سلام خانم شرافت جان خوبین
دخترم دو سال و ۹ماهشه بچه ی پر تحرک و باهوش و پر حرفیه 😅همش در حال شعر و حرف و رفت و آمد و خرابکاری و کنجکاویه 😞
دیشب ساعت ۴حدودا از خواب بیدارشد با گریه بعد گفت گرسنمه بردم غذا دادم زیاد نخورد آب خواست داستان براش گفتم همش میگفت نخوابیم اومد تو هال چراغ روشن کرد همش دستاشو نگاه میکرد و میگفت پروانه میاد گاز میگیره هی اینور اونورو نگاه میکرد میگفت اون چیه کمی تاریک بود ولی نه خیلی
کلا ترسیده بود
بار اولش نبود اوایل ماه رمضون هم اینطوری شد یه شب ۳ بیدار شد باز همین بهونه ها و نخوابیم و چراغ روشن کن و پروانه میاد رو دستم تا ساعت ۸صبح که با غر و کمی داد خوابوندمش 😔
نگرانشم نمیدونم چشه و چه رفتاری کنم که عادت نشه براش هر شب بیدار بشه
ممنون میشم اگه تجربه یا اطلاعی دارین راهنماییم کنیم
👆 #سؤال یکی از مادران عزیز کانال
#ترس
#درک_احساس
✅ لینک کانال مادرانه های مشترک👈
@madaranehayemoshtarak
یا مثلاً امروز بساط نقاشی و رنگ بازی کف راهرو پهن کرده بودیم و من رفتم پای کامپیوتر، تا زمانی که پسر کوچیکه گفت من نقاشی کردم حالا میخوام برم دستام را بشورم، اومدم دیدم : به به دیوارم نقاشی کرده 🤦♀😂
اینم باز تجربه ی تکراری
بهش گفتم: ما روی کاغذ نقاشی میکنیم،دیوار چرا نقاشی کردی؟ گفت: خوب : خیلی قشنگن
گفتم پس از نظر تو دیوار قشنگ شده ؟ ( #درک_احساس)
گفت: بله
گفتم به نظرت بعدش چکار کنیم؟
گفت: کاری نداره پاکش میکنیم
و چند ساعت بعد توسط خودش پاک شد. البته نه به حالت تنبیه( خودت باید پاکش کنی) که ازش فراری بشه، آنقدری ذوق کرد که داداشش هم اومد گفت منم میخوام بیام تمیز کنم. 😂😂😂
✅ لینک کانال مادرانه های مشترک👈
@madaranehayemoshtarak
👇👇پیام یکی از همراهان عزیز👇👇
سلام خوبین خانم شرافت عزیز
ازمعجزه بازی و درک احساس وهمراهی بابچه ها میخواستم بگم
دخترمن بچه ای هس که از همه چی تو عالم میترسه😢 توی این ایام که هییت های مذهبی توی خیابون رد میشن چون خونه مامانم مرکز شهر هست صدا خیلی میاد دخترم شب اولی که این صداها رو شنید به شدددت گریه میکردد وترسیده بود .یادم به حرف شما افتاد که توی این لحظه نباید به بچه گفت نترس اینکه ترس نداره وازاین قبیل حرف ها. روز بعد باخواهرش تصمیم گرفتیم توی خونه هییت حسین جانم راه بندازیم دوتا درب قابلمه آوردیم یه قابلمه با قاشق آوردیم یه چندتا روسری به عنوان زنجیر☺️ و شروع کردیم به طبل زدن با درب قابلمه و زنجیرزدن با روسری😁 تایه کم شبیه سازی کرده باشیم .شب عاشورا تصمیم گرفتم خونه مامان بمونم تا عمدا باز دخترم با صدای هییت ها روبه رو بشه ودوباره شروع کرد به گریه وبریم خونه و.... وباز من همدلی ودرک احساس و.براش توضیح دادم که عموها دارن درب قابلمه به هم میزنن وشبیه چیزی که توخونه دیده بود یه نیم ساعت که گذشت دیدم خودش میگه بریم پشت درکوچه مامان جون نگاه حسین جانم کنیم اولش فقط تا پشت درکوچه رفتیم بعد رفتیم تاوسطای کوچه مرحله آخر هم رفتیم سرخیابون و دیگه وایسادیم که وایسادیم😂
