قرارگاه جهادی شهدای روحانی شهرستان اندیمشک
شماره کارت جهت کمک های نقدی ؛
6063737000030617
شماره کارت حوزه علمیه امام صادق علیه السلام شهرستان اندیمشک
این گروه شماره کارت رسمی دارند و تایید هستند لطفا نشر دهید .
@madarezirak
22.mp3
4.92M
کلام بیست و دوم:
🔸وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَهً بِعِزِّ قُدْسِکَ...
🔹 اگه خواستی بیایی خدایی بشی، بدنامیها دارهها...
#آیت_الله_حائری_شیرازی
#شرح_مناجات_شعبانیه
#ماه_شعبان
@madarezirak
📚 _داستانی بسیار زیبا و آموزنده
🔻پیرمردی در دامنه ی کوههای دمشق هیزم جمع میکرد ودر بازار می فروخت تا ضروریات خویش را رفع کند.
یک روز حضرت سلیمان (ع) پیر مرد را درحالت جمع آوری هیزم دید دلش برایش بسیار سوخت
تصمیم گرفت زندگی پیرمرد را تغییر دهد یک نگین قیمتی به پیرمرد داد که بفروشد تا زندگی اش بهبود یابد
پیرمرد از حضرت سلیمان (ع) تشکر کرد و بسوی خانه روان شد و نگین قیمتی را به همسرش نشان داد همسرش بسیار خوشحال شد ونگین را در نمکدانی گذاشت یک ساعت بعد به کلی فراموشش شد که نگین را کجا گذاشته بود!
زن همسایه نمک نیاز داشت به خانه ی آنها رفت و زن نمکدان را به او داد
زن همسایه همینکه چشمش به نگین افتاد نگین را پیش خود مخفی کرد.
پیرمرد بسیار مایوس شد و از دست همسرش بسیار ناراحت و عصبانی و زن پیرمرد هم گریه میکرد که چرا نگین را گم کردم.
چند روز بعد پیرمرد به طرف کوه رفت درآنجا با حضرت سلیمان (ع) روبرو شد جریان گم شدن نگین را به حضرت سلیمان (ع) گفت.
حضرت
سلیمان (ع) یک نگین دیگری به او داد و گفت احتیاط کن که این را گم نکنی!
پیرمرد از حضرت سلیمان (ع) تشکری کرد و خوشحال بسوی خانه روان شد در مسیر نگین را از جیب خود بیرون کشید و بالای سنگ گذاشت و خودش چند قدم دور نشست تانگین را خوب ببیند و لذت ببرد.
در این وقت ناگهان پرنده ای نگین را در نوکش گرفت و پرید.
پیرمرد هرچه که دوید وهیاهو کرد فایده نداشت.
پیرمرد چند روز از خانه بیرون نرفت همسرش گفت برای خوراک چیزی نداریم تا کی در خانه مینشینی!
پیرمرد دوباره به طرف کوه رفت هیزم را جمع آوری کرد که صدای حضرت سلیمان (ع) را شنید.
دید که حضرت سلیمان (ع) ایستاده و به حیرت بسوی او می نگرد.
پیرمرد باز قصه نگین را تعریف کرد که پرنده آن را ربود.
حضرت سلیمان (ع) گفت میدانم که تو به من دروغ نمی گویی این نگین از هر دو نگین قبلی گرانبهاتر است بگیر و مراقب باش که این را گم نکنی و حتما بفروش که در حال زندگیت تغییری حاصل آید.
پیرمرد وعده کرد که به قیمت خوب میفروشد پشتاره خود را گرفت بسوی خانه حرکت کرد.
خانه پیر مرد کنار دریا بود هنگامی به لب دریا رسید خواست که کمی نفس بگیرد و نگین را از جیب خود کشید که در آب بشوید، نگین از دستش خطا رفت به دریا افتاد
هرچه که کوشش کرد و شنا کرد چیزی بدستش نیآمد.
با ناراحتی و عجز تمام به خانه برگشت اما از ترس سلیمان (ع) به کوه نمی رفت.
همسرش به او اطمینان داد صاحب نگین هر کسی که است ترا بسیار دوست دارد اگر دوباره اورا دیدی تمام قصه را برایش بگو من مطمئن هستم به تو چیزی نمیگوید.
پیرمرد با ترس به طرف کوه رفت هیزم را جمع آوری کرد به طرف خانه روان شد که تخت حضرت سلیمان (ع) را دید. پشتاره را به زمین گذاشت دوید و گریخت.
حضرت سلیمان (ع) میخواست مانعش شود که فرستاده خدا جبرئیل امین آمد که ای سلیمان خداوند میگوید که تو کی هستی که حال بنده مرا تغییر دهی ومرا فراموش کرده ای!
سلیمان (ع) با سرعت به سجده رفت واز اشتباه خود مغفرت خواست.
خداوند بواسطه جبرییل به حضرت سلیمان گفت که تو حال بنده مرا نتوانستی تغییر دهی حال ببین که من چطور تغییر میدهم...
پیرمرد که به سرعت بسوی قریه روان بود با ماهیگیری روبرو شد.
ماهیگیر به او گفت ای پیرمرد من امروز بسیار ماهی گرفتم بیا چند ماهی به تو بدهم.
پیرمرد ماهی ها را گرفت و برایش دعای خیر کرد و به خانه رفت.
همسرش شکم ماهی ها را پاره کرد که در شکم یکی از ماهی ها نگین را یافت و به شوهرش مژده داد.
