eitaa logo
کانون مداحان
26.3هزار دنبال‌کننده
20.6هزار عکس
20.5هزار ویدیو
190 فایل
کانون مداحان استان مرکز آموزش عمومی ، تخصصی و سطح عالی مداحی. خیریه فرهنگی ذاکرین امام حسین (ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام(بخوانیدوارسال کنید): 1️⃣ بند اول هميشه دردو دلامو ، گفتم با باب الحوائج وقت گرفتاري توو خلوت ، گفتم يا باب الحوائج باب الحوائج ... با دست بسته ... دستگير عالمي دلت شكسته ... ولي توو زندون ... مثه كوه محكمي باب الحوائج... باب الحوائج دستمو بگير جان پسرت امام رضا از توو كاظمين مارو برسون تا كربلا 2️⃣ بند دوم فداي غربتت آقا ، قلبت از زمونه خونه يه عمرِ گوشه ي زندون ، از حال تو كي ميدونه ...؟ با تنِ بي جون ... توو غل و زنجير ... با هر بهونه اي يه جوري ميزد ... ناله زدي با ... هر تازيونه اي برات بميرم ... برات بميرم روي خاكي و ياد مادرت توو كوچه ها روضه ي عطش ، خوندي تو براي كربلا ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): بازو،کمر،سر ،هرکجایم ضربه دیده بدتر زهرجا ساقِ پایم ضربه دیده جا باز کرده حلقه ها زیرِ گلویم با هر تکان ،راهِ صدایم ضربه دیده با پا مرا روی زمین مالید و رد شد چون چادر خاکی عبایم ضربه دیده در جایِ گودی مثل جدم گیر کردم باضربِ سنگین دنده هایم ضربه دیده سر بسته گویم بی ادب حرف بدی زد شخصیت درد آشنایم ضربه دیده با پا زدو واشد ترک های لبانم ارثیة کرب وبلایم ضربه دیده بر رویِ تخته پاره یادِ بوریایم از بسکه اعضایِ جدایم ضربه دیده در پیش زینب ار قفا سررا بریدند پیراهنش را از تنش بیرون کشیدند ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): گوشه ی زندان درغل وزنجیر ناله ها می زد ازشرارزهر او غریبانه دست وپا می زد شده بسته بال وپرش.پاره پاره شد جگرش غذای هرشب او سیلی رویش چوفاطمه شد نیلی خلصنی یارب زیرشلاق سندی شاهک جان او برلب گریه می کرده بر اسیری و غربت زینب دیگه افتاده زنفس.بال وپر زد کنج قفس تنش ضعیف وخسته گشته زغم دلش شکسته گشته خلصنی یارب دشمن از روی کینه ی بی حد داده آزارش ضربه ی سیلی تهمت ودشنام گشته افطارش گوشه ی زندان بلا.زیرلب میگه به خدا خلاصم ازغم دنیا کن تو همجواره با زهرا کن خلصنی یارب (بهار) ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): كنج زندان بلا تا كه ز پا افتادم ناخودآگاه فقط ياد رضا افتادم دشمنم كرد گمان تا كه ببندد دستم ديگر از مرحمت و جود و عطا افتادم آنقدر بزم مناجات مرا ريخت بهم با وجودى كه كليمم ز دعا افتادم وسط سجده چنان ضربه به پهلويم زد صورتم خورد زمين و ز نوا افتادم بعد از آنى كه ز سيلى دهنم پر خون شد مثل بانوى مدينه ز صدا افتادم بسكه پيچيده بهم ساق دو پايم، هربار خواستم تا كه بمانم سرِ پا افتادم تا كه سنگينى پا را به تنم حس كردم ياد گودال و شهِ كرببلا افتادم دست و پا مى زنم اما بخدا خوشحالم دخترم نيست ببيند كه كجا افتادم تا كه عمّامه كشيد از سرم آن پست يهود ياد معجركشى شام بلا افتادم جسر بغداد هم از غربت من مى گريد در مسير گذر شاه و گدا افتادم ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): كنج زندان بلا تا كه ز پا افتادم ناخودآگاه فقط ياد رضا افتادم دشمنم كرد گمان تا كه ببندد دستم ديگر از مرحمت و جود و عطا افتادم آنقدر بزم مناجات مرا ريخت بهم با وجودى كه كليمم ز دعا افتادم وسط سجده چنان ضربه به پهلويم