قضاوت ناحق از روی ظاهر
اذان را گفته بودند و جمعیت نسبتا خوبی روبروی موکب مادران غزه در حال پذیرایی از خود بودند.
من و دوستم که مسئول واحد تبیین بودیم،نوبتی نماز خواندیم و افطاریِ حاصل دسترنج مادران و زنان فعال و دغدغهمند و پایکار سبزوارمان را خوردیم😋
( فقط حیف که باید نفری یک عدد نوش جان میکردیم🥲😅)
روبروی میز تبیین که مقوایی سبز رنگ برای نوشتن احساسات افراد روی آن چسبانده بودیم ایستاده بودم،
که دو تا دختر تقریبا ۱۶-۱۷ ساله جلو آمدند و یکی از آنها پرسید:
« ببخشید خانوم! اون نقاشیهایی که بچهها اونجا کشیدن چیه؟🤔»
نگاهی به قسمتی که حصیر واحد کودک پهن بود کردم و کاغذهای نقاشی و رنگ آمیزی که روی حصیر بودند را براندازی کردم...🧐
بعد رو به دخترها گفتم:« اونا مال بچههای کوچیکه عزیزم! برای شما یه چیز دیگه داریم😉😁»
برگهای که یک قسمتش تصویری از یک کودکی توی کالسکه بود که داشت به بالا نگاه میکرد را نشانش دادم و از او پرسیدم:
« به نظرتون این نینیه داره به چی نگاه میکنه؟!»
چند لحظه فکر کردند و گفتند: « به آسمون... یا شاید به مامانش... شایدم به غذا...😕»
به آنها گفتم دوست دارید تصویر کامل رو ببینید؟🙂
بعد از گرفتن تأیید برگه را کامل باز کردم و تصویر کامل را به آنها نشان دادم و منتظر عکسالعملشان ماندم...
چند لحظهای نگاهشان مبهوت به تصویر ماند و بعد گفتند:
« واقعا ناراحت کننده و دردناکه.😔»
از آنها خواستم که حس خود نسبت به آن تصویر را برایمان روی مقوای سبز رنگ روی میز بنویسند...
و دخترکی که بدلیل ظاهرش، شاید مورد قضاوتهای ناحق برخی مذهبیها قرار بگیرد نوشت: « #پیروزی_غزه » 🥲💖