#پندانه
هیزم های بزرگ را با هیزم های
کوچک و ریز روشن میکنند ...
گناهان بزرگ هم با گناهان کوچک شروع میشوند ...
به همین خاطر است که قرآن کریم
روی گناهان ریز و کوچک حساسیت بیشتری
نشان داده است ومیفرماید:
وَ مَن یَعمَل مِثقَالَ ذَرَّهِِ شَرَّا یَرَهُ
پس باید خیلی مراقب بود
#مداحان_محلات
#کانون_بسیج_مداحان_محلات
لینک کانال مداحان محلات👇
https://eitaa.com/maddahanbsj
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
زمینه
یه گوشه ی ویرونه تنها یاد نوازشای بابا
خنده و گریه در هم
سر روی دیوار و پریشون به یاد آغوش عمو جون
روونه سیل اشکم
رمق رفته از پاهام/ سو نداره دیگه چشام
چه زودی تو این شهر شام/ شبیه بابام شد موهام
بابا! بابا! کجایی دلبر من؟
بابا! بابا! عزیز بی سر من؟
یه دنیا غصه داره سینه یادت میاد بابا مدینه
اون گیسوی کمندم؟
برای شام که هیچ سحر نیس دیگه باباجونم خبر نیس
از اون قد بلندم!
می بینی چه پیر شدم/ نیگا ! ؛ غل و زنجیر شدم
بابایی برا عمه جون دیگه دست و پاگیر شدم
بابا! بابا! نگو چرا خمیدی
بابا! بابا! تا حالا زجر و دیدی؟
به صورتم بازم نیگا کن منو رقیّه جون صدا کن
بذا آروم بگیرم
توی خرابه ای که شومه به خدا بابا آرزومه
کنار تو بمیرم
پریشون و پرپرم/ تیر میکشه پا تا سرم
خیلی وقته بابا دیگه/ خبری نیس از معجرم
بابا! بابا! بیا نازم رو بخر
بابا! بابا! منم رو نیزه ببر
زمینه
دعام بود که باشی بازم در بر من ۲
بیای پا بذاری رو چشم تر من ۲
با سر اومدی/ بگو چی شده تنت/ یار خشکیده لبم
آخه این همه هلال/ چطوری رو صورتت/ اومده ماه شبم ۲
از روی نی رسیدی ؟ گوشوارم رو ندیدی؟ ۲ وای
یه شب که کنارم خرابات شامی ۲
یه حرفی، یه چیزی بگو، یه کلامی ۲
بسّه بابا جون/ نشو مات من اگه/ اینه رنگ و روی من
اگه بود عمو مگه/ دیگه دست بی حیا/ می رسید به موی من ۲
وقتی سایَت کوتا شد معجر هم بی وفا شد ۲ وای
داره چاره بابا لباسای پاره ۲
آخه درد پیری که درمون نداره ۲
می بینی سرِ/ زدنم حالا چطور/ بابا دعوایی شده؟
آخه سهم من از این/ روزگار بی وفا/ غم و تنهایی شده ۲
دارم می شم صمیمی با سیلیِ یتیمی ۲ وای
زمینه
یادمه اون روزا که دست تو تو موهام بود
روی دوش عمو جون خنده روی لبام بود
موی سر من سوخت/ بال و پر من سوخت ۲
از بس که شکستم تو فراقت دلم از اشک چشای تر من سوخت
بابایی
فراریم بابا از همه دخترای شام
موهامو میکشن تا میگم من تو رو میخوام ۲
بابا بابا ۴
کف پاهام می سوزه هنوز از زخم و تاول
عمه جونو زدن تا قافله شد معطل
وقتی که جا موندم/ از قافله بابا ۲
پر شد کف پام از بس دویدم توی صحرا تک و تنها روی خارا
بابایی
زحمتمو کشید عمه زینب چقد بابا
نبودی میزدن منو و مشت و لگد بابا ۲
بابا بابا ۴
بابا باور میکردی که خرابه نشین شم؟
فکر میکردی ببینی منو با قامت خم؟
رو نیزه ها بودی/ وقتی که کبودی
روی تنم حک شد با ضرب سیلیِ یه یهودی؟
بابایی
سوال من اینه میدونی من گرسنمه
روز و شبا فقط اسم تو آب و نونمه
بابا بابا
زمینه
بابا چشامو روی هم میذارم با دیدن خواب تو بی قرارم
پذیرفته ام که بابا ندارم ۲
به خدا قسم به سرت روی نیزه ها قسم
به چشات قسم به شرافت کربلات قسم
که من نوه ی حیدرم
اگرچه شکسته پرم
باید بزنم توی شهرشون یه حرم ۲
تَوَکَّلتُ عَلی الله
أنا بنتُ أباعبدالله
تو موج داغ تو دریا ترینم بابا از عشق تو شیدا ترینم
سر تا به پا من زهرا ترینم ۲
علمت کجاست تو به من بگو که خاتمت کجاست
پیکرت کجاست تو نپرس ازم که معجرت کجاست
سرت به روی نیزه ها
تنت رو زمین بلا
باید که کنم زنده یاد کرببلا ۲
تَوَکَّلتُ عَلی الله
أنا بنتُ أباعبدالله
من طفلی از خاندان امیرم خوابو ز چشمای نحسش میگیرم
چون که ز نسل پاک غدیرم ۲
مثه مادرم راوی قصه فتح خیبرم
مثه مادرم عاشق حماسه های حیدرم
شروع شده غوغای من
صدای طپشهای من
لوای اباالفضله توی دستای من
تَوَکَّلتُ عَلی الله
أنا بنتُ أباعبدالله
زمینه
خوش اومدی بابا گوشه ی ویرونه بین گلوی من یه بغض سنگینه
اگر که دنبال سر تو می گردم خرابه تاریکه چشام نمی بینه
می شد ای کاش که دخترت رو زانوهات بخوابه
دیدی آخر با گریه هام آوردمت خرابه ۲
تو رفتی همه کتک می خوردن
عمو رفت النگوهامو بردن ۲
رد شدم از بازار با دستای بسته آتیش خاکستر روی سرم افتاد
رو نیزه ها بودی از سر تو بابا یه قطره از خونت رو معجرم افتاد
تو که رفتی یه روز خوش به ما نشون ندادن
روی ناقه به عمه جون سنگا امون ندادن۲
تو رفتی دلم شده پر از خون
عمو رفت منم ببر باباجون۲
تموم درد من دوری عباسه دل پر از خونم بابا تو رو میخواد
بدون تو بین هیاهوی خیمه شراره ی آتیش رو دامنم افتاد
دیگه بابا بدون تو دلم طاقت نداره
بیا بابا ببین منو تو این لباس پاره ۲
تو رفتی ما رو به غم سپردن
عمو رفت گوشواره هامو بردن