eitaa logo
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
816 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
179 ویدیو
41 فایل
🌱 امام خمینی(ره): «.... اگر در طول انقلاب وفاداری و عواطف و حضور زنان در میدان های مختلف، در راه پیمایی‌ها و انتخابات‌ها نمی بود، یقینا این حرکت عظیم مردمی، نمی توانست این گونه شکل پیدا کند.» مدار مادران انقلابی(مادرانه) ارتباط با ما: @M_borzoyi
مشاهده در ایتا
دانلود
💠توی این برهه،چکاری از دست من برمیاد؟ بعد از شهادت رییس جمهور عزیز،کلا بهم ریختم... اصلا فکر نمیکردم اینقدر ضعیف باشم!!! خیلی طول کشید تا خودم رو پیدا کنم و تو این بین چند تا بیماری سبک و سنگین هم مهمان من شدن و زمین گیر شدم... خلاصه شرایط جوری پیش می رفت که من نمیتونستم برای انتخابات جدید کاری کنم😔 هر روز تلاش مخلصانه دوستان رو میدیدم و آه و افسوس میخوردم... آخر دلم طاقت نیاورد، من به شهید رییسی عزیز مدیون بودم پس دست بکار شدم و برای پیشرفت کار دوستان، نذری نقدی جمع کردم. به مسئول جمع آوری روایت ها هم پیام دادم تا توی این کار کمکی کنم... هر چند اندک بود... ولی یه کم دلم آروم گرفت! به امید انتخاب فرد اصلح و آینده ای روشن برای ایران اسلامی🇮🇷 @madaranemeidan
💠 هورا... شاخ غول را شکستم تصمیمم را گرفته بودم. برای این انتخابات باید من هم پایم را به میدان حضوری باز میکردم. میدان حضوری برای منِ خجالتی شبیه غول بود. ولی عزمم را جزم کرده بودن برای شکستن شاخ غول. برای شروع کار، چند روزی وقت گذاشتم و از لابه‌لای کتاب‌ها و کانال‌ها و سایت‌های معتبری مطالبی راجع‌به دستاوردهای انقلاب و دستاوردهای دولت شهید رئیسی و.. اطلاعاتی جمع کردم. با این اطلاعات دستم پر شد برای صحبت. قبل از میدان حضوری، وظیفه‌ام را در میدان مجازی هم انجام دادم. در صفحه‌ی شخصی‌ام خلاصه‌ای جامع و کامل از چرا رای بدهیم و دستاوردها و پاسخ به شبهات و ایده‌هایی برای گفتگوی مردم قرار دادم و مخاطبین مجازی‌ام را تشویق کردم به آمدن به میدان و مادر میدان شدن... نا گفته نماند کلاس فشرده‌ی آموزش روشنگری که مجمع بانوان برگزار کرده بود کمک‌کننده بود. اولین میدان حضوری‌ام یک پارک بود. از دور یک جمع ۷ ۸ نفره دیدیم که مشغول صحبت بودند. بسم‌الله گفتم و با خواهرم به سمتشان رفتیم. بهشان که رسیدیم سلام کردیم و اجازه گرفتیم که کنارشان بنشینیم و چند دقیقه‌ای وقتشان را بگیریم.به مرور یخشان باز شد و به حرف آمدند. از مشکلاتشان میگفتند.. از مشکلاتمان گفتیم... از ناامیدی به مملکت گفتند... ازدستاوردها برایشان گفتیم.. و در نهایت دلشان که سبک شد گفتند رای میدهیم که دشمن‌شاد نشویم. خوشحال‌ترین فرد آن جمع من بودم.. هم برای صحبت و همنشینی با آن عزیزان و هم برای موفقت خودم در شکستن شاخ غول بعد از آن چند بار دیگر هم زدم به دل میدان حضوری و با مردم صحبت کردم.حالا از آن غول ترسناک و گنده، چیزی باقی نمانده و من بدون ترس و لرز با مردمم صحبت میکنم. راستی یادم رفت بگویم بعد از آمدن به میدان حضوری خیلی بیشتر مردم کشورم را دوست دارم.با حرف زدن با هر کدام از مردمم یک بند اخوت در دلم گره میخورد. @madaranemeidan