وکلا ترسش تمام شد که تمام شد
و چقد خوشحالم که به حرف شما گوش دادم(درک احساس وهمراهی ودرکنار بچه ها بودن هنگام ترسشون )
اجرتون با مادرمون زهرا س
#درک_احساس
✅ لینک کانال مادرانه های مشترک👈
@madaranehayemoshtarak
به نام خدا
سلام
تجربه های روزانه ۱۲۵ ( باز هم تجربه تکراری درک احساس😉)
➖ پسر کوچیکه تقریبا با طلوع آفتاب بیدار شد. با همدیگه رفتیم آشپزخونه تا داداش بیدار بشه و بخواد بره مدرسه پنکیک درست کردیم. بعد که صبحانه خوردیم و داداش را راهی مدرسه کردیم اون رفت سراغ بازی منم کنارش مطالعه میکردم. بعد گفت سنگ بازی میخوام
زیرانداز پهن کردم براش، خودش رفت تشت و سنگ و آب آورد و بازیش را شروع کرد. وسایل را تا حد ممکن میگم خودش بیاره هر چند که ممکنه چند تا چیز دیگه هم از کشو و کمد بیرون بریزه. ولی همین مراحل هم جز بازی هستند😉. مثلا برای آوردن آب به جای اینکه یکبار آبپاش را پر کنه حدود ده بار رفت و کمکم آب آورد.👌😉
➖بعد از ربع ساعت هم از سنگ بازی خسته شد، رفت سراغ جنگل بازی. سبد جنگل را که آورد یک مقدار خاک ریخت کف سینی، منم رفتم باهاش همراه شدم ( #وقت_بازی_اختصاصی ) ،یک سری اشکال را روی کاغذ میکشیدم اون باید روی خاک اونها را ترسیم میکرد که البته بعضی را هم اشتباه انجام میداد. بعد هم کمی وارد جنگل بازیش شدم و بعد رفتم برای پخت نهار اونم اومد و کمی مشارکت کرد و پلو را هم زد کمی ریخت بیرون و بعد هم گاز را به سبک خودش تمیز کرد و بعد هم رفت اول سراغ نقاشی بعد هم ماشین بازی
#درک_احساس
#بازیهای_دستورزی
#بازیهای_خانگی
#تجربه_های_روزانه_۱۲۵
✅ نشر فقط با نام و لینک کانال مادرانه های مشترک👈
@madaranehayemoshtarak
➖وسایلی را هم که پهن کرده بود جمع نکردیم چون میدونم داداشش هم عاشق سنگ بازی و جنگل هست گفتم وقتی بیاد حتما میشینه پای این بازیها.هم اینکه خودش هم مجدد میاد سراغ بازیها.
➖موقع اذان داشت توی اتاق ماشین بازی میکرد، من وضو گرفتم رفتم به زور🤦♀ یه جایی تو سالن باز کردم تا نماز بخونم😉، همین که نیت کردم اومد شروع کرد: مامان مامان گفتن و گریه کردن و لگد زدن به من، کل چهار رکعت را میگفت مامان و گریه میکرد 😔
نمازم که تمام شد گفتم: جانم داشتم نماز میخوندم نمی تونستم جواب بدم
و تو ذهنم بود که از صبح تا حالا این همه بازی کرده این هم آخرش 😖
گفت: چرا بدون من نماز خوندی؟؟
چرا منو صدا نزدی ؟؟
گفتم: میخواستی با من نماز بخونی؟
گفت: آره
گفتم: خوب الان نماز دوم را با هم میخونیم
با جیغ و گریه نه میخواستم از اولش باشه
گفتم: خوب از اول میخونیم گفت نه تو یکی خوندی
گفتم اشکالی نداره دوباره از اول میخونم
و باز 😩😩😩
دیدم دارم راه را خیلی اشتباه میرم😉 اصلا دنبال توجیه و راه حل نیست و گریه اش هم داره بیشتر میشه، پس راه درست درک احساس هست.
