سلام(بخوانیدوارسال کنید):
فصل الخطاب
خدا نشست که از رخ نقاب بردارد
ز خود کنایه ی فصل الخطاب بردارد
زچشم عالم امکان حجاب بردارد
حجاب از ازل بوتراب بردارد
برای این همه لب تشنه آب بردارد
هنر نمای ازل محو ذات این غزل است
میان خود و علی گرم مدعا مثل است
علی حق است مع الحق علیست بی بدل است
به سان حضرت پروردگار از ازل است
وگرنه اسم خود از بوتراب بردارد
به پای آمدنش عرش و آسمان می ریخت
بغل بغل پر و بال فرشتگان می ریخت
خدا به گوش علی جرعه ی اذان می ریخت
هر آنچه داشت به پایش همان زمان می ریخت
به ماه گو که دل از آفتاب بردارد
به روی سلطنت قلبها علم زده بود
مسیح نام تو را برده بود و دم زده بود
نیامده همه ی شهر را بهم زده بود
به گیسویش علی از بس که پیچ و خم زده بود
بگو که دست از این پیچ و تاب بردارد
مسیح کز نفسش جسم مرده احیا شد
به برکت نفس مرتضی مسیحا شد
تمام عمر فقط وقف این تماشا شد
که هم رکاب غلامان کوی مولا شد
نشسته بر سر کویش ثواب بردارد
میان کوی تو همچون غبار می گردم
به دور شمع تو پروانه وار می گردم
اگر غلط نکنم در مدار می گردم
به گرد جلوه ی پروردگار می گردم
نشسته ام که ز رویش نقاب بردارد
احمد شاکری
#احمد_شاكري #شعر_امام_علي #شعر_سيزده_رجب #شعر_مدح_اميرالمومنين #شعر_ولادت_امام_علي #شعر_ولادت_اميرالمومنين #شعر_ولادت_حضرت_علي
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
شاه نجف
طاووس ، از پَرهای فضلت مات گشته
آقاییات بر خوب و بد ، اثبات گشته
آن دم که با ذکر تو عطرآگین شود ذهن
بر عاشقانت ، بهترین میقات گشته
مدح تو آرامش دهد بر قلب خسته
مدّاحیات دلکشترین اصوات گشته
دانشگهِ توحیدیان را در حقیقت
درس ولای تو الهیّات گشته
نامت وزین کرده علیجان! شعرها را
نام تو جانی بر تنِ ابیات گشته
هفت آسمان و اهل آن دربند دامت
بیچاره آن کس که نشد عبد و غلامت
پایین پایت عالم بالا نشسته
زانو زده پیش تو با دستان بسته
افتاده پای مَقدمت صدها فرشته
با نیت عرض ارادت ، دسته دسته
بیچاره میگشتیم ما گر تو نبودی
شاخ هَوس را هیبت فضلت شکسته
سرزنده و با حال برگشت از عروجش
هر کس مشرّف شد نجف با حال خسته
خواهد فِتاد آخر به آتش در مسیرش
هر کس که بند دوستیّات را گسسته
کُشتی مرا شاه نجف! با جلوههایت
بی اختیارم ؛ زود می افتم به پایت
ای در الستِ تو الست حق ، فروزان
توحید در امر غدیر تو نمایان
در کعبه پا بگذاشتی بر خاک ؛ یعنی
کعبه تو هستی در حقیقت بر مسلمان
در دادگاه کبریا فردای محشر
باشد مرام زندگانیّ تو میزان
جز سرسپردن در رهت باشد ضلالت
شیطان بُوَد از سایهی پایت گریزان
من هر کجا باشم رفیقم مِدحت توست
هرگر نخواهی رفت از یادم علیجان!
دستی بکش روی سرم ، مولود کعبه!
دعوت نمایم به حرم ، مولود کعبه!
محمد علی نوری
#شعر_امام_علي #شعر_شاه_نجف #شعر_مدح_اميرالمومنين #شعر_مدح_حضرت_علي
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
خاك ابوتراب
در بند مرتضاییم، بی جیره و مواجب
ما ریزه خوار شاهیم، او صاحب مواهب
از باده اش خرابیم، مست ابوترابیم
ما جای خود که یک عمر، حق بر علی است راغب
تکیه زده به کرسی، نزد خدای اعلی
بالاتر از رسولان، در سلسله مراتب
معراج تازه رو شد، اصوات وحی از او بود
دست خدایی اش شد، وقت نزول، کاتب
از برکت وجودش دنیا به گردش آمد
خورشید با نگاهش می رفت سمت مغرب
در روز سخت خیبر، در جنگ هر دلاور
تنها علی است غالب، مافوق کل غالب
تا ذکر لب علی شد، یا والی الولی شد
شد ذکر عرش رحمن، یا مظهر العجائب
من آمدم بگیرم، کرب و بلای خود را
از خوان لطف حیدر، در لیلهالرغائب
یک عمر زیر دِینم، گریه کن حسینم
در راه سِیر عشاق، گریه بر اوست واجب
حتی سرش به نیزه، دلسوزِ خلق می شد
یک جلوه از نگاهش، شد راهِ خیر راهب
شاه از بلندی افتاد، خنجر به کُندی افتاد
سر از قفا جدا شد، با تیغ نامناسب
مهجور از وطن ماند، بر خاک پاره تن ماند
ارباب بی کفن ماند، ای وای از این مصائب
بی تاب روز وصلیم، آن منتقم می آید
می آید آن امامِ از چشمِ خلق غائب
محمد جواد شیرازی
#شعر_امام_علي #شعر_روز_پدر #شعر_مدح_اميرالمومنين #شعر_مدح_مولا #محمد_جواد_شيرازي
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
عيار شيعه
زمین لبخند زد صد شاخه گل از خار بالا رفت
کنار برکه وقتی از بلندی یار بالا رفت
خودش را باخت خورشید از خجالت آب شد وقتی
علی(ع) با نور فوق العاده و سرشار بالا رفت
جهازِ خوش سرانجام شترها منبرش میشد
وقار آورده! با زیباییِ بسیار بالا رفت
به دستش آیۀ «ألیوم أکملتُ لکُم» گل داد
عیار شیعه از آن روز در بازار بالا رفت
چنان ماهی که حتی منکرش طاقت نیاورد و
برای دیدنش رندانه از دیوار بالا رفت
پر از«مَن کُنت»مولا شد تمام دشت و سمت کوه
نوای تهنیت یا حیدر کرار بالا رفت
یقین دارم نبی خود جانشینش را معمّم کرد
گمانم از همانجا حرمت دستار بالا رفت
¤
الهی بشکند دستی که دل دل کرد و با کینه-
برای بیعتِ با او کمی دشوار بالا رفت!
مرضیه عاطفی
#شعر_امام_علي
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