#ببخش_جا_ماندم...
شاید درستش این بود که من الآن حرفی نمیزدم. این حرفارو باید بعد از اربعین میزدم؛ ولی این چهرههای غم گرفته و دلهای پاره پاره از دوری کربلا رو که آدم میبینه مگه طاقت میاره؟ الآن دارم آخر داستان رو لو میدم؛ خطر اسپویل هست. اگه واجب نیست و حالت خراب نیست الآن نخون بذار باشه بعد از اربعین.
نکنه غم دوری از کربلا و نبودن توی اجتماع عظیم اربعین ناامیدت کنه! بگی ما به درد نمیخوردیم. ما پس زده شدیم. ما رد شدیم. الان به عنایت امام حسین چیزی بالاتر از پیاده روی اربعین و زیارت امام حسین به ما داده شده! این «ما» یعنی کی؟ یعنی هر آن کسی که این روزا «آه» داره و حالش ابریه...
ناراحتی نمیتونی بری کربلا؟ خب خودِ این حالِ ناراحتی خیلی چیز ارزشمندیه! تو انقد بزرگ شدی، بامعرفت شدی که دلتنگِ رفتن سمتِ امامت شدی! مبارکت باشه این بلوغ و رشدت! ولی عزیزِ من حواست باشه تو محاسباتت اشتباه نکنی! یه وقت حتی یه لحظهام به ذهنت نیاد که تو دلتنگ شدی و امام به تو اعتنایی نمیکنه! این مخالف شأن و مقام و امام هست! میشه ما بریم سمت امام و امام از ما رو برگردونه؟
هرچقدر دلتنگ کربلا و امام حسینی ضرب در صدش بکن؛ امام حسین صد برابر دلتنگ توئه! اصلاً امام دلتنگ تو شده که این روزا به دلت آتش افتاده .. وإلا دلهای غفلت زده ما کجا و انقد امام حسینی شدن کجا؟ خودمونیم دیگه؛ غریبه که بینمون نیست! ما کی انقد رقیق شده بودیم که اشکمون برای زیارت اماممون دم مشکمون باشه؟ دلتنگ چیه! داریم مجنون میشیم! این حال برای خودمونه واقعاً یا امام حسین نظر کرده؟
ادامه 👇