#امام_باقر_شهادت
حریم سینه ی من در شراره افتاده
در انعکاس نگاهم ستاره افتاده
زحجله گاه لبم خون تازه می ریزد
دگر نفس زدنم در شماره افتاده
شکست هجمه ی بغض گلو گرفته ی من
به یاد خاطره هایی دوباره افتاده:
به یاد کرب وبلا و غروب عاشورا
خزان به جان تباری بهاره افتاده
به پیش چشم ترم پیکر سلاله ی عشق
به زیر مرکب صدها سواره افتاده
کفن به وسعت دشت و میان یک صحرا
قدم قدم بدن پاره پاره افتاده
هجوم دست پلید و نگاه بی پروا
و زینبی که پِی راه چاره افتاده
…از آن زمانه که همبازی رقیه شدم
ز خون مرثیه بر دل نگاره افتاده
خرابه بود و من و دختری که بر پایش
نشان آبله ها بی شماره افتاده
نشان پنجه به رویش حکایت از آن داشت
زگوش نازک او گوشواره افتاده
نفس زد و گل سرهای او به خاک افتاد
و باز در دل عمه شراره افتاده
#هاشم_طوسیان
─┅═༅࿇༅❖༅࿇༅═┅─
#مداحان_محلات
#کانون_بسیج_مداحان_محلات
لینک کانال مداحان محلات👇
https://eitaa.com/maddahanbsj
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
#امام_باقر_شهادت
لحظه آخر است می سوزم
از غم بیشمار کرببلا
گوش کن روضه مرا که منم
آخرین یادگار کرببلا
من ز آغاز کودکی تا حال
غربت و غصه و جفا دیدم
همره کاروان خون خدا
دشت خونین نینوا دیدم
دم به دم در فرات چشمانم
ماتم کربلا مجسم بود
چشم من لحظه ای نیاسوده
همه عمر من محرم بود
کودکی چهارساله بودم که
داغ جانسوز کربلا دیدم
راس جدم حسین را هر دم
وای من روی نیزه ها دیدم
چه کشیدم در آن غروبی که
نیزه ها ازدحام میکردند
سنگ ها بر لبی ترک خورده
دسته دسته سلام میکردند
از همان کودکی به همراه
مادرم روی ناقه ها بودم
گاه مثل سه ساله های حسین
نیمه شب زیر دست وپا بودم
همرهِ عمه سه ساله خود
بار غم را به شانه میبردم
همه عمر آرزو کردم
کاش کنج خرابه میبردم
کربلا تا به کوفه شام بلا
زجرهایی کشیده ام که مپرس
بر روی ناقه های بی محمل
صحنه ها دیده دیده ام که مپرس
مادرم روی ناقه با یکدست
بغلم کرده بود واویلا
با یکی دست دیگرش چادر
روی سر برده بود واویلا
هر کجا کودکی زمین میخورد
زجرها بی حساب میدادند
هر که می کرد خواهش بابا
تازیانه جواب میدادند
دست ها بسته بود و نامردان
میکشیدند دست قافله را
وای از سوز گریه های رباب
تا که میدید روی حرمله را
.
#محمدعلی_قاسمی
─┅═༅࿇༅❖༅࿇༅═┅─
#مداحان_محلات
#کانون_بسیج_مداحان_محلات
لینک کانال مداحان محلات👇
https://eitaa.com/maddahanbsj
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
#امام_باقر_شهادت
دلی شکسته و چشمی ز گریه، تر دارم
گشوده ام پر اگر نیت سفر دارم
اگرچه ماه محرم خزان شدم اما
همیشه چند دهه روضه در صفر دارم
همه ز مرگ پدر ارث می برند ومن
بساط گریه ام ارثی ست کز پدر دارم
هشام! زخم دلم که برای حالا نیست
من از غروب دهم زخم بر جگر دارم
زمانه دست ز قلب شکسته ام بردار
من از بریدن رأسش خودم خبر دارم
به یاد ساقی لب تشنه امام شهید
میان قاب دلم عکسی از قمر دارم
اگرچه قصه من مال سال ها پیش است
همیشه یک سر بر نیزه در نظر دارم
غروب کرببلا زخمهای سختی داشت
ولی ز شام بلا زخم بیشتر دارم!
