#گزارش_تبلیغ_چهره_به_چهره
#محل_تبلیغ:_میدان_اول_مدرس_تا_ابوذر
#جامعه_هدف:آرایشگاه_و_فروشندههای_خانم
#تهران
بالاخره بعد کلی امروز و فردا کردن برای شروع تبلیغ چهره به چهره و در اوج ناامیدی با قبول کردن نگهداری بچهها توسط یکی از اعضا قسمت شد صبح امروز تبلیغ برای شرکت در انتخابات رو شروع کنیم.
#روایت_اول؛🇮🇷
اولین مکان یک آرایشگاهی بود که صدای خواننده زن میومد؛ از درون من انکار و از فهیمه جان اصرار 😂 که بریم اشکال نداره...خلاصه رفتیم داخل و اول خواهش کردیم سیستم صوت رو خاموش کنن خانم هم با روی باز و با اخلاق بسیاااار خوش قبول کردن🙏
بعد گفتیم برای انتخابات مزاحمتون شدیم و تصمیمتون برای انتخابات چیه و...
خودم رو برای هررر واکنشی آماده کرده بودم😂 که خانم آرایشگر با همون لبخند و روی خوش، گفتن من حتما شرکت میکنم و به عنوان ناظر صندوق هستم😳😄😄
گل از گلمون شکفت گفتیم چقدر عالی و خوب و خلاصه ازشون خواهش کردیم بقیه مشتریانشون رو هم به مشارکت در انتخابات دعوت کنن😊
در آخر هم یه قسمت از وصیتنامه حاج قاسم عزیز رو بهشون هدیه دادیم که خیلی استقبال کردن...
#روایت_دوم
بعد اولین تجربه که بهترین تجربهمون بود انرژی مضاعف گرفتیم و به راهمون ادامه دادیم🦋
هر مغازهای که فروشنده خانم داشتن رو میرفتیم و باهاشون صحبت میکردیم که نظرشون درباره انتخابات چیه؟
طبیعتا شبهات سرازیررررر میشدن و حقیقتا حق و باطل طوری همدیگر رو پوشش میدادن که گاهی کار سخت میشد...
از مشکلاتشون میگفتن : گرونی و ناامیدی و بی اعتمادی به دولت ....
تا شبهاتی مثل اینکه خوب مشخصه کی میخواد رییس جمهور بشه یا دخالتهای رهبری و نبودن آزادی و ما باید کجا اعتراضمون رو نشون بدیم و و و
خلاصه مشکلات رو میشنیدیم و از اینکه چشم تو چشم همشهریهامون باهم صحبت میکردیم خیلی خوشحال بودیم...
😍😍😍😍
خیلی جاها با خانمهایی که در ظاهر شباهتی نداشتیم کلی خندیدیم... و سر ناراحتی ها و دغدغههاشون هم ناراحت شدیم ...
🇮🇷بعد شنیدن مشکلات میگفتیم خوب بخشی از ریشه این مشکلات انتخاب هشت سال قبل اکثریت مردم بوده... (یعنی فارق از درست یا غلط بودن حاصل انتخاب مردم بوده )و اگه از تولید 🇮🇷حمایت میشد، اگه جلوی واردات گرفته میشد، اگه جلوی فساد گرفته میشد و به جای توجه به سرمایه دارها به مردم توجه میشد قطعا شاهد این وضعیت نبودیم...
از امیدها و پیشرفتهای کشور گفتیم...
اینکه مشکلات با رای دادن به فردی که عملکرد خوبی داشته حل شدنی هست...
خیلی از مردم همراهی میکردن و ما رو پذیرفتن و حتی بسیار هوشیار و با بصیرت بودن... بعضی هم فقط فکر میکردن و بیشتر ساکت بودن...
یکی از خانمها که نمیخواست رای بده بعد اینکه با همدیگه صحبت کردیم به ما گفت "حالا چه کسایی کاندید شدن؟" 😁
خدا روشکر تونستیم ۸ تا مغازه و آرایشگاه رو بریم و مردم رو برای مشارکت در انتخابات دعوت کنیم.