💠نعمت همراهی همسر برای ساعت ۵ بعدازظهر هماهنگ کرده بودم در یکی از محله های جنوب شهر که توی مراسم روضه صحبت کنم. شرایط خونه خیلی بهم ریخته بود... همسرم هم تب و لرز داشت و در بستر بیماری افتاده بود. یه طرف همسر مریضم بود و طرف دیگه قولی که به بانی روضه داده بودم... این پا و اون پا کردم و در نهایت به همسرم گفتم یکی دیگه از دوستام گفت شاید بتونم برم.... باهاشون تماس گرفتم اما جواب نداد. همسرم گفت:مشکلی نیست خودت برو... من قرص میخورم ان شاءالله که بهتر میشم... یک لیوان آب و یدونه قرص دادم دستشون و از خونه زدم بیرون. وقتی برگشتم، همسرم گفت:من کوچکترین نارضایتی ندارم از اینکه شما میری و روشنگری میکنی،برو خدا خیرت بده خیلی کارت ارزش داره. با شنیدن این حرفها،خستگی از تنم در رفت... ایشون بعضی روزها حتی سر کار نمیرن و بچه ها رو نگه میدارن که من بتونم برای تبیین به مجالس برم و با مردم صحبت کنم. خیلی خدا رو شکر کردم که خدا بستری رو فراهم کرده و توفیقی داده که همسرم این قدر همراهی می کنه که من بتونم برم و تکلیفم رو ادا کنم و یه قدمی بردارم... از این طرف چون ما انسانیم و ظرفیتمون محدوده‌ یه جاهایی یک اشتباهاتی از ما سر میزنه.... یه جاهایی صبرمان تموم میشه و شاید یه جاهایی کم بذاریم، جایی ممکنه اشتباه عمل کنیم... گفتم :خدایا خودت دستمون رو بگیر کمک کن جایی که کم میذاریم،اشتباه میکنیم،جایی که از کوره در میریم چه در حق خانواده چه جاهایی که میریم روشنگری، خدایا خودت کمک کن که در اثر این اشتباه ما تاثیر منفی به خانواده و جامعه وارد نشه . خدایا خودت هر جا ما کوتاهی میکنیم جبران کن ! تو که از نیت ما آگاهی! ولی خوب ما هم انسانیم و ظرفیتمون محدوده ،خودت ما رو خلق کردی بهمون صبر بده و ظرفیت ما رو بالا ببر و این نقص ها و کوتاهی ها رو جبران کن!🤲
.💠 ساعتی چقدر می‌گیرین؟ آهنگ ها یکی پس از دیگری پلی میشد. همه رقم تویش بود. از یاری که وسط راه گذاشته و رفته، تا او که مانده بود؛ میان دو دلبر کدام را نشان کند و کدام را جواب. تا کسی که دیگر تردیدها را گذاشته بود کنار و با یکی از یارها رفته بود خانه بخت. طاقت نیاوردم و گفتم:« میگم خانمممم» فوری کله ام را فرو بردم توی صفحه اسنپ تا اسمش را ببینم. « خانم مونا میگم این تنوع قصه موسیقی ها با این گرومپ گرومپ آهنگش اذیتت نمی‌کنه؟ من که حس می‌کنم یکی نشسته بالاسرم با چکش دونه دونه اینا رو عین میخ فرو می کنه تو مغزم.» عینک آفتابی اش را برداشت و گفت:« شمام مثل من صبح تا شب دنده عوض کنی، کارت به همین چیزا میفته.» گفتم:« خب یه چیز دیگه گوش کن. مثلاً کتاب صوتی.» داشبورد را باز کرد و کتابی با عکس یک مرد کراواتی رویش، گرفت طرفم. «با صوتی حال نمی کنم. ولی کاغذیشو می خونم‌. اینو ببین تازه تموم کردم. چه جوری یه ابر پولدار بشی. واقعا تکونت میده کلمه هاش.» گردنم را کشیدم جلو و گفتم:« چه خوب که اهل کتابی! حالا خواستی منم چند تا کتاب صوتی بهت معرفی می کنم. گوش کن حال نکردی برو رو همون پلی لیست خودت.» نگاهی به بنرهای کوتاه و بلند تبلیغاتی انداختم و بی مقدمه گفتم :« راستی انتخابات رو چیکار کردی؟ تصمیم گرفتی؟ یا هنوز مثل قهرمان اون آهنگه موندی بین دو یار؟» پقی زد زیر خنده و گفت:« ما پونزده سال پیش یه یار پسندیدم واسه هفت پشتمون بسه.» از توی آینه نگاهی بهش انداختم و گفتم:« خب حالا بیا یکی رو انتخاب کن که واقعا هفت پشتت نفس بکشن تو مملکتشون.» سرش را چرخاند به طرفم و گفت:« اوووووف نکنه ازین رای جمع کن‌هایی؟!» خودم را روی صندلی جا به جا کردم و گفتم:« تازه کجاش رو دیدی کتابم براش نوشتم.» بلند بلند خندید. «_ جدیییییییی! یعنی نویسنده ای؟ اون وقت چی چی نوشتی برا انتخابات.» گفتم:« همین! دقیقا همین حرفایی که الان با هم زدیم.» «_جل الخالق! یعنی نشسته با ملت حرف زدی بعد حرفاشونو کتاب کردی؟!» کتاب را از ته کوله ام کشیدم بیرون و گرفتم جلویش. _«ببین ایناهاش.» کتاب را از دستم قاپید و گذاشت روی صندلی شاگرد. _«مادران میدان جمهوری! یعنی وسط یه میدون ایستگاه مردم رو می گرفتین؟» خندیدم و گفتم:« نه ما ایستگاه سیار بودیم. هرجا کسی نشسته بود، تو خیابون، پارک، مسجد، کوچه و... می رفتیم سر حرف رو باز می کردیم.» دوباره سرش را چرخاند طرف جلد کتاب. _«یعنی تنها می رفتی این همه وقت؟ چه بیکارایی بودین بابا! خب هرکی هرکار دلش میخواد بکنه به شما چه ربطی داشته.» کتاب را از روی صندلی برداشتم و گفتم:« تنها که نه. ما یه گروهیم. یه گروه بزرگ زنونه. که همین الآن که من اینجا نشستم یه جایی تو یه پارک، محله، روضه خونگی، مسجد و... نشستن به حرف زدن با مردم.» شالش را کشید جلو و گفت:« شما نوبرین والا. این مدلی ندیده بودم. ساعتی چه قد میگیرن حالا. اگه می صرفه. اسنپو ول کنم بیا سمت شما.» گفتم:« چرا اسنپ رو ول کنی. روزی این همه مسافر سوار می کنی می تونی باهاشون حرف بزنی کاسبیتم سرجاشه.» پشت چشمی نازک کرد و گفت:« فک کن یه درصد! کی حوصله کل کل با مردم رو داره. به من چه اصلا. هرکس میخواد بیاد بیاد.» گفتم:« اینو واقعا میگی. یعنی رییس جمهورایی که اومدن رفتن به نظرت هیچ فرقی نداشتن» مکثی کرد و گفت:« بخوام بی معرفتی نکنم فرق داشته ولی نه اونقد که ما تو سفره مون ببینیم.» بی معطلی گفتم:« خب ببین پس فرق می کنه. حالا ممکنه این تغییرات زمان ببره ولی بالاخره اثر داره. پس مهمه به مردم کمک کنیم به یه آدم درست درمون رای بدن. حالا فک کردی به کی رای بدی؟» گفت:« بابام که خیلی جلیلی جلیلی می کنه. ولی فعلا میخوام بعد مناظره ها تصمیم بگیرم.» شماره ام را نوشتم اول کتاب و گفتم:« اگه کمک خواستی بهم زنگ بزن. پاسخگویی شبانه روزی.» دستش را آورد سمت عقب و خواست کتاب را بگیرد. حالا تا می رسیم فعلا چندتا قصه شو بخون ببینم چی نوشتی، بعد میگیرم ازت. بعد پیچ ضبط را ته چرخاند. تورقی کردم و رفتم سر روایت ها. شبیه کتاب صوتی‌، پنج شش‌تایش را یک نفس خواندم. ته دلم امیدوار بودم، شنیدن این روایت ها بالاخره عشقش را بی سرانجام نگذارد و با یک یاری، جمعه پایش برسد سر صندوق. @madaranemeidan
✅ هر رای در انتخابات، رای به جمهوری اسلامی است. رهبر معظم انقلاب @madaranemeidan
سلام خداخیرتون بده ما تازه شروع کردیم به فعالیت تو روستا و شهرمون و از گروه شما و مادران میدان خیلی ایده میگیریم خداخیرتون بده انشالله عاقبت بخیر شید @madaranemeidan