شوهرش با خوشحالی به او گفت تو ماهی را نمک بزن من به کوه میروم تا هیزم بیاورم.
هنگامی که زن پیرمرد نام نمک را شنید نگین اول به یادش آمد که در نمکدانی گذاشته بود سریع به خانه همسایه رفت وقتی که زن همسایه زن پیرمرد را دید ملتمسانه عذرخواهی کرد گفت نگینت را بگیر، من خطا کردم خواهش میکنم به شوهرم چیزی نگو چون شخصی پاکنفس است اگر خبردار شود من را از خانه بیرون خواهد کرد.
پیرمرد در جنگل بالای درختی رفت که شاخه خشک را قطع کند چشمش به نگین قیمتی در آشیانه پرنده خورد.
نگین را گرفت به خانه آمد زنش ماهیها را پخت و شکم سیر ماهی ها را خوردند.
فردا پیرمرد به بازار رفت هر سه نگین را به قیمت گزاف فروخت.
حضرت سلیمان (ع) تمام جریان را به چشم دید و یقین یافت که بنده حالت بنده را نمیتواند تغییر دهد تا که خداوند نخواهد.
_به خداوند یقین و باور داشته باشید._
🌼منْ یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ ۚ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا (۳)
☘️و هر کس بر خدا توکل کند پس او برایش کافی است؛ در حقیقت خدا کارش را (به انجام) میرساند.(سوره طلاق آیه۳)
🌹حق غنّی است، برو پیش غنی
🌹نزد مخلوق، روزی مخواه
@madarezirak
هدایت شده از حوالی خدا
ای آرزوی جانم...
#رزمایش_همدلی
#کرونا_را_شکست_میدهیم
#کرونا
💖تمامی محتواها تولیدی میباشد💖
@havaliekhoda313
بسم الله الرحمن الرحيم
🔴 دادن غذاهایی مانند فرنی،پوره سیب زمینی،سوپ،غلات در 6تا7ماهگی توصیه می شود.می توان غذاهای کمکی را در کنار شیر،از روزی یک قاشق شروع کرد و به تدریج افزایش داد.
@madarezirak
بسم الله الرحمن الرحيم
💕 تحقیقات نشان داده برای خانم های باردار بهترین #جوانه، جوانه نخود و لوبیاست چون حداقل نمایه گلایسمی را دارند و جوانه های آنها حاوی مقادیر فراوانی از ماده ای به نام سلنوسیستئین است که در فرایند #افزایش_قد جنین تأثیر مثبتی می گذارد.
@madarezirak
بهارم و بهارم
بهارشادی با خود میارم
شکوفه های سفید
گل های تازه دارم
سه ماه دارم همیشه
فروردین اولیشه
اردیبهشت و خرداد
ماههای آخریشه
#شعر واحد کار بهار
@madarezirak
17.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌈بازیهای کودکان در روزهای کرونایی🌈
#قسمت_اول
آموزش درست کردن و اجرا بازی حرکتی_تعادلی
🏃♂🏃♂بازی پرش جهت دار 🏃♂🏃♂
🔷 اهداف بازی:
🔸افزایش سرعت، دقت و تمرکز
🔸تقویت عضلات پا
🔸یادگیری جهت یابی
🔸هماهنگی مغز با چشم و پا
🔸افزایش سرعت. دقت. تمرکز
🔸حفظ تعادل
🌸اجرا توسط فاطمه مهدوی ۹ ساله از کرج 🌸
#در_خانه_میمانیم
#بازی_سرگرمی_نقاشی
@madarezirak
#تربیت_فرزند 👨👩👧👦
❗️بچه هایی که فقط بازی فردی می کنند، پس از مدتی روحیه فردگرایانه پیدا می کنند.
🔸حوصله همراهی با جمع در این نوع بچه ها کمتر از دیگران است.
🔸این بچه ها همکاری دیگران را دخالت می دانند. از همین رو برخی از این کودکان روحیه مستبدی و برخی دیگر روحیه گوشه گیری پیدا می کنند.
▫️سعی کنید کودک را تشویق به همراهی با گروه کنید.
@madarezirak
🌸 پیامبر اکرم (ص):
💠 سه گناه است که کیفرشان در همین دنیا میرسد و به آخرت نمیافتد:
🔸آزردن پدر و مادر
🔸زورگویی و ستم به مردم
🔸ناسپاسی نسبت به خوبیهای دیگران
📚امالی مفيد
🔴 @madarezirak
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
🍃 استاد فیاضبخش 🍃
🏔 در تاریخ یونان باستان و در علت اقتدار علمی و جنگی یونانیان مینویسند که مادران برای آنکه قدرت خلاقیت و ابتکار عمل فرزندان خود را بالا ببرند، به آنان گرسنگی میدادند و هنگامی که فرزند با بیتابی غذا میخواست، غذای او را در محل بلندی دورتر از دسترس کودک قرار میدادند تا با تحمل سختیها نهایت سعی و قوهی ابتکار خود را بکار بندند و غذای خود را به دست آورند.
🏔 ... محبت وافر به فرزند به معنای همه چیز و همه کس در خدمت او بودن نیست، و ابراز محبت والدین به معنای تلاش در جهت هر چه رفاه بیشتر فرزند نیست، چنان که در نظام آفرینش محبوبترین بندگان پروردگار یعنی پیامبران الهی بلاکشترین انسانها بودند.
📚 کرامت نفس در تربیت کودک
@madarezirak