#تجربه
#روشنگری
#مادران_مقاومت
#مادران_میدان_انتخابات
#تواصی
#تهران
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌱کانال انتخاباتی مادرانه سبزوار🌱
آدرس کانال ما در ایتا:
@madaranemeidan
آدرس کانال ما در بله:
https://ble.ir/madaranemeidan
آدرس کانال ما در تلگرام:
https://t.me/madaranemeidan
آدرس صفحه ی ما در اینستاگرام
https://www.instagram.com/p/CPbLBuTgtQN/?utm_medium=share_sheet
ما رو به دوستان تون معرفی کنید❤️
ارتباط با ما:
@maryam_barzoyi
منتظر انتقادات و پیشنهادات و مطالب شما عزیزان هستیم.
#مادران_میدان_انتخابات
#مادرانه_سبزوار
عرض سلام و خداقوت، خدمت همراهان محترم کانال #مادران_میدان_انتخابات🌱
چنان چه شما عزیزان هم در شهر و روستای محل زندگی تان، مشغول فعالیت های میدانی و مجازی در عرصه ی انتخابات هستید، می توانید روایت ها و تجربه های خود را، جهت درج در کانال برای ما ارسال کنید.
منتظر دریافت تجربه های شما عزیزان از سراسر کشور هستیم😊
@maryam_barzoyi
سلاااام عزیزای دل
جونم براتون بگه این مار گوگولی بامزه که در تصویر میبینید امروز ماجرای روشنگری مارو روشنتر کرد و اسم گروه دونفره مون شد "پونه"🍃
قضیه از اونجا شروع شد که جلو ی حاج خانوم البته دوتا حاج خانوم سبز شدیم🌱🌱
اجازه گرفتیم و نشستیم خودش اجازه داد بعد ی کم نشست اون طرف تر
تا گفتیم رای میدین ان شاء الله؟!
(به دلیل استقبال از لهجه ی بین المللی سبزوار، سبزواری بخوانید
کم کم برااوناکه متوجه نمیشن زیر نویس میذاریم😝)
گفت:نععععع مووو از اَمپول💉 مترسوم برده ین اَمپولوم بزیی ین، موو نمیووووم رایوم نمتُم
یک کم که آرومش کردیم که خب حاج خانوم آمپول درد داره عوضش خوبت میکنه رای دادنم سخته انتخاب آدم خوب سخته اما عوضش حال جامعه خوب میشه
حاج خانومم نه گذاشت نه برداشت چادرشو جمع کرد قهر کرد رفت ی ده متری اونور تر نشست هر چی گفتیم بیا ما میخوایم بریم
با دستش اشاره کرد که
بره پی کارتا😖
خلاصه خداحافظی کردیم و رفتیم سر کوچه داشتیم روشنگری میکردیم همین حاج خانوم از جلومون در اومد😆 تا ما رو دید روشو گرفت با عجله رد شد
رفتیم کوچه بعد دوباره از جلو حاج خانوم در اومدیم😆
کوچه بعدی😆😆
کوچه ی بعدی😆😆😆😆
واااای فقط اون قسمتش که بعد دوتا خیابون سر ی میدون از جلومون در اومد🤣🤣🤣🤣
خلاصه این شد که ماشدیم همون پونه ای که ماره ازش خوشش نمیومد هی در لونه اش سبز میشد🐉🍃
#تجربه
#روشنگری
#مادران_میدان_انتخابات
#مادران_مقاومت
@madaranemeidan
گرم صحبت شده بودیم حرف رسید به حجاب جوونا
حاج خانم گفت
الان میری تو خیابون نمیفهمی کدوم دختره کدوم پسر
همه از دم بلوز شلوار
اونایی که آرایش کردن هم همه چی زدن به خودشون ی جا رو خالی نذاشتن😂
گفتم والا آدم جرئت نمیکنه با شوهرش بره بیرون😜
حاج خانوم گفت
آی باریکللا
شیت اگه بیایه با تو اونا سرشه از راه بدر منن مین میشینن د وسط زندگیت
اگروم نیشینن شیت بیایه و خنت
دگه نمماش تو ر نگا کنه🤣🤣🤣🤣
😭😭😭😭😭
(طنزتلخ واقعی)
خونه خواهرم مهمان بودم،داشتم سالاد رو آماده میکردم .گفت همین الان از ستاد اقای....تماس گرفتن گفتن عضو شورای شهربوده،این دوره هم کاندید شدند،سلام رسوندند😳🤣وگفتندجهت اشنایی تشریف بیارین ستاد😂
منم داشتم برنج ابکش میکردم،زود قطع کردم اگرنه این چهارسال اقای ....کجا تشریف داشتن؟؟😡
بعدازظهر گوشیم زنگ خورد،شماره ناشناس.جواب دادم:
💚سلام
بفرمایین
💛سلام،از ستاد اقای.....تماس میگیرم و..............تشریف بیارین ستاد.