💠روشنگری با وجود بچه های قد و نیم قد! صبح زود بود از خواب بیدار شدم، مطالبی رو که قرار بود برای روضه آماده کنم نوشتم و برای همسر مریضم،سوپ بار گذاشتم. بچه ها یکی یکی از خواب بیدار میشدند. من بهشون قول داده بودم که میبرمتون مهد کودک، دوستم اونجا باهاتون بازی میکنه... بچه ها آماده شدند تا اینکه با مهد کودک تماس گرفتم، گفتن امروز تعطیله! بچه ها که موضوع رو فهمیدن شروع کردن به گریه و زاری... تو دلم میگفتم خدایا خودت کمک کن... باید خودم رو کنترل میکردم که عصبانی نشم و سرشون داد نزنم بعضی جاها موفق میشدم 😊 بعضی جاها هم شکست میخوردم😢 بهشون گفتن الان زنگ میزنم خاله الهام برین اونجا... بچه ها موافقت کردند،با خاله الهام تماس گرفتم ولی جواب نداد... گفتم:میریم خونه خاله فاطمه! یکیشون راضی میشد یکیشون راضی نمیشد...همدیگرو راضی میکردن که بریم،خوش میگذره...پیاده میریم اونجا بازی میکنیم و... خلاصه اماده رفتن شدیم،با خواهرم تماس گرفتم و متوجه شدم شوهر خواهرم مثل شوهر خودم مریض شدند و موندن تو خونه و استراحت میکنند😢 با خودم فکر کردم خواهرم ۴ تا بچه داره، درست نیست منم ۴ تا بچه م رو ببرم خونشون که با بچه های خودش ۸تا می‌شدن و شوهرخواهرم اذیت میشدن... توی دلم میگفتم خدایا الان به بچه ها چی بگم..😢 بهشون گفتم خونه خاله هم شرایط اش نیست که بریم خدایا خودت کمکم کن... دخترمو بغل کردم و گفتم ببین مامان، مهد کودک تعطیل بود، خاله الهام تلفن ش رو جواب نداد ،خاله فاطمه هم شوهرش مریضه ... اگه ببرمت روضه،خسته میشی و حوصله ات سر میره ... از طرفی من هم با وجود بچه ها تمرکز صحبت کردن ندارم ... گریه م گرفته بود... میگفتم خدایا خودت داری شرایط من رو میبینی...کمکم کن... من الان چیکار کنم یا حضرت زهرا...😢 جایی هم که میخاستم برم جایی بود که دیروز رفته بودم میخاستم ادامه بحث دیروز رو بگم و مطالب مهمی رو آماده کرده بودم نمیتونستم کسی رو به جای خودم بفرستم... تا اون لحظه همسرم خواب بودند،بیدار که شدن پرسیدن : چی شده؟! گفتم : میخوام برم روشنگری هر جا میخاستم بچه ها ببرم جور نشده الان موندم چیکار کنم... گفتن : بذارشون توی خونه، من هستم. گفتم: اتفاقا میخام ببرمشون تا تو استراحت کنی ... گفت: نه اشکال نداره، تلویزیون نگاه می‌کنن، بازی می‌کنن...الان هم میفرستمشون برن بستنی بخرن ... دیگه بچه ها هم که عاشق بستنی 😋🍦 رفتن بستنی بخرن و من هم رفتم روضه 🥰 @madaranemeidan
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 بشقاب املت یا چلوکباب؟! قسمت اول...🌱 دیروز رفتم جایی صحبت کردم که متوجه شدم از لحاظ سطح دینی و سیاسی بشدت پایین هستند و بشدت تحت تاثیر ماهواره و رسانه های غربی هستن... من توی گروه هام مطرح کردم و پرسیدم بنظرتون برای کسانی که توی چنین فضایی هستن چگونه بحث رو پیش ببرم؟؟! هر کسی ایده ای داد و مطلبی فرستاد... خلاصه جمع بندی شون کردم. کتاب آقای عباسی ولدی بنام "بشقاب‌های سفره پشت بام‌هایمان" رو هم مطالعه کردم تا حدودی. قصد داشتم از اثرگزاری ماهواره و خبرگزاری های دروغین شون شروع کنم تا برسم به انتخابات ،بدون اینکه بهشون بگم شما ماهواره دارین. موعد مقرر رسید و من رفتم. میخواستم چند روایت از تاثیر ماهواره بر خانواده ها که متلاشی شده بود رو بگم‌ ولی با وجود بچه ها امکانش وجود نداشت. بخاطر همین بچه هارو فرستادم طبقه بالا باهم بازی کنند. بحث رو با دوتا بشقاب شروع کردم. دوتا بشقاب دستم گرفتم و گفتم بشقاب سمت راستی داخلش املت داره، سمت چپی چلوکباب... شما کدوم رو انتخاب میکنید؟! همه گفتن چلوکباب!! گفتم آره منم چلوکباب دوست دارم چون املت همیشه و همه جا هست. چلوکباب مقوی تر و خوشمزه تر هم هست. خب حالابریم ببینیم بشقاب هارو کی برامون آورده؟! بعد تصمیم بگیریم کدوم رو بخوریم و کدوم رو نخوریم. خب بشقاب املت رو دوست و همسایه