مادرانه های مشترک
به نام خدا ➖ چهارشنبه ها با یک جمع تقریبا ۱۶ نفره از مادران که فرزندان ۳-۴ سالشون را میارن کلاس ها
👆👆👆اینجا در این مطلب نوشتم که با جمعی از مادران کتاب« به بچه ها گفتن، از بچه ها شنیدن» را باهم جمع خوانی و مباحثه میکنیم. من این کتاب را حدودا ۷ سال پیش خوانده بودم ولی جمع خوانی و مباحثه چند حسن برای من داشت. بعضی از روشها را که کاربردی نکرده بودم فراموش کرده بودم.و همچنین شنیدن تجربه های دیگر مادران برای من خیلی مفید بود، وقتی سایر مادران هم هر جلسه از تاثیرات شگرف درک احساس و اجرای تکنیکهای کتاب روی فرزندانشان میگفتن.
🔸اولش کاملا در کانال عقل و منطق بودم. داشتم به بچه میگفتم به شما که گواهینامه نمیدن، هر وقت ۱۸ ساله شدی خواستی گواهینامه بگیری از تو هم عکس میگیرن
بعد از چند ثانیه به خودم گفتم این چه مدل درک احساسه اونهم با بچه ی سه سال و نیمه🤦♀😂
#تجربه_های_روزانه_۱۱۲
#درک_احساس
✅ نشر فقط با نام و لینک کانال مادرانه های مشترک👈
@madaranehayemoshtarak
🔸 برآورده کردن خیالی آرزوها از روشهای درک احساس بود که من خودم چون کمتر استفاده کرده بودم فراموش شده بود. وقتی مادران از تجربه های موفق درک احساس با تخیل میگفتند من هم تصمیم گرفتم این روش را هم امتحان کنم.
🔸اون لحظه ای که خواستم درک احساس را شروع کنم از این روش استفاده کردم:
گفتم: دوست داری گواهینامه داشته باشی که رانندگی کنی ؟
➖آره
که همه بچه هات را سوار کنی ببری تفریح
مثلا چند تا بچه؟
➖ده تا
فکر کن ده تا بچتو سوار کردی دارید میروید دریا، یکیشون جیغ میزنه یکیشون گرسنشه، یکیشون دستشویی داره، دو تاشون دارن شعر میخونن یکیشون داره ماشین بازی میکنه
حتما دوتاشون هم سر اینکه کی وسط دو تا صندلی بایسته دعواشون شده😉(دعوای همیشگی خودش و داداشش🤣🤣)
تو چی میگی؟
➖من میگم بچه ها بشینید تصادف میکنماااا
بعد تو میزنی روی ترمز سه تا از بچه ها از عقب پرت میشن جلو🤣🤣🤣
گریه قطع شده و بتدریج تبدیل میشه به قهقهه، دیگه نیاز من نیست ادامه بدم، دوتا بچه ها با هم تخیل میکنند از سفر یک خانواده با ده تا بچه ی شیطون بلا توی یک ماشین و غش غش میخندند😉😂 و ما همزمان داریم از مرکز پلیس +۱۰ خارج میشیم و کسی دیگه یادش نیست که برای عکس انداختن داشت چطور گریه میکرد😉
#تجربه_های_روزانه_۱۱۲
#درک_احساس
✅ نشر فقط با نام و لینک کانال مادرانه های مشترک👈
@madaranehayemoshtarak
🔴 تجربه های درک احساس در کانال بسیار زیاد هست که با جستجوی #درک_احساس می توانید مطالعه کنید.
چون این سوال زیاد پرسیده میشه باز هم میگم که چون مدتی است اغلب جستجوی ایتا دچار مشکل هست، برای جستجوی مطالب می توانید از کانال مادرانه های مشترک در پیامرسان بله و یا نسخه ایتاوب برای اندروید استفاده کنید.
به نام خدا
تجربه های روزانه ۱۱۴
حالا تجربه درک احساس امشب😉:
بعد از یکساعت و نیم پسر بزرگه گفت: ➖مامان بریم خونه
پسر کوچیکه گفت:
➖ نه نریم، هنوز بازی کنیم
گفتم: تو خسته شدی میخوای بریم خونه و
تو هنوز دوست داری بازی کنی( قدم اول شنیدن حرف و درک احساس هر دو با آرامش😉 )
تو چقدر دیگه دوست داری بازی کنی؟ فکر کنم پنج دقیقه خیلی خوب باشه
گفت: خیلی
گفتم: پس پنج دقیقه دیگه میریم خونه( تصمیم نهایی با مادر😉)
به پسر بزرگه هم گفتم: تو هم پنج دقیقه صبر کن تا بعد بریم.