💚فرمودین اقای....عضو شورا بودن دوره قبل؟
💛بله
💚خدمات ایشون چی بوده؟
💛هفت هشت جلسه🤣 روانشناسی خانواده😳
💚خسته نباشند،👏در طی چهارسال خیلی خودشونو خسته کردند،☺️رشته شون بوده وظیفه داشتن این جلسات رو بذارن که کل این جلسات بیست ساعت زمان نبرده☺️
💛نه ایشون خدمات داشتن
💚کجا بوده که ماندیدیم؟ما رای به شورا نمیدیم خانم😉
💛چرا رای ندین ؟
💚برای اینکه برا ما کاری نکردن تا حالا دیدین به مسجد محله ای سر بزنن سخنرانی کنن؟وضعیت جاده ها و خیابونارو دیدین؟دیدین روی تابلویی نوشته شده باشه خدماتی که شورای شهر انجام دادن؟عجب غروری دارن و خیلی اعتمادبه نفس ایشون بالاست که تقاضای رای مجدد میکنن😒 نه ایشون نه سایر اعضا نه شهردار محترم ازما یادشون نمیاد .وقت انتخابات میان چهار تا جدول رنگ میزنن و میرن تا چهارسال بعد.مردم خسته شدن.گول نمیخورن رای نمیدن.البته در ریاست جمهوری به یک فرد انقلابی رای میدیم.💪در شوراهم اگر کاندید انقلابی پیداکردیم بعد تحقیقاتمون، حتما بهش رای میدیم😌
💛حالا چه فرقی داره همش یکی هستن😢
💚اولا چندساله اصلاح طلبا روی کارند،چه گلی به سرمون زدند؟ دوما شاید ازنظرشما فرقی نداشته باشند که دارند،اما با رای دادن به فرد انقلابی،چنانچه برای این دنیامون اونا کاری نکنن ،برا اون دنیامون رای دادن به فرد انقلابی به دردمون میخوره😏😆
💛رای خودتونه،صاحب اختیارین،به هرکی میخواین رای بدین😢
💚به انقلابی رای میدیم به اونیکه خدمتی به مردم بکنه😤
💛ببخشین خانم 😢شما عضو کدوم نهاد هستین؟؟😟
💚نهااااااد؟؟؟😡😡🤬
💛ببخشین منظورم اینه شما کارمندین؟😭
💚نه خانم خانه دارم😤
💛ببخشین مزاحم وقتتون شدم ،رای خودتونه به هرکس دوست دارین رای بدین.😰
💚ممنون خواهر عزیزم.دست شما درد نکنه،زحمت کشیدین🙃
🤓آخراش لحن خانمه عوض شد،فکر کنم فهمید ازین به بعد براچی باید گوشی رو دستش بگیره؟
ضمنا خیلی تعجب کرده بود،فک میکرد حتما باید عضو ارگان و نهادی باشی تا بتونی حرفتو بزنی،یادش رفته بود که مادرانه به فکر همه ابعاد زندگی مادرا هست.😍
#تجربه
#روشنگری
#مادران_میدان_انتخابات
#مادران_مقاومت
#تواصی
@madaranemeidan
امروز رفتم دفتر بیمه برای بیمه ماشین
دوتا خانم بدحجاب مسئول بودن
نشستم تا کارم راه بیفته....از بیرون صدای موزیک بلند میومد که معلوم بود از ستاد انتخاباتی بغل بود
یه دفعه دختر خانمی که پشت میز بود با ناراحتی گفت
عجب شانسی داریم ما😡 باید بیان همین بغل ستاد بزنن
با خودم گفتم اووه اینا اهل رای دادن نیستن!! دلم میخواس باب گفتگو رو باز کنم و ببینم نظرشون راجع به شرکت در انتخابات چیه؟🤔🤔
رو به دختر خانم کردم و با تبسم پرسیدم شما چند سال دارید؟ میتونید رای بدید؟
