان تبدیل کارهای خانه به بازی مشارکت بچه ها و مسئولیت پذیری بازیهای خانگی قصه های کاربردی و ... شرافت هستم یک مادر *در حد توانم برخی از سوالات را پاسخ میدم* @Sherafat518
مشاهده در ایتا
دانلود
✨به نام خدا✨ 💐سلام، وقت همگی بخیر💐 ✅ بعضی اوقات که میبینم بچه ها بدقلقی میکنند یا یکدفعه لجبازی و کشمکش زیاد شده، اول از همه رفتارها و شرایط روحی خودم را مرور میکنم. گاهی بدون اینکه متوجه باشیم از صبح تا شب انقدر بکن نکن گفتیم که حد نداره. بیا، برو، بشین، پاشو، بخور، نخور، بگذار سر جاش، جیغ نزن، گریه نکن، لباستو بپوش، ساکت باش و ... . ✅ من یک دوره کوتاه زمانی که پسر اولم حدودا دو ساله بود، یاداشت میکردم که از صبح تا شب چند بار از جملات دستوری استفاده کردم. بعد تلاش کردم به تدریج تعداد را کم کنم و فقط در مواقع ضروری مثلا زمانهایی که خطری بچه را تهدید میکنه از جملات دستوری استفاده کنم. ✅ گاهی هم در مواردی که بچه ها دستور میدیم که اصلا اهمیت خاصی ندارند، فقط با دستور دادن حق انتخاب و فرصت تجربه را از بچه ها میگیریم. بعد متوجه نیستیم که چرا بچه لجباز شده، چرا همش میگه اونی که من میگم و... و متاسفانه حتی گاهی عصبانیت و ناراحتی و فشارهای روحی خودمون را با دستور دادن به بچه ها تخلیه میکنیم.😔☹️ ✅ من با خودم قرار گذاشتم هر وقت میخوام دستور بدم، ثانیه ای تأمل کنم، ببینم آیا اگر چیزی نگم خطری فرزندم را تهدید میکنه یا خیر؟ آسیبی به خودش یا حتی وسایل خونه میرسه یا خیر؟ اگر خطری نداره پس صبور باشم تا فرزندم خودش تجربه کنه. گاهی میبینم برای چیزهایی بکن و نکن گفتیم که واقعا بی اهمیت و خنده دار هستند.🤔 🌺 کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
✅ برای مثال دیروز بعد از تشک بازی گفتم حالا با کمک هم تشک و بالشت ها را میبریم توی اتاق، پسرم سه تا بالشت را روی هم گذاشت گفت من این سه تا را میارم، خواستم بگم نمیتونی یکی یکی بیار، با همون یک ثانیه تأمل گفتم نهایتا این هست که نمیتونه خودش متوجه میشه، ولی همه را با هم برد و من واقعا خوشحال شدم که چیزی نگفته بودم. ✅ بعد از نقاشی دیدم در ماژیک ها را جابجا بسته، خواستم بگم در ماژیک ها را درست ببند، باز جلوی خودم را گرفتم. امروز دیدم درستشون کرده، پرسیدم مامان من دیروز دیدم در ماژیک ها جابجا شده بود دلیل خاصی داشت؟ گفت: به نظرم اونجوری قشنگ تر بود ولی الان درستشون کردم چون اشتباه میکردم کدوم رنگ را میخوام. ✅ بعد از خمیربازی دیدم یک تکه بزرگ خمیر زده روی یک نقاشی چسبانده به دیوار، باز هیچی نگفتم، یکساعت بعد دیدم خمیربازی را جدا کرد و‌ گفت مامان میخواستم نقاشیم قشنگ تر بشه ولی الان خواستم خمیربازی را بردارم خمیربازی نقاشی را هم خراب کرد. ✅ دیدم که دستش را با ماژیک خط خطی کرده، باز هم چیزی نگفتم، بعد خودش وقتی رفته بود دستش را برای خوردن غذا بشوره، گفت مامان کاش دستم را خط خطی نکرده بودم خیلی سخت پاک میشه چه کار کنم؟! ✅ با حذف دستورها و بکن نکن هایی که اهمیت خاصی ندارند، هم به بچه ها فرصت تجربه و کشف را میدیم، هم اینکه در مواردی که واقعا تذکر و یا دستور لازم هست بچه ها بیشتر حرف شنوی خواهند داشت. 🌺 کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
