eitaa logo
کانون مداحان
25.3هزار دنبال‌کننده
19.3هزار عکس
19.3هزار ویدیو
171 فایل
کانون مداحان استان مرکز آموزش عمومی ، تخصصی و سطح عالی مداحی. خیریه فرهنگی ذاکرین امام حسین (ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ زينب آئينه ي جلال خداست چشمه ي جاري كمال خداست ردّ پايش مسير عاشوراست خطبه هايش سفير عاشوراست مثل كوهِ وقار برگشته وه چه با افتخار بر گشته غصّه و ماتم دلش پيداست رنگ مشكي محملش پيداست پشت دروازه خواهري آمد خواهر بي برادري آمد خواهري كه تنش كبود شده رنگ پيراهنش كبود شده نيمه جاني كه كاروان آورد با خودش چند نيمه جان آورد كارواني كه شير خواره نداشت گوش هايي كه گوشواره نداشت گر چه خورشيد عالمين شده چند ماهي ست بي حسين شده چند ماه است ديده اش ابري ست بر سرش سايه ي برادر نيست آسمان بود و غم اسيرش كرد خاطرات رقيه پيرش كرد رنگ مويش اگر سپيده شده بارها بارها كشيده شده بهر اُمّ البنين خبر آورد از ابالفضل يك سپر آورد از حسينش فقط كفن آورد چند تا تكّه پيرهن آورد ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ شکسته پشت غم از بار غصه های رباب از آن زمان که شنیده است ماجرای رباب به سوز سینه ی گهواره داغ غم زده است شرار زخم دل خون لای لای رباب و تار صوتی آتش گرفته می فهمد که آمده چه بلایی سر صدای رباب برای کودکش آنقدر آه و ناله نکرد که چشم مشک پر از اشک شد بجای رباب به جان گریه ی شش ماهه روی دست حسین کسی نریخته اشکی مگر به پای رباب قنوت صبر گرفته برای حلق علی خدا کند به اجابت رسد دعای رباب میان هلهله ی چنگ و های و هوی رباب سه شعبه زخم زد و ناله شد نوای رباب و ناگهان پر و بال فرشته ها تر شد به خون کشته ی مظلوم کربلای رباب "رقیه" آمده از یک فرشته می پرسد پیام تسلیت آورده ای برای رباب؟ و فکر می کنم آب فرات گِل شده است که ریخته به سرش خاک، در عزای رباب خدا به داد دل خاطرات او برسد چه می کشند خیالات انزوای رباب ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ز جا برخیز مادر! شور محشر را بپرس از من نه، عاشورای از محشر سیه تر را بپرس از من زصحرای بلا با داغ هجده لاله می آیم به خون غلطیدن گل های پرپر را بپرس از من به این پیراهن صد پارۀ خونین نگاهی کن شمار زخم های جسم بی سر را بپرس از من اگر لیلا نبوده کربلا من بوده ام مادر به خون آغشتن رخسار اکبر را بپرس از من رباب از شدّت غم گریه بگرفته گلویش را لب خشک و تلظّی های اصغر را بپرس از من همان ناگفته بهتر، قصّۀ پیشانی و محمل سر نی صوت قرآن برادر را بپرس از من پس از مرگ شهیدان در میان آن همه دشمن وداع آخر بابا و دختر را بپرس از من اگر لاله های بوستان خود نمی پرسی غم گل های عبدالله جعفر را بپرس از من تن پاک حسینت زخم روی زخم ید امّا به حلق تشنۀ او آب خنجر را بپرس از من اگر چه کُشت بانگ العطش پیوسته زینب را خجالت های عبّاس دلاور را بپرس از من زسوز خویش (میثم) تا که عالم را بسوزانی مصیبت نامۀ آل پیمبر را بپرس از من ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ همه جا عطر ياس مي آمد عطرِ ياس پيمبر رحمت خيمه مي زد به پشت دروازه عابد اهل بيت با زحمت داشت خواب مدينه را مي ديد دختري كه به شام تهمت خورد ناگهان ديده بر سحر وا كرد چشم خيسش به شهر عصمت خورد ديد فرياد «طَرّقوا» آيد كوچه وا شد به محمل زينب گفت: اُم البنين بيا اما دست بردار از دلِ زينب گفت اُم البنين ببين زينب با چه اوضاعي از سفر برگشت از حسين تكه های پيراهن از ابالفضل يك سپر برگشت بر بلندي همين كه خيمه زدند ياد گودال كربلا افتاد سايه ي خيمه بر سرش كه رسيد ياد آتش گرفته ها افتاد گفت يادم نمي رود هرگز دلبرم رفت و روز ما شب شد آن قدر نيزه رفت و آمد كرد بدن شاه نامرتب شد خطبه ها خطبه هاي غرّا شد ليك با طعم روضه ی «الشام» صحبت از نذر نان و خرما بود صحبت از سنگ های كوچه و بام همه جا رنگ كربلا بگرفت كربلا كربلای ديگر بود بر لب زينب و زنان و رباب روضه ی تشنگی اصغر بود رأس ها بر بدن شده ملحق دست ها جای زخم های طناب گوش ها جای گوشواره ولی همه ی گوشواره ها ناياب دختری با قيام نيمه شبش جان تازه به دين و قرآن داد در خرابه كنار رأس پدر طفل ويران نشين ما جان داد ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
