eitaa logo
مادران مدرن( تربیت فعال)
8.8هزار دنبال‌کننده
254 عکس
39 ویدیو
2 فایل
مادر بودن یک هنر است ولی مادر مدرن بودن یک تخصص است این کانال متعلق به #کانون_فرهنگی_تبلیغی صبح امید صالحان دارای #مجوز رسمی از #سازمان_تبلیغات اسلامی است ادمین ارتباط👈 @doreha10 خدا به کسب شما رونق عطا کند #تبلیغ_نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷️قدیم ترها یادم هست که پروین بهمنی به خاطر لالایی هایی که می‌سرود به عنوان مادر لالایی ایران مشهور شده بود . 😔اگر او امروز بود شاید تعجب میکرد از لالایی های جدیدی که کودکان غزه با آن میخوابند و بیدار میشوند‌. 🎙عبدالصالح شمس اللهی به مادران مدرن بپویندید 👇 https://telewebion.com/episode/0xc1bf223 گفتگو با مشاور کامنت حمایت مالی ادمین 🔹️فرزندان ما امانتهای خدا در دستان ما هستند.🔹️
⛔️فرزندان خود را به چیزی که توان آن را ندارید و یا به انجام آن مجاز نیستید تهدید نکنید! ⚠️تنبیه و یا وعده تنبیه یکی از ابزاری است که با اصول صحیح آن در موارد محدودی بخشی از تربیت است؛ 🔺اما اگر شما تهدیدی را انجام دادید و فرزند شما به تهدید شما توجه نکرد و اشتباه را مرتکب شد باید آن تهدید را انجام دهید تا تهدید و تنبیه اثر خود را از دست ندهد. 🔺تصور کنید شما به فرزند خود میگوئید اگر دوباره حرف زشت بزنی زبانت را آتش میزنم! 🔹توجه کنید که او معنی کنایه و استعاره و تشبیه را نمیفهمد و تصور میکند این یک تهدید واقعی است! حالا سوال این است؛ آیا شما میتوانید و یا حتی واقعا میخواهید زبان او را آتش بزنید؟! پاسخ مشخص است؛ خیر! 🔹ولی همین که شما نمیتوانید این تهدید را اجرا کنید این گزینه را در ذهن او ایجاد میکند که تهدیدهای پدر و یا مادر است و اجرائی نمیشود 🔶با این حساب شما یک ابزار تربیتی را از دست داده اید. 🖇در پست بعدی خاطره ای از مرحوم سید احمد خمینی فرزند امام خمینی در مورد تهدید و تنبیه توسط امام خمینی را بخوانید؛ است! https://telewebion.com/episode/0xc1bf223 گفتگو با مشاور کامنت حمایت مالی ادمین 🔹️فرزندان ما امانتهای خدا در دستان ما هستند.🔹️
مادران مدرن( تربیت فعال)
#وعده_تنبیه ⛔️فرزندان خود را به چیزی که توان آن را ندارید و یا به انجام آن مجاز نیستید تهدید نکنید
🔷️مرحوم سید احمد آقای خمینی فرزند امام راحل می گفت: در زمان کودکی گاهی وقتها توی دکان مردم می رفتیم و سبدی را می انداختیم و فرار می کردیم. 🔹️یک روز مغازه دار جلوی آقا را گرفته و گفته بود: امروز این طَبق میوه مرا بچه ها ریختند و بچه شما هم با آنها بود 🔹️امام خیلی ناراحت شدند و به خانه آمدند و گفتند: احمد چرا این کار را کردی؟ من هم ترسیدم و ایشان را نگاه کردم و چیزی نگفتم. 🔸️امام گفتند: حالا صبر کن بروم لباسم را در بیاورم و می آیم تو را بزنم! 🔹️ لباسشان را در آوردند و من همانجا ایستاده بودم و امام را نگاه میکردم! 🔸️امام که واقعا نمیخواستند مرا بزنند گفتند: حالا می روم دست و صورتم را می شویم و می آیم می زنم! 🔹️امام برگشت و باز من همانجا ایستاده بودم! و از فرصتهای فراری که امام برایم درست میکردم استفاده نکردم! 🤦‍♂️آخر سر امام که دید من فرار نمیکنم مرا زد. 😂ولی فکر می کنم این تنبیه به خاطر حماقت من بود که ایستادم تا کتک بخورم و از فرصتهایی که آقا به من می داد تا در بروم. استفاده نکردم. 📚(پدر مهربان، ص 107) https://telewebion.com/episode/0xc1bf223 گفتگو با مشاور کامنت حمایت مالی ادمین 🔹️فرزندان ما امانتهای خدا در دستان ما هستند.🔹️