جواب داد
امسال سال اول هست که به سن قانونی رسیدم
پرسیدم خب رای میدی؟
گفت بله....خوشحال شدم و گفتم پس اولین اثر انگشت میره تو شناسنامه ت
یه لبخندی زد و گفت بله دیگه
مادرش که پشت میز دیگه نشسته بود یه نگاه به من انداخت و گفت
با این وضعیت و اوضاع کشور موندیم بریم رای بدیم یا نه
گفتم خب اگر رای ندیم به نظرتان اوضاع بهتر میشه؟
خانم آرومی بود....جواب نداد و تو فکر رفت
دخترش گفت من که میخوام به رئیسی رای بدم
باز دوباره خوشحال شدم و با خودم گفتم ایییول👏 اصلا به قیافه ش نمی خورد
خلاصه با هم گپ و گفت کردیم و مادر دختر خانم گفت
شما شاغل هستی ..گفتم نه! گفت قیافه ت به شاغل ها میخوره
بعد گفتم من طلبه هستم و می رم تبلیغ در مدارس و جلسات بانوان
گفت من خیلی قرآن خوندن رو دوست دارم نگاه به ظاهر و حجابم نکن
منم بهش لبخند زدم و تایید کردم
گفتم خوش به حالتون که اهل خوندن قرآن هستید
توی همون قرآن خداوند در مورد حجاب و سرنوشت یه قوم اشاره کرده
یه کم دیگه گفتگو کردیم و براش توضیح دادم
بعد هم با روی خوش خدا حافظی کردم و از دفتر بیمه خارج شدم
خوشحال بودم از اینکه تونستم باب انتخابات رو باز کنم و یه خانم رو از شک و دودلی در شرکت در انتخابات در بیارم
و
و این لطف و عنایت خداوند است.
#تجربه
#روشنگری
#مادران_میدان_انتخابات
#مادران_مقاومت
#تواصی
@madaranemeidan
درروستای رزجرد اولین جایی که رفتیم یک آرایشگاه زنانه بود که خانم مجردی درآنجا آرایشگربود.
باایشان درباره موضعشان درباره انتخابات صحبت شد،گفتنددودل هستم بایدببینم دوستانم چه میگن؟میگفت من تاالان رای داده ام ولی این دوره مرددهستم, چون بامشکلات اقتصادی دست وپنجه نرم می کنم و در ایام کرونا خیلی ضررکردم واجاره مغازه رانمیتونم بپردازم.
چرامن باید درکشور اسلامی اینقدر در مضیقه باشم من با سختی فراوان تونستم یک پراید برای خودم بخرم.
گفتیم ماتمام گرانی ها ومشکلات راقبول داریم ولی علت اصلی اون همین انتخابهای نادرسته.درضمن چراشماباید منفعل باشیدوازدیگران تاثیر بگیرید؟شماخانم با فهم و درک هستید و باید موثرباشید.چرادوستانتان ازشمایادنگیرند؟شماهادی ورهبرآنان باش وهدایتشون کن.
بعدازمدتی صحبت ما به زمینه سازی برای ظهورامام زمان وتشکیل حکومت اسلامی واقعی که درد دردمندان رابفهمه واگه کوتاهی کنیم وبارای ندادنمون باعث تاخیردرظهوربشیم در قیامت مدیون خون شهدا که جان خود را فدا کردندوامام زمان عج هستیم واینکه مافقط الان کوچکترین کارمون رای دادنه الان جهادمااینه.ازماکه جهاد وشهادت نخواستند.فقط یک کارکوچک که شرکت درانتخابات وانتخاب درست است راخواسته اند.