به نام خدا سلام، وقت همگی بخیر 🔵 چند مدت قبل رفته بودیم لوازم التحریر برای خودم دفتر بخرم پسر بزرگم هم اجازه گرفت چند تا چسب نواری تزیینی برداشت، گفت برای تزیین کاردستی هام میخوام.منم همه را گذاشته بودم در کیف کاردستی. 🔵 چند روز قبل داشتند کاردستی درست می کردند، یک قیچی پلاستیکی داریم که حتی یک برگ کاغذ را به زور قیچی میکنه و فقط برای تمرین قیچی دست گرفتن خوبه، من این قیچی را دو‌ سالگی پسر بزرگم خریده بودم و الان هم در اختیار پسر کوچکم میگذارم چون هیچ خطری نداره. اینجوری اونم با تکه پاره کردن خرده کاغذها مشغول میشه و دیگه لازم نیست زمان کاردستی من کنارشون باشم،که خوب این شرایط تازگی به وجود اومده و قبل از دو سالگیش همیشه کاردستی درست کردن پسر بزرگم با چالشهایی همراه بود که به همین خاطر غالبا در وقت بازی اختصاصی انجام میدادیم. 🔵 مثل اینکه یک ماشین درست کرده بود و با چسب نواری تزیینی، تزیینش کرده بود و با چسب کاغذی به کمد چسبانده بود. ادامه دارد... 🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🔵 یکدفعه با ذوق اومد پیش من : مامان ببین دستم شکسته با چسب گچش گرفتم😂 منم گفتم: وااای چه جالب😍😍 🔵 راستش اول چون با ذوق اومد و دیدم واقعا در بازی فرو رفته، فورا چیزی نگفتم و تذکر ندادم ، ولی بعدش یاد یک نکته خیلی مهم افتادم و دیگه اصلا تذکر ندادم و من هم وارد بازیش شدم.😉 🔵 روی دست و پاهای خودش و من و داداشش برچسب زد، برای خودش انگشتر درست کرد. چقدر باهم خندیدیم. این برچسبها حلقه های خیلی کوچک بودند خوب طبیعتا تمام شدند، وقتی دید برچسبها تمام شدند، گفت: مامان اینها که تمام شدند. گفتم: بله خوب باهاشون بازی کردیم گفت: ولی من اینها را برای تزیین کاردستی میخواستم☹️☹️ فکر نمیکردم زود تمام بشن گفتم: آها، پس معلومه یک اندازه مشخصی دارند. گفت: آره، میشه همینها را دوباره بپیچم دور حلقه، گفتم امتحان کنیم ببینیم میشه🤔 امتحان کرد دید نمیشه. خوب طبیعتا کمی غصه خورد و غرغر کرد و بعد هم رفت سراغ بازی بعدی😊 🔵 اما نکته ای که باعث شد من بهش تذکر ندم که اینها تمام میشه، برای کاردستی خریدی ها!!! یا تهدید کنم: تمام شد دیگه نمیخرمااااا، الکی حرومشون نکن و... چی بود؟؟؟ دقیقا همان نکته ای که اوایل کانال در مطلب گفتم. ادامه دارد ... 🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🔵 یکبار مادری با من صحبت کردند که فرزندانشون دیگه جوان هستند. ایشون از اینکه یکی از فرزندانشون با بی فکری کل مال و زندگیش را از دست داده بسیار ناراحت بودند. ایشون میان صحبتشون گفتند از بچگی همینطور بود. اگر پول توجیبیش را میدادیم به خودش همه را آدامس برچسبی میخرید و بعد توی مدرسه گرسنه میماند. ما پول تو جیبیش را به برادرش میدادیم زنگ تفریح براش تغذیه بخره و بهش بده، همیشه باید پولش دست خودمون بود مگرنه حیف و میلش میکرد. ولی وقتی که دیگه اختیارش از دست ما خارج شد کل زندگی را نابود کرد. به اون مادر چیزی نمیتونستم بگم جز همدلی کردن، اما توی دلم گفتم کاش اجازه داده بودید چند روز گرسنه بمونه، کاش اجازه داده بودید چند روز بدون پول تو جیبی بمونه، کاش طعم از دست دادن را با تجربه های کوچک چشیده بود. این میزان از کنترل گری والدین فرصت تجربه و تمرین و تکرار را از فرزندشون صلب کرده بود. 🔵 گاهی انقدر عجله داریم در آموختن مسائل به فرزندانمون که فرصت تجربه را ازشون میگیریم. و فرزند هم به خاطر تحت کنترل بودن و سلب اختیار هیچوقت به حرف درست والدین توجه نمیکنه . کودکی و حتی نوجوانی فرصت کسب تجربه های مختلف با تمرین و تکرار هست، حداقل در مسائل کم اهمیت تر بگذاریم بچه ها خودشون تجربه کنند. 🔵 ممکنه این سوال پیش بیاد که آیا کودک با یکبار تجربه یاد خواهد گرفت؟ قطعا نه، ولی با تکرار این تجربه ها حتما یاد خواهد گرفت، دقیقا مثل همان چیزی که در نوشته بودم و الان عمر یک بسته رنگ انگشتی در خانه ما بیشتر از یکسال هست با وجود اینکه هفته دو بار حداقل استفاده میشه. به خصوص در مورد نوجوانان سعی کنیم فرصت تجربه های مختلف را براشون فراهم کنیم تا در جوانی پخته تر باشند. اجازه بدیم از اشتباهات و تجربه های کوچک و کم اهمیت تر درس بگیرند تا از انتخابها و تصمیم های مهم و اساسی زندگیشون.👌👌 🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
۵۷ 🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
✨به نام خدا✨ تجربه های روزانه ۵۷ ❇️ چند شب قبل، بچه ها را برده بودم پارک. پدرشون ده روز نیستند و خواستم کمی روحیه بچه ها عوض بشه.‌ پارک خلوتی که سه نوع بازی هم بیشتر نداشت. پسر بزرگم با ذوق رفت سمت ترامپولین داداشش هم دنبالش، رفتند در صف ایستادند. پسر نوجوانی که پول میگرفت تا پسر کوچیکه را دید، گفت: اینم میخواد بازی کنه؟ گفتم: بله گفت: مطمئنید؟ این نمیتونه ها؟🤔 گفتم: بازی میکنه گفت: خانم بعد نیای بگی بازی نکرد پولم را پس بده😳 تازه فهمیدم طفلک نگرانیش از چه بابتی هست😉 ❇️ نوبتشون شد، بچه ها رفتند داخل برای بازی، پسر کوچکم که کلا دومین بار بود چشمش به ترامپولین میخورد( بار اول هم چند ماه قبل پارکی بود که خودش و‌ برادرش تنها بودند، اونجا کمی بازی کرد)، این بار فقط نشسته بود کنار و بقیه بچه ها را نگاه میکرد، از اول تا آخر وقتشون فقط نشست و نگاه کرد. ❇️ اما اونطرف ترامپولین ماجرای دیگری بود. پسر بچه ۳-۴ ساله ای شبیه پسر کوچک من ایستاده بود و نمی پرید. مادر و پدر از پشت توری با هیجان میگفتند: بپر بپر پسر