eitaa logo
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
721 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
197 ویدیو
47 فایل
🌱 امام خمینی(ره): «.... اگر در طول انقلاب وفاداری و عواطف و حضور زنان در میدان های مختلف، در راه پیمایی‌ها و انتخابات‌ها نمی بود، یقینا این حرکت عظیم مردمی، نمی توانست این گونه شکل پیدا کند.» مدار مادران انقلابی(مادرانه) ارتباط با ما: @M_borzoyi
مشاهده در ایتا
دانلود
2086280960_-215326.mp3
5.48M
❇️ فرمولی برای حرکت، در جهت تغییرات اجتماعی👇 ❓ تغییر ساختارها؟؟* یا ❓ *تغییر عامل ها؟؟ 🔺 نگاه حضرت امام (ره) ❌ امام نه ساختارگرای چپند ❌ نه عامل‌گرای راست هستند ✅ امام انقلابی هستند و از تئوری انقلاب نبی اکرم استفاده کردند... ▫️ امام عامل‌هایی را آورد پای‌کار، اما این عامل‌ها را به هم پیوند داد، در یک ساختارهایی مثل ساختارهای مسجدی ✔️ و این اتفاق حقیقتاً باعث انفجار در ایران شد یک انقلابی که خیلی جدی اثرگذار بود. 🔶 مدت زمان پادکست ٣ دقیقه 🔺 ارتباط با ادمین : 🆔 @armanenghelab1 (ره) @madaranemeidan
همه چیز از آنجا شروع شد که دو شب مانده به آغاز رای گیری سال ۱۴۰۰ لغو محدودیت های ترافیکی کرونایی،همان حکومت نظامی کرونا اعلام شد بعد از یک روز روشنگری نفس گیر و همه چی تمام در حالی که برای ادای نماز به صرف چای سیب دور هم با رعایت پروتکل های بهداشتی جمع شده بودیم واز امیدها و آرزوهای انتخاباتی مان حرف میزدیم و اخبار را با تحلیل های خودمان رصد می نمودیم و هم زمان از انواع کالاهای دست ساز و تولید داخل جمع پنج نفرمان رونمایی می‌کردیم در این بین قهر و آشتی و دعوا و بازی بچه ها به شور و هیجان فضا می‌افزود، تلفن زنگ می خورد بچه های بالا خبر میدهند که خیرینی پیدا شده اند و مبلغی پول به کارت روشنگری حواله نموده اند جهت خرید گل و روشنگری چهره به چهره نگاهی به ساعت می‌اندازیم از9 ونیم گذشته است دیشب همین موقع بچه ها لاقل 3 پادشاه راخواب دیده بودند اما امشب هنوز شام نخورده و در تکاپوی بازی هستند، عملیاتی سوار ماشین می شویم خیابان ها به خاطر عدم منع تردد حسابی شلوغند از خیابان‌ها آهنگ های مختلف به گوش می‌رسد که البته بنابر سلیقه مدیر ستاد شورای شهر محترم از سنتی و محلی گرفته تا این سبک های جدید و سرخالی کن همه رقم موجود است. فضای کوچک ماشین جوابگوی تعداد کثیر نسل آینده انقلاب با ورجه وورجه ها و کل کل سر سر اینکه "من جلو بشینم تو عقب، تورو پای مامان من نشین، مامان من رو بذار کنار پنجره، نه من کنار پنجره باشم و..."نیست. تصور کنید تا دقایق دیگر یک مادر و دو کودکش می‌خواهند به این جمع اضافه شوند، نمی دانم چرا مردم و مسئولین تا این حد از پراید این خودروی ملی کارآمد ناراضی هستند مدل پرایدهای شمارا نمی‌دانم اما نام برده که اسمش را خاکستری گذاشته ایم تا درش را باز می کنی حلقه درش را به نشان افتخار و تواضع می اندازد توی گردنت کافیست در را ببندیم آنقدر این ماشین با ادب است که نمی‌گذارد پیاده شویم باید حتما بیایند در را از بیرون برایت باز کنند تا طرح تکریم تکمیل شود، خاکستری چند وقتی است لال شده است و سرپیچ های مهم و وقتی که ماشین های دیگر جلوی ما می پیچند ما به جای بوق او بوق میزنیم البته این بسیار برای هماهنگی چشم و دهان و کلاً برای سیستم