eitaa logo
کانون مداحان
27هزار دنبال‌کننده
21.9هزار عکس
22.4هزار ویدیو
206 فایل
کانون مداحان استان مرکز آموزش عمومی ، تخصصی و سطح عالی مداحی اهلبیت علیهم السلام خیریه فرهنگی ذاکرین امام حسین علیه السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
غريب زندان کُنج سیاه چال غریبی عزیز داشت پیری شکسته که جگری ریز ریز داشت دلتنگی‌اش برایِ رضا سینه سوز بود قلبی برای دخترکَش ناله خیز داشت با دستهای بسته فقط ناسزا شنید زخمِ زبانِ قاتلِ او نیشِ تیز داشت دیشب صدای سرفه‌ی او تا سحر رسید زنجیر بِینِ حلقه‌ی خود یک مریض داشت زنجیر را کشید کمی قد کشیده شد این استخوانِ پا چِقَدر خُرده ریز داشت او روی در شکسته و مادر به پشتِ در تشییع او به روضه‌ی زهرا گریز داشت بر روی تخته پاره تنش گیر کرده بود انگار لنگه در دو سه تا میخِ تیز داشت اول مدینه بعد دلم کاخِ شام رفت زندان هرآنچه داشت ویرانه نیز داشت سر رویِ طشت بود و حرامی کنارِ طشت نامرد بِینِ دست شرابی غلیظ داشت با گریه گفت عمه مرا میدهد نشان نامحرمی که تکه کلامِ کنیز داشت... حسن لطفی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
زندان سوز مناجات تو پر کرده زمان را آتش زده داغت دل هفت آسمان را هرشب دعاگوی تمام خلق هستی نفرین نکردی دشمن نامهربان را بغضی نشسته در گلویت مثل حیدر داری بخاطر درد خار و استخوان را دربند هستی شیعیان آزاد باشند زیرشکنجه میکشی بار گران را شمع وجودت ذره ذره می شود آب داری تحمل میکنی زخم زبان را روح تو را دشنام ها آزرده کرده فکری بکن مأمور های بددهان را وا کرده پای ابن شاهک را به زندان نفسی که تا گودال برده ساربان را شکر خدا فردا نمی بیند عزیزت روی لبان خشک تو خون روان را دختر ندارد طاقت اینکه ببیند هر صبح و شب بی حرمتی این و آن را چشم حرامی سوی ناموست نیفتد هرگز نبیند خنده ی شمر و سنان را یا که زبانم لال در بین اجانب... حتی نبیند سایه ی نامحرمان را!! بر سینه ی تو رد پای چکمه ای نیست از تو نمیگیرد سنان تاب و توان را دیروز اما مرکب دشمن در آورد زیر و بم تلخ صدای استخوان را زخم لبان چاک چاکت یادت آورد بزم شراب و ضربه های خیزران را اصلا حسین کنج زندانی و با خود کنج خرابه میبری مرثیه خوان را بر روی نیزه هم شده برگرد امشب آرام کن با خنده ای معصومه جان را وحیدکردلو ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
كليم الله من‌آن زاغم که‌مانند کبوتر زندگی کردم از آنچه‌ انتظارم بوده بهتر زندگی کردم منم‌آن‌بوته‌ی‌خاری‌که از بخت بلندِ خود کنار کوچه‌ی زهرا و حیدر زندگی کردم نه دنبال مُرادی رفته‌ام نه در پی پیری خدا را شکر پایِ‌درسِ‌قنبر زندگی‌ کردم من‌آن‌هیچم‌که‌‌‌در مُلکِ خدایِ مهربانی‌ها اجازه‌‌داشتم در سِلک‌ِنوکر زندگی کردم چه‌میگویندواعظ‌ها‌ی‌شهرازجنّت‌المأوی؟ برای‌من‌که‌عُمری‌پُشت‌این‌درزندگی کردم اگر قُم آشیان آل پیغمبر بُوَد؛عُمری‌ست کنار خانه‌ی‌موسی‌بن‌جعفر زندگی کردم از‌ اینجا با تمام فرقه‌ها روی‌سخن دارم کجا دارند مثلِ‌این‌ امامی‌را که‌من‌ دارم ؟ ———————————————— چه‌‌موسایی!که‌می‌باشدکلیمُ‌ الله حیرانش چه‌مولایی!