الوداع
#شعر_مصائب_اسارت_شام
دخترِ شیرین زبانم ای عزیزم الوداع
آتش افتاده به جانم ای عزیزم الوداع
می روم از شام...برمی گردم کنارت دخترم
بسکه بهرت ناگرانم ای عزیزم الوداع
می روم کرببلا و بعدِ از آن شهرِ رسول
این محال است که بمانم ای عزیزم الوداع
(،الوداع ای پاره ی قلبِ حسین ای دخترم)
(الوداع آئینه ی پاک و زلالِ مادرم)
دخترم آسوده خاطر باش می آیم به شام
مانده تا تکمیل گردد این قیام و انتقام
کی فراموشم شود تنها در اینجا خفته ای
بر تو و بر صورت و بر پشت و بازویت سلام
می روم..هیهات!!جای دیگری خیمه زنم
جای دیگر گر بمانم بی تو دخترجان حرام
(ای رقیّه ای سه ساله ای تمامیّ وجود)
(این که تنهایت گذارم ذرّه ای در دل نبود)
الوداع ای دخترِ آتش گرفته...الوداع
یاسِ من..نیلوفر آتش گرفته...الوداع
آخرین لحظه که دیدم جسمِ تو..رفتم بقیع
گفتمت ای مادرِ آتش گرفته..الوداع
عصرِ عاشورا تو را آتش زدند چون پشتِ در
وای من!!تی معجرِ آتش گرفته..الوداع
(خاطرات ِ تو یقین دارم که همراهِ من است)
(رفتن و برگشتنم در ذهنِ آگاهِ من است )
محسن راحت حق
#شعر_شعر_مصائب_اسارت_شام_و_کوفه #شعر_مصائب_اسارت_اهل_بیت
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سالار زینب(س)
ای هر پنج تن بلا دیدم
من تورا روی نیزه ها دیدم
سر یک نیزه ی بلند ، حسین
گیسوان تورا رها دیدم
بین جمعیتی که سنگ زدند
چهره ی چند آشنا دیدم
غیرت الله، دخترانت را
بین یک عده بی حیا دیدم
به غذا لب نمیزنم دیگر
سر سفره سر تو را دیدم
ذره ای از بلای کوفه نشد
هربلایی که کربلا دیدم
آه از آن لحظه که زمین خوردی
روی جسمت بروبیا دیدم
روی تل دست و پای من گم شد
تا تورا زیر دست و پا دیدم
دور گودال غیر سر نیزه
چندتا تکه ی عصا دیدم......
رضا قربانی
#رضا_قربانی #شعر_شعر_مصائب_اسارت_شام_و_کوفه
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
من زینبم
من زینب غمپرورم اُمّ حبیبه
ببین چه آمد بر سرم اُمّ حبیبه
حق داشتی نشناختی که زینبم من
شد پیر بانوی حرم اُمّ حبیبه
باور نمیکردی ببینی بی حسینم
من هم نمیشد باورم اُمّ حبیبه
این سر که بر نی میکند قرآن تلاوت
باشد سر برادرم اُمّ حبیبه
در کربلا لب تشنه او را سر بریدند
در پیش چشمان ترم اُمّ حبیبه
هجده عزیزم را به خاک و خون کشیدند
از اصغرم تا اکبرم اُمّ حبیبه
بگو به اینها صدقه بر ما حرام است
من دختر پیغمبرم اُمّ حبیبه
امروزِ زینب را نبین من روزگاری
بودم در اینجا محترم اُمّ حبیبه
پرده نشین کوفه بودم من که حالا
در کوچه ها دربه درم اُمّ حبیبه
یادت می آید موی ما را شانه میزد
پهلو شکسته مادرم اُمّ حبیبه
یادت می آید در مدینه با تو گفتم
هستی تو مثل خواهرم اُمّ حبیبه
سر بسته میگویم برایم خواهری کن
فکری برای معجرم اُمّ حبیبه
عبدالحسین میرزایی
#شعر_شعر_مصائب_اسارت_شام_و_کوفه
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
فدای حسین
جان به ما داده ربنای حسین
جان عالم فقط فدای حسین