زد صورتم خورد زمين و ز نوا افتادم بعد از آنى كه ز سيلى دهنم پر خون شد مثل بانوى مدينه ز صدا افتادم بسكه پيچيده بهم ساق دو پايم، هربار خواستم تا كه بمانم سرِ پا افتادم تا كه سنگينى پا را به تنم حس كردم ياد گودال و شهِ كرببلا افتادم دست و پا مى زنم اما بخدا خوشحالم دخترم نيست ببيند كه كجا افتادم تا كه عمّامه كشيد از سرم آن پست يهود ياد معجركشى شام بلا افتادم جسر بغداد هم از غربت من مى گريد در مسير گذر شاه و گدا افتادم ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): کیست این مرد که اوصاف پیمبر دارد از قدم تا به سرش هیبت حیدر دارد بی عصا آمده و حضرت موسی شده است ریشه در سلسله ی حضرت جعفر دارد بی سبب نیست اگر حاجت ما را داده به لبش زمزمه ی سوره ی کوثر دارد دلم از سوز غمش در تب و تاب افتاده دلم از سوز غمش داغ مکرّر دارد چند وقتی است که دنبال اجل می گردد کنج زندان بلا روضه ی مادر دارد چند وقتی است تنش سخت به هم ریخته است اینقَدَر زخم، روی پیکر لاغر دارد از روی تخته ی در، پیکر او بردارید چند تا خاطره ی سوخته از در دارد با عبا زود بپیچید به هم پایش را اینکه اینگونه تنش ریخته دختر دارد پیکرش از چه چُنین بین گذر افتاده یک نفر نیست تنش را ز زمین بر دارد لا اقل چند کفن بهر تنش آوردند دست کم روی تن سوخته اش سر دارد پسرش آمده بالای سرش اما باز روضه خوانِ دل من روضه ی اکبر دارد همه جا را تن صد چاک علی می بینم بس که در پیکر خود زخم ز خنجر دارد ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): افتادبر زمین و بجانش شررزدند باتازیانه برسرو روی و کمر زدند چون سینه هایشان زعلی بغض وکینه داشت تاگفت من ابالحسنم بیشتر زدند
سلام(بخوانیدوارسال کنید): در دل حبسم و حبس است به دل فريادم فرصتي نيست كه از سينه برآيد دادم سال‌ها مي‌گذرد رفته‌ام از ياد همه كاش مي‌كرد اجل گوشۀ زندان، يادم طاير عرش كجا، قعر سيه چال كجا؟ من كجا بودم و يا رب به كجا افتادم همه شب خُرم از آنم كه در اين گوشۀ حبس «هر دم آيد غمي از نو به مبارك بادم» زهر يكبار مرا كشت، خدا مي‌داند بارها سوختم و ساختم و جان دادم به اميدي كه رضا لحظه اي آيد به برم سال‌ها حلقه صفت چشم به در بنْهادم بال پرواز، شكسته است و پرم ريخته است چه نياز است كه صياد كند آزادم دل صياد بوَد سنگ و ندارد اثري گيرم از سينه برآيد به فلك فريادم منم آن لالۀ پرپر شدۀ دور از باغ كه چو گلبرگ خزان داد فلك بر بادم مرهم زخم تن خستۀ من گريه بوَد چشم «ميثم» مگر از اشك كند دلشادم شعر سوم دوست دارم تا به خاك دوست گذارم سرم را جان بكف گيريم نبينم غير روي دلبرم را دوست دارم در سيه چال بلا تنهاي تنها آنچنان گريم كه از خون پر كنم پشم ترم را دوست دارم قائل آيد ديدنم با تازيانه تا ببيند دوست نيلي جسم از جان بهترم را دوست دارم آنقدر صيّاد آزارم رساند تا برون آرند تنها از قفس مشت پرم را دوست دارم من كه گرد خود عزاداري ندارم اين دم آخر ببينم اشك چشم دخترم را دوست دارم تا رضا را همچو جان بگيرم افكنم بر ماه روي او نگاه آخرم را دوست دارم تا كه زندانبان زند سيلي برويم در نظر آرم رخ نيليّ زهرا مادرم را دوست دارم تا كه ياد پيكر عريان جدّم بر ندارد تا سه روز از خاك، شيعه، پيكرم را دوست دارم تا ز جدّ خود برم ميراث غربت وقت جا دادن به روي خاك بگذارم سرم را دوست دارم«ميثم» از دل گويد و از جان بسوزد تا بگيرم دست