#درک_احساس
#بازیهای_دستورزی
#بازیهای_خانگی
#تجربه_های_روزانه_۱۲۵
✅ نشر فقط با نام و لینک کانال مادرانه های مشترک👈
@madaranehayemoshtarak
گفتم دوست داشتی با من نماز بخونی؟
گفت آره
خلاصه اینکه هم با دقت گوش دادم، هم احساسش را تصدیق کردم( تصدیق نه تایید👌) و هم احساساتش را با عباراتی بیان کردم ولی آروم نشد رفتم روش بعدی درک احساس یعنی درک احساس با روش خیالی👌👌
گفتم یه روز تو کوچولو بودی با داداش با هم نماز میخوندیم، تو کوچولو بودی میومدی با ما نماز بخونی به جای سجده رفتن میخوابیدی روی زمین دیگه بلند نمیشدی 😉😂 و....ادامه داستان و پیگیریهای پسر جان که بعدش چی میشد.😉😂
و از احساس ناخوشایند خارج شد و لبخند زنان داستان را دنبال میکرد
➖ حالا برو وضو بگیر بیا نماز بخونیم، جانماز آورد پهن کرد و به سبک خودش وضو گرفت و سبک خودش کنارم نماز خوند😉👌.
شب که داشتم براش لالایی میخوندم گفتم ضربان قلب مامان ( #عناوین_اختصاصی 😉) هر وقت کسی نماز میخوند اگر کارش داشتیم صبر میکنیم نمازش تمام بشه
اونم گفت بله درسته باید صبر کنیم 😉🤪
آیا یادش میمونه، آیا دیگه از این کارا نمیکنه؟؟😉
صدالبته که یک هفته و یک ماه دیگه نه، اما یکی دو سال دیگه چرا 👌👌👌
#درک_احساس
#بازیهای_دستورزی
#بازیهای_خانگی
#تجربه_های_روزانه_۱۲۵
✅ نشر فقط با نام و لینک کانال مادرانه های مشترک👈
@madaranehayemoshtarak
1⃣ لیست اول: مسائل کلی تربیت فرزند
#خانه_ایمن
#بازی_زندگی
#غذا_خوردن_بچه_ها
#احساس_مالکیت
#شخصیتهای_کارتنی
#شخصیتهای_مورد_علاقه_کودکان
#تقویت_اعتماد_بنفس
#ایجاد_انگیزه
#گاز_گرفتن
#منشاء_رفتار_کودک
#دفتر_برنامه_ریزی
#حس_امنیت_و_ارامش
#ورزش_مادر_با_فرزندان
#ترفند_های_مادری
#ورود_فرزند_جدید #تولد_فرزند_جدید
#استفاده_از_عکس_و_فیلم_فرزندان
#فرصتهای_در_کنار_هم_بودن
#دفتر_برنامه_ریزی_فرزند
#گفتگوی_مادر_فرزندی
#داد_و_فریاد_ممنوع
#تربیت_برای_آینده
#مقاومت_در_تعویض_پوشک_و_لباس
#رابطه_فرزندان
#مواجهه_با_خطای_فرزند
#کنترل_عصبانیت #کنترل_خشم
#تأمل_در_رفتار_فرزندان
#پیش_فرضهای_ذهنی
#اراده_خداوند
#جمع_آوری_اسباب_بازیها
#تفاوتهای_فردی_فرزندان
#لجبازی
#بکن_نکن_و_جملات_دستوری
#حمایت_زیادی
#استقلال_و_اعتماد_به_نفس
#بازی_با_غذا
#فرصت_تعامل_با_فرزندان