پسر بزرگه هم ننشست و دوباره به بازی ادامه داد.
یکدفعه که اومد توپش را از توی آب برداره پاش لیز خورد و با صورت رفت توی یک قسمتی که انگار منبع آب بود و عمیق
سر تا پا کاملا خیس شد🤦♀، چون کامل سرش رفت زیر آب، آب توی گلوش هم رفته بود. با چادرم کمی خشکش کردم و سریع حرکت کردیم سمت خونه، شدید گریه میکرد و فریاد میزد😭😭:
آب خیلی بده، من از آب بدم میاد، آب به هیچ دردی نمیخوره😳
بدون سرزنش( چرا حواست را جمع نکردی)
بدون نصیحت( آب خیلی هم مفیده خوبه تشنه بمونی و امثالهم)
فقط با توصیف اتفاق درک احساس کردم:
وقتی لیز خوردی خیلی اذیت شدی، آب توی گلوت هم رفت. درد هم داری؟
🔸هنوز به خونه نرسیده بودیم، وقتی داشت همچنان میگفت: آب به هیچ دردی نمیخوره در ادامه گفت:
جز آب خوردن
و آب دادن به گلها
و حمام رفتن
و دستشویی رفتن
و مسواک زدن
و دست شستن 🤣🤣
ولی دیگه بدرد نمیخوره ( پس نیازی به نصیحت و درس دادن من نیست، خودش همه را حفظه، فقط نیاز بود از اون خشم قلمبه عبور کنه 👌)
🔸این برای ما خیلی نکته مهمی هست که در اوج احساسات خشم و ناراحتی نیازی به آموزش و نصیحت و راهکار دادن و سرزنش کردن نیست.👌👌
🔸بعد از رسیدن به خونه و تعویض لباسها هم دیگه نه خبری از گریه بود نه ناراحتی، حتی بیدار موند تا پدرش بیان و براشون از اونجا تعریف کنه ولی هیچی از افتادن و خیس شدن نگفت.
#تجربه_های_روزانه_۱۱۴
#درک_احساس
✅ نشر فقط با نام و لینک کانال مادرانه های مشترک👈
@madaranehayemoshtarak
#درک_احساس
✅ نشر فقط با نام و لینک کانال مادرانه های مشترک👈
@madaranehayemoshtarak
به نام خدا
🟢 مثل هر سال پدر بچه ها هفته آخر اسفند و اوایل فروردین را خونه نیستند، امسال پسر بزرگه خیلی بی تابی میکرد، از رفتن پدرش در فرودگاه که زد زیر گریه و بعدش هم میگفت: من اصلا درس نمیخونم🙂 من فقط میخوام یه مغازه بزنم که هر وقت بچم به من نیاز داشت مغازه را ببندم و برم خونه با بچه هام بازی کنم. 😃 و من هم با خیالپردازی باهاش همراه میشدم،تا دلتنگیش را بتونه بیان و تخلیه کنه:
حالا چه مغازه ای میخوای بزنی و....
🟢 این هفته هم گذشت، تا امشب که بغض کرد و زد زیر گریه و گفت: من برای سال تحویل نمیام خونه مامان جون، ممکنه بابا بیاد، بهش گفتم: بابا سوم فروردین برمیگردن، گفت نه پارسال بابا لحظه سال تحویل رسید، گفتم: خوب پارسال از قبل گفته بودن که زودتر میان. به همراه پدرش تماس میگرفت ولی ایشون به دلیل شرایط پاسخ نمیدادن.