در این لحظه خانم که اصلا باآن سرو شکل بود شروع به گریه کرد.باورمان نمیشد که اینقدر نسبت به شهدامعرفت داشته باشه ودلش ازشهادت اونهاجریحه دار باشه.می گفت ما واقعا مدیون خون شهداهستیم الان هم می بینیم که هرروز این پیکرهای پاک، تفحص شده وبه کشوربرمی گردند.اینهارامیگفت واین خانم جوان گریه می کرد.متقاعد شد که دوستانش راهم برای رای دادن پای صندوق بیاورد.درروستا که مشغول تبلیغ بودیم ایشان به منزل که می رفت مارابه منزل دعوت کردوبسیاربامحبت وبه گرمی خداحافظی کردیم.
#تجربه
#روشنگری
#مادران_میدان_انتخابات
#مادران_مقاومت
#تواصی
#قزوین
@madaranemeidan
بر اساس ایده زیر بسته هایی برای همسایه ها آماده شدند.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
امروز از طرح زیبای چندتا از مساجد هم محله، مطلع شدم
قرار هست کودکان که در سن رأی دهی نیستن، یکطرف برگه A4 رو نقاشی کنن تصویری از بخشی از زندگی
مثلا نقاشی خونه، ماشین، کتاب خواندن، ورزش کردن ...
و یک جمله بنویسن با این مضمون که مثلا:
من نمیتونم رأی بدم ، ۴ سال آینده ام رو به شما میسپرم
یا
من که هنوز حق رأی ندارم ۴سال آینده زندگیم رو به شما امانت میسپرم☺️
....
و این برگه به شکل پاکت نامه دربیاد که بیرونش سفیده
بعد بچه ها میرن درب منازل محل(و البته با همراهی بزرگترها از کمی انطرف تر)
بچه ها در میزنن و میگن دعوت نامه دارین و بدون هیچ توضیحی ...
که حضور یک بچه یا نوجوان که آینده اش رو داره امانت می سپره انشالله بر حضور حداکثری اثر داشته باشه
به نظرم هر خانواده بچه دار بتونه حدود ۱۵_۲۰ عدد نقاشی رو طراحی و درب منازل ببرن ، تعداد بسیار زیادی میشه
و انشالله لطف خدا هم به این همت و تلاش، نور و اثر میده❤️
(در کنارش اثر تربیتی و روحی مثبت بر فرزندانمان 🌟)
#تجربه
#روشنگری
#مادران_مقاومت
#مادران_میدان_انتخابات
#تواصی
#قزوین
سلام به همه ی خانم های ایرانی
دوست داشتم خاطره ی گفت وگوی خودم رو با یکی از خانم های بزرگوار را با شما هم درمیان بگذارم
شاید خالی از لطف نباشه
در مکانی با خانمی که تقریبا اهل تقید به امور دینی نبودند همنشین شدم
خیلی مخالف رای دادن بودند و همان شعارهای رای ندادن زنان ایرانی را مطرح میکردند وخیلی تند و صریح به دین و رهبری توهین میکردند
کمی در مورد آثار رای ندادن گفتم ولی گفت بابا جمع کنید این دین ومذهبتون رو ،ما می خواهیم شما ورهبرتون کلا کشور رو رها کنید و بروید، ما اینطوری می پسندیم ،همه مردم ایران هم اینو میخوان.
چون از قبل روی اینگونه شبهات کار کرده بودم هیچ واهمه ای از حرف هایش نداشتم
گوش کردم و اینطوری ادامه دادم:
خوب باشه حرف شما قبول.
اصلا رهبر برود کنار
از دینمان هم کوتاه بیاییم
کل مسولین هم کنار بروند
قانون اساسی را هم کنار می گذاریم
شما که خود را اهل فن و نظر تا این حد می دانید،که کل کشور تغییر اساسی و
زیر بنایی پیداکند،به من به عنوان کسی که دنبال یک روش درست در حکومت و کشور داری هست و اصلا طرفدار شمام
پاسخ بدهید
اولا بعد از منحل شدن کل مقامات کشور
۱_چه کسی باید مسول و حاکم کشور باشد
۲_چکسانی باید او را معرفی و تایید کنند
خود این ها که تایید میکنند از کجا و طبق چه معیاری تایید میشوند
طبق چه اصلی باید از ما برتر ونظرشان را به ما القا کنند.