#مدیریت_کشمکش_های_بین_فرزندان
#فرصت_همراهی
#توضیح_مسئله
#مهارت_حل_مسئله
#قاطعیت_در_برخورد
#رفتار_آرام_و_قاطع
#عوامل_مؤثر_در_آرامش_مادر
#شناخت_و_آگاهی_کافی
#پیروی_از_سیره_معصومین_و_بزرگان
#دیدن_نیمه_پر_لیوان
#نگاه_از_زاویه_دید_فرزندان
#پرهیز_از_مقایسه #عدم_مقایسه
#داشتن_ارزش_برای_تربیت_فرزند
#رفع_عادتها_و_ذهنیتهای_غلط_فرزندان
#دعوای_بین_بچه_ها
#نیاز_به_همبازی
#ایران_جوان_بمان
#گفتگوهای_مؤثر_مادر_فرزندی
#احساس_امنیت #ترس #ناامنی
#فرصت_تجربه
#پرت_کردن #چنگ_زدن #مو_کشیدن
#پرهیز_از_پیش_داوری
#چشم_پوشی_از_خطاها_تقویت_خوبیها
#تهدید_و_تطمیع #اعتبار_والدین
#رقابت #برد_و_باخت
#کودکان_در_مکانهای_مذهبی
#سوالات_انتزاعی_کودکان
#برخورد_قاطع_و_آرام
#کشمکش_های_بین_کودکان
#خوب_دیدن #افعال_منفی
#تقلید
#همدلی #درک_احساس #همدلی_و_درک_احساس #توصیف_تواناییها
#از_شیر_گرفتن #از_شیر_گرفتن_اشتباه
#نیاز_پشت_رفتار
#کلام_و_گفتگوی_غنی
#در_مسیر_استقلال
#خطوط_قرمز_تربیتی #کنترل_خشم_و_عصبانیت
#به_اشتراک_گذاری
#ناکامی #طعم_شکست
#نقش_مادری #رابطه_مادر_فرزندی
#محیط_غنی
#سختیها_و_مشکلات
#انتقال_ارزشها
#کنترل_گری #کمال_گرایی
#تربیت_جنسیتی
#از_پوشک_گرفتن
#نظم_کودکان #نظم
#فرصت_صبحگاهی
#تقویت_مهارتها
#عناوین_اختصاصی
#ارتباط_مؤثر_کلامی
#وقت_اختصاصی_مادر_فرزندی
#اعتماد_بنفس #لذت_استقلال
#نصیحت_در_عمل
#مادر_شاد
#کیفیت_ارتباط
#تربیت_باغبانی_نهال_است
#تجربه_های_روزانه_
#شروع_مدرسه #تکالیف_مدرسه
#شروع_مدرسه_و_احساسات
#شروع_مدرسه_و_مسئولیت_پذیری #فراخوان_تجربیات_مدرسه #انتخاب_مدرسه
#اضطراب_جدایی
#جبران_خطا_و_اشتباه
#اخلاص
#تلویزیون_موبایل_تبلت
#استقلال #نیاز_استقلال
#نیازها #پیش_نیازها #ضد_نیاز
#شیر_خشک
#قاطعیت_مهربانی_آرامش
#رابطه_خوب_والد_فرزندی
#درک_فرآیند
#فرصت_خوب_دیدن
#عوامل_خشم_کودکان #ورودیهای_خشم
#خروجیهای_خشم
#دروغگویی_کودک #صداقت_و_راستگویی
#تغییر_آنی_و_مخرب #تغییر_قدم_به_قدم
#مداومت_و_صبوری
#جایگزین #اول_جایگزین_بعد_منع_کردن
#اثبات_شخصیت_مستقل
#حس_استقلال_طلبی
#تصمیم_گیری
#درد_و_دل
#درک_وفور
#توصیف_مسئله
#شرایط_تذکر_و_نصیحت #تأمل_تفکر_تعقل
#وسعت_افق_دید
#مقایسه #رشد #عذاب_وجدان