که‌ می‌گردد‌ ذبیح‌ُ الله قربانش چه‌میفهمم ! که‌وجه‌الله می‌خوانند رویش را چه‌‌می‌گویم!به‌وصف‌آنکه‌مدحش‌کرده‌یزدانش بنازم آن امامی را که طبق قول معصومین خداتعریف‌‌ازاو کرده‌ست‌ دریک ثُلث قرآنش خلیل‌الله؛ اگر آتش بر او برداً سلاما شد امامی را که من دارم بُوَد زندان گلستانش تمام خاندان و دودمان و دوستان من فدای گردِ خاکِ پایِ زوّار رضا جانش بنازم زائر صحن‌وسرایت را که در رُتبه خدا با زائر کرببلا کرده ست یکسانش تو اصلِ‌کاظمینَ‌الغَیظ‌وعافینَ‌عَنِ‌النّاسی توصدها‌ مرتبه‌ باب‌الحوائج‌تر از عبّاسی ———————————————— حدود چارده‌سال‌است‌در زندان گرفتاری بمیرم‌گاه‌سر به‌سجده‌گاهی‌سر به‌دیواری فقط از پیکر تو سایه‌‌ی تاری به‌جا‌ مانده‌ چقدراین‌روزهاوضعِ‌تو زهرایی‌ست‌انگاری تومی‌خواهی‌ولی‌گویا‌توانی‌در وجودت‌نیست اگر از صبح تا شب سر ز سجده‌ برنمی‌داری ز‌ِ دردِاستخوان‌خوابی‌نمی‌آیدبه‌چشم‌آری تو بااین‌ساق‌پای‌خُرد؛معلوم‌است بیداری به‌زهراناسزامی‌گفت‌دشمن؛پیشِ‌چشم تو ازاین‌بدتر‌چه‌توهینی‌؟ازاین‌بدترچه‌آزاری؟ شهادت می‌دهد پیراهنت؛که‌جای‌آب‌‌ونان تو خیلی‌ تازیانه‌ خورده‌ای هنگام افطاری اگرچه‌ روی‌ پهلوی تو ردّ‌ِ چکمه جا مانده تنت‌را هیچ‌کس با ضربه‌ی‌ پا بر نگردانده... محمدقاسمی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
زنداني بغداد عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را خواندیم بعد از ربنا باب الحوائج را روزی ما کرده خدا باب الحوائج را از ما نگیرد کاش `یا باب الحوائج ” را هرکس صدایش کرد بیچاره نخواهد شد کارش به یک مو هم رسد پاره نخواهد شد یادش بخیر آن روزها که مادر خانه گه گاه میزد پرچمی را سردر خانه پر می شد از همسایه ها دور و بر خانه یک سفره ی نذری ، قدر وسع شوهر خانه مادر پدرهامان همین که کم میاوردند یک سفره ی موسی بن جعفر نذر می کردند عصر سه شنبه خانه ی ما رو به را میشد یک سفره می افتاد و درد ما دوا میشد با اشک وقتی چشم مادر آشنا میشد آجیل های سفره هم مشکل گشا میشد آنچه همیشه طالبش چندین برابر بود نان و پنیر سفره ی موسی بن جعفر بود گاهی میان روضه ی ما شور می آمد پیرزنی از راه خیلی دور می آمد با دختری از هر دو چشمش کور ... می آمد بهر شفای کودک منظور میِ آمد یک بار در بین دعا مابین آمینم برخاست از جا گفت دارم خوب می بینم آنکه توسل یاد چشمم داد مادر بود آنکه میان روضه می زد داد مادر بود آنکه کنار سفره می افتاد مادر بود گریه کن زندانی بغداد مادر بود حتی نفس در سینه ی او گیر می افتاد هر بار که یاد غل و زنجیر می افتاد می گفت چیزی بر لبش جز جان نیامد ... آه در خلوت او غیر زندانبان نیامد ... آه این بار یوسف زنده از زندان نیامد ... آه پیراهنش هم جانب کنعان نیامد ... آه از آه او در خانه ی زنجیر شیون ماند بر روی آهن تا همیشه ردّ گردن ماند این اتفاق انگار که بسیار می افتاد نه نیمه ی شب موقع افطار می افتاد هر شب به جانش دست بد کردار می افتاد انقدر میزد دست او از کار می افتاد وقتی که فرقی بینشان در چشم دشمن نیست صد شکر که مرد است زیر دست و پا زن نیست محسن عرب خالقی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