اين از پا فتاده، نوكرم را ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): پربسته بود و وقت پریدن توان نداشت مرغی که بال داشت ولی آسمان نداشت خو کرده بود با غم زندان خود ولی دیگر توان صبر در آن آشیان نداشت جز آه زخم‌های دهان ‌باز‌ کرده‌اش در چارچوب تنگ قفس هم‌زبان نداشت آنقدر زخمی غل و زنجیر بود که اندازه‌ی کشیدن یک آه، جان نداشت زیر لگد صداش به جایی نمی‌رسید زیر لگد شکست و توان فغان نداشت با تازیانه ساخت که دشنام نشنود دیگر ولی تحمل زخم زبان نداشت هرچند میزبان تنش تخته‌پاره شد هرچند روی پل بدنش سایبان نداشت دیگر تنش اسیر سم اسب‌ها نشد دیگر سرش به خانه‌ی نیزه مکان نداشت ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): چشم هایش همه را یاد خدا می انداخت لرزه بر جان و دل تک تک ما می انداخت پا برهنه همه بر بُشر شدن مشتاقيم نظری کاش که بر ما ، گذرا می انداخت دست بسته فقط او بود که شد دست به خیر سکّه نه ، ماه به کشکول گدا می انداخت طعنه گرچه به دلش زخم فراوان زده بود زَهر هم بر جگرش چنگ ، جدا می انداخت چشم خود بست ولی دختر او چشم به راه روی شانه پسرش شال عزا می انداخت او پر از درد شد امّا به خداوند او را روضه ی کوچه و گودال ز پا می انداخت ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): بر روی خاک بس که تنش را کشیده بود خونش به نقطه نقطه ی زندان چکیده بود عجل وفات و روضه ی مادر زیاد داشت موسی بن جعفر این دم آخر بریده بود جسمی که در هجوم بلا روز خوش ندید حالا به روی تخته چه خوش آرمیده بود جان داد بین غربت و حالا کفن به دست جمعی برای عرض ارادت رسیده بود هر کس برای دیدنش آمد نمی شناخت از بس شکسته پیکر و از بس خمیده صبرش گواه , عاقبتش را رقم نزد زخم عمیق و درد فراقی که دیده بود ‌او را شبیه جد غریبش زمین زده دشنام مادری که از اینها شنیده بود جسمش دگر ولی به بیابان رها نشد جای کفن نصیب تنش بوریا نشد دشمن تنش به معبر مرکب بدل نکرد معصومه رأس غرق به خونی بغل نکرد این هفتمین مصیبت و پیوست کربلاست این دل هر آنچه میکشد از دست کربلاست ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): فقط نه این که خمیده چنان هلال شدی شبیه فاطمه چون سایه و خیال شدی شبانه روز فقط مرگ را طلب کردی چه شد که این همه لب تشنه ی وصال شدی؟ چه حیف! تشنه ی دیدار دخترت ماندی دچارِ غربت این دوری و ملال شدی میان ظلمت زندان، به قلبِ بدکاره... هبوط کردی و خورشیدِ لم یزال شدی چقدر وقت نمازت تو را کتک زده اند چقدر مضحکه ی قومِ بدخصال شدی بگو به ساحتِ پاکِ علی ولی الله چه گفته مرد یهودی، مریض حال شدی؟ اگر غلط نکنم ساقتان شده مرضوض عجیب وقت پریدن شکسته بال شدی چه گفته اند مقاتل بگو زبانم لال اگر غلط نکنم زنده زنده چال شدی برای روضه ی جانسوزِ سیدالشهدا همیشه منتظرِ لحظه ای مجال شدی لبت همین که چنان چوب خشک می لرزید اسیرِ تشنگی شاه بی مثال شدی برای ذبحِ غریبانه، بین گودالش شبانه گریه کنش در سیاهچال شدی تنت اگرچه روی تخته پاره رفت اما کجا به زیر سم اسب پایمال شدی؟ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): باغل و زنجیر زانویش به سر نزدیک شد شانه هابادستها جور دگر نزدیک شد بین گودی گیر کرد وبالگدپشتش شکست حال اوقدری به جدش بیشتر نزدیک شد ناله عجل وفاتی عاقبت تاثیر کرد برلبش طوفانی از خون جگر نزدیک شد اشک ازچشم ملایک ریخت وقتی ناگهان یک تن مجروح روی تکه در نزدیک شد پیش چشمش آسمان افتاد بر روی زمین تابه جسم خونیِ بابا، پسر نزدیک شد ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): مؤلّف گويد: سيّد جليل على بن طاووس رضى اللّه عنه در كتاب «مصباح الزائر» در يكى از زيارت حضرت موسى بن جعفر عليهما السّلام اين صلوات بر حضرت را كه مشتمل بر شمّه اى از فضايل و مناقب و عبادات و مصائب آن جناب است نقل كرده: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَصِيِّ الْأَبْرَارِ وَ إِمَامِ الْأَخْيَارِ وَ عَيْبَةِ الْأَنْوَارِ وَ وَارِثِ السَّكِينَةِ وَ الْوَقَارِ وَ الْحِكَمِ وَ الْآثَارِ الَّذِي كَانَ يُحْيِي اللَّيْلَ بِالسَّهَرِ إِلَى السَّحَرِ بِمُوَاصَلَةِ الاسْتِغْفَارِ حَلِيفِ السَّجْدَةِ الطَّوِيلَةِ وَ الدُّمُوعِ الْغَزِيرَةِ وَ الْمُنَاجَاةِ الْكَثِيرَةِ وَ الضَّرَاعَاتِ الْمُتَّصِلَةِ وَ مَقَرِّ النُّهَى وَ الْعَدْلِ وَ الْخَيْرِ وَ الْفَضْلِ وَ النَّدَى وَ الْبَذْلِ وَ مَأْلَفِ الْبَلْوَى وَ الصَّبْرِ وَ الْمُضْطَهَدِ بِالظُّلْمِ وَ الْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ وَ الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَيْهَا بِذُلِّ الاسْتِخْفَافِ وَ الْوَارِدِ عَلَى جَدِّهِ الْمُصْطَفَى وَ أَبِيهِ الْمُرْتَضَى وَ أُمِّهِ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ، بِإِرْثٍ مَغْصُوبٍ وَ وِلاءٍ مَسْلُوبٍ وَ أَمْرٍ مَغْلُوبٍ وَ دَمٍ مَطْلُوبٍ وَ سَمٍّ مَشْرُوبٍ اللَّهُمَّ وَ كَمَا صَبَرَ عَلَى غَلِيظِ الْمِحَنِ وَ تَجَرَّعَ غُصَصَ الْكُرَبِ وَ اسْتَسْلَمَ لِرِضَاكَ وَ أَخْلَصَ الطَّاعَةَ لَكَ وَ مَحَضَ الْخُشُوعَ وَ اسْتَشْعَرَ الْخُضُوعَ وَ عَادَى الْبِدْعَةَ وَ أَهْلَهَا وَ لَمْ يَلْحَقْهُ فِي شَيْ ءٍ مِنْ أَوَامِرِكَ وَ نَوَاهِيكَ لَوْمَةُ لائِمٍ صَلِّ عَلَيْهِ صَلاةً نَامِيَةً مُنِيفَةً زَاكِيَةً تُوجِبُ لَهُ بِهَا شَفَاعَةَ أُمَمٍ مِنْ خَلْقِكَ وَ قُرُونٍ مِنْ بَرَايَاكَ وَ بَلِّغْهُ عَنَّا تَحِيَّةً وَ سَلاماً وَ آتِنَا مِنْ لَدُنْكَ فِي مُوَالاتِهِ فَضْلاً وَ إِحْسَاناً وَ مَغْفِرَةً وَ رِضْوَاناً إِنَّكَ ذُو الْفَضْلِ الْعَمِيمِ وَ التَّجَاوُزِ الْعَظِيمِ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ. ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): شب تا سحر از عشق خدا می‌سوزی ای شمع! چقدر بی‌صدا می‌سوزی یک روز دلت هوایی معصومه‌ست یک روز ز دوری رضا می‌سوزی ‌ ‌ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): شب تا سحر از عشق خدا می‌سوزی ای شمع! چقدر بی‌صدا می‌سوزی یک روز دلت هوایی معصومه‌ست یک روز ز دوری رضا می‌سوزی ‌ ‌ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): چشم هایش همه را یاد خدا می انداخت لرزه بر جان و دل تک تک ما می انداخت پا برهنه همه بر بُشر شدن مشتاقيم نظری کاش که بر ما ، گذرا می انداخت دست بسته فقط او بود که شد دست به خیر سکّه نه ، ماه به کشکول گدا می انداخت طعنه گرچه به دلش زخم فراوان زده بود زَهر هم بر جگرش چنگ ، جدا می انداخت چشم خود بست ولی دختر او چشم به راه روی شانه پسرش شال عزا می انداخت او پر از درد شد امّا به خداوند او را روضه ی کوچه و گودال ز پا می انداخت <محسن_حنیفی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): ذکر ها بی اثــر نمی مانَد زخم ها بر جگـر نمی مانَد تا تو باب‌ الحـوائجِ مایی هیچکس پشت در نمی‌مانَد