#تربیت_در_رنج #نیاز_رنج #انباشت_اطلاعات
#تنظیم_خواب #مقاومت_خواب #جدا_خوابی_کودکان #رابطه_والد_فرزندی
#نور_خورشید #سحر_خیزی #افزایش_رزق #افزایش_برکت #یکسالگی_کانال #دو_سالگی_کانال #سه_سالگی_کانال #محبت_کلامی
#سؤالات_متداول #سؤال #پاسخ_به_سؤال
#آموزش_مستقیم
#اسراف_آب
#عدم_ابراز_نیاز
#کارت_کیمدی #آموزش_مستقیم_ممنوع #انگشت_کردن_در_بینی
#خواسته_ها
#سؤالات_بچه_ها
#نیاز_همبازی #عدم_توانایی_دوستیابی #کم_بودن_تجربه_های_رشدی #علاقه_افراطی #جو_فوتبال #اختلاف_نظر_تربیتی_با_همسر #روابط_بین_فرزندان
#پرحرفی
#بستر_سازی
#الگو_گیری #الگو_پذیری
#اسباب_بازی
#خجالتی
#انگشت_مکیدن #جمع_بندی_نیازها #همراهی #تمرکز_حواس #زودرنجی #رنج #ایده_آل_گرایی
#دغدغه_های_مادرانه
#وابستگی #صبر
#نیاز_ارتباط #نیاز_توجه #نیاز_کنجکاوی #نیاز_یادگیری #نیاز_کشف #نیاز_خلاقیت #نیاز_نوآوری #نیاز_احترام #نیاز_محبت #نیاز_عزت_نفس #نیاز_اعتماد_بنفس #نیاز_شخصیت #نیاز_امنیت #نیاز_به_تعلق_و_دوست_داشته_شدن #نیاز_به_احساس_تعلق_و_دوست_داشته_شدن #نیاز_امنیت #نیاز_پوشاک #حق_انتخاب
#پذیرش #کمالگرایی #راهکارها #تعادل_در_نیازها #نحوه_تذکر_به_همسر_و_دیگران #تفاوت_رفتار_والدین
#باج_دادن
#حرف_دل_مادرانه #حرف_زشت #تجربه_های_بارداری #مستقل_شدن_در_طهارت #تفکر_و_شخصی_سازی #مواجهه_با_ترس_و_استرس #نصیحت_در_عمل #فرزندآوری #روز_ملی_جمعیت #روابط_فرزندان #نقش_مادر_در_تربیت_فرزند #صرفه_جویی
#راهنمای_استفاده_از_هشتگها
🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈
@madaranehayemoshtarak
به نام خدا
تجربه های روزانه ۱۳۰
تجربه #درک_احساس
🚶♂امروز وقتی میخواستیم بریم دنبال پسر اول مدرسه، پسر دوم لج رفته بود که باید پیاده بریم 😳
🚶♂مگه میشه؟ مسیری که با ماشین بدون ترافیک نیم ساعت هست پیاده اون هم با تو ؟
قشنگ داشتم تو ذهنم مسئله ریاضی حل میکردم. مسیری را که با اتومبیل با سرعت متوسط ۷۰ کیلومتر بر ساعت، سی دقیقه طول می کشد با پیاده روی با سرعت ۵ کیلومتر بر ساعت ( که با این بچه میشه ۲ کیلومتر بر ساعت ) در چند ساعت می توان طی کرد ؟ داشتم تو ذهنم محاسبه میکردم🤦♀ تا بگم پسر جان با شما تا مدرسه داداش باید .... ساعت پیاده راه بریم ،
واقعا تو این همه راه پیاده میای !!!
