eitaa logo
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
652 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
227 ویدیو
52 فایل
🌱 امام خمینی(ره): «.... اگر در طول انقلاب وفاداری و عواطف و حضور زنان در میدان های مختلف، در راهپیمایی‌ها و انتخابات‌ها نمی بود، یقینا این حرکت عظیم مردمی، نمی توانست این گونه شکل پیدا کند.» مادران میدان انقلاب (مادرانه سبزوار) ارتباط با ما: @M_borzoyi
مشاهده در ایتا
دانلود
غدیر نشان دهنده راه ماست مادر من سادات هستن... از یک هفته قبل از عید غدیر درگیر کارهای مهمونی روز عید بودیم. خونه تکونی کردیم. شیرینی و شکلات خریدیم. اما با حمله رژیم صهیونیستی به ایران همگی شوکه شدیم... به این فکر کردم که نباید ملتی که شهید داده رخت عزا بپوشه بلکه این اجتماع روز عید غدیر پیام هایی دارد... ظرفیتی ست که حرفهایی گفته بشه و این اجتماع باید در خدمت گفتمان مقاومت قرار بگیرد... ما عزادار نیستیم،لباس حماسه میپوشیم... یک سری عکس شهدا و پرچم اسرائیل و ... چاپ کردم. دیشب که به روستای محل زندگی مادرم رسیدیم،تا نیمه شب فضاسازی میکردم. جلوی در،روی زنین پرچم اسرائیل چسبوندم که موقع ورود و خروج زیر ما لگد مال بشه. یک سری جملات نوشتیم و به دیوارهای خونه چسبوندم. که غدیر عید معمولی نیست راه مارو مشخص میکنه💪🏻 صبح مهمون ها که اومدن سرود و شعار حماسی داشتیم فضارو اینطوری جهت دادیم. نزدیک ظهر پیام مسئول مادرانه سبزوار رو دیدم که جلسه فوری برای اینکه باید در این شرایط چه کنیم رو دیدم. بعد نهار سریع خودمو رسوندم سبزوار و به جلسه رفتم. نتیجه جلسه قرار شد ایستگاه تبیین برای مادرها و قصه گویی برای بچه ها داشته باشیم. @madaranemeidan
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
چند گفتگو در پارک با دوستان مادرانه ای برای تبیین شرایط جنگی به پارک رفته بودیم. با چند نفر وارد گفتگو شدم... از اولی پرسیدم:اخبار رو دنبال میکنین؟ حس و حالتون چیه؟ نظرتون اینه که ایران باید سکوت کنه و جواب نده؟! گفت:نه!!اگر ده تا میزنن بیست تا باید بخورن... 💠💠 یه خانوم دیگه دورتر ایستاده بودن صداشون زدم... ابتدا فضای گفتگو رو با پرسیدن سوالایی مث چندتا بچه داری و... گرم میکردم. مابین صحبت‌ها،نظرشونو راجع به جنگ پرسیدم. گفتن:حتما باید بزنیم. 💠💠💠 یه خانوم دیگه با ظاهر متفاوت ایستاده بود که دورادور مراقب بچه ش بود. صداش زدم ازش دعوت کردم روی زیلو بشینه... +بفرما بشین، سرپا اذیت میشی! گفتگویی هم راجع به این روزها هم داشته باشیم. -نه ممنون،من استرسم زیاده اذیت میشم... + یعنی اخبار رو دنبال نمیکنی؟! - چرا،دنبال میکنم. +پس چطوری هم استرس داری هم اخبار رو دنبال میکنی؟! -از روی کنجکاوی! +شما اعتقاد دارین از طرف ایران نباید پاسخی به اسرائیل داده بشه؟! -من معتقدم باید ایران بزنه،آخه اونا نشون دادن هر چی ما سکوت کنیم وحشی تر میشن. هر چقدر که دچار استرس بشیم بازم باید از طرف ایران پاسخ داده شه. 💠💠💠💠 یه خانوم دیگه رو تعارف کردم که کنار ما بشینن روی حصیر... اما چون عجله داشتن قبول نکردن،منم سریع باب گفتگو رو باز کردم . با قوت میگفت ما خواستار این هستیم که تل آویو رو بزنیم و به عقل کسی که میگه باید نزنیم باید شک کرد. اگر نزنیم باعث میشه کسی که تجاوز کرده وحشی تر بشه!! 💠💠💠💠💠 یکی از آشنایان رو دیدم... از لحاظ ظاهر و اعتقادی خیلی شبیه هم نیستیم ولی خیلی خانوم خوبی هستن. بعد از سلام و احوالپرسی پرسیدم: دنبال میکنی اخبار رو؟ نظرت چیه؟ باید بزنیم یا نزنیم؟ گفت: باید بزنیم! این همه موشک ساختیم رو بذاریم لب طاقچه؟! اینجا باید استفاده کرد... ما قدرتش رو داریم که بزنیم اگر نزنیم فردا محکمتر میخوریم. 🌱 برام جالب بود با تمام تفاوتهامون جفتمون معتقد بودیم اگر در مقابل متجاوز سکوت کنیم وحشی تر میشه. @madaranemeidan