تکان نخورد، مادر سریع اجازه گرفت و رفت داخل، پسر را بلند میکرد و پرت میکرد روی توری ترامپولین. پسر سریع بلند میشد و در حالی که از ترس می لرزید محکم مادر را بغل میگرفت. مادر مجددا پسر را پرت میکرد. مادر با انگشت اشاره بقیه بچه ها را به شدت میپریدند بهش نشون میداد. پسرک اشک میریخت،😭😭داد میزد،😩😫 بچه ها نگاهش میکردند. حس توأمان ترس، حقارت،خشم و عصبانیت را میشد در چشمان بچه دید، متاسفانه شروع کرد به زدن مادرش، مادر هم با عصبانیت بچه را پرت کرد و اومد بیرون. ☹️😢 ❇️ در مورد اون مادر نمیتونم قضاوتی کنم، چون من با ایشون صحبت نکردم. شاید رفتارشون دلیل خاصی داشته، در ظاهر این برداشت میشد که این مادر فوق العاده عاشق فرزندش هست ولی کمی عجله دارد. اما در مورد کار خودم بگم که چرا اصلا به پسرم چیزی نگفتم بلند شو، بپر، بقیه ی بچه ها را نگاه کن، داداشی را نگاه کن، یا اینکه خودم برم کمکش کنم، چون بچه ها باید در محیط قرار بگیرند و با تکرار تجربه ها خودشون آمادگی لازم را بدست بیارند. حتما بارها شنیدید که گفته میشه در تربیت فرزند مثل باغبان عمل کنید نه نجار، یا باغبان باشید نه صنعتگر، باغبان باشید نه سفالگر. ❇️ باغبان شرایط را فراهم میکنه اما نمیتونه دقیق تعیین کنه که دانه کی از دل خاک جوانه خواهد زد، و به چه اندازه و چگونه رشد خواهد کرد. نمیشه خاک را بشکافیم و جوانه را به زور بیرون بکشیم. پس محیط لازم را فراهم کنیم و اجازه بدیم کودکان خودشون تجربه کنند. پسر من هم روی ترامپولین خواهد پرید، خیلی خیلی بلند هم خواهد پرید اما الان هنوز زمانش نرسیده، هم از لحاظ سنی و هم از لحاظ کمبود تجربه های محیطی به خاطر شرایط کرونا. ❇️ اگر دفعات بعد هم پیش بیاد انشاالله و خودش بخواد دوباره بره روی ترامپولین من نمیگم تو که بازی نمیکنی؟!! چون همین قرار گرفتن در محیط و دیدن بچه های دیگر خودش کلی تجربه هست. ❇️ همین موضوع را میتونید بسطش بدید: ♦️وقتی اولین بار کودک یک غذا یا یک نوع میوه را نخورد سریع نگید دوست نداره، نمیخوره، چندین و چند بار دیگر اجازه بدید تجربه کنه ♦️این بازی را دوست نداره انجام نمیده ♦️از نقاشی کشیدن خوشش نمیاد، خمیربازی دوست نداره، کاردستی درست نمیکنه( جملاتی که مامانها زیاد میگن) بارها و بارها شرایطش را برای کودک فراهم و مهیا کنید. بذر کاشته شده در صورت نیاز و تمایل و توانایی کافی در زمان مناسب از شرایط فراهم شده استفاده خواهد کرد. ۵۷ 🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