نه تو اینقدر راه میای و هم اینکه تا ما برسیم علف زیر پای داداش سبز شده
فقط چند بار گفتم خیلی راه زیاده واقعا این همه پیاده راه میای ؟
اون هم میگفت: آره میام خیلی خوبه خیلی خوش میگذره قوی میشیم پیاده روی خیلی مفیده و یک سخنرانی جامع راجع به فواید پیاده روی 😂
یک لحظه به خودم گفتم: چی داری میگی از نگاه محاسباتی و ذهن ریاضی خودت بیا بیرون برو در نگاه یک کودک ۴ ساله بشین
و اینجا بود که درک احساس با روش خیال پردازی اومد تو ذهنم😉
گفتم وقتی پیاده بریم تو مسیر چکار کنیم ؟ گفت: شالاپ شولوپ بازی کنیم
گفتم: مگه بارون میاد
گفت: آره نگاه کن داره بارون میاد
(ولی آسمون خشک بود فقط ابری بود)
ولی ما خیالپردازی را ادامه دادیم :
وااای بریم تو بارونااا شالاپ شولوپ بازی کنیم؛ لباسامون خیس میشه؛ آب میپاشه روی لباسامون بعدش سردمون میشه
همینجوری خیالپردازی کردیم و توصیفش کردیم تا رسیدیم به پارکینگ ساختمان
سطل زباله ای که دیگه تو خونمون استفاده نداره را میخواستم بگذارم انباری( با توجه به حرکت به سمت پسماند صفر شدن و تهیه خشکاله سطل زباله ما بعد از ده سال حالا دیگه بلااستفاده شده ، سطل را شسته بودم و بردم گذاشتم انبار😉👌 ) در انباری را که باز کردم چشمش افتاد به اسکوتری که در انبار بود ، دوباره روز از نو: پیاده با اسکوتر بریم ☹️
و باز هم یک خیالپردازی دیگر 😉
دوباره اول در قالب خودم بودم:
➖ دیر میشه داداش تعطیل میشه
با باز برگشت به درک احساس با خیال پردازی :
➖چقدر خوبه بارون شروع بشه خیلی شدید باشه
فکر کن وقتی شدید شده من و تو و داداش بریم زیر بارون
خیلی خوبه خیلی خوش میگذره
الان اگر بریم در مدرسه داداش بارون تند شده باشه کلی بازی میکنیم و رفتن در خیالات قشنگمون همان و ....
با جستجوی #درک_احساس می توانید بیشتر در این مورد و روشهای آن بخوانید.
#درک_احساس
#تجربه_های_روزانه_۱۳۰
✅ نشر فقط با نام و لینک کانال مادرانه های مشترک👈
@madaranehayemoshtarak
#تجربه_های_روزانه_ ۱۳۲
#مدیریت_کشمکش_های_بین_فرزندان
#دعوای_بین_بچه_ها
#حفظ_کلاف_ارتباطی #درک_احساس
✅ نشر فقط با نام و لینک کانال مادرانه های مشترک👈
@madaranehayemoshtarak
به نام خدا
تجربه های روزانه ۱۳۲
( اول در پرانتز بگم چون میدونم سؤال پرسیده خواهد شد😉 که این بازی مونوپولی یک بازی کارتی کاملا شانسی هست 😂. من خرید این مدل بازیها را توصیه نمیکنم ولی اگر بچه ها هم علاقه دارن حساسیت بخرج ندید. درسته خیلی مفید نیستند ولی ضرر قابل توجهی هم ندارند حداقل برای سرگرمی و ارتباط گیری و هیجان خوب هستند.