اصلا به نظرم خود من بهترین گزینه برای ریاست کشور هستم
البته شاید شما هم مناسب باشی
اصلا شاید نیاز نباشه کسی رئیس باشه
(اون خانم داشت فکر میکرد و کمی جاخورده بود)
۳_طبق کدام قانون باید حاکم باشد
۴_چه ضمانتی وجود دارد که او از حاکم قبلی بهتر باشد
چون ما حوصله نداریم یکی رو کار بیاد که هنوز تو مدیریت پول جیب خودش مونده و اونوقت میخواد اقتصاد ما رو اصلاح کنه
۵_چه نوع روشی برای اداره کشور دارید که به نظرتان بهتر از این مدل قبلی هست
۶_چه ضمانتی هست که این مدل بهتر باشد
چون ما اصلا حوصله آزمون و خطا نداریم
می خواهیم سریع همه چی خوب بشه
پولدار بشیم و کیف کنیم تازه باید این دولت جدید کلی پول وحقوق به ما بده چون هم چی متعلق به ما مردم هست
باید پول نفت رو هم مستقیم به ما بده
باورتون نمیشه، حرف که به اینجا ها رسید اون خانم چنان ترس برش داشته بود وگرخیده بود .
😢نگاه نگرانی پیدا کرد و با صدای بلند گفت نه ، همین خامنه ای، باز از همه بهتره
اگه اون نباشه که این مسولین مثل لاشخور کل کشور رو تیکه تیکه میکنن و چیزی نمی مونه
یک تجربه بسیار عالی وبه یاد ماندنی برام شد و۲ بار دیگر هم با همین ادبیات با کسی که این تفکر را داشت گفت وگو کردم وباز هم نتیجه مثبت بود واز حرف خودشان عقب نشینی کردند.
ببخشید اگه وقت تون رو گرفتم.
#تجربه
#روشنگری
#مادران_مقاومت
#مادران_میدان_انتخابات
#تواصی
#قزوین
@madaranemeidan
با توکل به خدا شروع کردم.
کوچه اول خلوت بود و کسی نبود، رفتیم کوچه بعدی سر کوچه یه پیرزن بود، دوستم از من جدا شد و خودشو به یک گروه دیگه رسوند من رفتم پیش پیرزن. گفت بشین.
نشستم سلام کردم عادی
دیدم جواب نداد
و شروع کرد از درداش و مریضیاش گفت، اینکه کسی رو نداره و اینا
منم گوش دادم و گفتم الان کی خرجتو میده دیدم نگام میکنه بعد گفت داد بزن گوشام سنگینه.
منم هر چی بلندتر میگفتم فایده نداشت. فهمیدم بنده خدا گوشاش خیلی سنگینه.
با اشاره و گذاشتن دست رو سینه بلند شدم ازش خداحافظی کردم.
دیدم دوستم وسط کوچه اشاره میکنه که بیا. رفتم و با هم پیش دوتا خانوم که دم در وایستاده بودند رفتیم و گفتیم ببخشید میشه چند لحظه وقتتو نو بگیریم؟
گفتند: بفرمایید.
از بسیج اومدید؟
گفتیم: نه ما مادر هستیم مثل شما.
با تعارف یکیشون وارد حیاط منزلشون شدیم.
5 تا خانوم هم تو حیاط بودند.
یه پیرزن یه پلاس زیرش بود تعارف که تو بشین روش.
دوستم که روی زمین نشست.
منم دیدم اون بنده خدا با اون سنش پلاس رو از زیرش در آورده،
دستشو رد نکردم نشستم رو پلاس.
بعد گفتیم چه خبر؟
هر کدوم از دری گفتند که نقطه اشتراک همه شون مسأله اقتصاد و گرونی بود.