💫به نام خدا💫 💐سلام، وقت همگی بخیر💐 تجربه های روزانه ۵۹ 🎒 کوله پشتی پسر جان را اورده بودم توی آشپزخونه که قمقمه آب و تغذیه براش بگذارم، خودش کوله را برد و بعد از چند دقیقه برگرداند. وقتی خواستم تغذیه بگذارم، دیدم یک مداد فشاری که روی درش سوت داره و یک فرفره چوبی گذاشته داخل کیفش، اینها را پدربزرگش دو روز پیش براش خریده بودند و این دو روز حسابی گوشمون👂 را نوازش کرده بود😤😥. مداد و فرفره را برداشتم پشت یک سری وسایلِ روی کابینت پنهان کردم. تغذیه و قمقمه آبش را گذاشتم. اما هنوز یک دقیقه نگذشته بود که به خودم گفتم چرا؟؟!!🤔 واقعا چرا این کار را کردی؟؟!!😳 نگران چی بودی؟؟!!! ♦️مدادش گم میشه، بعدش عزاداری😭 برپا میکنه؟!!!🤔 خوب بگذار از همین چیزهای کوچک تجربه بدست بیاره، این هم یک نوع هست.👌 ♦️وسایلش در کمد مدرسه هست و لازم نیست وسیله ای با خودشون ببرند؟! خوب مگر تو معلمش هستی؟! لازم باشه معلم بهش تذکر میده👌 ♦️ تو مدرسه سوت میزنه ؟!!! خوب مگه تو ناظم مدرسه ای؟ یادت نیست تو مامانی نه ناظم مدرسه☹️👌 ♦️ الان معلم یا ناظم از تو خواستند که نگذاری پسرت مداد و یا فرفره با خودش بیاره؟! چرا اینقدر کنترل گری ؟؟؟؟؟ چرا اینقدر عجله؟!!!!! 🎒 چرا میخوای پیشاپیش نقش همه را تو‌ به عهده بگیری؟؟!!!🤔 ♦️ به جای پسرت مراقب باشی مدادش گم نشه! ♦️به جای معلم حواست هست که وسیله ای با خودش نبره مدرسه! ♦️ به جای ناظم نگرانی که توی مدرسه سوت نزنه ۵۹ 🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
به نام خدا 🌼سلام، وقت همگی بخیر و شادی🌼 تجربه های روزانه ۶۶ 🌦صبح جمعه پاییزی بارانی، تصمیم گرفتیم بریم پیاده روی اما تا به مقصد رسیدیم هوا آفتابی شد☀️. یک مسیر پیاده روی در کوچه باغهای شهر، بچه ها از همون ابتدا با پریدن در چاله های آب شروع کردند، در طول مسیر هم به دلیل باران اول صبح، قسمت خاکی دو طرف مسیر شُلی بود. بچه ها رفتند در قسمت شُل و گِل، پسر کوچیکه مثل اینکه خوشش نیامد و اومد بیرون ولی بزرگه به گِل بازی خودش ادامه داد. 🌦 من هم برای آرامش پدرشون گفتم: خدا را شکر کیسه همراهم هست، موقع سوار شدن به ماشین کفشش را درمیاریم میگذاریم تو ماشین😉😎، تا اونجایی که لیز خورد و کلا سر تا پا شلی شد🤨😏، گفتم: خدا را شکر کیسه زباله همراهم هست.😎😎( از ملزومات کیف من موقع بیرون بردن بچه ها: دو عدد کیسه زباله باز شده که وقتی خاکی و شُلی و گِلی میشن و امکان تعویض لباس نباشه توی گالسکه، ماشین یا هر وسیله ی نقلیه ای براشون پهن کنم روی کیسه بنشینند که گالسکه یا ماشین و... کثیف نشند‌👌👌) ادامه دارد... ۶۶ 🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🌦 نه پسر کوچک گفتم که تو هم برو گِل بازی، نه به پسر بزرگتر گفتم که این کار را نکن، نگاه کن داداش کوچکترت این کار را نمیکنه، تو که بزرگتری این کارا چیه؟ هر کدام از فرزندان ما یک انسان منحصر بفرد هستند. توصیه پیامبر (ص) هم هست که مانع بازی کودک با آب، خاک و غذا نشویم. 🌦 میگفت مامان لیزه، نرمِ، کفشش گِلی بود میگفت کفشم سنگین شده، کفشم که سنگین میشه راه رفتن سخت میشه. به چندین روش سعی میکرد گِل ها را از کفشش جدا کنه دوباره از اول میرفت توی گل و شل🤣😂. و من دقت میکردم که چقدر مفاهیم مختلفی را تجربه میکنه.