خلاصه اینکه دیدم باز باید بریم سراغ درک احساس😉، ( اینکه خیلی از بچه ها پدرشون کنارشون نیست، اینکه خیلی از بچه ها پدرشون دیگه برنمیگرده😭😭😭، اینکه خدا را شکر کن که پدرت سه روز دیگه میاد و ... توی سر من میچرخید ولی میدونستم که این نصیحتها و موعظه ها و مقایسه ها جوابهای خوبی برای احساس دلتنگی پسر جان نیستند)
🟢 کنارش نشستم و کمی در مورد اینکه اگر الان بابا بود چه کارهایی میکردن تخیل کردیم و بعد بهش گفتم میتونی یک نقاشی بکشی و یا نامه بنویسی از اینکه دوست داشتی الان چه اتفاقی میفتاد، یا از حرفهایی که دوست داری به بابا بزنی
🟢 نقاشی یا نوشتن، یکی از روشهای خیلی عالی برای تخلیه احساسات و یا حتی عبور از یک احساس هست برای همه ی سنین👌. نقاشی را کشید و گذاشت کنار سفره هفت سین. بعد از کشیدن نقاشی دیگه آروم شده بود. حرکت کردیم به سمت منزل پدرم. توی راه یک تصادف خیلی خیلی بد دیدیم، در محل تصادف ماشین آتش نشانی، پلیس، آمبولانس حضور داشتند. ماشین پلیس و آتش نشانی و آمبولانس هم که از علایق شدید پسرهاست و با دقت تمام نگاه میکردند😉. از ترافیک محل تصادف که عبور کردیم پسر جان گفت: مامان چیزی به سال تحویل نمونده، این همه پلیس وآتش نشان و ماموران اورژانس هم یعنی سال تحویل خونشون نیستن؟
گفتن: نه، خیلی از پدرهای دیگه هم نیستند، مثل مرزبانها و...
گفت: پس یعنی خیلی از باباها پیش بچه هاشون نیستن!!
🟢 و مثل همیشه اون چیزی که ما اصرار داریم در احساس ناخوشایند با نصیحت و استدلال و مقایسه و... به طرف مقابل بفهمانیم، اگر با درک احساس اجازه بدیم از احساسات ناخوشایند خودش ( خشم، غم، بغض، دلتنگی و...) عبور کنه، خودش به راحتی میپذیره.
🟢 این موضوع را تعمیم بدید و در روابط خودتون با سایر اطرافیان، همسر،مادر ، دوست و... بکار ببرید و اثرگذاری شگرفش را ببینید.👌
پ.ن : برای آرامش دل فرزندان شهدا زیاد دعا کنیم😭، انشاالله که به گونه ای عمل کنیم که شرمنده خدا و شهدا نباشیم. 😭
#درک_احساس
✅ نشر فقط با نام و لینک کانال مادرانه های مشترک👈
@madaranehayemoshtarak
#تجربه_های_روزانه_۱۱۶
#درک_احساس
#جایگزین
#بازیهای_دستورزی
#حق_انتخاب
✅ نشر فقط با نام و لینک کانال مادرانه های مشترک👈
@madaranehayemoshtarak
به نام خدا
تجربه های روزانه ۱۱۶
➖فردا شب افطار مهمانی داریم. از امروز صبح کارها را شروع کردیم. پسر بزرگه که مدرسه بود، کوچیکه هم مشغول بازی بود.
➖ اومدم خرده برنج را برای آش پاک کنم که پسر کوچیکه هم با چشمان ذوق زده اومد و مستقیم دو دستی رفت تو سینی😂کمی برنج را چنگ زد و گفت: مامان من برم ماشینام را بیارم برن تو برنجااا قایم بشن🤦♀
دیدم نه!! قضیه داره کشدار میشه 😂
گفتم: دوست داری از این بازیها انجام بدی؟
گفت: خیلی
گفتم با این برنجها نمیشه اینها برای مهمونی هست 👌
ولی الان ظرف سبوس را میارم ، توی سبوسها ماشین بازی کن👌
گفت: آره خیلی خوبه خیلی بهتره
➖برنج را گذاشتم کنار رفتم زیرانداز پهن کردم توی آشپزخونه، سینی و سبوس را گذاشتم اون هم رفت ماشینهاش آورد و شروع کرد.