شکسته پشت غم از بار غصه های رباب از آن زمان که شنیده است ماجرای رباب به سوز سینه ی گهواره داغ غم زده است شرار زخم دل خون لای لای رباب و تار صوتی آتش گرفته می فهمد که آمده چه بلایی سر صدای رباب برای کودکش آنقدر آه و ناله نکرد که چشم مشک پر از اشک شد بجای رباب به جان گریه ی شش ماهه روی دست حسین کسی نریخته اشکی مگر به پای رباب قنوت صبر گرفته برای حلق علی خدا کند به اجابت رسد دعای رباب میان هلهله ی چنگ و های و هوی رباب سه شعبه زخم زد و ناله شد نوای رباب و ناگهان پر و بال فرشته ها تر شد به خون کشته ی مظلوم کربلای رباب "رقیه" آمده از یک فرشته می پرسد پیام تسلیت آورده ای برای رباب؟ و فکر می کنم آب فرات گِل شده است که ریخته به سرش خاک، در عزای رباب خدا به داد دل خاطرات او برسد چه می کشند خیالات انزوای رباب ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ نسیم طف که در این کوچه ها گذر دارد برای چشم به در مانده ای خبر دارد چنان عظیم بود این خبر چنان جانسوز بشیر حادثه هم ، شکوه از بشر دارد   کجاست مادر آن سرو سر بریده کجاست؟ مگو کجاست! چه مادر ! مگر پسر دارد؟ به آسمان خمیده خبر چگونه دهند؟ که خانه ی تو ، نه خورشید نه قمر دارد تمام شهر به پای بقیع آهش سوخت دعا کنید که از گریه دست بر دارد ⏹ ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ تلگرام👇👇👇 https://t.me/madahanesfahan ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/maddahanesf سروش👇👇👇 http://sapp.ir/maddahanesf بله👇👇👇 https://ble.im/maddahanesf گپ👇👇👇 https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام👇👇👇 Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ┄┅┅❅💠❅┅┅┄
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ به آغوش مدینه عاقبت مادر رسیدم من اگر چه قد کمان و مو سپیدم،روسفیدم من تو میدانی چه آمد بر سرم، ای مادر خسته هر آنچه از مدینه تا مدینه بود، دیدم من مپرس از من، چرا پس کاروانت بی حسین آمد که دیدم ذبح اعظم را به گودال و خمیدم من چه اوضاعی، چه احوالی، چه طوفانی، چه گودالی غباری آمد و دیگر حسینم را ندیدم من خدا میخواست او را کشته، من را دربدر بیند به امر حق بلا و داغ را بر جان خریدم من دمی که اسب بی صاحب به خیمه غرقِ خون آمد ز خود بیخود شدم مادر، گریبان می دریدم من چه گویم مادر مظلومه، بهتر که ندیدی تو چه جوری از حرم تا قتلگه را میدویدم من دو دستم را که زیر نعش او بُردم، به او گفتم: نه از حق نا امیدم من، نه از تو دل بریدم من به او گفتم برادر جان؛ صبوری میکنم اما دعایم کن، که خود راه اسارت برگزیدم من منم اُم المصائب دخترِ اُم اَبیهایم چهل منزل همه بارِ ولایت را کشیدم من قسم بر آن مصیبتهای سنگینِ تو در کوچه مصیباتِ تو را، از شام تا کوفه چشیدم من به ناموسِ علی هم شام، هم کوفه، جسارت شد جواب یاحسینم، حرفهای بَد شنیدم من مکرر معجر پاره، مکرر گوش و گوشواره مکرر چادر خاکی، خود از نزدیک دیدم من چگویم یا رسول الله، شرم از درد دل دارم از آن چشمانِ هیزی که هزاران خار چیدم من در آن مجلس که بیگانه یتیمت را کنیرك خواند فقط با حربة نفرین، نفسهایش بریدم من قسم بر پرچم عباس، فاتح آمدم مادر قسم بر چادر خاکی علمدار رشیدم من بنام نامیِ حیدر سخن آغاز چون کردم سپاهِ کوفه را با خطبه ام از هم دریدم من دوباره بعد دهها سال شد نام علی زنده پیام کربلا دادم، سفیر هر شهیدم من خرابه رفتم اما دینِ حق آباد شد تا حشر به این فتح و ظفر با دختری کوچک رسیدم من ز کلُ یومٍ عاشورا هزاران اربعین خیزد و دشمن نا امید اما ز دل غرق امیدم من ⏹ *آدرس کانال مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ شکسته پشت غم از بار غصه های رباب از آن زمان که شنیده است ماجرای رباب به سوز سینه ی گهواره داغ غم زده است شرار زخم دل خون لای لای رباب و تار صوتی آتش گرفته می فهمد که آمده چه بلایی سر صدای رباب برای کودکش آنقدر آه و ناله نکرد که چشم مشک پر از اشک شد بجای رباب به جان گریه ی شش ماهه روی دست حسین کسی نریخته اشکی مگر به پای رباب قنوت صبر گرفته برای حلق علی خدا کند به اجابت رسد دعای رباب میان هلهله ی چنگ و های و هوی رباب سه شعبه زخم زد و ناله شد نوای رباب و ناگهان پر و بال فرشته ها تر شد به خون کشته ی مظلوم کربلای رباب "رقیه" آمده از یک فرشته می پرسد پیام تسلیت آورده ای برای رباب؟ و فکر می کنم آب فرات گِل شده است که ریخته به سرش خاک، در عزای رباب خدا به داد دل خاطرات او برسد چه می کشند خیالات انزوای رباب ⏹ *آدرس کانال مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ همه جا عطر ياس مي آمد عطرِ ياس پيمبر رحمت خيمه مي زد به پشت دروازه عابد اهل بيت با زحمت داشت خواب مدينه را مي ديد دختري كه به شام تهمت خورد ناگهان ديده بر سحر وا كرد چشم خيسش به شهر عصمت خورد ديد فرياد «طَرّقوا» آيد كوچه وا شد به محمل زينب گفت: اُم البنين بيا اما دست بردار از دلِ زينب گفت اُم البنين ببين زينب با چه اوضاعي از سفر برگشت از حسين تكه های پيراهن از ابالفضل يك سپر برگشت بر بلندي همين كه خيمه زدند ياد گودال كربلا افتاد سايه ي خيمه بر سرش كه رسيد ياد آتش گرفته ها افتاد گفت يادم نمي رود هرگز دلبرم رفت و روز ما شب شد آن قدر نيزه رفت و آمد كرد بدن شاه نامرتب شد خطبه ها خطبه هاي غرّا شد ليك با طعم روضه ی «الشام» صحبت از نذر نان و خرما بود صحبت از سنگ های كوچه و بام همه جا رنگ كربلا بگرفت كربلا كربلای ديگر بود بر لب زينب و زنان و رباب روضه ی تشنگی اصغر بود رأس ها بر بدن شده ملحق دست ها جای زخم های طناب گوش ها جای گوشواره ولی همه ی گوشواره ها ناياب دختری با قيام نيمه شبش جان تازه به دين و قرآن داد در خرابه كنار رأس پدر طفل ويران نشين ما جان داد ⏹ *آدرس کانال مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ از میان غباری از اندوه از دل ریگهای صحرا ها کاروانی ز راه آمده بود کاروان قبیله ی دریا تا که پرسید از مدینه بشیر کيست درشهرتان بزرگ شما همه گفتند بیت ام بنین هست در کوچه ی بن الزهرا دید در کوچه ی بنی هاشم درب آتش گرفته ای وا شد پیشتر از تمام خانم ها مادری همچو کوه پیدا شد ديد در احترام مردم شهر به سوی کارون قدم برداشت رفت اما ز راه خود برگشت و به لب ناله ای مکرر داشت زیر لب گفت باز هم نرسید آنکه محو پریدنش بودم باز این کاروان نبود آنکه چشم بر راه دیدنش بودم حیف شد که نیامد و من هم نشنیدم سلام عباسم وندیدم دوباره پیش حسین پیش زینب قیام عباسم داشت او سمت خانه بر می گشت ناگهان ناله ای صدایش کرد زن پیری میان قافله باز مادرش خواند و در عزایش کرد زیر چادر به زیر گرد و غبار چهره ای سوخته پر از چین داشت خوب معلوم بود از سر و وضعش دیده ای تار و گوش سنگین داشت گفت:حق ميدهم كه نشناسي خواهری را که بی برادر شد دخترت را كه پاي گودالي قدكمان بود قدكمانترشد شانه ام جای دوش طفلانت زیر رگبار خیزران ها سوخت جرم زنجیر ها که جا وا کرد پوست تا مغز استخوانها سوخت مادرم،خوب شد ندیدی تو شمر به روی سینه اش جا شد وقت غارت كه شد خودم ديدم سر یک پیرهن چه دعوا شد ⏹ *آدرس کانال مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ای مدینه سوی تو با دیدۀ تر آمدم با برادر رفته بودم، بی برادر آمدم ای مدینه دربرویم وامکن راهم مده چون که بی امید جان خود براین درآمدم ای مدینه تاکه گویم شرح حال خویش را همچو مادر برسر قبر پیمبرآمدم ای مدینه همره یک کاروان رنج وملال سوی تو با کودکان ناز پرور آمدم ای مدینه سوختم از آتش داغ حسین چون پرستویی مهاجر گرکه بی پرآمدم کاخ استبداد را با خطبه ام آتش زدم دشمنان را ناتوان دیدم ، توانگر آمدم وقت رفتن قاسم وعباس واکبر داشتم بی علی اکبرو عباس واکبر آمدم دیده ام خونین بدن گلهای باغ عشق را ازکنار گلشنی در خون شناور آمدم یوسف آل علی را دشمنان کشتند ومن همره پیراهنش با دیدۀ تر آمدم گرکه ریزم برسر خود خاک غم،عیبم مکن کزکنار پیکری صد چاک وبی سر آمدم گرکه نشناسد مرا عبدالله جعفر بگو زینبم من کز سفر با دیدۀ تر آمدم با «وفایی»کزخودم دادم نشان، ازاین دیار اشک ریزان رفتم و،با دیدۀ تر آمدم ⏹ *آدرس کانال مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ زينب آئينه ي جلال خداست چشمه ي جاري كمال خداست ردّ پايش مسير عاشوراست خطبه هايش سفير عاشوراست مثل كوهِ وقار برگشته وه چه با افتخار بر گشته غصّه و ماتم دلش پيداست رنگ مشكي محملش پيداست پشت دروازه خواهري آمد خواهر بي برادري آمد خواهري كه تنش كبود شده رنگ پيراهنش كبود شده نيمه جاني كه كاروان آورد با خودش چند نيمه جان آورد كارواني كه شير خواره نداشت گوش هايي كه گوشواره نداشت گر چه خورشيد عالمين شده چند ماهي ست بي حسين شده چند ماه است ديده اش ابري ست بر سرش سايه ي برادر نيست آسمان بود و غم اسيرش كرد خاطرات رقيه پيرش كرد رنگ مويش اگر سپيده شده بارها بارها كشيده شده بهر اُمّ البنين خبر آورد از ابالفضل يك سپر آورد از حسينش فقط كفن آورد چند تا تكّه پيرهن آورد ⏹ *آدرس کانال مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آمدم از سفر، مدینه سلام خسته و خون جگر مدینه سلام با شکوه و جلال رفتم من دیده ای با چه حال رفتم من وقت رفتن غرورِ من دیدی آن شکوهِ عبورِ من دیدی محملم پرده داشت یادت هست؟ جای دستی نداشت یادت هست ثروت عالمین بود مرا دلبری چون حسین بود مرا دستِ عباس پرده دارم بود علی اکبرم کنارم بود هر زنی یک نفر مُلازم داشت نجمه مه پاره ای چو قاسم داشت کاروان آیه های کوثر داشت روی دامان رباب اصغر داشت حال بنگر غریب و سرگشته کاروان را چنین که برگشته با غمِ عالمین آمده ام کن نظر بی حسین آمده ام ای مدینه خمیده برگشتم زار و محنت کشیده بر گشتم با رسولِ خدا سخن دارم بر سرِ دست پیرهن دارم دل من شاکی است یا جدّاه چادرم خاکی است یا جدّاه سو ندارد ز گریه چشمانم پینه بسته ببین به دستانم خاطرت هست ناله ها کردم دست در سر تو را صدا کردم از حرم سویِ او دویدم من هر چه نادیدنیست دیدم من من غروبی پر از بلا دیدم شاه را زیر دست و پا دیدم آن چه را کس ندیده من دیدم صحنۀ دست و پا زدن دیدم خنجری کُند و حنجری دیدم تَه گودال پیکری دیدم آه جَدّاه امان ز صوتِ حزین جملۀ آخرم به اُمّ بنین پسرت تکیه گاه زینب بود مرد بود و سپاه زینب بود پسر تو ز زین اسب افتاد ضربه هایِ عمود کار دستش داد او زمین خورده و بلند نشد سرِ او روی نیزه بند نشد ⏹ *آدرس کانال مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ عمر سفر آمد به سر مدینه داغ دلم شد تازه تر مدینه فریاد زن اعلام کن خبر ده برگشته زینب از سفر مدینه از کربلا و شام و کوفه سوغات آورده ام خون جگر مدینه هم داده ام از دست شش برادر هم دیده ام داغ پسر مدینه از کاروان بی حسین و عباس ام البنین را کن خبر مدینه گردیده جسم یوسف پیمبر از قلب زینب پاره تر مدینه پیراهن او را بگیر از من بر مادرم زهرا ببر مدینه بر یوسف زهرا ز سوز سینه قرآن بخوان، قرآن بخوان مدینه جان مرا لب تشنه سر بریدند هجده عزیزم را به خون کشیدند هم پیکرش را پاره پاره کردند هم سینه اش را از سنان دریدند گه دور خیمه گه به دور مقتل با کعب نی دنبال ما دویدند با کام خشک از هیجده عزیزم بین دو نهر آب سر بریدند از کربلا تا شام لحظه لحظه رأس حسینم را به نیزه دیدند اعضای او گردیده سوره سوره آیات قرآن از لبش شنیدند حالا که آمد این سفر به پایان اکنون که از ره کاروان رسیدند بر یوسف زهرا ز سوز سینه قرآن بخوان، قرآن بخوان مدینه دادم ز کف گل های پرپرم را عبدالله و عباس و اکبرم را راهم مده راهم مده که با خود نآورده ام گل های پرپرم را دیدم به روی شانة ذبیحم با کام عطشان ذبح اصغرم را تا سر بریدند از تن حسینم دیدم لب گودال مادرم را وقتی سکینه تازیانه می خورد کردم صدا جد مطهرم را دردا که با پیشانی شکسته دیدم به نی رأس برادرم را تا بر حسین خود کنم تأسی بر چوبة محمل زدم سرم را یک روزه یک باغ گلم خزان شد از دست دادم یار و یاورم را بر یوسف زهرا ز سوز سینه قرآن بخوان، قرآن بخوان مدینه عریانِ تن در خون شناورش بود پیراهنش گیسوی دخترش بود آبی که زخمش را به قتلگه شست در آن یم خون اشک مادرش بود وقتی که جسمش را به بر گرفتم لب های من بر زخم حنجرش بود یک سوی او نعش علی اکبر یک سوی او دست برادرش بود من زائر جسمش کنار گودال زهرا به کوفه زائر سرش بود پیشانی اش را جای سنگ دشمن نقش سم اسبان به پیکرش بود با من بنال از داغ آن شهیدی کز نوک نی چشمش به خواهرش بود از نیزه و شمشیر و تیر و خنجر بر زخم دیگر زخم دیگرش بود بر یوسف زهرا ز سوز سینه قرآن بخوان، قرآن بخوان مدینه ⏹ *آدرس کانال مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ سوی دروازه های شهر نبی کاروانی زدور می آید کاروانی که از میانه ی آن عطر عشق و حضور می آید زودتر زانکه قافله برسد قاصدی آمده ز جانبشان قاصدی که سیاه پوشیده مو پریشان و دیده اش گریان در میان مدینه با ناله میدود داد میزند: مردم "پور شیر خدای را کشتند عوض چند کیسه ی گندم همه از خانه ها برون آیید حاجی داغ دیده آمده است دختر سید زنان جهان قدو بالا خمیده آمده است بین پس کوچه های شهر آنروز کودکی ناله ی بشیر شنید ناخود آگاه سوی دروازه با قدمهای کوچکش بدوید این پسر کیست کانچنین رویش زده بر روی دست کوکب و ماه یک نفر گفت هاشمی باشد؟ نوه ی حیدر است عبیدالله آن یکی گفت : این گل زیبا آخرین کودک ابالفضل است مونس غصه های ام بنین پسر کوچک اباالفضل است دیگری گفت :چهره ی عباس از کمان دو ابرویش پیداست پنج سالش نگشته گرچه هنوز قدرت او به بازویش پیداست قافله آمد و عبیدالله در هیاهوی شیون و فریاد دید آید بسوی او یک مرد او که باشد؟ پسرعمو سجاد عمه زینب زدور شیون کرد شهر را غرق شور وآتش کرد ام کلثوم از نفس افتاد یاد زیبایی علمکش کرد سیدالساجدین به اشک روان شعر ذبح عظیم می خواند طفل عباس را نموده بغل او "فا ما الیتیم" می خواند* گاه بوسد لبان زیبایش گاه بوسه زند به بازویش اشک میریزد و به حال غریب میبرد دست بین گیسویش ناگهان شهر از نفس افتاد بغض شهر مدینه شد سنگین زینب از ناقه خویش را انداخت چونکه از ره رسید ام بنین مادر ساقی و خدای ادب دستهای عقیله را بوسید با دو چشمی ز اشک آکنده پرسشی را ز زینبش پرسید گفت: بی بی تصدق سرتان مجلس آرای عالمینم کو ذوالجناحش چرا هویدا نیست زینب من بگو حسینم کو زینبم گیسوی سیاه شما از چه رو اینچنین سپید شده ازچه رو روی دستهای شما تاول و جای بند غنچه زده؟ ناله زد دختر امیر عرب گشت افلاک جمله مدهوشش گفت ام البنین مپرس مپرس رفت در جان پناه آغوشش سر پاک برادر من را از بدن از قفا جدا کردند حجت الله را به دشت بلا کوفیان خارجی صدا کردند درمیان دو نهر آب روان گشت یک طفل شیرخواره شهید پیش چشمان بیقرار رباب دست و پا زد ز گاهواره پرید دعبل خسته دل دگر بس کن قلب عالم ز شعر تو خون شد دیده ی عرشیان از این مطلب به خدا هم چو رود جیحون شد ⏹ *آدرس کانال مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ مـن حامــل ســلام سـران بریـده‌ام مادر! سؤال کن که بگویم چه دیده‌ام داغ حسین تو کمرم را شکسته است تیر شکسته یا کـه کمـان خمیده‌ام؟ جانم به لب رسیده در این ره هزاربار تـا در کنـار تـربت جــدم رسیـده‌ام جز آب تیغ و نیزه و شمشیر کوفیان آبـی نداده‌انـد بــه گل‌هـای چیده‌ام بار غمی کز آن کمر آسمان شکست من با قد خمیده بـه دوشم کشیده‌ام از لحظه‌ای که چشم به دنیا گشوده‌ام نـاز غم حسیـن بـه جانـم خریـده‌ام مـن داغــدار فاطمـۀ چــار‌سالــه‌ام سوغات، گشتـه پیرهن آن شهیده‌ام در زخم‌هـای آبله گم‌گشتـه پای من از بس بـه روی خار مغیلان دویده‌ام هم گریه بر حسین تو کردم قدم‌قدم هم لحظه‌لحظه خنـدۀ دشمن شنیده‌ام در قتلگه چو کـوه، مقـاوم بُـدم، ولی در مجلس یزیـد، گریبــان دریـده‌ام «میثم» به سوز سینه از آن سوخته که من آتــش درون سینــۀ او آفــریــده‌ام ⏹ *آدرس کانال مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
غمِ دلِ اُمّ بنینه غمت روضه ی بازه چهره ی درهمت خیلی عوض شدی عزیز دلم منو حلال کن اگه نشناختمت اشک غریبی توی چشمام نشست مثل سر تو پشت من هم شکست زینبِ من بیا بگو دروغه این که میگن حرمله دستاتو بست حقیقته انگاری خواب نبودم ناراحتم پیش رباب نبودم بدجوری آبرو ریزی کرده شمر کاشکی من از بنی کلاب نبودم آسمونم رو بی قمر كی ديده پروانه ی بدون پر كی ديده ام بنين بهم نگی حق داری ام بنين بی پسر كی ديده سربریدن امید و احساسمو تبر زدن ساقه های یاسمو خواستی چهارتا قبر اگه بسازی کوچیک درس کن واسه عباسمو رفت و دل اهل حرم خالی شد دست امیر لشگرم خالی شد یه جور زدن با تیر به چشم نازش کاسه ی چشم پسرم خالی شد توو علقمه راهشو بند آوردن چی به روز قد بلند آوردن گریه م از اینه توی بزم شراب سرش رو با بگو بخند آوردن سراغشو از این و اون میگیرم جونی ندارم ولی جون میگیرم حالا که مادر نداره حسینم خودم میام براش زبون میگیرم بهم بگو كه نور عينم كجاست بگو غريب عالمينم كجاست جمعيت كاروونت كم شده فقط بگو، بگو حسينم كجاست روزی که رفت فکر اجل نکردم پیشش به دلشورم محل نکردم نخواستم حس کنه که بی مادره عباسمو اگه بغل نکردم گفتی تموم دشتو دشمن گرفت تک تک بچه هامو از من گرفت زینب من بگو آخر کی اومد؟! سر حسینمو به دامن گرفت عزیزم از روزیکه راه دور رفت شادی دیگه از این دل صبور رفت نمیتونم باور کنم هنوزم سر حسینم میون تنور رفت مردمِ شهر سر به سرم نذارید زخم زبون رو جیگرم نذارید گریه ی من فقط برا حسینه گریه مو پای پسرم نذارید غمَم ربابه که به غم اسیره طفل خیالیشو رو دست میگیره شبا هی از خواب میپره هی میگه آبش بدید ، آبش ندید ، میمیره رباب نميشه با غم تو سر كرد بدون گريه شبارو سحر كرد درد منو درد تو مثل همه حرمله دوتامونو بى پسر كرد شعر از گروه " " *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ عمر سفر آمد به سر مدینه داغ دلم شد تازه تر مدینه فریاد زن اعلام کن خبر ده برگشته زینب از سفر مدینه از کربلا و شام و کوفه سوغات آورده ام خون جگر مدینه هم