سلام(بخوانیدوارسال کنید): فارغ از بغض گلوی ناشی از تحقیرها بند می آید نفس از حلقه ی زنجیرها گاه زنجیر است برّنده تر از شمشیرها بالاخص وقتی که می افتد بجان پیرها... حاصلش این میشود تاب قیامش میرود قدرت تشخیص بین صبح و شامش میرود! گوشه ای افتاده اما زار دارد میشود چشمش از خون مردگی ها تار دارد میشود روزه اش زیر کتک افطار دارد میشود روضه های مادرش تکرار دارد میشود مثل زهرا درد حالش را مشوش میکند هرزمان پهلو به پهلو میشود غش میکند! ضعف وقتی که میاید تن نمیماند دگر راهی اصلا غیر افتادن نمیماند دگر زیر این شلاق پیراهن نمیماند دگر غل که سنگین میشود گردن نمیماند دگر پیکر اورا ز دستانش به سقف آویختند عده ای هرروز برروی سرش میریختند از عبا رد میشود هرکس به اینجا میرسد پای هرنامحرمی بر جسم آقا میرسد بین هرجلاد کار اینجا به دعوا میرسد باز دارد کار توهین ها ب زهرا میرسد بددهن ها حرف های بد به مادر میزنند با تمسخر حرف از مسمار و از در میزنند قصد کرده روز خود را مثل عاشورا کند رازهای غربتش را یک به یک افشا کند پیکرش را بر روی یک تخته پاره جا کند با همین یک کار باب روضه هارا وا کند ساق پا وقتی شکسته ایستادن مشکل است راه رفتن هیچ حتی تکیه دادن مشکل است ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): به طور رفته یا به حرا مشخص نیست کسی که سهمیه اش از بلا مشخص نیست قد خمیده رکوعش به سجده متصل است قیام کردنش ازاین نما مشخص نیست سیاه کردن او را لگد به عهده گرفت که درتنش به جز ازچند جا مشخص نیست وَرَم همیشه به دنبال مشت آمده است اگرکه صورت آقای ما مشخص نیست قنوت دست شکسته فقط به ذکر لب است نگو که بین نمازش دعا مشخص نیست گریز روضه ی خود را کجا زده امشب غم مدینه غم کربلا مشخص نیست دوباره هیزم نمرود شعله ور شده است ومادری وسط شعله ها مشخص نیست به استغاثه ی زهرا کسی جواب نداد درآن میان که صدا از صدا مشخص نیست ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): بین هجومی از خفقان در سیاه چال پیچیده باز صوت اذان در سیاه چال درپشت ابر کینه ی ظلمت پرستها خورشید کرده چهره نهان درسیاه چال قلبی که قبله ی همه عشاق عالم است افتاده است از ضربان در سیاه چال ای ماه روزه دار خدا، با لبان تو هر روزِ سال شد،رمضان درسیاه چال دارد به حال وروز تو خون گریه میکند زخمی که باز کرده دهان،درسیاه چال لب تشنه بودی و سر تو داد میزدند خولی وشمر وزجر وسنان در سیاه چال چرخید با اصابت هرتازیانه ای دور سرت زمین و زمان در سیاه چال با اقتدا به حضرت مادر نماز را این بارهم نشسته بخوان در سیاه چال ما نان ز دستهای کریم تو میخوریم گرد از عبای خود بتکان در سیاه چال سهم دعای هرشب عجل وفاتی ات شدغربت و سپردن جان درسیاه چال ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را خواندیم بعد از ربّنا باب الحوائج را روزیِ ما کرده خدا باب الحوائج را از ما نگیرد کاش "یا باب الحوائج" را هرکس صدایش کرد بیچاره نخواهد شد کارش به یک مو هم رسد پاره نخواهد شد یادش بخیر آن روزها که مادر خانه گه گاه می‌زد پرچمی را سر در خانه پُر می‌شد از همسایه‌ها، دور و بر خانه یک سفره نذری، قدر وُسع شوهر خانه مادر پدرهامان همین که کم می‌آوردند یک سفرۀ موسی بن جعفر نذر می‌کردند عصر سه شنبه