بعد از مرخص شدن پسر جان از بیمارستان بهش گفته بودیم که میبریمت خودت یک بازی انتخاب کن، خودش این بازی را انتخاب کرد. دلیل انتخاب هم عکس برج میلاد روی جعبه بود که پسرجان علاقه وحشتناکی به برج میلاد داره😉 و از موضوع بازی اطلاعی نداشت )
بازی هم با پرتاب تاس هست. خرید خیابانها و خانه و هتل، خرید و فروش با پولهای کاغذی ، بازی های کارتی زیادی هستند که حداقل مقداری نیاز به سرعت و دقت دارند اما این بازی اینطور هم نیست )
حالا اصل ماجرا چیز دیگری است:
همیشه وقتی این بازی، را بازی میکردیم پسر دوم با من همگروه بود، مثلا اون تاس بندازه من جمع بزنم و مهره را حرکت بدم و...، چون پول شمردن، اجاره گرفتن و ... را بلد نیست. چون بازی دو تا تاس داره که با هم باید پرتاب بشن و مجموع عدد تاسها با هم جمع بشه طبیعتا بلد نیست.
دیروز وقتی خواستیم بازی کنیم، گفت من دیگه نمیخوام با مامان همگروه باشم میخوام مستقل باشم.
گفتیم خوب تو هم مستقل
بازی را شروع کردیم. داداش بزرگه حسابی بزرگتری میکرد و براش پول میشمرد و...
همین باعث دعوا شد که چرا داداش نمیذاره من مستقل باشم
حسابی دعوا بالا گرفت با قهر و گریه و داد و فریاد، چه میکنه این نیاز استقلال😉
حالا مامانی که حسابی مطالعاتش عقب افتاده و از فرصت تاس انداختن و تکون دادن مهره ها و پول شمردن بچه ها هم برای خوندن چند خط داره استفاده میکنه🤦♀، پیش خودش میگه عجب غلطی کردماااا
وسط این همه کار بازی و حفظ کلاف ارتباطی چی بود 🤦♀
پسر دوم با جیغ و گریه که من گفتم خودم مستقلم داداش میخوام خیابون بخرم برام پول میشمره
داداش: تو که بلد نیستی، اگر راست میگی ۲۳۰ تومن بده ببینم، تو که مدرسه نرفتی تو هنوز پیش دبستانی هم نرفتی 🤦♀( از این بلدم بلدمهای بچه های اول که فکر میکنن خیلی بلدند😂)
و منتظر بودم که هر لحظه یکیشون کلا صفحه بازی را بلندکنه و همه چیز را بهم بزنه ولی خوب میدونستم که مشکل تامین نیاز استقلال داداش کوچیکه هست.
گفتم من یک خیابون را که خریدم میخوام هدیه بدم به کسی که بهترین پیشنهاد را بده که پسرجان مستقل بازی کنه، هیچ کس هم دست به پولاش نزنه، جمع عدد روی تاسها را هم خودش بتونه جلو بره👌
یکی از راههای مدیریت و با بهتر بگم هدایت کشمکش ها به جای عصبانیت و قضاوت ، بعد از درک احساس توصیف مسئله و هدایت بچه ها به سمت کشف راه حل هست.
کلا صورت مسئله از گریه یکی و لج درآوردن یکی دیگه عوض شد و شروع کردم پیشنهاد دادن و آخر سر رسیدن به اینکه عدد روی دو تا تاس را با هم جمع نزنه، اول به اندازه عدد روی تاس اول حرکت کنه و بعد به اندازه عدد روی تاس دوم
و اینکه برای پول هم ما فقط بهش بگیم که از هر رنگ اسکناس چند تا باید بده ، واقعا خیلی ساده بود ولی پیچیده شده بود🙈
البته این را هم بگم که بارها پیش اومده که پسر کوچیکه وقتی داریم بازی انجام می میدیم که مناسب سنش نیست یا حوصله اش را نداره، به خصوص چون خیلی هیجانش بالاست یکدفعه بازی من و داداشش را خراب میکنه. در این شرایط مهمترین نکته پذیرش شرایط هر دو طرف دعوا توسط والد هست.
یعنی بپذیرم که یکی به خاطر بهم ریخته شدن بازی خیلی عصبانی و ناراحته
و یکی که از این بازی خسته شده و فقط میخواسته این بازی را تمام کنه
و بپذیرم که این شرایط ماندگار نیست و چند دقیقه بعد تمام میشه پس نیاز به مداخله جدی و تهدید و تنبیه و تخریب شخصیت بچه ها نیست .