مثل نیروهای انتظامی اسمش امیرعلی بود. یه پسر ده دوازده ساله... بساطمونو پهن کردیم و دستگاه صوت رو روشن کردیم. همین که متوجه شد میخوایم روی زمین پرچم اسرائیل بکشیم،خودجوش اومد و گفت: من نقاشیم‌ خوبه میشه بدین من پرچم اسرائیل رو بکشم؟ مقداری گچ بهش دادم. قرار بود فقط یه پرچم ورودی پارک که برنامه تبیینی برای بچه ها و مادران داشتیم بکشه. ولی دیدم دور تا دور پارک رو پرچم اسرائیل کشیده😍 نه یکی نه دوتا ۹ تا پرچم کشیدن تا هر کسی از هر کجای پارک میاد پرچما رو لگد کنه... موقع قصه گویی نشست ولی یکم بازیگوشی کرد و میخندید و سرو صدا میکرد. رفتم بهش گفتم: امیر علی شما که همون اول برنامه گفتی میخوای کمک کنی روت حساب باز کردم. الان شما بین همه پسرها از همه بزرگتری و شما میتونی مثل نیروهای انتظامی که امنیت یه برنامه رو دست میگیرن و مواظبن شما هم مراقب باشی کسی مزاحم برنامه نشه و برنامه به خوبی برگزار بشه چند ثانیه ساکت شد و گفت: چشم خاله مراقبم با یه حس غیرتی گفت که منم بهش افتخار کردم!! در آخر برنامه با یه حس غروری به سمت خانوادش رفت. دیدم از یه خانواده کم حجاب بود ولی از اول تا اخر برنامه خودجوش کمکمون کرد. @madaranemeidan
انتخاب زیبا با بچه ها رفته بودیم برای ایستگاه صلواتیِ کوچیک مون که قرار بود شبِ عید غدیر، جلوی در خونه برپا کنیم، خرید کنیم. از فروشگاه فرهنگی، یه مقدار هدایای غدیری برداشتم. توی انتخاب از بچه ها مشورت میگرفتم. پسرم بعد از اینکه گشتی توی مغازه زد، این👆جاسوئیچی ها رو برداشت و گذاشت روی میزِ فروشنده و گفت: _مامان، میشه این ها رو هم برداریم، خیلی قشنگن... میخواستم بگم پسرم، بیا اون جاسوئیچی های دیگه رو برداریم که شادتر هست چون عیده... ولی دلش رو نشکوندم و با لبخند گفتم: چشم عزیزم، برمی‌داریم، چقدر قشنگن... بعد از اتفاقاتی که افتاد... ایستگاه صلواتی مون به یک موکب حماسی تبدیل شد و بهترین و مرتبط ترین هدیه هامون، همین جاسوئیچی های انتخاب پسرجان بود🥺 ما ملت شهادتیم... سردارانِ شهید و عزیزِ ما، راهتون همیشه زنده و پایدار باد🇮🇷 @madaranemeidan
باند پر ماجرا دیروز که توی یکی از پارک‌های شهر برنامه تبیین شرایط فعلی رو برای بچه ها و مامان ها داشتیم، دستگاه صوت ما نیاز به پریز برق داشت و از صاحب دکه ی پارک درخواست سه راهی برق کردیم. ظاهر این آقا به قول امروزی ها بسیار خفن بود!یقه باز و مدل موهای عجیب داشت... ما با خودمون میگفتیم اگر پرچم های ما و حجاب مارو ببینه جواب سلام ما رو هم نمیده... با این وجود ازشون درخواست سه راهی برق کردیم و گفتن بله حتما بهتون میدم. اگر میخواین آهنگ پخش کنیم،فلش بدین بزنم به باند خودم... بهشون گفتم: فلش نداریم با بلوتوث گوشی وصل میشیم. خلاصه باندشونو در اختیار ما گذاشتن اواسط برنامه باند رو خاموش کرد... همون موقعی که باند رو در اختیار ما گذاشت چندتا جوون کنارش ایستاده بودن که وقتی صدای آهنگ های حماسی مارو شنیدن تعجب کردن... با خودم گفتم شاید همون دوستاش که کنارش بودن بهش گفتن صدارو قطع کن... رفتم جلو که علت رو بپرسم🤔 دیدم چند نفری باند رو گرفتن آوردن سمت ما گذاشتن که صدا بهتر برسه 😍 آخر برنامه مون بهشون یه هدیه غدیری تقدیم کردیم که از این هدیه خیلی خوشحال شدن... @madaranemeidan