به خدا می رسیم با گریه
سجده کردیم بر خدای حسین
به بلای عظیم ممتحنیم
چونکه هستیم مبتلای حسین
پادشاهان اسیر ما همه اند
چون گداییم ما گدای حسین
مثل مجنون، اسیر لیلائیم
عشق ما چیست، کربلای حسین
دل ما خانهء شهیدان است
مستحقیم بر دعای حسین
نفس ما به روضه ها بند است
پر کشیدیم در هوای حسین
پای دین و عقیده می مانیم
جان خود می دهیم پای حسین
مادرش فاطمه برای خدا
همه را می خرد برای حسین
دم مغرب، دم اذان شده است
اشهد ما حسین جان شده است
قد غم دال بوده ساعتِ سه
وقت جنجال بوده ساعتِ سه
لشکر مست های کوفه نشین
دور گودال بوده ساعتِ سه
خواهری در پی برادر خود
بی پر و بال بوده ساعتِ سه
آنقدر که دویده در مقتل
خسته، بی حال بوده ساعتِ سه
دیده افتاده دست شمر، حسین
دیده پامال بوده ساعتِ سه
سختی هر دقیقه کشتن او
قدر صد سال بوده ساعتِ سه
ذوالجناح آمده بدون حسین
خون، روی یال بوده ساعتِ سه
چشم غارتگر سپاه یزید
پی خلخال بوده ساعتِ سه
گیسوی دخترش پریشان شد
چونکه بی شال بوده ساعتِ سه
آتش و خون نشسته در صحرا
می خورد لطمه صورت زهرا
سر که افتاد مادرش افتاد
پیش او جدّ اطهرش افتاد
حلق او از حروف قرآن، پُر
جای نیزه به حنجرش افتاد
کوفه تا شام را قیامت کرد
سنگ میخورد و خواهرش افتاد
سر میان تنور و دیر و درخت
یاد غمهای دیگرش افتاد
مثل گودال، زیر پاها رفت
در مسیری که دخترش افتاد
لگد زجر تا اسیرش کرد
دردهایی به پیکرش افتاد
خون تازه ز صورتش می ریخت
خون به هر جای زیورش افتاد
مثل زهرا که بین آتش سوخت
شعله ها بر موی سرش افتاد
خار در چشم دشمنش بود و
خار در پای لاغرش افتاد
کشتهء روزهای تنهایی است
دختری که عجیب، بابایی است
رضا دین پرور
#رضا_دین_پرور #شعر_شعر_مصائب_اسارت_شام_و_کوفه
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
بی تو گریانم
هفت روز است بی تو گریانم
هفت روز است که پریشانم
هفت روز است که پدر جانم
بی تو آواره بیابانم
خوب شد رفتی و ندیدی که
دخترت بین کوچه ها گم بود
خوب شد رفتی و ندیدی که
عمه این هفته بین مردم بود
هفته نه هفت سال بی پدری
هفته نه هفت سال خونجگری
هفته ای که هزار سال گذشت
بین بازار ها به دربه دری
هفت شب بوسه ام ندادی تو
تن به سم ستور دادی تو
ای سر غرق خون لب پر خون
چقدر از سرم زیادی تو
امیــرفرخنـده
#امیــرفرخنـده #شعر_شعر_مصائب_اسارت_شام_و_کوفه #شعر_مصائب_اسارت_شام
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
تکیه گاهم
یاد باد آن روز هایی که برادر داشتم
تکیه گاهی مثل عباس دلاور داشتم
عصر روزی را که شمر از من طلا و نقره برد
گریه کردم ، گریه کردم ، کاش اکبر داشتم
بی پناهیِ مرا صد بار بر رویم زدند
یادشان رفته ست روزی را که لشکر داشتم
داد میزد حرمله پشت و پناهت را زدم
حالتی از حالت عباس بدتر داشتم
یاد من آورد زهرا را رقیه تا که سوخت
خاطری از خاطر آتش مکدر داشتم
چادرم را بر کمر بستم میان قتلگاه
پیکرت را از میان خاک و خون برداشتم
من خجالت میکشیدم از تن عریان تو