👌👌 🌦 در طول این مدت هر خانواده ای که فرزند کوچک داشتند و از کنار ما رد می شدند، بچه ها سریعا میخواستند بیان توی باغچه و این کار را امتحان کنند، ولی سریع عقب کشیده می شدند: واای نه، کثیف میشی. ☹️ 🌦 به این فکر کردم که تا سه چهار دهه قبل در کشور ما، جمعیت روستایی حدودا ۷۰ درصد و جمعیت شهری حدودا ۳۰ درصد بودند که در دهه اخیر این نسبت کاملا برعکس شده. در روستاها که شغل اغلب افراد کشاورزی و دامداری بوده، تجربه راه رفتن در زمینهای گلی و کوچه های خاکی تجربه عادی و معمول کودک و جوان و پیر بوده، حتی در شهرها و در کوچه های قدیمی و خاکی، بسیاری از کودکان حداقل در فصول بارانی سال تجربه راه رفتن در شُل و گِل را داشتند، حالا چی شده که حتی اجازه تجربه دو سه دقیقه راه رفتن در گِل را به فرزندانمون نمیدیم؟!!! ادامه دارد ... ۶۶ 🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🌦 وقتی برگشتیم خونه، بهش گفتم کفشش کاملا گِلی هست و اگر دوست داری فردا برای مدرسه کفشت تمیز باشه لازمه بشوریش تا خشک بشه. شب رفت کفشش را بشوره بعد از مدتی صدام کرد: مامان بیا بازی جدید کشف کردم، با کفشم حباب درست میکنم😃. با خوشحالی میگفت: مامان هم کفش شستنه هم حباب بازی😍😍 احساس شعفی که از این کشف خودش در چشمانش میدیدم ( با وجود اینکه سه سال هست همیشه کفشش را خودش میشوره) خیلی بیشتر از لذت بازی با یک اسباب بازی گرانقیمت بود. انقدر ذوق کرد که داداشش هم گفت کفشم کثیفه، کفش تمیزش را برداشت بره بشوره تا بهش خوش بگذره😍😍 ۶۶ 🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
1⃣ لیست اول: مسائل کلی تربیت فرزند 🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈 @madaranehayemoshtarak
به نام خدا تجربه های روزانه ۱۳۱ امروز برای اولین بار رفتیم باغ وحش شهرمون، کلا دومین باری بود که در عمرم باغ وحش میرفتم. ۸ ساله که بودم در اولین سفر به مشهد، باغ وحش وکیل آباد رفته بودم و بعد از اون هیچوقت پا به هیچ باغ وحشی نگذاشته بودم. به شدت از باغ وحش بدم میاد و باغ وحش را یکی از واضح ترین نمادهای خودخواهی انسان می‌دونم.😔 چرا انسان به خودش اجازه می دهد برای لذت و تفریح خودش حق آزادی را از بقیه مخلوقات خدا بگیرد!! این را هم می دانم که برخی باغ وحش ها را برای جلوگیری از انقراض برخی گونه ها مفید میدانند ، اما همیشه گفتند پیشگیری بهتر از درمان است. اگر تعدادی از گونه های جانوری هم در معرض انقراض هستند باز به علت ظلم انسان در حق طبیعت است. چرا انسان کاری کند که برخی از حیوانات در خطر انقراض قرار بگیرند !!! اصلا من که در شیراز زندگی میکنم چه نیازی دارم شیر آفریقایی، گاو هندی، شتر تبتی، گراز یونانی، گوزن اروپایی و... را ببینم. آیا با دیدن این ها میخواهم به عظمت خلقت و قدرت خداوند پی ببرم !!! اینها را در قفس ببینم و بگویم جل الخالق !! ولی حقی که همان خالق برای آنها قائل شده را پایمال کنم 😔 من حتی تحمل دیدن قفس پرنده را هم ندارم. بچه ها چند سال بود که گهگاهی درخواست رفتن به باغ وحش را داشتند و من هیچوقت توجه نمی‌کردم، به همین دلایلی که در بالا گفتم.😉 ۱۳۱ ✅ نشر فقط با نام و لینک کانال مادرانه های مشترک👈 @madaranehayemoshtarak