داده ام از دست شش برادر هم دیده ام داغ پسر مدینه از کاروان بی حسین و عباس ام البنین را کن خبر مدینه گردیده جسم یوسف پیمبر از قلب زینب پاره تر مدینه پیراهن او را بگیر از من بر مادرم زهرا ببر مدینه بر یوسف زهرا ز سوز سینه قرآن بخوان، قرآن بخوان مدینه جان مرا لب تشنه سر بریدند هجده عزیزم را به خون کشیدند هم پیکرش را پاره پاره کردند هم سینه اش را از سنان دریدند گه دور خیمه گه به دور مقتل با کعب نی دنبال ما دویدند با کام خشک از هیجده عزیزم بین دو نهر آب سر بریدند از کربلا تا شام لحظه لحظه رأس حسینم را به نیزه دیدند اعضای او گردیده سوره سوره آیات قرآن از لبش شنیدند حالا که آمد این سفر به پایان اکنون که از ره کاروان رسیدند بر یوسف زهرا ز سوز سینه قرآن بخوان، قرآن بخوان مدینه دادم ز کف گل های پرپرم را عبدالله و عباس و اکبرم را راهم مده راهم مده که با خود نآورده ام گل های پرپرم را دیدم به روی شانة ذبیحم با کام عطشان ذبح اصغرم را تا سر بریدند از تن حسینم دیدم لب گودال مادرم را وقتی سکینه تازیانه می خورد کردم صدا جد مطهرم را دردا که با پیشانی شکسته دیدم به نی رأس برادرم را تا بر حسین خود کنم تأسی بر چوبة محمل زدم سرم را یک روزه یک باغ گلم خزان شد از دست دادم یار و یاورم را بر یوسف زهرا ز سوز سینه قرآن بخوان، قرآن بخوان مدینه عریانِ تن در خون شناورش بود پیراهنش گیسوی دخترش بود آبی که زخمش را به قتلگه شست در آن یم خون اشک مادرش بود وقتی که جسمش را به بر گرفتم لب های من بر زخم حنجرش بود یک سوی او نعش علی اکبر یک سوی او دست برادرش بود من زائر جسمش کنار گودال زهرا به کوفه زائر سرش بود پیشانی اش را جای سنگ دشمن نقش سم اسبان به پیکرش بود با من بنال از داغ آن شهیدی کز نوک نی چشمش به خواهرش بود از نیزه و شمشیر و تیر و خنجر بر زخم دیگر زخم دیگرش بود بر یوسف زهرا ز سوز سینه قرآن بخوان، قرآن بخوان مدینه *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ای مدینه سوی تو با دیدۀ تر آمدم با برادر رفته بودم، بی برادر آمدم ای مدینه دربرویم وامکن راهم مده چون که بی امید جان خود براین درآمدم ای مدینه تاکه گویم شرح حال خویش را همچو مادر برسر قبر پیمبرآمدم ای مدینه همره یک کاروان رنج وملال سوی تو با کودکان ناز پرور آمدم ای مدینه سوختم از آتش داغ حسین چون پرستویی مهاجر گرکه بی پرآمدم کاخ استبداد را با خطبه ام آتش زدم دشمنان را ناتوان دیدم ، توانگر آمدم وقت رفتن قاسم وعباس واکبر داشتم بی علی اکبرو عباس واکبر آمدم دیده ام خونین بدن گلهای باغ عشق را ازکنار گلشنی در خون شناور آمدم یوسف آل علی را دشمنان کشتند ومن همره پیراهنش با دیدۀ تر آمدم گرکه ریزم برسر خود خاک غم،عیبم مکن کزکنار پیکری صد چاک وبی سر آمدم گرکه نشناسد مرا عبدالله جعفر بگو زینبم من کز سفر با دیدۀ تر آمدم با «وفایی»کزخودم دادم نشان، ازاین دیار اشک ریزان رفتم و،با دیدۀ تر آمدم *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ مـن حامــل ســلام سـران بریـده‌ام مادر! سؤال کن که بگویم چه دیده‌ام داغ حسین تو کمرم را شکسته است تیر شکسته یا کـه کمـان خمیده‌ام؟ جانم به لب رسیده در این ره هزاربار تـا در کنـار تـربت جــدم رسیـده‌ام جز آب تیغ و نیزه و شمشیر کوفیان آبـی نداده‌انـد بــه گل‌هـای چیده‌ام بار غمی کز آن کمر آسمان شکست من با قد خمیده بـه دوشم کشیده‌ام از لحظه‌ای که چشم به دنیا گشوده‌ام نـاز غم حسیـن بـه جانـم خریـده‌ام مـن داغــدار فاطمـۀ چــار‌سالــه‌ام سوغات، گشتـه پیرهن آن شهیده‌ام در زخم‌هـای آبله گم‌گشتـه پای من از بس بـه روی خار مغیلان دویده‌ام هم گریه بر حسین تو کردم قدم‌قدم هم لحظه‌لحظه خنـدۀ دشمن شنیده‌ام در قتلگه چو کـوه، مقـاوم بُـدم، ولی در مجلس یزیـد، گریبــان دریـده‌ام «میثم» به سوز سینه از آن سوخته که من آتــش درون سینــۀ او آفــریــده‌ام *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آمدم از سفر، مدینه سلام خسته و خون جگر مدینه سلام با شکوه و جلال رفتم من دیده ای با چه حال رفتم من وقت رفتن غرورِ من دیدی آن شکوهِ عبورِ من دیدی محملم پرده داشت یادت هست؟ جای دستی نداشت یادت هست ثروت عالمین بود مرا دلبری چون حسین بود مرا دستِ عباس پرده دارم بود علی اکبرم کنارم بود هر زنی یک نفر مُلازم داشت نجمه مه پاره ای چو قاسم داشت کاروان آیه های کوثر داشت روی دامان رباب اصغر داشت حال بنگر غریب و سرگشته کاروان را چنین که برگشته با غمِ عالمین آمده ام کن نظر بی حسین آمده ام ای مدینه خمیده برگشتم زار و محنت کشیده بر گشتم با رسولِ خدا سخن دارم بر سرِ دست پیرهن دارم دل من شاکی است یا جدّاه چادرم خاکی است یا جدّاه سو ندارد ز گریه چشمانم پینه بسته ببین به دستانم خاطرت هست ناله ها کردم دست در سر تو را صدا کردم از حرم سویِ او دویدم من هر چه نادیدنیست دیدم من من غروبی پر از بلا دیدم شاه را زیر دست و پا دیدم آن چه را کس ندیده من دیدم صحنۀ دست و پا زدن دیدم خنجری کُند و حنجری دیدم تَه گودال پیکری دیدم آه جَدّاه امان ز صوتِ حزین جملۀ آخرم به اُمّ بنین پسرت تکیه گاه زینب بود مرد بود و سپاه زینب بود پسر تو ز زین اسب افتاد ضربه هایِ عمود کار دستش داد او زمین خورده و بلند نشد سرِ او روی نیزه بند نشد *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
بسم ‌الله الرحمن الرحیم به آغوش مدینه عاقبت مادر رسیدم من اگر چه قد کمان و مو سپیدم،روسفیدم من تو میدانی چه آمد بر سرم، ای مادر خسته هر آنچه از مدینه تا مدینه بود، دیدم من مپرس از من، چرا پس کاروانت بی حسین آمد که دیدم ذبح اعظم را به گودال و خمیدم من چه اوضاعی، چه احوالی، چه طوفانی، چه گودالی غباری آمد و دیگر حسینم را ندیدم من خدا میخواست او را کشته، من را دربدر بیند به امر حق بلا و داغ را بر جان خریدم من دمی که اسب بی صاحب به خیمه غرقِ خون آمد ز خود بیخود شدم مادر، گریبان می دریدم من چه گویم مادر مظلومه، بهتر که ندیدی تو چه جوری از حرم تا قتلگه را میدویدم من دو دستم را که زیر نعش او بُردم، به او گفتم: نه از حق نا امیدم من، نه از تو دل بریدم من به او گفتم برادر جان؛ صبوری میکنم اما دعایم کن، که خود راه اسارت برگزیدم من منم اُم المصائب دخترِ اُم اَبیهایم چهل منزل همه بارِ ولایت را کشیدم من قسم بر آن مصیبتهای سنگینِ تو در کوچه مصیباتِ تو را، از شام تا کوفه چشیدم من به ناموسِ علی هم شام، هم کوفه، جسارت شد جواب یاحسینم، حرفهای بَد شنیدم من مکرر معجر پاره، مکرر گوش و گوشواره مکرر چادر خاکی، خود از نزدیک دیدم من چگویم یا رسول الله، شرم از درد دل دارم از آن چشمانِ هیزی که هزاران خار چیدم من در آن مجلس که بیگانه یتیمت را کنیرك خواند فقط با حربة نفرین، نفسهایش بریدم من قسم بر پرچم عباس، فاتح آمدم مادر قسم بر چادر خاکی علمدار رشیدم من بنام نامیِ حیدر سخن آغاز چون کردم سپاهِ کوفه را با خطبه ام از هم دریدم من دوباره بعد دهها سال شد نام علی زنده پیام کربلا دادم، سفیر هر شهیدم من خرابه رفتم اما دینِ حق آباد شد تا حشر به این فتح و ظفر با دختری کوچک رسیدم من ز کلُ یومٍ عاشورا هزاران اربعین خیزد و دشمن نا امید اما ز دل غرق امیدم من *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
غمِ دلِ اُمّ بنینه غمت روضه ی بازه چهره ی درهمت خیلی عوض شدی عزیز دلم منو حلال کن اگه نشناختمت اشک غریبی توی چشمام نشست مثل سر تو پشت من هم شکست زینبِ من بیا بگو دروغه این که میگن حرمله دستاتو بست حقیقته انگاری خواب نبودم ناراحتم پیش رباب نبودم بدجوری آبرو ریزی کرده شمر کاشکی من از بنی کلاب نبودم آسمونم رو بی قمر كی ديده پروانه ی بدون پر كی ديده ام بنين بهم نگی حق داری ام بنين بی پسر كی ديده سربریدن امید و احساسمو تبر زدن ساقه های یاسمو خواستی چهارتا قبر اگه بسازی کوچیک دُرس کن واسه عباسمو رفت و دل اهل حرم خالی شد دست امیر لشگرم خالی شد یه جور زدن با تیر به چشم نازش کاسه ی چشم پسرم...... توو علقمه راهشو بند آوردن چی به روز قد بلند آوردن گریه‌م از اینه توی بزم شراب سرش رو با بگو بخند آوردن سراغشو از این و اون می‌گیرم جونی ندارم ولی جون می‌گیرم حالا که مادر نداره حسینم خودم میام براش زبون می‌گیرم بهم بگو كه نور عينم كجاست بگو غريب عالمينم كجاست جمعيت كاروونت كم شده فقط بگو، بگو حسينم كجاست روزی که رفت فکر اجل نکردم پیشش به دلشورم محل نکردم نخواستم حس کنه که بی مادره عباسمو اگه بغل نکردم گفتی تموم دشتو دشمن گرفت تک تک بچه هامو از من گرفت زینب من بگو آخر کی اومد؟! سر حسینمو به دامن گرفت عزیزم از روزیکه راه دور رفت شادی دیگه از این دل صبور رفت نمیتونم باور کنم هنوزم سر حسینم میون تنور رفت مردمِ شهر سر به سرم نذارید زخم زبون رو جیگرم نذارید گریه‌ی من فقط برا حسینه گریه‌مو پای پسرم نذارید غمَم ربابه که به غم اسیره طفل خیالیشو رو دست می‌گیره شبا هی از خواب می‌پره هی میگه آبش بدید ، آبش ندید ، می‌میره رباب نميشه با غم تو سر كرد بدون گريه شبارو سحر كرد درد منو درد تو مثل همه حرمله دوتامونو بى پسر كرد سروده گروه شعری  " " مقدمتان را به این کانال چندهزارنفری ■خوب ■پرمحتوا ■وارزشمندگرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗    https://zil.ink/maddahanesf ╚═══💫💎═╝ ╭┅─────┅╮ 🌺 hشما هم مبلغ این کانال خوب باشید ╰┅─────┅╯ 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