ی شما براتون آورده که خیلی دوستون داره و دلسوز شماست،تا حالا حلال مشکلات شما بوده... بشقاب چلوکباب رو کسی آورده که دشمن خونی شماست و قسم خورده تا وقتی که زنده هست برای شما مشکلی ایجاد کنه. حالا این آدم با این پیشینه یک بشقاب چلوکباب برای شما آورده که اصلا بخاطر اظهار توبه نبوده همینطوری بی دلیل آورده. حالا کدوم بشقاب رو میخورین؟! همه گفتن معلومه املت!! گفتم چلوکباب که خوشمزه تره 😋 از دستش ندین... گفتن نه همون املت خوبه!!!اون چلوکباب رو دشمنمون آورده... گفتم آورده باشه بخورین نوش جونتون. گوشت بشه به تن‌تون. گفتن نه اونو دشمن ما آورده و میخواد به ما ضربه بزنه شاید یه زهری توش ریخته،قابل اعتماد نیست. بعد کتاب آقای عباسی ولدی رو بردم بالا که داخلش تصویر سفره بالای پشت بام بود که داخلش غذا گذاشته شده. گفتم بعضی از هموطن های ما سفره هایی توی خونشون پهن کردن که غذاهای این سفره رو دشمن سر سفره گذاشته... اگر یه غذای فاسد بخورین چند روز بیمارستان بستری میشین و بعد حالتون خوب میشه ولی اگر غذای فاسد به مغز و فکر شما برسه اثرش خیلی بدتر و ماندگارتره این ماهواره هارو دشمن آورده توی خونه هامون که فکر ما رو بهم بریزه،غذای مسموم داره داخلش...و دست خودمونه که این غذاهارو بخوریم یا نخوریم. هدف کسی که این برنامه ها رو میچینه نابودی جمهوری اسلامی هستش و کی پشت این جریانه؟ استعمار و استکبار یعنی همون آمریکا و اسرائیل... ادامه دارد 🍃 @madaranemeidan
💠 بشقاب املت یا چلوکباب؟! قسمت دوم... 🌱 سال ۱۳۷۳ فقط سه تا شبکه فارسی زبان ماهواره ای موجود بود. در حالیکه تا سال ۱۳۹۱ ، ۱۲۵ شبکه ماهواره ای فارسی زبان راه اندازی شد. که فقط ۱۳ شبکه مختص پخش فیلم و سریال هستش. خب سوال ما اینجاست که: این کسانی که خودشون هم فارسی زبان نیستن چه هدفی از تاسیس این شبکه های فارسی زبان دارند؟ چه سودی از این اقدام می‌برند؟ مسلما سود اقتصادی که اصلا ندارد چون برای راه اندازی هر شبکه ماهواره باید هزینه های گزافی بپردازند . به طوری که در کشورهای خودشان ،مردم خودشان برای استفاده از شبکه های ماهواره ای باید هزینه کنند و پول بپردازند. وحالا این سوال مطرح می شود که چطور است که استفاده‌ از این شبکه های فارسی زبان برای ما رایگان است؟ آیا به راستی ما را دوست دارند؟🧐 اگر ما رو دوست دارن چرا ما رو تحریم میکنن؟ چرا دانشمندانمان رو ترور میکنن؟ چرا دائما در کشور ما فتنه راه می اندازند؟ چرا با پیشرفت ایران مشکل دارند؟ چرا مانع دستیابی ما به انرژی هسته ای می شوند؟ چرا قبل از انقلاب اینقدر به ما از طریق شاه فشار می اوردند؟ چرا در جنگ تحمیلی ۸ ساله، پشت صدام بودند؟ چرا قائله کردستان رو راه انداختن؟ چرا داعش رو ایجاد کردن که به جان ما بیفتن ، مثل قضیه شاه چراغ و...؟ هر چند وقت یکبار یک ضرری به کشور ما میزنن...هدفشون چیه؟!! بعد بحث روبه انقلاب اسلامی می رسانیم. اینکه گفتمان انقلاب بر چه اساسی شکل گرفته؟ اینجوری👇 خدا خالق انسان هاست و واقف بر سود و زیان و خوب وبد آنها . راه سعادت دنیا و آخرت را با فرستادن قرآن و پیامبر و ائمه به بندگان نشان داده است. باید این پیام الهی در کل دنیا فراگیر شود تا همه بتوانند آزادانه و آگاهانه مسیر سعادتشون رو انتخاب کنند به سوی هدف خلقتشان حرکت کنند. قرآن و پیامبر و ائمه برای دادن آگاهی به‌ ما فرستاده شده اند تا ما آگاهانه و آزادانه انتخاب کنیم، نه اینکه به زور خدا بخواهد چیزی را به ما تحمیل کند . حالا در برابر این خواست خدا که می‌خواهد همه مردم با آگاهی بیایند در مدار الهی یه جریان استکبار وجود دارند که معتقدند نژاد برترند و باید بر همه انسانها حاکم باشند و همه انسانها برده آنها هستند و باید به آنها خدمت کنند و منافع آنها را تامین کنند. اما خدا اجازه نمیده که کسی برده دیگری باشد و اهل بیت ع هم نمی‌گذارند این اتفاق بیفتد و دین ما می‌گوید: هر جا کسی بخواهد عده‌ای را به بردگی بگیرد ما با او مبارزه میکنیم و همه باید بنده خدا باشند نه بنده استکبار واستعمار. و چون آمریکا و اسرائیل می‌خواستند از طریق شاه مردم ایران را برده ی خودشان‌ کنند امام خمینی در برابرشان به پا خاست و حرف خدا که چیزی دیگر بود را مطرح کرد و با کمک مردم، شاه را بیرون کردند و دست آمریکا و اسرائیل از ایران کوتاه شدو علاوه بر آن الگویی در مقابل تمام ملت های دنیا قرار گرفت : آزادی از زیر یوغ استعمار و استکبار که باعث بیدار شدن سایر کشور ها می شد. از همان زمان استکبار قسم خورده که هر طوری شده انقلاب اسلامی ایران را زمین بزند تا همگان بدانند هیچ کس را یارای مقاومت در برابر آنها نیست. از روز بعد پیروزی انقلاب دشمنی ها شروع شد .ترور ها،قائل کردستان، جنگ تحمیلی ۸ ساله،نفوذ،فریب ،نیرنگ،فضای ماهواره و رسانه برای خانواده ها، به ابتذال کشاندن جوان ها،فتنه ها،تحریم ها،فشارهای اقتصادی در واقع این ها همه در جهت به زانو در اوردن انقلاب اسلامی است. چون این انقلاب به دنبال حاکم کردن حرف خدا و آزاد کردن همه انسان هاست و علت این همه مقابله این است. یکی از راه‌های مقابله دشمن با انقلاب ایران بحث رسانه ای و ماهواره ای است.چگونه؟ با فاسد کردن ما مسلمان ها،بی قید وبند کردن جوان ها و به فحشا کشاندن انها، متلاشی کردن بنیان خانواده ها، تا افراد جامعه ضعیف شوند و دیگر قدرت مقاومت نداشته باشند و علقه های دینی و مذهبی در انها کمرنگ شود . و اراده آنها در مسیر الهی سست شود.انگاه به آنها القا می‌کنند که شما بد بخت وبیچاره اید ایران جهنم و غرب بهشت است.مدام این مطالب را تلقین می‌کنند تا مردم را برده خود کنند تا هرچه می‌گوید به حرفش گوش کنند... ادامه دارد...🍃 @madaranemeidan
💠 بشقاب املت یا چلوکباب؟! قسمت سوم...🌱 یکی از راه‌ها، وارد کردن ماهواره به خانه های ایرانی هاست. تا از این طریق این مسائل عادی شود: روابط آزاد قبل از ازدواج، بارداری قبل از ازدواج و فرزند نامشروع ،سقط جنین، تجاوز جنسی،خیانت زن و شوهر به هم ،آزادی بی قید و بند ،هواپرستی ، تجمل گرایی چشم و هم چشمی ،مد گرایی،شراب خواری،قمار بازی ،جنبش ززآ،همجنس بازی. هدف این است که مردم ایران را سرگرم کنند تا ضعیف شوند و قدرت تفکر را از آنها بگیرند چون اگر اين مردم آزادانه فکر کنند با توجه به آن فطرتی که خداوند در وجودشان قرار داده قطعا به آن مسیری که خدا برای خوشبختی آنها در نظر گرفته خواهند رفت. لذا روش دشمن این است که آنقدر مردم را سرگرم مسائل پوچ، فحشا و بی بند و باری کند که فرصت فکر کردن پیدا نکنند . و دشمن برای رسیدن به این هدف از شیوه های مختلف استفاده می‌کند: مستقیم و غیر مستقیم مستقیم:حمله به دین و بیان نظرات خودشان. غیر مستقیم:که ما ۷ موردش را اشاره کردیم: نمایش دائم نیمه عریانی روابط خارج از چهارچوب در سریال های دنباله دار ترویج تفکرتغییر زمانه بزرگ نمایی و کوچک نمایی بعضی از اتفاقات:یک مشکلی که در یک گوشه کشور ما باشد آنقدر رویش مانور می‌دهند مثلا می‌گویند ظلم جمهوری اسلامی به فلان زن در زابل. البته ما ممکن است ایراداتی در برخی مسئولین هم داشته باشیم ولی دشمن این طور القا می‌کنند تمام این مشکلات از نظام است و آنقدر پر رنگش می‌کنند که ما هم باورمان می‌شود که مشکلات خیلی زیاد و بزرگ است . و شاید مشکل ۲ در صد باشد اما آنها مشکل را ۹۰ درصد جلوه می‌دهند. و از آن طرف مشکلات خودشان را به هیچ وجه اشاره نمی‌کنند که نمونه اش در مستند بازگشت گامورا هست. پس دشمن اصلا به موفقیت های ایران اشاره نمی کند و پیشرفت های ما را در زمینه های مختلف اصلا اشاره نمی‌کند و در مقابل دائم پيشرفت های خودشون رو به رخ مردم ما می‌کشد. در واقع این بزرگ نمایی و کوچک نمایی از شگرد های آنها است. و اینکه ۶ تا نکته درست می‌گویند و ۲ تا دروغ هم لابه لای آن راست ها به خورد مردم می‌دهد. در این قسمت از صحبتهایم چند تا عکس یا وسیله روی میز گذاشتم مثل : مگس کش ، سم مورچه ،موشک و ... و بعد پرسیدم شما برای از بین بردن مگس یا سوسک یا مورچه، از کدام یک از این وسایل استفاده می‌کنید؟ آنها در جواب گفتند: مگس کش پرسیدم:چرا از موشک یا نارنجک استفاده نمیکنید؟ در جواب گفتند: آنها موجودات ضعیفی هستند و نیازی به این ابزار پیشرفته نیست . نیاز به این همه زحمت و هزینه نیست. تازه اگر از بمب استفاده کنیم خانه خودمان هم خراب میشود. بحث را این طور پیش بردم : خوب دشمن ما که ادعا دارد ما جامعه ضعیف و عقب مانده ای هستیم پس چرا برای نابودی ما اینقدر خودشان را به زحمت می اندازند ؟ از بین بردن موجود ضعیف که نیاز به این همه زحمت و هزینه ندارد. چرا در قالب ۱۲۵ شبکه ماهواره ای دارند میلیاردها دلار هزینه می‌کنند تل فکر و دهن مردم ما رو عوض کنند . تمام قد دارند دشمنی و تلاش می‌کنند چون توان و عرضه رویارویی در جنگ نظامی را ندارند ، در عرصه فرهنگی دارند کار می‌کنند .اگر واقعا ما اینقدر که شما می‌گویید ما ضعیف هستیم ما رو به حال خودمان رها کنید ۲ روز دیگر از بین می‌رویم چرا اینقدر خودتون رو به زحمت می اندازید؟!! ادامه دارد...🍃 @madaranemeidan
💠 بشقاب املت یا چلوکباب؟! قسمت چهارم...🌱 و در آخر هم گفتم : یک تفکری هست که نگاهش به غربه، تمایلش به غربه. همه راه حل های مشکلات ایران رو توی تواضع در برابر غرب می بینه و همه چیز رو به تحریم گره میزنه. یک مدل تفکری که ما این رو در دولت آقای روحانی ۸ سال تجربه کردیم و نتیجه اش رو دیدیم... نتیجه ی این تسلیم و تواضع این بود که اونها جری تر شدن، بیشترین آمار تعطیلی کارخانه ها در این دولت بود،بیشترین آمار تحریم ها در این دولت اتفاق افتاد،مثلا عدم رسیدگی و ساخت منزل برای قشرمحروم در این دولت اتفاق افتاد... و بعد آیت الله رئیسی اومدند چون کارخانه ها تعطیل شده بودند، تلاش کردند که تازه کارخانه ها دوباره راه بیفتند... در حالی که اگر در دولت روحانی کارخانه‌ها تعطیل نمیشد شهید رئیسی میتوانست آن فرصت و هزینه را صرف راه اندازی کارخانجات جدید یا بالا بردن کیفیت محصولات کارخانه ها بکند. بعد گفتم این که میگن همه مثل هم هستن و آدرس غلط به مردم میدن،راه حل مشکلات مردم رو طور دیگه ای نشون میدن،شانتاژ می کنن، هوچی گری می کنن و فقط دارن مشکلات مردم رو لیست می کنن . اگر دلسوز ما هستین،بگین برنامه تون برای از بین بردن این مشکلات چیه؟ آیا برنامه ای دارین برای از بین بردن اینها؟؟ ما باید بیدار باشیم... نانزدهای ریاست جمهوری رو باهم مقایسه کنیم. یک عده میگن همشون سر و ته یک کرباسن...واقعا اون رئیس جمهوری که مثل آقای رئیسی میره تو دل سیل ،زلزله،لباسش گلی میشه میره به مردم سر میزنه با اونی که بعد از یه اتفاق بزرگ توی کشور تازه از زیر پتو بلند میشه، یکیه؟؟ اون مسئولی که با تواضع میره کمرش رو خم می کنه که حرف پیرزن روستایی یا پیرمرد روستایی رو گوش کنه با اونی که با کفش ما میشه رو فرش مردم میره که مثلا ازش سر بزنه اینا هیچ تفاوتی بین شون نیست؟ کسی که نگاهش به غربه یا اون کسی که میگه ما همین مردم خودمون همین روستاها رو می تونیم احیا بکنیم اینها نگاهشون یکیه؟ اینها مثل همند؟ ما باید توی انتخابات حضور آگاهانه داشته باشیم. پایان...🍃 @madaranemeidan
💠 چرا غذا میخورین؟! واحد نبیین مادرانه سبزوار، از زمان زن زندگی آزادی،برنامه ی پخش مستند رو بصورت هفتگی داشتیم. که جمعیت نسبتا زیادی شرکت می‌کنند... دوستانی که میان و مستند هارو میبینن براشون سوال میشه که چطوری میتونن کنش گری داشته باشن. ما بجز تجزیه و تحلیل مستند یه قسمت دیگه به برنامه اضافه کردیم که در آخرِ برنامه در مورد روشنگری صحبت کنیم. من قبول کردم که برم و در مورد دولت روحانی و کارهایی که باید انجام می‌شده و نشده صحبت کردم. حضار هم گفتن بله درسته...هیچ کاری برای ما نکردن و... من نقش رو برگردوندم به حضار...گفتم ما توی این نظام، یه مثلث داریم مردم،رهبر،دولتمردان... هر کدوم از این سه تا باید وظایفشون رو درست انجام بدن... اگر یکی درست انجام نده دلیل نمیشه بقیه هم انجام ندن... ما که توی قانون گذاری ها نیستیم،توی بحث اقتصاد چجوری میتونیم وظیفه مونو درست عمل کنیم؟ هر کسی یه چیزی میگفت...یکی میگفت با صرفه جویی،یکی میگفت با خرید کالای ایرانی... در مورد سیره ی حضرت زهرا (س) و اینکه ۴۰ روز به روشنگری میرفتن...توی این ۴۰روز هیچکس باهاشون همراهی نکرد اما ما اگر یکبار به کسی بگیم رای بده و رای نده ناراحت میشیم... آیا شرایط ما بغرنج تر از حضرت زهرا (س) هستش؟ در ادامه چند روش از راه های تبیین رو گفتم...مثل چاپ بروشور،نوشتن جملات انتخاباتی روی هدیه های غدیر،پخش مستند های مادرانه و روایت کردن فعالیت هاشون... و سوالاتی پرسیدم که حضار انگیزه ی حرکت کردن پیدا کنند: از مهمانها پرسیدم شما چرا غذا میخورین؟! +خب برای اینکه زنده بمونیم!!! _خب دیگه؟؟! +برای سلامتی... _خب زنده و سالم بمونین که چی بشه؟! +جسممون سالم باشه که حرکت کنیم. _احسنت،حالا این حرکت باید توی چه مدار و مسیری باشه؟!قطعا توی مداری که خدا برامون مشخص کرده...یعنی همه باید بسمت خدا حرکت کنیم و دست همدیگر رو بگیریم بیاریم توی این مدار و کانال.پس شد ما به جسممون غذا میدیم که بتونه حرکت کنه. حالا این مطالب و مستند ها و ... که این روزا داره بهتون میرسه اینها غذای روح شماست.وقتی به شما رسید دیگه حجت بر شما تمام هستش و دلیلی برای حرکت نکردن ندارید...شما تغذیه شدید که کاری انجام بدین... حالا میخواین برای نگه داشتن انقلاب چیکار کنید؟! @madaranemeidan