از اینکه بودم و اصغر ز نیزه می افتاد
غرور له شده و آه شعله ور دارم
دلم گرفته از اینکه نشد درآن ایام
ز روی دست رقیه طناب بردارم
#مهدی_نظری
─┅═༅࿇༅❖༅࿇༅═┅─
#مداحان_محلات
#کانون_بسیج_مداحان_محلات
لینک کانال مداحان محلات👇
https://eitaa.com/maddahanbsj
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
#امام_باقر_شهادت
هجوم ِ موجِ بلا را به چشم خود دیدم
غروبِ کرببلا را به چشم خود دیدم
به سر زنان پیِ عمه به روی تل رفتم
ذبیحِ دشتِ منا را به چشم خود دیدم
میانِ آن همه نیزه به دست در گودال
سنان ِبی سروپا را به چشم خود دیدم
به زورِ نیزه زِرِه را ز تن در آوردند
مُرَملٌ بدماء را به چشم خود دیدم
زقتلگاه همه دستِ پُر که می رفتند
به دوشِ خولی عبا را به چشم خود دیدم
زمان حملة آن ده سوارِ تازه نفس
غبارِ رویِ هوارا به چشم خود دیدم
میانِ پنجة هر نعل تازه و میخش
لباسِ خون ِ خدارا به چشم خود دیدم
سلام بر بدنِ بی سری که عریان شد
تنِ به خاک ،رها را به چشم خود دیدم
میانِ طایفه ها رأسها که قسمت شد
سرِهمه شهدا را به چشم خود دیدم
عمو که خورد زمین رویِ حرمله واشد
تمام واقعه هارا به چشم خود دیدم
به پشتِ خیمه به دنبال ِ قبر اصغربود
شکارِ رأسِ جدارا به چشم خود دیدم
فرارِ دختری آتش گرفته در صحرا
میانِ هلهله را به چشم خود دیدم
گذشته از همه اینها به شهرِ بد نامان
زمانِ قحطِ حیارا به چشم خود دیدم
میانِ مجلسِ نامحرمان وبزمِ شراب
ورودِ آل عبا را به چشم خوددیدم
ضریحِ صورتِ جدم دوباره ریخت به هم
شتابِ چوبِ جفارا به چشم خود دیدم
عزیز کردة زهرا کنیزِ مردم نیست
اشارة دو سه تا را به چشمِ خود دیدم
#قاسم_نعمتی
─┅═༅࿇༅❖༅࿇༅═┅─
#مداحان_محلات
#کانون_بسیج_مداحان_محلات
لینک کانال مداحان محلات👇
https://eitaa.com/maddahanbsj
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
#امام_باقر_شهادت
سوغات ما از کربلا درد و محن بود
پژمردگی لاله های در چمن بود
من غصّه دار غصّه های بی قرینم
من کربلا را یادگار آخرینم
من یادگار روزهای خاک و خونم
من یادگار چهره های لاله گونم
من تشنگی را در حرم احساس کردم
یاد دو دست خونی عبّاس کردم
من کودکی بودم که آهم را شنیدند
دیدم سر جدّ غریبم را بریدند
من دیده ام در وقت تشییع جنازه
اسبان دشمن را که خورده نعل تازه
من با خبر هستم ز باغی بی شکوفه
خورشید را بر نیزه دیدم بین کوفه
گرچه کنون مسموم از زهر هشامم
من کشته ی ویرانه ای در شهر شامم
دیدم که پرپر میزند هم سنگر من
در خاطرم شد زنده داغ مادر من
من روضه خوانی در منا برپا نمودم
خود روضه خوان قتل آن مظلوم بودم
من سوختم از داغ بانوی مدینه
سنگ مدینه می زدم هر دم به سینه
حالا که نقش زهر کین در سینه مانده
از جسم پاک من فقط یک اسم مانده
یارب قرارم را ز نیرنگش ربوده
در مجلس مستی مرا دعوت نموده
زهر عدو خون کرده قلب آتشین را
گریان نموده چشم زین العابدین را
#حبیب_الله_موحد
─┅═༅࿇༅❖༅࿇༅═┅─
#مداحان_محلات
#کانون_بسیج_مداحان_محلات
لینک کانال مداحان محلات👇
https://eitaa.com/maddahanbsj