بوی ظهور حس میشه... توی گروه دوستانه مون ، بچه ها مشکل کمبود نون و بعضی مواد غذایی بخاطر هجوم مردم برای خرید رو دستمایه شوخی کرده بودن: _: ما که دو روزه نون نداریم، داریم تخمه و بيسکوئيت می خوریم. _: ما که در نبود برنج و نون همش گوشت و مرغ و ماهی می خوریم😜 _: ما تو فریزر چند تا نون داریم، هر کی میخواد بیاد ببره _: ما هم نون نداریم ، ولی میخوایم با نون کاک غذای آبکی بخوریم. به پیام آخری ریپلای زدم که : "خوش به حالتون که حداقل نون کاک دارین. ما که کارت عابر بانک مون هم قطع شده، نمی تونیم هیچچی بخریم"😫 بلافاصله اومد توی خصوصی: "لیست خرید بده ، میخرم میارم برات" گفتم : ممنون نیازی نیست، گفتن درست میشه. یه ساعتی گذشته بود که زنگ خونه رو زدن، خودش بود ، تو یه دستش یه نایلون نون کاک بود ، تو اون دستش هم یه پلاستیک انگور... هنوز میخواستم زبون باز کنم که چرا ... از کیف پولش چند تا اسکناس درآورد و گذاشت رو فرش : "پول دستت باشه تا وقتی مشکل بانک برطرف بشه، کاری نداری؟ خداحافظ!" درو بست و رفت! پشت در مبهوت ایستادم، اشکم چکید! "خدایا این مردم رو از چی می ترسونن؟ خدایا این مردم نمی بازن، هیچوقت نمی بازن خدایا ! اینکه میگن زمان ظهور جیب آدما با هم یکی میشه، یعنی همین دیگه ، نه؟ دارم بوی ظهور رو احساس می کنم!" @madaranemeidan
💠 یک کار تشکیلاتی توی مادرانه سبزوار، بعضی روزها میریم پارک و یه برنامه محتوایی جذاب در قالب قصه عروسکی برای بچه‌های توی پارک داریم. و همزمان برای مادرای همون بچه‌ها، یه برنامه تبیینی جذاب در قالب مسابقه و چالش داریم. از مفهوم غدیر و ولایت شروع میکنیم و به شرایط امروز می‌رسونیم. گزارش‌های مفصل‌تر و روایت‌ها منتشر میشه. @madaranemeidan
عید غدیر متفاوت تر از قبل صحبت‌های مسئول مادرانه سبزوار برای غدیر جرقه ای توی ذهن و فکر من روشن کرد... هر چند قبل از اون هم با دیدن بنری که توی گروه مادرانه بارگذاری شده بود دلم همش پیش امیر المومنین (ع)،واقعه ی غدیر و توصیه های پویش بنر غدیر روزم رو با صحبت کردن با پدرمون امیر المومنین (ع) شروع کردم و با مدد از مولا به کلاس خاکریز اقتصادی بازارچه مادرانه رفتم. صحبت‌های مسئول مادرانه خیلی به دلم نشست. صحبت هاشون باعث شد فقط دنبال این باشم که چطوری می تونم ثابت کنم امیر المومنین (ع)،عید غدیر و ولایت جهانی برای همه ی مردم شیعه هست؟! اول از خودم شروع کردم...عزمم رو جزم کردم و با کسی که چند وقتی بود بخاطر کدورت ها صحبت نمیکردم، به خاطر عشق به امیر المومنین (ع) جلو رفتم و سلام کردم! چه حس قشنگی بود🥺 به مغازه که رسیدم و کرکره رو دادم بالا پرچم امیرالمؤمنین (ع) رو نصب کردم. ظرفی رو پر از شکلات کردم و روی میز گذاشتم. به عشق امیرالمؤمنین(ع) به مشتری ها تعارف می کردم. شغل ما فروش چادر و لزومات حجاب هستش. بین مشتریامون یه دخترخانوم خوشگل با مادرش برای خرید چادر اومده بود. تازه وارد کلاسهای مسجد شده بود و همونجا هم برام یه شعر در مورد امیرالمؤمنین(ع) خوند! هدیه عید غدیر من به دختر گلمون هم شد نگین های قشنگ روی چادرش! همون روز به گل دختر های دیگه مون هم که میومدن مغازه مون، گیره روسری هدیه عید غدیر تقدیم کردم😍 @madaranemeidan