تمرکز بدن بسیارتمرین مفید است، حالا حساب کنید چقدر مهمان نواز است که 5 نفر مادر روشنگر و ۶ تا بچه ی قد و نیم قد را روی هم یا به قول سبزواریها"د کوفته" در خود جای داده است. به میدان اصلی گل فروشی ها می رسیم بعد از تحقیقات میدانی به این نتیجه می‌رسیم که با این مقدار بودجه و این قیمتهای خاردار گلهای شاخه ای بهتر است چندین دسته برگ روبان زده جهت روشنگری با خودمان ببریم اما از آنجایی که خدا همیشه کم ما را با کرم خود پاسخ داده در دقیقه ۹۲ وقت اضافه به جایی میرسیم که صد شاخه گل رز را با قیمت عالی و در نهایت با یک تخفیف روی هر بسته و البته تنوع در رنگ و طرح در دامانمان می گذارد. گلفروش در حال آماده کردن گلها و زدن برگ های اضافی و خار ها با چهار شاخ است خانم کوچولو که با دقت مشغول بررسی مراحل است با سرعت زیاد خودش را به من می رساند و بغلم می‌آید بهانه می گیرد که "مامان جوننمو می خوام" میگویم: الان گل بگیریم بریم پیش مامان جون باشه؟! که پاسخ میدهد: نه نمیخواد الان این آقا منم کچل میکنه!!! کچل؟؟؟!! طفل معصوم فکر کرده آقای گل فروش با چهار شاخ به جان موهای گل‌ها افتاده و دارد همه را کچل می کند و حتماً بعدش هم نوبت اوست. نازنین پراید دیگری که همسر دوستم آورده سوار می شویم و آقا هنگام تحویل گلها می گوید خانم این گلها تقدیم به شما و ما که حسود نیستیم اصلا و اصلا هم مهم نیست برایمان، بگذریم.... در مسیر چه نقشه ها که برای مسیر گل دادن میکشیم از اینکه تقسیم شویم و اینکه هر کس ازیک خیابان برود و در مسیر گل بدهد تا به هم برسیم یا اینکه همه باهم، هم مسیر شویم تا بیشتر به چشم بیاید فعلاباید برویم دنبال بچه ها که خاکستری زحمت بردنشان به خانه ی دوستمان را کشیده چون فرآیند خرید گل برای ۶ تا بچه خواب زده ی خسته و گرسنه اصولاً فرآیندی طاقت فرساست و ترجیح دادیم تا اتمام این فرآیند بچه‌ها را با خاکستری راهی کنیم. این حیاط خانه دوست ما حیاط جالبی است اندکی از آن به عنوان پارکینگ استفاده می‌شود و مسقف است، گوشه سمت راست آن به اندازه یک فرش سه در چهار تا پشت بام بدون سقف است و نهال های انگور یکی یکی با ریسمان به آسمان بافته شده اند و خاکش طلاست چون اینجا دو سالی می‌شود که آشغال و پسماند بیرون برده نشده و هرچه را که پرنده ها خورده اند نوش جانشان باقی خوراک همین خاک شده است. جلوتر انواع و اقسام ،جوجه مرغ و کبوتر پاپری و کاکل زری به چشم می‌خورد که ناگفته نماند با رسیدن بچه‌ها هیچ کدام از موجودات نامبرده در خانه‌های خود مشاهده نشدند و هر کدام دست کودکی یا در حال فرار از دست کودک دیگری است.
در گروه رفتار خدبی با ایشون نشد ولی باز هم مجدانه سوالات خودشون رو میپرسیدن اینجا بود که فهمیدم دنبال یافتن حقیقت و حل گره هایذهنی شون هستن... چند بار در گروه به بحث سیاسی اعتراض کردند و ازونجا به بعد سعی کردم مستندات بیشتر رو درخصوصی براشون بفرستم و در گروه به اندازه ی یک جواب کوتاه قناعت کنم وقتی دوستی در گروه گفت به جای سیاست از علم و تکنولوژی حرف بزنید در جواب گفتم "محافظه کاری آفت انقلاب اسلامی است ، دین و سیاست از هم جدا نیست، بینش سیاسی بیشتر از هر چیزی نیاز امروز ماست." انیجا بود که علی اقای مذکور حرف من رو تایید کرد و اینجا بود که امیدم بیشتر شد و با قوت و انگیزه بیشتر ادامه دادم...