و معمولا با کمی درک احساس و همدلی با دو طرف و حفظ آرامش گاهی حواس پرتی، گاهی ترک فضا بر حسب موقعیت قضیه فیصله پیدا میکنه و اغلب مداخله مستقیم ما اوضاع را خرابتر میکنه.
#تجربه_های_روزانه_ ۱۳۲
#مدیریت_کشمکش_های_بین_فرزندان
#دعوای_بین_بچه_ها
#حفظ_کلاف_ارتباطی #درک_احساس
✅ نشر فقط با نام و لینک کانال مادرانه های مشترک👈
@madaranehayemoshtarak
#درک_احساس #ترس #مواجهه_با_ترس_و_استرس
✅ نشر فقط با نام و لینک کانال مادرانه های مشترک👈
@madaranehayemoshtarak
به نام خدا
چند روز پیش پسر کوچیکه در بریدن خیار ، دستش را کمی برید. دیروز که میخواستم فلفل دلمه خورد کنم باز داداشها سریع پیداشون شد، که ما هم میخوایم خرد کنیم.
همین که نشست یکهو چشمش به انگشتش افتاد، من بر هر کدام، کاردی که میتونن باهاش کار کنند آورده بودم، گفت من با این کارد نمیتونم،دستم را میبرم باید کارد نَبُر بیارم.
یعنی میخواست برگرده یک مرحله عقب تر😢
گفتم: چرا فکر میکنی نمیتونی ؟
گفت: خوب دفعه قبل دستم را بریدم
گفتم: بریدن دست درد داره درسته ،منم هفته قبلش دستم را بریدم یادته ؟ ببین حتی ناخنم را هم بریدم هنوز خوب نشده
( #درک_احساس)
ولی من هر روز دارم کلی با کاردهای مختلف کار میکنم، اگر یکبار دستم را بریدم که دلیل نمیشه هر دفعه این اتفاق بیفته.
فقط وقتی یکبار اشتباه میکنیم دفعه بعد با دقت بیشتری انجام میدم.
گفت پس منم با دقت بیشتر انجام بدم دستم نبره. البته قشنگ مشخص و محسوس با دقت خیلی خیلی بیشتری کار میکرد، که طبیعیه.😉
✅ گاهی همچین اتفاقاتی برای کودک میفته ما به جای اینکه کمک کنیم از اون ترس خارج بشه، اتفاقا رفتاری میکنیم که در اون ترس ماندگار بشه !!
مثلا کودک یکبار از پله ها می افتد، دفعات بعد میگیم دستت را بده من، مثل دفعه قبل نیفتی!! یکدفعه لیوان از دستش میفته و میشکنه، ما از دفعه بعد میگیم تو نمیتونی لیوان را بشوری یا برداری، میشکنی!!
✅ البته که توانایی سنی کودک را در نظر میگیریم. اما اگر میدانیم که کودک توانایی حداقلی را دارد اما به هر حال خطا یا اتفاقی رخ داده که سبب ترس او شده ، ما باید کمک کنیم به عبور کودک از آن ترس، البته به روش صحیح و مراقبت نامحسوس😉چون با هر اتفاق ناخوشایند کودک پتانسیل ماندن در آن ترس یا ناتوانی را پیدا خواهد کرد. ما نباید اجازه دهیم که این پتانسیل فعال بشه. باید با صبوری کمک کنیم برای عبور کودک از ترس ایجاد شده. البته در مواردی این عبور زمان بر خواهد بود و نیاز به صبوری و همراهی طولانی مدت دارد.
#درک_احساس #ترس #مواجهه_با_ترس_و_استرس
✅ نشر فقط با نام و لینک کانال مادرانه های مشترک👈
@madaranehayemoshtarak