( من چند سال قبل چند کیلو سبوس گندم از یک خانم روستایی خریدم که خودشون زمین گندم داشتند به قیمت ۲۰۰۰ تومان،از اون چند کیلو حدود دو کیلو را گذاشتم برای بازی بچه ها، بقیه را در پخت نان و ... استفاده کردم. اول از نیم کیلو شروع کردم. هر وقت احساس کنم مقدارش کم شده کمی بهش اضافه میکنم. ولی چون برای این بازی معمولا سفره و مشمای بزرگ پهن میکنیم بعدش راحت همه را جمع میکنم برای دفعات بعد، هنوز اون دو کیلو کاملا قابل استفاده هست. سبوس گندم یکی از بهترین مواد برای بازیهای دستورزی هست چون علاوه بر تأثیر خود دستورزی که قبلا در موردش زیاد در کانال صحبت کردیم، سبوس گندم خواص آرامش بخش داره و باعث تخلیه استرس و اضطراب های کودکان میشه. منظور از دستورزی هم فقط بازی با دست نیست. بچه ها روی سر و صورت و پا و... بریزند و بازی کنند. البته خدا را شکر امروز چون داداش بزرگه مدرسه بود در مرحله ماشین بازی در سبوس متوقف شد و به اون مراحل غلت زدن در سبوس که مورد علاقه ی پسر بزرگه هست نرسیدیم.🤦♀😂 )
✅ وقتی اومد سراغ برنجها و خواست ماشینها را بیاره یعنی چی؟
یعنی این بازی را دوست دارم
آیا من مطابق با ارزشهای خودم میتونم اجازه این بازی را بهش بدم؟نه، این برنج برای خوردن بود و حتی چون برای مهمان بود من از نظر خودم نمیتونم اجازه ماشین بازی بهش بدم و بعد بگم برنج را میشورم.
آیا این بازی نیاز واقعیش هست؟ بله
پس براش جایگزین معادل گذاشتم.👌👌
➖پسر جان نشست پای بازی با سبوسها، منم پاک کردن خرده برنج ها که سریع تمام شد.
حالا از لحاظ زمانی طوری تنظیم کرده بودم که بریم خریدهای مهمانی را انجام بدیم و بعد از خریدها برسیم به مدرسه پسر بزرگه سر ساعت تعطیلی.
گفتم: مامان پاشو بریم خرید بعد هم دنبال داداش. گفت: من نمیام هنوز سبوس بازی نکردم
دیر میشه و خریدها زیاده، اونوقت دیر به مدرسه داداش میرسیم هم که در حد درک ایشون نیست و فقط لجبازی و قشقرق به دنبال داره.
گفتم: خیلی سبوس بازی دوست داری؟ (👌درک احساس)
گفت: خیلی
گفتم چقدر دیگه دوست داری بازی کنی؟ (👌 اختیار)
سه دقیقه خوبه یا پنج دقیقه ؟(👌 حق انتخاب در حیطه ای که مادر تشخیص میده)
گفت: پنج دقیقه
گفتم خوب پس ساعت گوشی را کوک میکنم برای پنج دقیقه بعد و رفتم
و قبل از پنج دقیقه گفت: بازیم تمام شد بریم
✅✅ میدونید چه اتفاقی افتاد!!؟؟
هم احساسش و نیازش به این بازی درک شد، هم مستقلاً تصمیم گرفت و هم اجبار و تهدید( تو را وِل میکنم میرم، تنها میمونی و...) را در کار نبود. پس دلیل دیگری برای شروع یک لجبازی و قشقرق حسابی باقی نمیمونه.👌👌
#تجربه_های_روزانه_۱۱۶
#درک_احساس
#جایگزین
#حق_انتخاب
#بازیهای_دستورزی
✅ نشر فقط با نام و لینک کانال مادرانه های مشترک👈
@madaranehayemoshtarak
#درک_احساس
#جبران_خطا_و_اشتباه
#مواجهه_با_خطای_فرزند
#چشم_پوشی_از_خطاها_تقویت_خوبیها
✅ لینک کانال مادرانه های مشترک👈
@madaranehayemoshtarak
به نام خدا
سلام
چند تا پیام داشتم که لطفا از چالش هایی هم که گفتید برای فعالیتهای رمضانی داشتید و نحوه برخوردتون بگید.😉
یک چالش که ازش عکس داشتم این بود 👆 روز بیست و ششم رمضان صبح وقتی پسر بزرگم مدرسه بود، پسر کوچکم تمام گلها را از دیوار جدا کرده بود🤦♀ و یکی از گلها را هم پاره کرده بود.