تو برهنه بودی آنجایی که معجر داشتم
قتلگاهت را رها کردم دویدم خیمه گاه
با خودم یک کاروان بانو و دختر داشتم
علیرضا وفایی خیال
#شعر_شعر_مصائب_اسارت_شام_و_کوفه
*آدرس کانالهای مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
بلند مرتبه سر
دومرتبه گذرِ سنگ بر جبین افتاد
بلند مرتبه سر ، باز بر زمین افتاد
شکافت ، یک سر و دیدند دختران حرم
به روی صورت عمه ، دوباره چین افتاد
به ناله خواهرِ مظلومه رو به مردم گفت
بدا به حال شما که عمودِ دین افتاد
دوباره نیزه شش ماهه ، دستِ مستی رفت
رکاب نیزه تکان خورد ، پس نگین افتاد
و چون عمو که زمین خورد علقمه ، بی دست
به دستِ بسته ، سکینه ز روی زین افتاد
حسین فاتحهٔ کوثرِ حرم را خواند
سه ساله دختر او دست یک لعین افتاد
حامد آقایی
#حامد_آقایی #شعر_شعر_مصائب_اسارت_شام_و_کوفه
*آدرس کانال مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
بی پناهیم بی پناه
این اسارته داداش یا قتلگاه
نیمی از قافله جون داده تو راه
ای پناه عالمین نگاهی کن
بی پناهیم بی پناهیم بی پناه
بعد از اون رنجی که تو راه کشیدیم
بعد از اون همه جسارت که دیدیم
حالا باید همه آماده بشیم
دم دروازه ساعات رسیدیم
دستامون بسته شده کنار هم
یه طرف طناب به بازوی منه
یه طرف به گردنه زین العباد
سر سلسله به دست دشمنه
پریشون وارد شهر شام شدیم
از رو نیزه احوال ما رو ببین
تازیونه می زنن که راه بریم
راه بریم بچه ها میخورن زمین
دستی که برای ما حجاب میشد
حالا بسته است تو بگو چی کار کنیم
میون نامحرما گیر افتادیم
کاش می شد از این قفس فرار کنیم
باورم نمیشه نامسلمونا
مارو خارجی داداش صدا کنن
اگه میتونی یه کم قرآن بخون
تا مارو کمتر اینا نگا کنن
اینا سنگم میزنن ولی داداش
میسوزه دلم برای بچه هات
تا میشد پناهشون شدم ولی
حالا هی با گریه میزنن صدات
خیلی سخته گذر از این مرحله
کاش فقط سنگ میزدن به قافله
بارون آتیش و ما چی کار کنیم
دستامون بسته شده با سلسله
بعد از اون کوچه های آتیش و سنگ
که تن ما پره از کبودیه
سخت ترین مسیر ما تو این دیار
رد شدن از کوچه یهودیه
موسی علیمرادی
#شعر_شعر_مصائب_اسارت_شام_و_کوفه
*آدرس کانال مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
راه عشق
چنان به جای تو در هر کجا سخن گویم
که خلق جزتو نبیند تجلی از سویم
به جنگ آمده ام با کلام چون تیغم
حمایلم شده این ریسمانِ بازویم
به جز تو کس نتواند مرااسیر کند
اگر اسیر شدم راه عشق می پویم
چنان حجاب گرفتم کسی مرا نشناخت
که گرد پیری از غم نشسته بر رویم
سیه ز بارش سنگ است هر کجا درشام
(هلال عیددر آن ابر تیره می جویم )
توسنگ خوردی و با سنگ من زمین خوردم
مگر زلاله سنگی دمی تو را بویم
اگر ز بزم جفا تا خرابه میگریم
مسیر آمدنت را به گریه می شویم
موسی علیمرادی
#شعر_شعر_مصائب_اسارت_شام_و_کوفه #شعر_مصائب_اسارت_اهل_بیت
*آدرس کانال مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