خانۀ ما رو به را میشد یک سفره می‌افتاد و دردِ ما دوا میشد با اشک وقتی چشم مادر آشنا میشد آجیل‌های سفره هم مُشکل‌گشا میشد آنچه همیشه طالبش چندین برابر بود نان و پنیر سفرۀ موسی بن جعفر بود گاهی میان روضۀ ما شور می‌آمد پیرِ زنی از راه خیلی دور می‌آمد با دختری از هر دو چشمش کور می‌آمد بهر شفای کودکِ منظور می‌آمد یک بار در بین دعا مابین آمینم برخاست از جا گفت: دارم خوب می‌بینم آنکه توسل یاد چشمم داد مادر بود آنکه میان روضه می‌زد داد مادر بود آنکه کنار سفره می‌افتاد مادر بود گریه کن زندانیِ بغداد مادر بود حتی نفس در سینۀ او گیر می‌افتاد هر بار که یاد غل و زنجیر می‌افتاد می‌گفت چیزی بر لبش جز جان نیامد آه در خلوت او غیر زندانبان نیامد آه این بار یوسف زنده از زندان نیامد آه پیراهنش هم جانب کنعان نیامد آه از آه او در خانۀ زنجیر شیون ماند بر روی آهن تا همیشه ردّ گردن ماند این اتفاق انگار که بسیار می‌افتاد نه نیمۀ شب، موقع افطار می‌افتاد هر شب به جانش دست بدکردار می‌افتاد آنقدر می‌زد دست او از کار می‌افتاد وقتی که فرقی بینشان در چشم دشمن نیست صد شکر که مرد است زیر دست و پا، زن نیست ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
از درد نبود اگر که از پا افتاد هنگام وضو به یادِ زهرا افتاد با این‌همه زنجیر، زمین‌گیر نشد زنجیر به دست و پای مولا افتاد مقدمتان را به این کانال چندهزارنفری ■خوب ■پرمحتوا ■وارزشمندگرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗    https://zil.ink/maddahanesf ╚═══💫💎═╝ ╭┅─────┅╮ 🌺 hشما هم مبلغ این کانال خوب باشید ╰┅─────┅╯ 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
زندان تیره از نفسش روشنا شده صد یاکریم گاه قنوتش رها شده تا دیده کنج خلوت زندان، شکسته بال در سجده آمده همه جانش دعا شده از فتنه‌های سلسلۀ تیرگی تنش هر بند، شرح واقعۀ نینوا شده چون جامه‌ای فتاده به  گودال قتلگاه تصویری از حماسۀ کرببلا شده هر گوشه صحن و تربت نوباوگان او آیینه‌دار حرمت دین خدا شده امروز کیمیای جهان سرزمین ماست این خاک اگر طلا شده هم از رضا شده معصومه، کوثری‌ست کز امواج حلم و علم دریای خفته در دل ایران ما شده دیدیم اینکه تا به ثریا توان رسید هر دم به یُمن پنجره‌هایی که وا شده موسای دیگری‌ست، کنون نیل دیگری‌ست فرعون‌هاست غرقۀ دام بلا شده من پابرهنه آمدم از خویشتن برون ای بُشر! آن بشارت محزون کجا شده؟ دریابمان که دربه‌در نفس سفله‌ایم ای کز کرامتت فقرا اغنیا شده یارا دری گشا که تو باب‌الحوائجی دل در سیاه‌چالۀ دنیا فنا شده مقدمتان را به این کانال چندهزارنفری ■خوب ■پرمحتوا ■وارزشمندگرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗    https://zil.ink/maddahanesf ╚═══💫💎═╝ ╭┅─────┅╮ 🌺 hشما هم مبلغ این کانال خوب باشید ╰┅─────┅╯ 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
31.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فلق در سینه اش آتشفشان صبحگاهی داشت که خون آلوده پیغام از کبوتر های چاهی داشت شعر خوانی   دررثای مقدمتان را به این کانال چندهزارنفری ■خوب ■پرمحتوا ■وارزشمندگرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗    https://zil.ink/maddahanesf ╚═══💫💎═╝ ╭┅─────┅╮ 🌺 hشما هم مبلغ این کانال خوب باشید ╰┅─────┅╯ 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