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
#امام_باقر_شهادت
روضه خوان ها آنچه می خوانند رامن دیده ام
آنچه کس را نیست یارای شنیدن دیده ام
کودکی بودم میان کاروان کربلا
ظلم ها با همرهان از دست دشمن دیده ام
من کنار جسم صد چاک جوان کربلا
جد مظلومم به حال گریه کردن دیده ام
پیکر اکبر روی دست جوانان غرق خون
عمه زینب را در آندم غرق شیون دیده ام
کودکان راتشنه درخیمه به حال احتضار
دست سقا را جدا افتاده از تن دیده ام
من تن صد چاک جدم را میان خاک وخون
زیر شمشیر و سنان و سنگ وآهن دیده ام
اهل عالم کی شنیدن مثل دیدن می شود؟
روضه خوان ها آنچه می خوانند را من دیده ام
#علی_ساعدی
─┅═༅࿇༅❖༅࿇༅═┅─
#مداحان_محلات
#کانون_بسیج_مداحان_محلات
لینک کانال مداحان محلات👇
https://eitaa.com/maddahanbsj
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
#امام_باقر_شهادت
#رباعی
ای شاهد ماجرا ، امام باقر !
راویِ شکنجه ها ، امام باقر !
از حاشیه ی چادر زینب می دید
سرهای بریده را امام باقر
#سید_روح_الله_باقری
─┅═༅࿇༅❖༅࿇༅═┅─
#مداحان_محلات
#کانون_بسیج_مداحان_محلات
لینک کانال مداحان محلات👇
https://eitaa.com/maddahanbsj
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
#امام_باقر_مدح
#امام_باقر_شهادت
منم که زنده نمودم خدا پرستی را
منم که شیخ و مرادم تمام هستی را
منم که زنده نمودم علوم قرآن را
کشانده ام به تماشا بهشت ایمان را
منم که زنده نمودم قیام جدّم را
منم که زنده نگه داشتم محرّم را
در اوج عرش مقامی رفیع دارم من
و غربتی چو غروب بقیع دارم من
منم که سنگ مزارم پر کبوترهاست
منم که زائر تنهای هر شبم زهراست
منم که در نفسم عطر کربلا جاری است
شمیم غربت من در دل منا جاری است
هزار حرف نگفته میان دل دارم
هزار درد نهفته میان دل دارم
هزار حرف نگفته ز ماجرای حسین
چقدر روضه گرفتم فقط برای حسین
هزار حرف نگفته ز ظهر روز عطش
ز ماجرای رباب و ز داغ سوز عطش
سه چار ساله ولی ماجرا که یادم هست
سری که رفت روی نیزه ها که یادم هست
همین که رفت عمو، قامت حسین خمید
همین که رفت عمو، ضرب تازیانه رسید
میان سلسله ها یک به یک قطار شدند
به روی ناقه ی عریان همه سوار شدند
چه زلف ها که در این ماجرا سپیده شدند
چه حرف ها که در این کوچه ها شنیده شدند
هنوز بر تن من جای سلسله است هنوز
هنوز بر کف پا زخم آبله است هنوز
هنوز قصّه ی بازار شام یادم هست
هنوز سنگ سرِ پشت بام یادم هست
چه ناله ها که در این سینه ها بریده شدند
چه موی ها که سر هر گذر کشیده شدند
هنوز قصّه ی آن نیزه دار یادم هست
صدای دخترکی بی قرار یادم هست
هنوز در دل ما بغض حرمله است هنوز
هنوز بر تن من جای سلسله است هنوز
شکست پهلوی آن دختری که خورد زمین
شبیه پهلوی آن مادری که خورد زمین
«سه ساله بود ولی پیر عشق بابا بود»
سه ساله بود ولیکن شبیه زهرا بود
#وحید_محمدی
─┅═༅࿇༅❖༅࿇༅═┅─
#مداحان_محلات
#کانون_بسیج_مداحان_محلات
لینک کانال مداحان محلات👇
https://eitaa.com/maddahanbsj
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