چند روز پیش ذهنم درگیر یک نکته مهم تربیتی بود و برای تجربه ی این نکته، دیروز خودم با وجود عدم میل قلبی پیشنهاد دادم جمعه بریم باغ وحش، بچه ها هم اول حسابی متعجب و بعد هم حسابی خوشحال شدند. 😉 دقیقا همان طور بود که فکر میکردم. نوع نگاه بچه ها با من کاملا فرق داشت. نگاه آنها کشف و جستجوگری و دیدن زیبایی های خلقت بود، اما نگاه من سلب آزادی مخلوقات خدا، دوری از طبیعت و زیستگاه بومی و خودخواهی انسان😔 بعد از دیدن هر حیوانی با بچه ها راجع به اینکه خانه اصلی این حیوان کجاست و اگر آزاد بود، زندگی اش چه تفاوتهایی داشت حرف زدیم، مثلا عقاب اگر آزاد بود بالهایش را باز میکرد در قله کوه پرواز میکرد، خودش خرگوش شکار میکرد و.... الان نمیتونه پرواز کنه ولی غذاش هم آماده است. فقط سعی کردم موضوع را برای بچه ها باز کنم، بدون نتیجه گیری و ابراز ناراحتی، من سعی کردم بر خلاف میلم نگاهم را به نگاه بچه ها نزدیک کنم و مثل بچه ها برای شگفتی ها و زیبایی های هر حیوانی ذوق کنم و در خلال این رفاقت و نزدیکی، ذهن بچه ها را قلقلک کنم به سمت نگاه خودم 😉 ✅ نشر فقط با نام و لینک کانال مادرانه های مشترک👈 @madaranehayemoshtarak
و در نهایت نگاه ما یکی شد، هم حیوانات را دیدیم و از زیبایی ها و شگفتی هایشان لذت بردیم و هم افسوس خوردیم بر خودخواهی انسان که چگونه حق آزادی را از حیوانات سلب میکند. و در نهایت بعد از بازدید از باغ وحش خود بچه ها همان نتیجه ای را که مد نظر من بود گرفتند. 👌موضوع باغ وحش فقط یک مثال بود برای ملموس کردن بحث👌، موضوع اصلی این است که: گاهی با موضوعی مخالفیم و مخالفت ما هم صحیح و عقلانی و یا بر اساس تجربه هست، اما چون این مخالفت را فقط با اعتراض و یا غر زدن ابراز میکنیم توسط بچه ها ،چه کودک، چه نوجوان و یا حتی همسران 😉 پذیرفته نمیشود، چون لحن اعتراضی و سلبی ما، مانع از تفکر و تعقل و پذیرش حرف می شود. با اعتراض فقط در مقابل فرزند یا متربی قرار میگیریم. اما برای تربیت و اثرگذاری باید همیشه کنار متربی قرار گرفت و طوری هدایتش کرد که خودش بتواند با تفکر و تعقل راه درست و غلط را پیدا کند، یعنی سد و مانع جلوی او نباشیم، فرصت تجربه را از دیگران نگیریم. مثل نور در دست او باشیم. یعنی راه را روشن کنیم ولی در نهایت خود او انتخاب کننده مسیر است. صد البته که شاید در روشنی هم به خطا رفت. این نکته تربیتی در حل خیلی از چالشهای والدفرزندی به خصوص در دوران نوجوانی راهگشاست. اگر این نکته را تجربه کردید برای ما هم از این تجربه بگید. ✅ نشر فقط با نام و لینک کانال مادرانه های مشترک👈 @madaranehayemoshtarak