➖آیا من قبل از اومدن بزرگه همه را چسبوندم؟
خیر، من اصلا به صحنه جرم دست نزدم 😂😂
➖چرا؟
چون همیشه در چالشهای مختلف زندگی مامان حضور نداره که همه چیز را درست کنه، پس فرصت تمرین و تجربه را ازشون نمیگیرم.👌
🔸پسر بزرگه اومد وقتی صحنه را دید: وااای مامان این کار کیه؟
معلومه دیگه داداشِ ....🤦♀😂
همش خرابکاری میکنه، اصلا مغز نداره😂😂 مامان واقعا بچه ها کی مغز میاد تو سرشون؟؟😂😂و چند دقیقه همینطور ادامه داد و من فقط گوش میدادم و در نهایت گفتم: چقدر هم که براشون زحمت کشیده بودی
پسر جان آهی کشید و گفت : حالا اشکال نداره دوباره میچسبونم. ولی الان خستمه، باشه فردا
🔸ممکنه این سؤال پیش بیاد که خوب اگر خیلی عصبانی میشد، اگر میخواست داداشش را بزنه، اگر پرخاشگری میکرد و.... چی؟
برای جواب این سوأل اول فکر کنیم ببینیم:
اون روزی که لیوان شکست
تخم مرغ را شکست توی گاز به جای ماهیتابه
خط کشید رو دیوار
کتابش را پاره کرد
اون وقتی که تلویزیون را شکوند🤦♀ ( در #مواجهه_با_خطای_فرزند تجربیات اغلب این کارها هست🤣)
لیوان آبش را روی فرش خالی کرد،پاش رفت روی یک وسیله و شکست و هزاران مثال دیگه
من والد چه جوری برخورد کردم ؟ طوری برخورد کردم که انگار چه فاجعه ای رخ داده!!! و دنیا به آخر رسیده؟ و بعد هم گفتم برو تو اتاقت تا من اینجا را تمیز کنم یا اینکه راه جبران را بهش نشون دادم، بخشش را بهش نشون دادم و در جبران اتفاق مشارکتش دادم. من برای خطای اون پرخاش گری کردم یا نه!! من خطای او را پذیرفتم تا امروز اون هم خطای برادرش را که در واقع اقتضای سنی هست نه به عمد و به قصد اذیت کردن، بعد از عبور از خشمش بپذیره!!
اگر اینطور برخورد نکردم اول باید رفتار خودم را اصلاح کنم، و اگر هم درست برخورد کردم و باز دارم نتیجه نامناسب میگیرم باید در کنترل خشم به فرزندم بیشتر کمک کنم.
اگر در لحظه خشمش من بگم حالا چیزی نشده که راحت میچسبونیشون دوباره، خوب داداشت بچه هست نمیفهمه و...
مطمئنا بیشتر خشمگین میشه از اینکه احساسش را درک نکردم. البته که قبلا بارها و بارها در مطالب #درک_احساس روشهای مختلف درک احساس را گفتیم و هر مادری با تمرین و تکرار متوجه میشه که فرزندش با چه نوع درک احساسی بهتر آرام میشه.
خوب حالا به پسر کوچیکه چی گفتیم؟ فردای اون روز چسب را دادم دستش گفتم تکه تکه چسب جدا کن بده داداشی گلها را بچسبونه رو دیوار( البته به شکل مشارکت دادن نه اینکه این تنبیه تو هست)، کمی براش سخت بود چسب تو دستش مچاله میشد، با کمک هم این قسمت را انجام دادیم فقط مهم این بود که خودش هم بدون سرزنش شدن مشارکت داشته باشه. 👌
#درک_احساس
#جبران_خطا_و_اشتباه
#مواجهه_با_خطای_فرزند
#چشم_پوشی_از_خطاها_تقویت_خوبیها
✅ لینک کانال مادرانه های مشترک👈
@madaranehayemoshtarak
سلام خانم شرافت جان عیدتون مبارک
شرمنده من یه سوالی داشتم
اینکه بچه وقتی یه اتفاق کوچیک مثلا خوردن زمین یا اذیت شدن ناچیز توسط یه بچه دیگه ویا هر اتفاق مشابه اینا براش میفته ما باید چطوری برخورد کنیم
آیا همه اتفاق هارا باید ببینیم و ترتیب اثر بدیم باید خییلی حالت ناراحتی به خودمون بگیریم ومدام قربون صدقه اش بریم واینکه لازمه ازش بپرسیم کی زدت یا چه اتفاقی برات افتاده
👆 #سؤال یکی از مادران عزیز کانال
#درک_احساس
🔴 خروج سؤالات و پاسخها از کانال جایز نمی باشد.
✅ لینک کانال مادرانه های مشترک👈
@madaranehayemoshtarak