دو تاشون میخواستن رأی بدن ولی یکی مصر بود که رأی دادن ما فایده نداره اینم مثل قبلیاس و همه شون عین هم هستن.
ماهم همون چیزایی که همتون میدونید و من دوباره اینجا تکرار نمیکنم رو بهشون گفتیم.
یکی شون گفت بابا خودتونو اذیت نکنید فلانی رو از صندوق در میارن.
ما هم میگفتیم: بابا اگه قرار به در آوردن بودن که 4 سال پیش هم همینو میگفتن ولی روحانی در اومد.
بحث بالا گرفته بود که همسایه ها به اون خانوم گفتند به اینکه رأی ندیم اوضاع درست نمیشه. بالاخره نصرت خدا رسید و خانمه راضی شد بره پای صندوق رای.
خداحافظی کردیم رفتیم سر یه گروه دیگه.
همه چی داشت خوب پیش میرفت که یکی از اون سر کوچه اومد و گفت چه خبر؟ و همسایه ها گفتند: برای انتخاباته.
برگشت گفت تا دیروز زن برای بیرون رفتن از شوهر باید اجازه میگرفت حالا چون میخوان رأی جمع کنن دیگه گفتند اجازه لازم نیست!!!
گفتم عزیزم کی گفته؟
جواب داد؛ اینستا...!!!!!😳😳😳
گفتم مگه هر چی تو ایستا اومد درسته؟!
مدرکی و سندی، چیزی نمیخواد چشم و گوش بسته باید قبول کنیم؟!
یکیشونم که اصلا بصورتم نگاه نمیکرد.
به شوخی گفتم: فک کنم شما با من قهری؟
خندید گفت: نه شما چه تقصیری داری؟
گفتم خب نگام نمیکنی😁😁
و از این طریق نطقش باز شد چند تا شبهه مطرح کرد و با هم گفتگو کردیم.
چنتا گروه دیگه رو رفتیم، یکیشون مغازه دار بود. از اول گفت ما رأی میدیم به فلانی هم رأی میدیم. خانوم کناری برگشت گفت: تو بایدم رأی بدی شوهرت جانباز 70 درصد هست!!!😳😳
ولی من رأی نمیدم
خانوم مغازه دار گفت: من هیچی سواد ندارم ولی میدونم با رأی ندادن هیچ کمکی به خوب شدن این وضع نمیکنیم.
بالاخره تو رأی ندی یکی رئیس جمهور میشه که تو انتخاب نکردی ولی تو زندگی تو دخالت میکنه و اثر میذاره.
بنده خدا اگه سواد نداشت ولی بصیر بود.
یکی اون گفت و یکی ما
تا طرف راضی شد بره فقط رأی سفید بده.
گفت هیشکی رو قبول ندارم و همه مثل هم هستند
ما هم از سوابق کاندیداهای انقلابی گفتیم.
در نهایت مناظرات شنبه رو گفتیم ببینه
شاید به نتیجه برسه
دست آخر به دوستم گفت شوهرت شیخه؟🤪
اونم گفت :نه
گفت :ولی داماد من شیخه
بعدم مغازه دار گفت از مغازه م یه چیزی بخرید.
که دوستم ظرف غذا گرفت
نزدیک اذان بود که گروه آخری رو رفتیم
خیلی سرسخت بود .
و گفت زحمت نکش رئیسی در میاد
باز ما شروع کردیم، روز از نو
شروع کردیم که اگه قرار بود،،،،،،،،
ما هم چنتا پاسخ دادیم که اذان شد دست آخر گفتیم اگه رأی ندی بالاخره یکی میاد چرا خودت نری پای صندوق رأی بدی؟
اونم گفت کی زنده اس کی مرده؟
اینقد کار داریم که به اینکارا نمیرسیم.
گفتم ان شالله که زنده هستی
همه کارات در گرو همینکار
مهمه
دیگه اذان شده بود
خداحافظی کردیم
و رفتیم مسجدو
امروز هم تموم شد
#تجربه
#روشنگری
#مادران_مقاومت
#مادران_میدان_انتخابات
#تواصی
@madaranemeidan