لیست بنویسید، تیک بزنید!
به جای اینکه صد بار بچه ها را کنترل کنید و هی بپرسید انجام دادی، انجام ندادی، با هم یک لیست از کارهایی که باید انجام بدهند تهیه کنید و مسئولیتش را به عهده خودشان بگذارید. ازشان بخواهید هر کاری را که انجام میدهند تیک بزنند. آخر سر فقط لیست را با هم کنترل کنید و راجع به این حرف بزنید که چرا و چطور در انجام کارهای لیست موفق شدند یا نشدند!
https://eitaa.com/joinchat/1753416051C1d5739283f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بی دلیل برای همه خوب بخواه
تا خدا هم بی حساب
برات خوب بخواد😍
https://eitaa.com/joinchat/1753416051C1d5739283f
كودك بايد اجازه داشته باشد باروش درست احساسات خود را نشان بدهد بااين كار هوش هيجاني او بالا ميرود در غير اين صورت خشم خود را سر خواهر و برادرش خالي ميكند يا با لجبازی انتقام خواهد گرفت.
https://eitaa.com/joinchat/1753416051C1d5739283f
Nivad - Ye Lahze (320).mp3
6.19M
تو همه ی من بودی. بودی ولی کم بودی... 🥀
تقدیم🥰
#تو
https://eitaa.com/joinchat/1753416051C1d5739283f
😜
💠 کودکان زمانی که آزادند و #بازی میکنند، توانایی ذاتی خارقالعاده در #خلاق_بودن دارند.
❌ متاسفانه افراط والدین در وظایف پدر و مادری باعث خفگی و نابود شدن این توانایی ذاتی میشود.
🚨 افراط در مراقبت و کارکرد حمایتی مادر و یا افراط پدر در حمایت و اعتمادبخشی به کودک، آزمون و خطا و تجربه کردن کودک را از بین برده و او را بصورت یک عروسک کوکی رشد می دهد.
https://eitaa.com/joinchat/1753416051C1d5739283f
مهربان - @mer30tv.mp3
5.12M
#قصه_کودکانه
یه قصه شیرین😍
برای کودک دلبند شما🥰
https://eitaa.com/joinchat/1753416051C1d5739283f
🌱برکت همیشه پول نیست
آدمای خوبی که تو زندگیمون وجود دارن هم برکت محسوب میشن...!
https://eitaa.com/joinchat/1753416051C1d5739283f
قبلنا اسفند چقدر پر از شور و اشتیاق بود...
هفتهی آخرو میخواستیم نریم مدرسه
منتظر چهارشنبه سوری بودیم
پیک نوروزیو سریع حل میکردیم که تا ۱۳
بدر راحت باشیم
واسه خرید لباس چقدر شوق و ذوق داشتیم
به فکر عید گرفتن بودیم
و چقد حیف که زود بزرگ شدیم😪
https://eitaa.com/joinchat/1753416051C1d5739283f
🧷
#حکایت
گويند وقتى که حاتم طایى از دنیا رفت، برادرش خواست جاى او را بگیرد. حاتم مکانى ساخته بود که هفتاد در داشت. هر کس از هر درى که مى خواست وارد مى شد و از او چیزى طلب مى کرد و حاتم به او عطا مى کرد.
برادرش خواست در آن مکان بنشیند و حاتم بخشى کند! مادرش گفت: تو نمى توانى جاى برادرت را بگیرى، بیهوده خود را به زحمت مینداز. برادر حاتم توجه نکرد.
مادرش براى اثبات حرفش، لباس کهنه اى پوشید و به طور ناشناس نزد پسرش آمد و چیزى خواست. وقتى گرفت از در دیگری رجوع کرد و باز چیزى خواست. برادر حاتم با اکراه به او چیزى داد.
چون مادرش این بار از در سوم بازآمد و چیزى طلب کرد، برادر حاتم با عصبانیت و فریاد گفت: تو دوبار گرفتى و بازهم مى خواهى؟ عجب گداى پررویى هستى!
مادرش چهره خود را آشکار کرد و گفت: نگفتم تو لایق این کار نیستى؟ من یک روز هفتاد بار از برادرت به همین شکل چیزى خواستم و اوهیچ بار مرا رد نکرد.
https://eitaa.com/joinchat/1753416051C1d5739283f
4_5978894316288872847.mp3
10.09M
«از خودم شرمنده شدم، وقتی فهمیدم زندگی یک جشن بالماسکه بود؛ در حالی که من با چهره واقعیام در آن حاضر بودم.»
بی کلام امشب🥰
https://eitaa.com/joinchat/1753416051C1d5739283f