غمِ دلِ اُمِّ بنینه غمت روضه‌ی بازه چهره‌ی درهمت خیلی عوض شدی عزیز دلم منو حلال کن اگه نشناختمت اشک غریبی توی چشمام نشست مثل سر تو پشت من هم شکست زینبِ من بیا بگو دروغه این که میگن حرمله دستاتو بست حقیقته! انگاری خواب نبودم ناراحتم پیش رباب نبودم بدجوری آبرو ریزی کرده شمر کاشکی من از بنی کلاب نبودم آسمونم رو بی قمر كی ديده پروانه‌ی بدون پَر كی ديده "ام بنين" بهم نگی حق داری ام بنينِ بی پسر كی ديده سربریدن امید و احساسمو تبر زدن ساقه‌های یاسمو خواستی چهارتا قبر اگه بسازی کوچیک دُرس کن واسه عباسمو * * بهم بگو كه نور عينم كجاست بگو غريب عالمينم كجاست جمعيت كاروونت كم شده فقط بگو، بگو حسينم كجاست گفتی تموم دشتو دشمن گرفت تک تک بچه‌هامو از من گرفت زینب من بگو آخر کی اومد، سر حسینمو به دامن گرفت؟! عزیزم از روزیکه راه دور رفت شادی دیگه از این دل صبور رفت نمیتونم باور کنم هنوزم سر حسینم میون تنور رفت مردمِ شهر! سر به سرم نذارید زخم زبون رو جیگرم نذارید گریه‌ی من فقط برا حسینه گریه‌مو پای پسرم نذارید غمَم ربابه که به غم اسیره طفل خیالیشو رو دست می‌گیره شبا هی از خواب می‌پره هی میگه آبش بدید، آبش ندید، می‌میره رباب! نميشه با غم تو سر كرد بدون گريه شبارو سحر كرد دردِ منو دردِ تو مثل همه حرمله دوتامونو بى پسر كرد ✍سروده گروه 🔻کانال16هزارنفری متفاوت ✅ باحضور ✅ مداحان موفق استانی وکشوری وفعالان فرهنگی 🟩⬜🟥 ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
🏴حضرت ام کلثوم (س) در حالى که همراه کاروان کربلا عازم شهر مدینه گردید، می‌گریست و این اشعار را می‌خواند: مدینةِ جدِّنا لا تَقبَلینا فَبِالحَسَراتِ وَ الاَحزانِ جینا ▪️اى مدینه‌‌ی جد ما! نپذیر ما را، که ما با حسرت و اندوه‌ها بازگشتیم الا فَاخبِر رَسُولَ اللهِ عَنّا بِانّا قَد فُجِعنا فی اَبینا ▪️ای مدینه! از جانب ما به رسول خدا خبر بده، که ما در مصیبت فقدان پدرمان، دردمند و اندوهبار شدیم خَرجنا مِنکَ بالاَهلینَ جمعا رَجعنا لا رِجالَ وَ لا بَنینا ▪️از تو با همه خویشان بیرون رفته، و چون بازگشتیم نه مردان و نه کودکانى با ماست و کُنّا فِی الخُروجِ بِجَمعِ شَملٍ رَجَعنا حاسِرینَ مُسلِبینا ▪️در هنگام خروج جمع ما کامل بود و اکنون در بازگشت برهنه و غارت شده‌ایم و کُنّا فى اَمانِ اللهِ جَهرا رَجَعنا بِالقَطیعَةِ خائِفینا ▪️در ظاهر در امان خدا بودیم و اکنون که بازگشتیم هنوز بر ستم ظالمان و بریدن پیمانشان بیمناک هستیم و مَولانَا الحُسَینُ لَنا اَنیسٌ رَجَعنا و الحُسَینُ بِهِ رَهینا ▪️انیس ما مولایمان حسین بود، و چون آمدیم حسین را در کربلا گرو گذاردیم فَنَحنُ الضّائعاتُ بِلا کَفیلٍ و نَحنُ النّائِحاتُ عَلى اَخینا ▪️مائیم که سرگردان و بدون کفیل شدیم، مائیم که بر برادر خود نوحه کردیم و نَحنُ السّائراتُ عَلَى المَطایا نَشالُ عَلَى الجَمالِ المُبغِضینا؟ ▪️و مائیم که بر شتران حمل شدیم، و ما را بر شتران درشت‌خوى سوار کردند و نَحنُ بَناتُ یس و طه و نَحنُ الباکیاتُ عَلى اَبینا ▪️ما دختران یاسین و طاهائیم، و مائیم که در سوگ پدر خود گریستیم وَ نَحنُ الطّاهِراتُ بِلا خِفاء و نَحنُ المُخلِصونَ المُصطَفونا ▪️پاکان بدون خفاء مائیم، و مخلصان و برگزیدگان مائیم و نحنُ الصّابراتُ عَلَى البلایا و نحنُ الصّادقون النّاصِحُونا ▪️ما بردباران بر بلا هستیم، و ما راستگویان ناصحیم الا یا جَدِّنا بَلَغتَ عِدانا مُناها وَ اشتَفىِ الاعداءُ فینا ▪️اى جد ما! دشمنان ما به آرزویشان رسیدند، و تشفى یافتند به سبب قتل ما لَقَد هَتکُوا النّساءَ و حَمَّلُوها عَلى الاَقتابِ قَهراً اَجمَعِینا ▪️حرمت زنان را هتک نمودند و تمام آنها را به اجبار بر جحاز بی روپوش شتران حمل کردند 📚 الدمعة الساکبه 📚 نفس المهموم 📚 سوگنامه آل محمد(ص) 🔻مقدمتان رابه این کانال16هزارنفری 🟩⬜🟥اما متفاوت وعالی گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ ╭┅───────────┅╮ 🕌 http://eitaa.com/maddahanesf ╰┅───────────┅╯