یک طرف چندین اسیرِ خسته بین سلسله
یک طرف جشن و میان دف نوازی هلهله
یک طرف شهری چراغان پایکوبان در سماع
یک طرف پاهای زخمی و سراسر آبله
بر سرِ آل علی(ع) از بام ها میریخت سنگ
آه از دروازهٔ ساعات و آهِ قافله
بوسه ها میزد به دستِ حرمله(لع) پیش رباب(س)
آنکه با خنده به او میداد پشتِ هم صله
سرزمین شام از شرم و خجالت آب شد
گوشهٔ ویرانه زینب(س) خواند تا که نافله
اشک هایش بیصدا میریخت روی معجرش
داشت از نیرنگ و مکرِ نامسلمانان گله
پیر کرد او را جسارت های در بزم شراب
خیزران انداخت بین چند دندان فاصله
با تبسم جابجا میکرد بی غیرت یزید(لع)
مهرهٔ شطرنج را با قهقه؛ با حوصله*
خطبهٔ زینب(س) زبان دشمنان را لال کرد
ذوالفقارِ در کلامش بود ختم قائله!
*در برخی از منابع روایی آمده که وقتی سر امام حسین علیه السلام را نزد
یزید لعنت الله علیه بردند، او در حال خوردن شراب و مشغول بازی شطرنج بوده است:
شیخ صدوق،عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۲
شیخ صدوق،من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۱۹
مرضیه عاطفی
#شعر_شعر_مصائب_اسارت_شام_و_کوفه
*آدرس کانال مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
پشت دروازهی ساعات
کارِ ما گرچه به جز گریهی پیوسته نبود
کارِ این قوم ولی خندهی آهسته نبود
آنقدر ضربهی نیزه همه را ساکت کرد
بِینِ ما در پِیِ تو یک سرِ نشکسته نبود
پشت دروازهی ساعات معطل شده است
آن کریمی که درِ خانهی او بسته نبود
خسته از زخمِ زبانیم و جسارت به لبت
پایِ ما با تو در این راه ولی خسته نبود
فقط از دور تو را دخترکانت دیدند
نیزهای کاش به تو اینهمه وابسته نبود
گرچه از دور ولی باز زمین میاُفتند
زخمِ حلقومِ تو ای کاش که برجسته نبود
گرمِ تزئین و پذیرایی شاماند همه
ورنه دروازهی این شهر چنین بسته نبود
حسن لطفی
#شعر_شعر_مصائب_اسارت_شام_و_کوفه
*آدرس کانال مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
الشام
بعدآن که بوده ام بر ناقه عریان سوار
زینبت شد بر بلای دیگری حالا دچار
کاروان از کوچه ی تنگ یهودی ها گذشت
تا رساند خواهرت را پای آلات قمار
باز صد رحمت به زخم سنگ و زنجیر و طناب
خسته ام کردند اینجا با زبان نیشدار
کاش بودم در تنور و دیر و بالای درخت
کاش با دست سنان میشد سرت بر نی مهار
باتو هستم ای تن صد چاک در بین حصیر
فکر کن ناموس تو دارد لباس نونوار
فکر کن پای مرا در کربلا واکرده ای
فکر کن که رفته در پای رقیه چند خار
خواستم با ما نیاید دخترت اما نشد
خواست او را هم کنیز خود بخواند چند بار
راستی قاری من در تشت افتادی چرا؟
با شراب و خیزران لبهای تو دارد چکار؟
خنده های شمر را بالاسرت حالا ببین
لعنتی در کاخ هم با تو نمی آید کنار
من فراری دادم از آتش حرم را منتها
می گذاری پیش رویم چندتا راه فرار؟
رضا دین پرور
#الشام_الشام_الشام #رضا_دین_پرور #شعر_شعر_مصائب_اسارت_شام_و_کوفه
*آدرس کانال مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*