توسل خانوادگی خواهرم و خانواده ش دیشب از تهران اومدن سبزوار... امشب با همه ی خواهر و برادرام خونه پدری جمع شدیم. بعد شام پیشنهاد دادیم الان که دور هم جمع هستیم غنیمت بدونیم و یه ذکر توسل داشته باشیم برای نابودی اسرائیل🤲🏻 تمام نوه ها اومدن کنار پدربزرگ نشستن و دست به دعا برداشتن و برادرم شروع به خواندن دعای توسل کرد. در آخر هم مداحی و توسل به حضرت محمد (ص)❤️ ان شاءالله که به حق دعاهای این بچه های کوچیک و به حق شهدای روز غدیر هرچه زودتر خبر نابودی کامل اسرائیل رو بشنویم،الهی آمین🤲🏻 @madaranemeidan
برنامه ما برای خانومها بود اما... توی پارک برنامه تبیین شرایط فعلی و قصه گویی در قالب نمایش برای بچه ها و چالش و گفتگو برای مادرها داشتیم. یه چالش جذاب داشتیم که از مفهوم ولایت و غدیر شروع میشد و به وظایف و شرایط امروزمون ختم میشد. بسیار خوب و شسته رفته انجام شد. حتی پدربزرگ‌های بازنشسته که پاتوقشون اون پارک بود محو تماشای چالش شده بودن و براشون جالب بود. در آخر برنامه یکی از همون آقایون اومد و بهم گفت چقدر برنامه تون خوب و کامل بود،شما از طرف کدوم مجموعه هستین؟ مکان مجموعه تون کجاست؟ و چند تا سوال دیگه راجع به مادرانه پرسید،تشکر کرد و رفت... @madaranemeidan
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
هرچقدر غدیر خرج کنید چند برابر جبران میکنم... 🌱خرج کردن یک درهم در روزغدیر، پاداش 100هزار درهم در روزهای دیگر و حتّی‌ بیشتر دارد. 🌱 حضرت علی(ع) خطبۀ جمعه را خواندند و به جای نماز جمعه، نماز عید غدیر خواندند. سپس با فرزندان و شیعیانشان به منزل امام حسن(ع) که برایشان غذا تدارک دیده بود رفتند و غنی و فقیر پس از صرف غذا، از آن غذا برای اهل و عیال خویش بردند. منم با شنیدن ثواب اطعام غدیر دلم میخواست یه اطعامی داده باشم... ولی همسرم میگفت چون میخوایم شربت بدیم دیگه شرایط دادن شله زرد نداریم... توی دلم به امام علی علیه السلام گفتم آقاجان؟! خودت کمک کن! چند روز قبل عیدغدیر برکات زیادی روانه ی خونه مون شد😭 آقای مهربونمون میگه هرچقدر غدیر خرج کنید چند برابر جبران میکنم... همسرم چند وقت پیش یک روز رفاقتی (نه برای پول) به کمک دوستش رفته بود ولی دقیقاً قبل عیدغدیر ایشون هزینه ی یک روز کار کردن رو داده بود😄 بامداد جمعه خبر ترور دانشمندان و شهید شدن هموطن هام در رسانه ها پیچیده بود و همه ی معادلات جشن ما رو تحت شعاع قرار داد... اما شب با وعده صادق ۳ امید وغرور در وجودمون روشن شد! من روز عید دیگ نذری رو بار گذاشتم. به نیت نذری غدیر،نذری نابودی اسراییل و دعابرای رزمندها رو چاشنی کردم. دیگ در حال جوش بود...هم میزدم و دعا میکردم. دعای یاسین رو با گوشی پخش کردم تا شله زردهایی که روانه ی خانه ها میشن با عطر دعا آرامش به خونه هاشون برسه. خدارو شکر برای آخرش که کمک لازم داشتم مامان و عمه ی مهربونم که از صبح درگیر درست کردن نذری خودشون بودن از راه رسیدن و با کمک دخترهام تزیین ها انجام شد. و بعد از ساعتی سرد شدن آماده رفتن به خونه ی همسایه ها و دوستای مادرانه ایم و فامیل هامون شد. خدارو شکرکردم که این توفیق نصیبمون شد🤲 @madaranemeidan
وارد مغازه شدم و گفتم آقا یه خوراکی کوچیک و مناسب دارین برای بچه‌ها میخوایم‌ به مناسبت عید غدیر؟ یکی دو مورد خوراکی بهمون معرفی کرد. وقتی می خواستیم حساب کنیم، به همکارش گفت چون برای غدیر می‌خوان به قیمت خرید باهاشون حساب کن. یعنی خوراکی که قیمتش رو بهمون گفت ۴۵۰۰ و گفت با تخفیف بهتون ۴۰۰۰ تومن میدم، در نهایت باهامون ۲۸۰۰ حساب کرد. براش دعای خیر کردیم و اومدیم بیرون. @madaranemeidan