eitaa logo
💖 مادر زیرک 💖
4هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
2.2هزار ویدیو
239 فایل
ورود به عرصه تربیت بدون آموزش مانند رفتن به میدان جنگ بدون سلاح است. مدیرکانال؛ دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت مدیر دبستان دخترانه بهشت پروانه ها ✍️مؤلف کتاب های ئافرت،بازی های آموزشی و...
مشاهده در ایتا
دانلود
همه نگران بغض دم «اللهم انا لانعلم منهم‌ الا خیرا»ی آقا بودند ابراهیم. همه نگران بودند. همه از دیشب می‌گفتند دعاکنید آقا سرنماز بغض نکند یکهو. در لحظه این فراز، همه بلند گریه کردند، تمام صف‌های قامت‌ بسته پشت شانه‌های آقا. صف‌های توی خیابان. همه بلند گریه کردند که بغض آقا توی صدای جمعیت گم شود. آقا اما بغض نکرد ابراهیم. در تکرار دوم و سوم هم همه مویه سر دادند. میلیون‌ها گریه بلند، برای شنیده نشدن یک بغض آرام؛ آقا اما بغض نکرد ابراهیم. هیچ شانه‌هایش نلرزید. کوه انگار. مشکی هم نپوشید حتی. و بر تابوت شما کمر خم نکرد حتی برای بوسه‌ای یا فاتحه‌ای. رفت و توی دفتر شخصی‌اش نشست به دیدارهای سران و سرسلامتی‌های همسایه‌ها. آقا حواسش هست ابراهیم. مراقب است که توی دل ما خالی نشود. بچه‌ها را بغل می‌کند. به آدم‌بزرگ‌ها میگوید هیچ‌نگران نباشید. خللی پیش نمی‌آید. سکنات او آراممان می‌کند. ابراهیم تو توی دامن کوه‌ها گم شدی، و ما تکیه بر کوهی داده‌ایم این داغ را. حالمان خوب است، کوه‌مان استوار هنوز. نگران ما نباش. «مهدی مولایی» @havaliekhoda313 @madarezirak
هدایت شده از حوالی خدا
آن دست پر چروک 🥀💔 واکر به دست، پیرزنی خسته می‌رفت سوی تخت خود آهسته در آتش فراق پسر می‌سوخت می‌گفت با غریبه و وابسته: "آیا ز خاک پر زده فرزندم؟ آیا کبوترم ز قفس رسته؟" بیرون خانه منتظرش بودند مردم چه ناشناس چه برجسته هر دم برای تسلیت از هر سو می‌آمدند در صف پیوسته مثل کبوتران حرم پر زد مشهد به سوی آن زن وارسته هرچند او برای پذیرایی جایی نداشت درخور و شایسته حتی نداشت خانه‌ی دلبازی مشرف به صحن و گنبد و گلدسته اما شبیه بال ملائک بود آن دست پر چروک حنا بسته ✍🏻افشین علا خرداد ۱۴۰۳ @havaliekhoda313 @madarezirak